پاسخ به سئوالات تا آخر 2023

 پاسخ به سئوالات شما
Answer to your Questions

 سئوالات شما و پاسخ های مربوطه


 سوالات سال 2024 کلیک کنید



2023


  07.12.2023 
                                                                                          
سوال 

سوال زیر یک متن طولانی را شامل می شد که در ارائه مطلب تأثیر چندانی نداشت. از اینرو اصل مطلب را به عنوان سوال اصلی آن متن ارائه داده ایم.
س

با درود

س..... آیا منظور شما از اشاعه ملی گرائی، یک وطن پرستی تمام عیار است و یا یک وطن دوستی؟. با توجه به نقطه نظرات نوینی که در زمینه های مختلف ارائه می دهید، کلأ نظر شما در مورد پرستش چیست؟ ..... با تشکر از شما

 

پاسخ

با درود
ابتدا به قسمت دوم سوال شما می پردازم، بدین شرح:
س

شما سوال بسیار مناسبی را مطرح نموده اید. بگذارید در این رابطه مطلبی را برای شما بگویم که تا بحال حتی در مقالات انتشار یافته ام عنوان نکرده ام.
س

" از یک وضعیت خاص روحی به پائین، پرستش به مفهوم واقعی آن، یک امر ارادی نیست.س "

این بدان مفهوم است که صرف دعا کردن در مقابل عکس پیامبران، به کلیسا، مسجد، معبد، خانقاه و کنیسا رفتن و مراسم دینی را بجا آوردن به هیچ وجه پرستش محسوب نمی شود. در بهترین  حالت این اعمال را می توان توجه به مبدأ قلمداد نمود نه پرستش.
ستا زمانی که شما از نظر روحی از مرزهای ویژه ای عبور نکرده اید، پرستش وجود ندارد مگر بنابر تشخیص آن مبدأ. بگذارید با یک مثال مسئله را روشن کنم. س

برای بسیاری از افراد، اتفاق افتاده است که بارها یک قطعه موسیقی دلخواه خود را گوش داده اند و از آن لذت برده اند اما برخی اوقات نادر، با گوش فرا دادن به همان قطعه موسیقی به ناگاه حالشان دگرگون شده و از خود بی خود شده و حتی گریسته اند، بدون آنکه قبل از آن و یا در هنگام گوش فرا دادن به آن موسیقی به یاد خدا بوده و یا نام او را بر زبان رانده باشند. این حالت دقیقن مفهوم پرستش است، زیرا آن منبع بی نهایت، از طریق نت های موسیقی، انرژی ویژه ای را به روح، روان و از آنجا به مغز و سراسر بدن شما انتقال می دهد که باعث توجه روحی شما به یک عشق عمیق و بی مانند و ضمنن بسیار جاذب می شود که از طرف مبدأ اصلی خلقت برای شما ارسال شده است. مدت اثر این حالت و مقدار جاذبه آن بستگی به فکت های زیادی دارد، از جمله درجه پیشرفت روحی شما و یا حتی در مواردی ویژه به بیماریی که بدان دچار هستید.
س

در پاسخ به این سوال که بر چه اساسی این حالت پیش می آید باید گفت:
س

 برخی اوقات در واکنش به یک اقدام مثبت و یا یک عمل نیک که شاید بدون پیش زمینه فکری و تصمیم قبلی انجام داده اید، این هدیه شفابخش به شما داده می شود. عرفای قدیمی، این حادثه را دیدار یار می نامیدند. یکی از بزرگان معنوی، در جهان موازی کوانتمی، یک بسته بسیار قابل ملاحظه پوئن مثبت دریافت داشته بود، فقط به خاطر آنکه روزی در یکی از زندگی های زمینی خود یک بچه گربه در حال مرگ را از روی زمین برداشته، به خانه برده و با محافظت از آن، این بچه گربه را احیا نموده بود.  این در حالی است که او خود تصور می کرده،  یک عمر نماز خواندن و روزه گرفتن و ارشاد مردم، یقینن کافی خواهد بود تا آن هدایا و پوئن ها را بدست آورد.
س

یکی از شاهکارهای استاد الهی، استفاده از موسیقی برای درمان بیماری های روحی، روانی و حتی جسمی افراد ، به ویژه دانشجویانشان بوده است. ایشان نوع بیماری را تشخیص می دادند، انرژی لازم را سوار بر امواج ملودی های ناشی از نواختن نتهای موسیقی می نمودند که با بازی انگشتان با سیم های تنبور بوجود آمده بودند.  به گواه عده ای از دانشجویان ایشان آنها این انرژی را دریافت داشته، شفا می یافتند. این گزارشات را ژان دورینگ در کتاب «روح نغمات» توضیح داده است.
س

با این حساب، پرستش یک حالت بسیار ویژه است که فقط در برخورد با آن منبع بی نهایت و کاملن زلال امکان پذیر است، حالتی که مولانا را در یک زمستان سرد، در خانقاه خود با دری باز، از سر شب تا سحر با پیشانی بر زمین نهاده شده و ریشی که بر اثر یخزدگی اشکهای او، به زمین چسبده بوده است، نگاه می دارد تا مریدان او را یافته و نجات دهند.
س

با این وصف، شما می توانید مادر و پدر، پیر و پیامبر و یا همسر خود را دوست داشته باشید و به کشور خود و هویت ملی آن عشق بورزید، اما هرگز قادر به پرستش اینها نخواهید بود.
س

بنابراین من معتقد به یک ملی گرایی معتدل هستم که در کل به مفهوم وطن دوستی و احیای هویت ملی می باشد و نه وطن پرستی. ضمنن همانطور که بارها در مقالات متعدد عنوان داشته ام، ملی گرائی ایرانی هرگز به فاشیسم و نازیسم تبدیل نخواهد شد. زیرا در میان ملی گرایان ایرانی حتی یک مورد آنتی سمیتیست مشاهده نشده است و اگر تنها همین مورد در میان نباشد، یک ملی گرای افراطی را شما می توانید هرچیز بنامید غیر از فاشیست و نازیست. این در حالی است که چپ تندرو، اسلامگرائی رادیکال و ناسیونالیسم عربی به همان علت که عنوان شد، در ذات خود آلوده به فاشیسم و نازیسم پنهان و گاه آشکار می باشند.
س
برای درک بهتر تعاریف فاشیسم و نازیسم به مقاله « ناسیونالیزم مانعی در مقابل گلوبالیزم و تجزیه طلبی » رجوع شود.
س

به زودی نقطه نظرات خود را بطور دقیق تری در مورد ناسیونالیسم متعادل ایرانی، در مقام یک آلترناتیو برای چپ و راست سنتی در سیستم های حکومتی جهان ارائه خواهم داد.
س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  07.12.2023 
                                                                                          
 سوال
با درود
اگر در جمعی، گروهی، اداره یا سازمانی هستیم که به ناحق به فردی یا افرادی ظلم میشود و آن شخص به واسطه موقعیت کاری (رتبه پایین تر) یا توانایی بدنی، توان دفاع از خود را به خوبی ندارد، وظیفه ما در آن وضعیت نظاره گر هستیم از دیدگاه دانشگاه سیر کمال چیست؟ تاثیر در سیرکمال دارد. حتی اگر آن شخص به ما بدی کرده باشد یا دشمن ما باشد. با تشکر

پاسخ
با درود
به هر اندازه که در امکان مان باشد می توانیم به شخصی که گمان می رود مورد ظلم قرار گرفته است یاری برسانیم، به شرط آنکه اولویت ها رعایت شوند. برای مثال، در این میان حقوق شخص سومی نقض نشود.
س
به عقیده من همان روحیه ظلم ستیزی و میل به کمک به دیگران، در پیشرفت روحی موثر واقع خواهد شد. مخصوصن اگر آن شخص، دشمن ما باشد و ما بدی او را با خوبی پاسخ بدهیم، اثر بزرگتری دارد.  زندگینامه استاد الهی سرشار است از چنین گذشتهای مورد اشاره شما.
س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  01.12.2023 
                                                                                          
 دسوال
با درود و عرض......س
همانطور که حتمأ از آن اطلاع دارید مدتی است که در ایران، آخوندها را در مدارس و مراکز آموزشی به عنوان روان شناس و روانپزشک!!!! به کار گرفته اند. چون شما در این زمینه مقالاتی دارید می خواستم نظر شما را در این رابطه بدانم. با سپاس

پاسخ
با درود
این یک شوخی تراژیک و بسیار دردناک و غم انگیز است و عواقب شومی در پی دارد که در آینده شاهد آن خواهیم بود. س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  28.11.2023 
                                                                                          
سوال

با درود و سپاس از ..... س
از آنجا که من خود یک روان شناس بالینی هستم بخوبی می دانم که ما در مجامع آکادمیک تقریبن به بن بست رسیده ایم. از طریق یک ویدئوکلیپ به زبان انگلیسی که در آن به تشریح روان پرداخته بودید با پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آشنا شدم و تازه متوجه شدم در این رابطه نقطه نظرات بسیار بیشتری را به زبان فارسی و دیگر زبانها انتشار داده اید. به عقیده من این نظرات بسیار جالب هستند. اما برای درک بهتر از آنچه در رابطه با روان ارائه داده اید یک سوال اساسی دارم که خدمتتان عرض   می کنم.س
نقاط برجسته و بارز تمایز روانشناسی ارائه شده توسط شما نسبت به آنچه تاکنون در مراکز آکادمیک ارائه شده و تدریس نیز می شوند چیست؟


پاسخ

 با درود
ببینید من فکر می کنم همه این مسائل را در مقالاتی که در مورد روانشناسی نوشته ام بخوبی توضیح داده ام. در اینجا ضمن ارائه یک مثال ملموس، می توانم بطور خلاصه همه آنچه را در آن مقالات تشریح نموده ام، لیست کنم. برای درک بهتر مطلب  می توانید به مقالات من در بخش «روان شناسی از دیدگاه ما» مراجعه کنید.
س

ما برای اولین بار در جهان مشخص نمودیم که:
س
س ۱- روان دقیق در کجا قرار دارد. س
س ۲- روان چگونه ایجاد می شود. س
س ۳- در درون روان چه می گذرد.س
س ۴- چه عوامل داخلی در درون روان به کنش و واکنش با یکدیگر می پردازند.س
س ۵- کدام عوامل خارجی بر روی این منطقه انرژیایی موثر واقع می شوند.س
س ۶- چه عواملی باعث بیماری های روانی می شوند.س
س ۷- بعد از مرگ، روان چه می شود.س
س ۸- ارتباط روان با سیستم کارما چیست.س
س ۹- چگونه و با چه الگوریتمی روان بر روی رفتار و افکار انسانها تأثیر می گذارد.س
س ۱۰- مبنای تعیین آنکه بیماری روانی و روحی چه وجه تمایزی با یکدیگر دارند.س

و البته موارد دیگری که ممکن است در خاطر نداشته باشم. در هر حال همه آنچه گفته شد، مواردی هستند که روانشناسی آکادمیک کنونی از آن بی اطلاع است. همه آنچه روانشناسی غالب کنونی ارائه داده است در واقع در یک روند طولانی مشاهده رفتار غیرعادی ها در مقایسه با رفتار عادی ها بدست آمده است، بدون آنکه یک مرکز آکادمیک به این سوال پاسخ داده باشد که رفتار عادی چیست و رفتار غیرعادی کدام است. در این ارتباط یک مثال برای شما می آورم. ما رفتار یوگی های هندی  و یا دراویش قادریه به ویژه کس نزانی ها را می بینیم. آنها کارهای عجیبی انجام می دهند که با رفتار عادی بشر مطابقت ندارد و با آنکه ما اینجا در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان بر اساس آموزش های استاد الهی صد در صد با آن اعمال مخالف هستیم، اما جهان علوم آکادمیک هم تا بحال نتوانسته دلیلی علمی و قانع کننده برای آنچه حقیقتن در انجام این اعمال در نقض قوانین بیولوژیکی و فیزیولوژیکی به انجام می رسد ارائه دهد و بسادگی به توصیه دانشمندان آتئیستی چون پروفسور شان کرول از کنار آن گذشته است. این امر به مفهوم جارو کردن گرد و غبار به زیر فرش است. ضمن آنکه هیچ روانشناسی هم پیدا نشده است که حاضر باشد این افراد را متهم به بیمار روانی بودن نماید زیرا اطلاعات آنها از این جریانات کافی نیست. این امر فقط در توان روانشناسی ارائه شده توسط ما قرار دارد و امکان پذیر است، زیرا استاد الهی با تشریح دو منبع اصلی  و ازلی انرژی در جهان هستی، در عمیق ترین شکل آن، هنجار و ضد هنجار را توضیح داده و تشریح نموده اند.
س

حال اجازه دهید با یک مثال دیگر دیدگاه خود را در مورد روانشناسی ارائه دهم. همه ما حتی آنها که با روانشناسی آکادمیک آشنائی ندارند، جمله معروف « به نیمه پر لیوان توجه داشته باش» را شنیده اند و هر کجا که صحبت از خوش بین بودن باشد  تبلیغات بسیار وسیعی در مورد آن می شود. حال آنکه برداشت من از آموزش های استاد الهی آن است که :س

س " به نیمه پر لیوان توجه داشته باش تا دچار بدبینی، دلسردی و افسردگی نشوی، اما تمرکز خود را بر روی نیمه خالی لیوان بگذار و سعی کن آن را بر طرف کنی. "س

این متد را من القاء نوع دوم می نامم و آن را کامل تر از متد القاء نوع اول یعنی « به نیمه پر لیوان توجه داشته باش» می دانم، زیرا باعث می شود شما خود را کامل تر کنید. این امر حتی در امور اجتماعی نیز موثر واقع می شود. برای مثال شخصی از اینکه فقط یک دوست دارد افسرده و نگران است، روان درمانگر به او القاء نوع اول را تجویز می کند. این خوب است اما کافی نیست زیرا با تجویز القاء نوع دوم که ما ارائه می دهیم، شخص سعی می کند با تمرکز بر نقاط منفی خود که مانع دوست یابی او می شود و رفع تدریجی آن ضعف ها، به درجه ای بالاتر از سطح روحی- روانی قبل دست یابد. 
س

در این مورد می توان بیش از چند کتاب، مطلب نوشت. اما من این امر را به نسل جدید دانشجویان استاد الهی واگذار می کنم. کار من در حال حاضر ساختن چهارچوب ها و شابلون های تعیین شده در مورد جهان بینی سیرکمال استاد الهی می باشد که آخرین جهان بینی در تمدن حاضر خواهد بود.
س
ضمنن باید بر این امر تأکید کنم که ما به هیچ وجه در تخاصم با مراکز آکادمیک نیستیم،  زیرا می دانیم آنها با آن امکاناتی که در دست داشته اند عمل کرده و سعی در کمک به انسانها نموده اند. کار ما ایجاد پارادایم های نوین در همه زمینه های علمی  می باشد که فهم و درک قوانین جدید در یک نظم نوین را امکان پذیر می کند.
س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  23.11.2023 
                                                                                          
 سوال 
با درود، چند سوال دارم که بدون حاشیه آن ها را مطرح نموده و پیشاپیش از پاسخی که به آنها خواهید داد تشکر می کنم. س
سوال اول: در اکثر مقالات ملی گرایانه، شما از اصطلاح معروف اما نخ نما شده «اتحاد سرخ و سیاه» استفاده می کنید. آیا فکر نمی کنید این مسئله به یک کلیشه قدیمی تبدیل شده است؟س



با درود 
پاسخ به سوال اول:س
اتحاد سرخ و سیاه به مفهوم اتحاد مابین اسلامیست ها و چپ گرایان است که نه تنها یک کلیشه قدیمی نیست، بلکه بزرگترین مشکل کنونی جهان است که اثرات مخرب و ویرانگر آن را در حال حاضر در سراسر جهان شاهد هستیم.س
در اروپا جنگنده های روسی بر روی بیمارستانها، کودکستان ها و مدارس در اوکراین بمب می اندازند و چپ گرایان آن را تأیید می کنند و عملیات ویژه می نامند و صدائی از اسلامگرایان شنیده نمی شود. در اسرائیل تروریست های حماس آن کارهای ضد انسانی را بر علیه زنان و کودکان انجام می دهند و بازهم همین چپ های حامی حقوق کودکان!!! کاملن خاموش می مانند و یا بعضن از آن دفاع می کنند، اما زمانی که طرف مقابل دست به حمله تلافی جویانه می زند، این افراد با فعال کردن اسلامیست ها، در دانشگاه های آمریکا و در خیابانهای کشورهای آزاد راه پیمایی های تند و تیز، سازمان دهی می کنند و با ارائه آماری که از خود تروریست ها گرفته اند شعار «کودک کشی را متوقف کنید» راه می اندازند. حال اگر اسرائیل در جبهه 
روسیه و چین قرار داشت، شاهد هیچکدام از آشوبی که در شهرهای کشورهای دمکراتیک در این رابطه براه انداخته اند، نمی بودیم. نتیجه آنکه این امر یک مسئله سیاسی می باشد و نه حقوق بشری.س

مقدمتن باید دانست که برای من، جان و امنیت همه کودکان جهان، چه عرب و چه اسرائیلی، چه ایرانی و اکراینی یا روس و آمریکائی... بطور یکسان اهمیت دارد. بطور فراگیرتر، نه تنها جان و امنیت کودکان، بلکه حتی جان یک پروانه و یا یک گل نیز مهم است و باید از آن حفاظت نمود، اما زمانی که مورد حمله قرار می گیرید باید با تمام قوا از خود دفاع کنید.س
قبل از آنکه به ادامه مطلب بپردازم لازم است توضیح دهم که منظور از اسلامیست ها، اسلامگرایان تندروی جهادی ضد جهان غرب می باشد و نه مسلمان به مفهوم عام آن، زیرا مسلمانان متعادل و نیک نفسی یافت می شوند که سرشان بکار خودشان گرم است و وارد این جریانات نمی شوند. ضمن آنکه چپ گرائی در این دوره هیچ مفهومی ندارد جز مخالفت در حد نابودی دمکراسی در جهان غرب.س
حال سوال اینجاست: آیا واقعن مسئله اسلامیست ها و چپ گرایان حمایت از کودکان است؟ 
پاسخ آن است که بطور قطع و یقین خیر، جان کودکان ایرانی، افغانی، اسرائیلی و اکراینی برای اسلامیست ها و چپ گرایان، پشیزی ارزش ندارد، زیرا از اینها نمی توانند برای اجرائی شدن مقاصد سیاسی خود سود جویند. حتی کودکان عرب فلسطینی نیز برای این افراد فقط جنبه یک ابزار برای ایجاد خبرهای تبلیغاتی را دارند که پایه و اساس آن را اطلاعات جعلی تشکیل می دهد، زیرا برای این افراد هدف وسیله را صد در صد توجیه می کند و هدف چیزی نیست جز نابودی دمکراسی. ناگفته نماند هم اسلامیست ها و هم چپ گرایان ساکن کشورهای غربی!!! بخوبی از مواهب دمکراسی برای خود و خانواده شان سود می برند. س
با این حساب اتحاد شوم اسلامیست ها و چپ گرایان نه تنها یک مسئله قدیمی نیست، بلکه کاملن بروز است و کلیشه ای بودن آن هم ریشه در قدرت گرفتن روز افزون این معضل دارد که جهان را به خطر انداخته است. س

در این رابطه یک نکته مهم آنکه: روز به روز نقاط ضعف و روزنه های نفوذ در شابلون سیاسی دمکراسی غربی روشن تر می شود. درست به همین دلیل است که روز به روز ملی گرائی در سراسر جهان در حال گسترش است. در این رابطه باید بگویم 
همانطور که در مقالات متعدد توضیح داده ام نگرانی من از رادیکال شدن ملی گرایی می باشد که در آن صورت دیگر نمی توان آن را ملی گرائی نامید بلکه صحبت از راست افراطی خواهد بود. س

در این ارتباط چندین سال پیش در هنگام مطالعه خدمات توماس جفرسون، یکی از پدران بنیان گذار آمریکا، به جمله ای از او برخوردم که مرا بسیار تکان داد او نوشته بود:س
س «من در حضور خدا سوگند خورده‌ام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم»س

من هم در مقابل همان خدا سوگند یاد کرده ام تا آخرین نفس دشمن هرگونه افراط، خشکه گرائی و دگماتیسم باشم. زیرا بخوبی می دانم افراط گرایی، سرآغاز خودکامگی در اندیشه بشر است. درست به همین دلیل است که معتقدم زمان پایان دادن به خودکامگی چپ گرایان و اسلامیست های تندرو فرا رسیده است. در سالهای پیش رو شاهد آن خواهیم بود که این معضل به مرور حل خواهد شد، زیرا کشورهای غربی در حال بیدار شدن از یک خواب طولانی زمستانی هستند.س

توصیه من به نسل جوان این دوره و به ویژه نسل آینده ایرانیان آن است که:س
س " ملی گرا باش و داشته های کشورت را گرامی بدار، اما تعادل را حفظ کن. این بدان معناست که لازم نیست از چپ جهان وطن متنفر باشی، زیرا وجود چپ، آتئیست، ادیان و فرقه های متفاوت و دیگر عقاید، برای ایجاد تعادل در جامعه مفید است و ابزار کنترل آن تنها و تنها در ایجاد قوای قانون گذاری، دادگستری و مجریه کاملن مستقل است. تنها راه جنگ با عقاید متفاوت در صورت ضرورت، استدلال و منطق است که طی یک پروسه طولانی مطالعه و پژوهش ایجاد شده باشد. اندیشه قوی ابزار مورد نیاز توست. "س
............................

سوال دوم: آیا فکر نمی کنید مخالفت شما با روس ها، بریتانیایی ها و اعراب، آن ملیت ها را بر علیه ما ایرانیان می شوراند و دشمن می کند؟س

پاسخ به سوال دوم:س
من هیچگاه با روس ها، بریتانیایی ها، اعراب و یا با هیچ کس دیگر مخالفتی نداشته ام. مخالفت من تنها با سیاستهای استعماری کشورها بوده است و نه با مردمان آنها، آنهم در مقام پژوهش های تاریخی، زیرا ایران را روسیه (و اتحاد جماهیر شوروی) و بریتانیا تکه تکه نمودند. با این حال هرگز شما نشنیده اید که برای مثال، مردم روس و یا بریتانیا با مردم ایران دشمن باشند. همینطور هرگز نشنیده اید که ایرانیان خود را دشمن مردم بریتانیا یا روسیه یا کشورهای دیگر بدانند. بر عکس ما همیشه بزرگان فلسفه و ادب و هنر این کشورها و کشورهای دیگر را ارج نهاده و از آنها بخوبی یاد کرده ایم. س

در مورد اعراب مسئله کمی متفاوت و پیچیده است. یکی از دلایل آن مسائل تاریخی می باشد که طی آن، اعراب سعی نمودند با فشار زیاد و ظالمانه، عقاید خود را بر ایرانیان با آن پیشینه فرهنگی بزرگ تحمیل نمایند و این امر در حافظه تاریخی ایرانیان باقی مانده است. دوم آنکه سیاست های نادرست حکومت فعلی ایران در کشورهای عربی، باعث شده است اکثریت مطلق مردم عادی عرب را نیز با ایرانیان در تخاصم قرار دهد. از اینرو در حال حاضر وضعیت ایرانیان با اعراب مانند آب و روغن است. با این حال من معتقدم نسل آینده ایرانیان این معضلات را حل خواهد نمود و ضمن ارج نهادن به گذشته تاریخی خود، با همه جهان یک رابطه دوستانه را ایجاد خواهد نمود، زیرا در هر حال ایران آینده در جهان، نقش بسیار فراگیر و مهمی را در زمینه های علمی، هنری، فلسفی و غیره ایفا خواهد نمود. س
.........................

سوال سوم: اینکه شما بریتانیا را مبلغ دین و مذهب می دانید آیا فکر نمی کنید این یک توهین به مذاهب باشد. در صورتیکه به نظر می رسد خودتان مذهبی هستید؟س

پاسخ به سوال سوم:س
در اینجا ترجیح می دهم ابتدا قسمت دوم سوال شما را پاسخ بدهم. در این ارتباط باید به سادگی به شما بگویم که من هرگز در تمام طول زندگی خود، حتی ده دقیقه هم مذهبی نبوده ام. شما باید بدانید معنویت با مذهبی بودن دو مقوله کاملن متفاوت است. س زمانی که شما از مذهب صحبت می کنید منظور شریعت است که سخت و خشن و غیرقابل انعطاف است و این در حالی است که معنویت خالص، سرشار است از انعطاف، گذشت، محبت و خدمت بی چشمداشت به انسانها. به همین نسبت خدای مورد نظر مذهبیون با خدای واقعی در تفکرات معنوی، زمین تا آسمان متفاوت است. س

پاسخ به قسمت اول سوال شما: س
ببینید هیچ کشوری در جهان به خوبی بریتانیا ادیان و مذاهب را نمی شناسد. از اینرو متخصصان بریتانیایی همیشه به نوعی حامی مذاهب مختلف بوده اند و هر گاه لازم بوده است با تسلطی که بر همه جزئیات این عقاید داشته اند از آن به عنوان ابزار استفاده نموده اند. س
 آنچه تاکنون اتحاد جماهیر شوروی در این راستا انجام داده است، نوع کمونیستی ورژن بریتانیایی آن بوده که در سال ۱۹۶۰ در ایجاد دانشگاه پاتریس لومامبا (دانشگاه دوستی ملل روسیه) در مسکو تجلی یافته است. این دانشگاه را متخصصان، مرکز جاسوس سازی شوروی بر علیه دمکراسی های غربی ارزیابی می کنند. بسیاری از آموزش دیدگان این دانشگاه، بعدها در قالب افراد مذهبی در مراکز حساس سیاسی در کشورهای فقر زده عمدتن آفریقائی و آسیایی جهان استبدادهای ویرانگری را ایجاد نمودند، بدون آنکه حداقل کیفیت زندگی مردم در آن محدوده کمی ارتقاء یابد. دین متأسفانه همیشه ابزار دست بوده است.س
.................

سوال چهارم: آیا شما بالاخره سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی و احکام آنها را قبول دارید یا خیر؟س

پاسخ به سوال چهارم:س
بطور مطلق نمی شود به این سوال شما پاسخ داد. اما بطور کلی من نظر خود را بارها در مورد این دو سازمان و دیگر سازمانهای جهانی عنوان داشته ام، از جمله در مقاله «نظم نوین جهان». در اینجا مختصرن می توانم بگویم: هر دوی این سازمانها که البته سازمان بهداشت جهانی یکی از زیرمجموعه های سازمان ملل است، در حال حاضر بیش از حد زیر نفوذ چپ گرایان تندرو و افراطی می باشند. در سازمان ملل کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه حق وتو دارند. در نگاه اول به نظر می آید این وضعیت، باعث برقراری تعادل در آنجا می شود، حال آنکه چپ و اسلامگرائی رادیکال چنان در تار و پود کشورهای آمریکا، بریتانیا و فرانسه رسوخ نموده است که در برخی موارد، سفیران این کشورها در تصمیم گیری های سازمان ملل با نقطه نظرات قطب مخالف، یعنی چین و روسیه در یک راستا قرار می گیرند. کار سازمان بهداشت جهانی نیز چنان رسواست که اکثر سیاستمداران، آن را یک سازمان چینی قلمداد می کنند. س
من معتقد هستم در نظم نوین جهان که یقینن خواهد آمد، سازمانهای جدیدی ایجاد و یا اشکالات این سازمانهای جهانی کنونی اصلاح خواهند شد و ایرانیان در این امر، شرکت چشمگیری خواهند داشت.  س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  04.11.2023 
                                                                                          
 با عرض درود و تشکر فراوان برای این سری مقالات بسیار با ارزش که ابهامات تاریخی زیادی را روشن ساخت و همینطور مقالات باارزش دیگر شما، سوال من این است که: لطفا بفرمائید تکلیف ملیت بزرگانی چون مولوی چیست که زادگاه آنها در آن زمان ایران و امروزه آن شهر در کشور افغانستان قرار دارد؟ با سپاس سس


پاسخ
 جلال‌الدین محمد بلخی ملقب به مولوی و همه عرفای بزرگ، از نظر معنویت و از دیدگاه عرفان، متعلق به همه جهان هستند و کسی نمی تواند مهر مالکیت بر آنها بزند، اما از نظر تاریخی و به عنوان تعیین ملیت، مولوی ایرانی به حساب می آید، زیرا در آن زمان، محل تولد وی یعنی بلخ، یکی از شهرهای معتبر و پررونق ایران در منطقه خراسان بزرگ بوده که خود بخش مهمی از آن سرزمین را تشکیل می داده است. باید بیاد داشت، عده ای از پژوهشگران، محل تولد مولوی را وخش نیز گفته اند که البته تفاوتی در بحث ما ندارد زیرا وخش که امروزه در کشور تاجیکستان قرار دارد نیز در آن زمان یکی از شهرها ی ایران بوده است.  به همین صورت نظامی گنجوی و رودکی و دیگر مشاهیر که محل تولدشان شهرهایی از ایران بوده است که در این دوره به علت تجزیه تدریجی ایران، این شهرها در کشورهای دیگری قرار گرفته اند، همگی ایرانی محسوب می شوند.   س

با همین آرگومنت می توان گفت: بعد از تجزیه هر منطقه از ایران و تأسیس یک کشور مستقل که رسمن مورد تأیید اکثر کشورهای جهان قرار گرفته باشد، هر فردی که به هر دلیل در آن کشورها مشهور شده باشد را نمی توان ایرانی محسوب نمود و باید به نام همان کشور ثبت شود. برای مثال ظاهر شاه را نمی توان ایرانی دانست، زیرا او از تاریخ ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳میلادی پادشاه افغانستان بود. کشوری که چهارده سال قبل از آن، در نوزدهم اوت ۱۹۱۹ تأسیس شده و رسمن استقلال یافته بود. 
س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بدهم.
س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

  09.10.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 چطور کسی که خود را ملی گرا می داند، می تواند به شخصی مانند نرگس محمدی (در مورد کسب جایزه صلح نوبل) تبریک بگوید که به گروه های ضد ملی تعلق دارد؟ سس


پاسخ

 با درود خدمت دوستان عزیز، س
در ارتباط با آنچه بیان فرموده بودید، باید دانست که ملی گرایی، بستگی تام به هویت ملی یک کشور دارد که در طول تاریخ از مجموعه ای از آثار نویسندگان، شاعران، دانشمندان، متفکران، موسیقی دانان، هنرمندان در عرصه های مختلف، پهلوانان و سلحشوران و همینطور پادشاهان بزرگ و مانند آنها، تشکیل شده است. بدیهیست افراد تأثیرگذار در همه زمینه های فوق، از اقوام مختلف ایرانزمین با عقاید کاملن متفاوت بوده و هستند. این بدان معانست که برای مثال، برخی از اشعار و یا کتابها و یا آثار سینمایی و تئاتری ما از چپ گرایان بوده است. برخی از آثار دیگر، مانند نقاشی های کم نظیر جهان که از طرف یونسکو به نقاشی جادوئی معروف شده اند از استاد محمود فرشچیان است که یک خداباور بسیار معتقد است. مضاف بر آن، در آن مرز و بوم، ما ارامنه مسیحی ارزنده را داریم که موسیقی و سینمای ایران را عمیقن متأثر نمودند و یا زرتشتیان دوست داشتنی که ایران باستان در دامان آنها رشد یافته است. اکثر استادکاران هنرهایی چون قلمزنی، منبت کاری، خاتم کاری، طراح نقوش فرش و غیره، مسلمان معتقد ولی نرمخویی بودند که با تندروی مذهبی امروزه کیلومترها فاصله داشتند و هنوز شرح زندگی آنها موجود است.
 
س

در این دوره نیز بسیاری از هنرمندان جدید، آتئیست و یا آگنوستیک می باشند. عده ای هم عقاید سیاسی خاصی را دنبال می کردند که شاید ما با آن عقاید مخالف باشیم، مانند مرحوم بانو مرضیه و آندرانیک که با  سازمان مجاهدین همکاری داشتند. اما آیا زمانی که از موسیقی کلاسیک ایران صحبت می شود، می توان بانو مرضیه که یکی از استوانه های کم نظیر آواز ایران است را به صرف عقاید سیاسی اش از قلم انداخت و همینطور آندرانیک و یا دیگران را.  مورد دیگر آن است که در دوران معاصر، ما استاد الهی را داریم که با ارائه دکترین خود، فلسفه، دین، منطق و علم را یکپارچه نموده، برای اولین بار، ساختار جهان هستی را توضیح دادند. هم اکنون برخی افراد فرهیخته و برجسته، از کشورهای مختلف در جهان مشغول کنکاش در آثار ایشان می باشند و بعضن کتابهایی نیز در آن مورد بچاپ رسانده اند. ایشان در یک خانواده معنوی از سلسله عرفانی اهل حق بدنیا آمده اند. ( با گروه شبه نظامی عصائب اهل حق عراق اشتباه نشود.)س
فراموش نکنیم که ادبیات و عرفیات اخلاقی کهن این سرزمین، که امروزه تا حد زیادی تخریب شده اند، مدیون و مرهون تفکرات عرفای بزرگی چون فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی و امثال آنهاست.
س

همه اینها با هم و مجموعن، هویت ملی ما را ساخته است. هویتی که در حال غنی تر شدن نیز می باشد. حال اگر یک بانوی ایرانی، موفق شده است به یک جایزه بسیار مهم جهانی دست یابد و نام زنان ایران را پرآوازه کند، آیا نباید این امر را یک برد ملی تلقی نمود و آن را تبریک گفت؟س

یک سیاستمدار ملی گرا باید دید وسیعی نسبت به مسائل مربوط به کشورش داشته باشد و در صورت امکان، آماده  ایجاد هر نوع گفتمان مثبت با هر گروهی باشد. آنها که با عقاید من آشنا هستند می دانند که کمتر کسی به اندازه من، چپ را تخطئه کرده است، اما واقعیت آن است که چپ های متعادلی وجود دارند که آماده همکاری با ملی گرایان می باشند و این در حالی است که در طرف مخالف، گویی برخی در این تصور خام و باطل می باشند که ملی گرائی ارثیه پدری افراد بخصوصی می باشد و از اینرو دائمن حکم صادر می کنند: این چپ است، آن دیگری مذهبیست، این با رژیم بوده است، آن یکی با اصلاح طلبان احوال پرسی کرده، و آن دیگری ملی گرای واقعی نیست و ...!!! س

من سیاستمدار نیستم، اما این را می دانم که، اگر شخصی خود را ملی گرا می داند، قبل از هر چیز باید به ملت خود که در بند است بیاندیشد و نفع آنها را در نظر بگیرد، نه احساسات شخصی و سلیقه سیاسی خود را. یک سیاستمدار ملی گرای لایق و ورزیده، اگر لازم باشد نه تنها با اصلاح طلبان سابق، بلکه با اصولگرایان مستعد و متعادل تر نیز باید وارد گفتگو و حتی همکاری شود. گذشته از آن، از فردای آزادی آن کشور که خواهد آمد، مجبور هستیم با انسانهایی با انواع تفکرات گوناگون در همسایگی دیوار به دیوار، در یک محله، در یک شهر و نهایتن در یک کشور، یک همزیستی مسالمت آمیز، زیر چتر قوانین دمکراتیک را تجربه کنیم، تا امنیت خاطر برای همه تأمین شود. مگر آنکه مفهوم دمکراسی و حکومت دمکراتیک را درک نکرده باشیم.  س

من عمیقن معتقدم، آزادی برای ایرانیان زمانی حاصل خواهد شد که از نظر سیاسی رشد کافی کرده باشند تا بتوانند تاکتیکهای خود را منطبق با تغییرات اجتماعی و سیاسی آن کشور تغییر دهند. برای اینکار باید مخالفت ها و جنگ های سیاسی را به بعد از آزادی محول کرده و تا آنجا که ممکن است، افراد مخالف و یا جدا شده از بدنه نظام را جلب و جذب نمود. اگر راه دیگری می دانید، این گوی و این میدان.    س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 21.08.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
با درود و …. دو سوال ساده دارم که اولی احتمالن بی اهمیت باشد اما با تکیه بر لطف و محبت شما مطرح میکنم
. سوال  :  من و خواهرم که دور از هم نیزهستیم،  بسیاری از اوقات، همزمان خوابی یکسان با جزئیات کاملن یکسان میبینیم و روز بعد هر کدام از زاویه دید خود آن را تعریف می کنیم. برایمان کمی عجیب و غیر معمول است. آیا دلیل خاصی دارد؟ سوال:  افراد زیادی را میشناسم که تمام زندگی شان با گرفتن دعا از دعا نویس و جادو جنبل، به منظور دستیابی به اهدافشان سپری شده است، افرادی در میان اقوام و... میخواستم بدانم در برابر جادوی سیاهی که ممکن است بدون انکه بدانیم در مورد ما نیز انجام داده یا می دهند،  آیا راهی یا چاره ای داریم یا که باید تسلیم سرنوشتی باشیم که خودمان از قبل رقم زده ایم؟ قبلن تشکر می کنم
.س


پاسخ
با درود
قسمت اول سوال شما تا آنجا که من می دانم، می تواند دلایل مختلفی داشته باشد از جمله آنکه:
س
س - ممکن است یک مطلب به هر دوی شما مربوط بوده باشد، از اینرو صحنه به هر دوی شما انتقال یافته است. س
س - هر دوی شما در یک مقطعی از زمان خاص به یک مطلب خاص توجه و تمرکز کرده باشید. س
در هر حال چیز مهمی نیست مگر آنکه در خواب از شما چیزی خواسته باشند که انجام دهید، در آن صورت مسئله حساس و پیچیده می شود.
س

قسمت دوم سوال شما بسیار مهم است، زیرا به دنبال دعانویس و جادو و جنبل رفتن، انسان را مانند آلیس، در سرزمین عجایب قرار می دهد که هر خطری می تواند در آنجا در کمین باشد. اصولن فاگیری، کف بینی، احضار ارواح و این قبیل مسائل     می تواند بر روی روان، اثرات ناخوشایندی داشته باشد.  به ویژه دانشجویان استاد الهی مطلقن به دنبال چنین مسائلی نمی روند و اصولن چنین مسائلی را کسر شأن خود می دانند.
س

در مورد جادوی سیاه حقیقی باید عرض کنم که این عمل به ندرت در جائی انجام می شود، در اروپا، بریتانیایی ها به این امور بسیار علاقمند هستند. این عمل حتی در لژهای سیاه نیز دیگر انجام نمی شود، زیرا آنها می دانند که در صورت برهم خوردن تعادل نسبی انرژی در سیاره زمین، مأموران نور دخالت خواهند کرد. حتی قبل از آنکه آن ریتوال های سیاه (واقعی و نه شبه واقعی) بخواهد به انجام برسد، مأمورین آن را برهم خواهند زد.
س

یک دانشجوی استاد الهی نباید از این قبیل مسائل هراسی بخود راه دهد. زیرا فرضن اگر چنین امری در زندگی های قبل بوده، با ورود به این راه، به مرور حل خواهد شد. اصولن جادو و طلسم و امثال آن، بر دانشجویان استاد الهی اثر ندارند. از اینرو لازم نیست از چنین مسائلی بترسید. زیرا  " ما پدر داریم عزیزم" .
س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 03.07.2023 
                                                                                          
  سوال سس 
با درود فراوان به شما ....س
قبل از مطرح کردن مطلب خود، از شما صمیمانه و مصرانه تقاضا دارم، این مطالب را خلاصه نکنید، زیرا ممکن است، سوال کمی طولانی شود ولی مطرح کردن آن فقط و فقط به علت علاقه بنده به روشن شدن حقیقت است و اینکه لا اقل برخی از ایرانیان فعال در مدیای فارسی، روش خود را در تهیه مقالاتشان تصحیح کنند، زیرا در غیر اینصورت جامعه تعقل گرای ایرانی راه به جائی نخواهد برد.س
لازم است به شما بگویم که من و چند نفر از دوستان، تمام زوایای سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان را می شناسیم و همه مقالات را در همه زمینه ها بدقت و حتی چند باره مطالعه نموده ایم و از طرف دیگر در مدیا نیز فعالیتهای مستقل خود را داریم.س
حال مطلب آن است که: هر بار بعد از آنکه شما مقاله ای را انتشار می دهید، به ویژه در زمینه مسائل سیاسی، یک حرکت و جنبشی آشکار در مدیای فارسی زبان ایجاد می شود و همه بر حسب سطح سواد و با زبان خودشان در باره آن مطلب می نویسند، اما بدون ارائه سند.س
برای نمونه، بعد از انتشار مقاله شما در دو بخش به نام «ملی گرایی معتدل ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان» یک استاد دانشگاه که به عقیده بنده چپ گرا می باشد، تمام مطالب آن مقاله را در سخنرانی خود مورد استفاده قرار داد ولی همه را به رفقای خود ریفرنس داد. من برش هایی از آن ویدئو را برایتان فرستادم که البته می دانم آنها را انتشار نخواهید داد و حق هم با شماست. فقط برای اثبات آنکه آنچه می گویم عین حقیقت است. این شخص، عنوان آن ویدئو را "ملی گرائی ....." انتخاب کرده بود.س
حقیقتش را بخواهید هدف من حتی دفاع از پژوهشکده و مقالات آن نیست، بلکه چنین اعمال ناشایستی را برای یک استاد دانشگاه که در شبکه های تلوزیونی ......  و ....  و ....... نیز صحبت می کند یک فاجعه می دانم.س
این مطلب را شما می توانید به عنوان یک درد دل از وضعیت کنونی مدیای فارسی زبان در نظر بگیرید و حتی انتشار هم ندهید، اما مطلب من آن است که حداقل نظر خود را از چنین برخوردهای نادرستی عنوان بفرمائید و یا مقاله ای در آن باره بنویسید تا شاید به مرور زمان، حداقل در نسل آینده ریشه این برخوردهای غیر منطقی بخشکد.س

ضمنأ خواهشمندم دلیل خود را برای عدم پذیرش مصاحبه با مدیای فارسی بیان کنید.س
با عرض درود فراوان از زحمات شما


پاسخ
با درود
اول آنکه آنچه نوشته اید در قیاس با برخی مطالب دیگران که به یک کتابچه می ماند، چندان طولانی نیست، ولی در هر حال از عنوان کردن نام دیگران و هر آنچیزی که باعث شخصی شدن مسئله شود، خود داری می کنیم.س
ضمنن آن قطعات ویدئویی که ارسال فرموده بودید را مشاهده نمودم. باید بگویم دقیقن حق با شماست.س
در ارتباط با چنین کپی کاری هایی از زحمات دیگران، بدون دادن ریفرنس به اصل مقاله، باید بگویم این امر بطور قطع و یقین یک بی اخلاقی مسلم است و من هر از چند گاهی در ابتدای برخی مقالات که از اهمیت بیشتری برخوردار می باشند، این مسئله را مورد تأکید قرار می دهم.س
از نظر روانشناسی مورد نظر ما که برحسب جهان بینی سیرکمال استاد الهی و برای اولین بار در جهان ارائه شده است، دلایل این بی اخلاقی ها مختصرن چنین است:س

س ۱- از آنجا که ایرانیهای فعال در سوشیال مدیای فارسی، تنها حدود چهار دهه است که با گسترش روز افزون پلتفرم های مدیایی و ایجاد تلویزیونهای فارسی زبان، امکان  ابراز وجود و ارائه معلومات خود را یافته اند، از اینرو آنها را می توان در مرحله «اثبات خود» در نظر گرفت. بدیهی است که در این مرحله، نام فرد و یا پلتفرم دیگری را به عنوان ریفرنس نمی آورند زیرا نمی خواهند مخاطبین خود را به جائی دیگر ارجاع دهند. به عبارت ساده تر، هنوز شخصیت مطبوعاتی چنین افرادی شکل نگرفته است، از اینرو در پس ضمیر ناخودآگاهشان، از خود نامطمئن هستند.س

س ۲- ما ایرانیان جزو قدیمی های سیاره زمین محسوب می شویم. این بدان مفهوم است که بارها و بارها به زمین آمده، اندکی پیشرفت و یا پسرفت داشته ایم. اثرات معلومات ناشی از این آمد و شد که در سیستم کارمای خودیت حقیقی ما ثبت شده است، بر روی روان ما، نوعی خود بزرگ بینی ایجاد می کند که از یک طرف کارهای دستجمعی را برای ما سخت می کند و از طرف دیگر این خودبرتر پنداری باعث می شود، از هر راه و طریق ممکن، به اطلاعاتی دست یابیم که متعلق به دیگران است. زیرا از نظر روانی برای اثبات خود و این امر توهم آمیز که ما برتر هستیم، نیاز داریم در مطبوعات چنین القا کنیم که " من بهتر و بیشتر" می دانم. برای این افراد، هدف وسیله را صد در صد توجیه می کند. پس نیازی به ارائه ریفرنس صحیح نیست، زیرا در آنصورت از سکه خواهیم افتاد!!!س

س ۳- از آنجا که تلویزیونهای پر مخاطب دولتی به افراد کارشناس خود دستمزد می دهند، این افراد در اظهار نظرات خود، خود را ملزم به ارائه سند و یا ریفرنس نمی بینند، به دو دلیل:س

الف) آن شبکه تلویزیونی، برای اظهارات این افراد از آنها سند نمی خواهد.س
ب) این افراد می پندارند که با ارائه سند و ریفرنس، ممکن است آن شبکه به سراغ آن ریفرنس اصلی برود و این شخص، منبع درآمد خود را از دست بدهد.س

حدود شش ماه پیش، به یک موزیک ویدئوی بسیار زیبا از عده ای دختران و پسران جوان هندی و پاکستانی برخورد نمودم که داستانی را به عنوان متن موسیقی زیبای خود انتخاب کرده بودند. با تلاش زیاد به اصل داستان که یک متن هندوپاکستانی     می باشد دست یافتم که «عبور از رودخانه چناب» نام داشت. در همان گیر و دار به فیلم نامه ای به زبان انگلیسی از خانم پروفسور لاکشمی برخورد نمودم به نام «عبور از رودخانه»[1] و از آنجا که مدت ها بود چهارچوب یک داستان کوتاه بخصوص را در ذهن داشتم، ترجمه تیتر داستان ایشان و آن گروه موسیقی یعنی «عبور از رودخانه» را برای داستانم انتخاب نمودم و در ابتدای داستان که هنوز آن را انتشار نداده ام تأکید نمودم که عنوان تیتر داستان را از آن دو منبع یاد شده گرفته ام، گرچه داستان من کاملن متفاوت از آن دو داستان بود.س
باید توجه داشت که تا به حال ندیده ام که کسی ریفرنسی برای عنوان مقاله و یا داستان و کتاب خود ارائه داده باشد، اما من این امر را باعث وزین تر شدن یک مقاله، داستان و یا کتاب می دانم.س

در مقاله ای به نام «نکاتی که در تهیه یک مقاله معتبر باید رعایت شوند» به این مسئله به عنوان یکی از نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد تا یک مقاله را بشود معتبر دانست، اشاره نموده ام.س

در جاذبه ای که مقالات پژوهشکده ایجاد می کنند می توان دو مسئله مهم را دخیل دانست:س
الف) صرف نظر از تکنولوژی که بطور روزافزون در حال پیشرفتی چشمگیر است، علم در همه زمینه های دیگر، از جمله در زیست شناسی، فیزیک، فلسفه و منطق، الهیات و متافیزیک به بن بست رسیده است.س
ب) مقالات پژوهشکده که بر اساس جهان بینی سیرکمال تهیه شده، انتشار می یابند، در همه زمینه ها آن بن بست ها را شکسته، راهگشا می باشند و درست به همین دلیل از جذابیت زیادی برای اهل خرد برخوردار هستند.س

در یک جمعبندی کوتاه می شود گفت:س
س           " کار پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تولید فکر در زمینه های مختلف، بر اساس جهان بینی سیرکمال است که در هر حال و در هر صورت به استقرار نظمی نوین در جهان خواهد انجامید. در این میان حساسیت زیاد                                 ما بر روی مقالات بخش «علوم تلفیقی» می باشد. "س

من شخصن امید چندانی به تغییر روش در عملکرد برخی از متفکران ایرانی کنونی در مورد آنچه مورد نکوهش قرار گرفت ندارم، اما تصور می کنم که جوانان و نوجوانان و به ویژه فرزندان آنها در ایران آینده، این مسائل را مورد نظر قرار خواهند داد. در نتیجه  مطالب و تحقیقات آنها وزین و قابل اعتنا خواهند بود.س
در مطالبی که متفکرین غربی ارائه می دهند به همه ریفرنس ها، بطور کامل اشاره می شود. چیزی که بطور کلی ما ایرانیان بنا بر دلایل یاد شده فوق با آن غریبه هستیم.س

به نظر می رسد که ما ایرانیان در بیش از چهار دهه گذشته، به ویروس های فکری و اخلاقی دیگری نیز مبتلا شده ایم که از قوه به فعل درآمده و برخی از ما را به کارهایی شنیع تر در جهان مدیا، به ویژه در ایران وادار نموده است. از آن جمله، پرداخت پول های کلان به افراد ادیب و نویسندگان حرفه ای، برای نوشتن کتاب به نام متقاضی که پرداخت کنند پول نیز می باشد.س
زد و بندهای سیاسی برای نخبه جلوه دادن افرادی که از نظر سطح سواد، بسیار زیر حد متوسط می باشند از طریق قدرت رسانه های اصلی و حتی کوچکتر فارسی که برخی از آنها وابسته به قدرت های جهانی می باشند، یکی دیگر از پدیده های شوم این دوره است و البته بی اخلاقی های دیگر.س
س " با این همه، من این امر را نه تنها مضر نمی دانم، بلکه باعث شکوفائی اندیشه در آینده ایران نیز قلمداد می کنم، زیرا ارزش خوبی و درستی را تنها می توان از تجربه کردن بدی و نادرستی شناخت."س

در آخرین کلام:س
 دلیل آنکه حاضر به مصاحبه با مدیای فارسی نیستم، صرف نظر از کمبود وقت که همیشه بدان گرفتار هستم، همه آنچیزی است که بیان شد، ضمن آنکه برای همه آن شبکه های خبری احترام قائل هستم و وجود آنها را با تمام کاستی ها و کژروی ها بطور کلی مفید می دانم، زیرا در هر حال باعث مطبوعاتی شدن فکر توده ایرانیان خواهند شد.س
من فقط حاضرم در صورتی که عمری باقی باشد که بعید می دانم، با کمال میل در آینده که نسل جدید، قدرت مطبوعات را به دست خواهد گرفت، با آنها به گفتگو بنشینم، زیرا به قدرت فکر، درک مطلب و فهم تفاوت ها، درستکاری و صداقت آنها ایمان دارم  و معتقدم:س
 س " اکثر آنها، نسل نظم نوین خواهند بود که بطور کلی به ویروس های ذهنی ما دچار نمی باشند. آنها اخلاق مدار خواهند بود. "س

امیدوارم شما نیز به مقاله ای که از من درخواست نموده بودید رسیده باشید.س
با ادای احترام برای حس مسئولیت شما نسبت به پژوهشکده و حقیقت که از اعتقاد شما به استاد الهی سرچشمه می گیرد.س

                                             [1] Crossing the River

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 26.06.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 
این سوال خلاصه شده، و فقط اصل مطلب در اینجا آورده شده است.س

با درود
س ...... شما در مغاله ملی گرائی ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان در قسمت اول مغاله به چپ های ملی گرا اشاره کرده اید و آنها را معرفی کرده اید. عزیز من یعنی  نمی دانید که چپ با ملی گرائی مانند آب و روغن مخلوط نمی شود و این دو هیچ گونه ارتباطی به یکدیگر ندارند؟ به نظر من صحبت کردن از چپ ملی گرا یک مغلطه است.س


پاسخ
با درود
در ابتدا باید عرض کنم در مطلب شما چند اشتباه فاحش وجود دارد به شرح زیر:س

اول آنکه: مقاله با ق نوشته می شود و نه با غ
دوم آنکه: من در هیچ کجای این مقاله از چپ های ملی گرا صحبت نکرده ام و طبعن آنها را معرفی ننموده ام. می توانید مجددن به آن مقاله رجوع کنید.س
سوم آنکه: مغلطه به مفهوم وارد کردن آرگومنت غلط به بحث برای اثبات مدعا می باشد که در این مورد، مطلقن صدق نمی کند زیرا من در این مورد هیچ بحثی را مطرح نکرده ام.س

با این حال احتمالن منظور شما این پاراگراف از آن مقاله است:س

س         " س..... خود کلمه سوسیالیسم نه تنها دارای هیچ گونه بار منفی نیست بلکه در صورتی که مجزا از کمونیسم و کلن چپ گرائی تعریف شود، دارای بار قوی مثبت نیز می باشد. از اینرو یک شخص عاقل و بالغ می تواند ادعا کند:  " من یک سوسیالیست ملی گرا هستم"  و ما نباید به این مسئله عکس العمل منفی نشان دهیم زیرا حتی اگر او یک چپ گرای متمایل به ملی گرائی باشد و یا یک راست ملی گرای حقیقی، در هر حال ملی گرائی اوست که باید مد نظر قرار گیرد. این امر در صورتی معتبر است که این یک شعار نباشد. "س

همانطور که مشاهده می کنید در اینجا صحبت از سوسیالیست ملی گرا می باشد و نه چپ ملی گرا و من آن را در سطور بعد چنین مدلل نموده ام:س

س " در ریشه ای ترین حالت، سوسیالیسم به مراتب با ملی گرائی، به ویژه از نوع پادشاهی مشروطه، همسو و هماهنگ و قابل انطباق تر است تا با کمونیسم."س

و اما در سطر بعدی از همان پاراگراف، صحبت از یک چپ گراست که متمایل به ملی گرایی می باشد.س

این مورد را می توان چنین بررسی نمود:س
برخی از افراد ممکن است به هر دلیلی خود را چپ بدانند. برای مثال شخصی به علت مخالفت با آمریکا و یا تمایل به طبقه کارگری، خود را چپ تلقی کند که البته این روزها این امر فقط یک شعار است، زیرا همانطور که در مقاله «کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین» توضیح داده ام، وضع کارگران در جوامع غربی به مراتب از اوضاع آنها در کشورهای چپ بهتر است. با این حال چیزی که باید بدانیم آن است که، آن فرد خود چپ پندار در یک وضعیت سفت، جامد و غیر قابل تغییر فکری قرار ندارد، زیرا تفکرات و حتی اعتقادات انسانها، همیشه در حال دگرگونی می باشند. این یک قانون ازلیست که امکان تصحیح افکار، اعمال و نیات را می دهد و کسب کمال نهایی را ممکن می سازد.س

باید در نظر داشت تمایل به هرچیز، به مفهوم شروع حرکت فکری میان دو نقطه می باشد. در ارتباط با بحث ما، از نقطه الف یا همان چپ گرائی به نقطه ب که ملی گرائی باشد.  با این وصف وقتی صحبت از یک چپ گرای مایل به ملی گرائی مطرح می شود، به این مفهوم است که آن شخص در حال تجربه یک دگرگونی فکری و عقیدتی می باشد. از این رو در قدم اول، خود را یک چپ می داند ولی با رسیدن به نقطه پایانی، خود را در یک هویت جدید، یا همان ملی گرایی می یابد. در این روند، فکت های زیادی موثر واقع می شوند.س
این در حالی است که یک چپ ملی گرا به مفهوم آن است که، ضمن آنکه چنین شخصی به افکار چپ خود مانند جهان وطنی وفادار است، همزمان ملی گرا نیز می باشد و برای مثال به حاکمیت ملی و پاتریوتیسم نیز معتقد است و درست در این نقطه است که جمع اضداد پیش می آید که امری غیر ممکن است.  س

بنابر آنچه گفته شد، چپ گرای متمایل به ملی گرائی نه تنها ممکن است، بلکه هر روزه تعدادی از چپ های میانه رو به جبهه ملی گرایان می پیوندند.س
در انتها لازم است به این نکته مهم اشاره کنم که در پژوهشکده تا نکته ای عمق آن سنجیده نشود، عنوان نخواهد شد.س

 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

11.06.2023 
                                                                                          
این سوال بسیار طولانی می باشد، ولی اصل سوال آنچیزی است که در اینجا عنوان شده است.س


سوال

با درود
س ..... شعار حکومت در ایران برای مبارزه با، به گفته خودشان بی حجابی، این جمله است: " ما شهید دادیم و حجاب از احکام خداست" .....  می خواستم نظر شما را در این مورد جویا شوم.س


پاسخ

با درود
اول آنکه:  هر کسی را نمی توان شهید نامید زیرا شهدای حقیقی در جهان بسیار معدود می باشند.
س

دوم آنکه:  جمله " ما شهید دادیم " به عنوان دلیلی برای رعایت حجاب اجباری، در صورتی قابل قبول است که هر آنکس که در جبهه جنگ کشته شده است، قبل از اعزام به جبهه جنگ، طی یک قرارداد مکتوب از ایرانیان خواسته باشد که:
س

"در صورتی که من در جبهه کشته شدم، زنان ایرانی موظف هستند حجاب ظاهری و اجباری را رعایت کنند. ر "

از دیدگاه عمومی در این ارتباط لازم است این قرارداد به امضای همه زنان ایرانی رسیده باشد. اگر چنین قراردادی موجود است باید آن را در معرض راستی آزمائی همگان قرار دهند، در غیر اینصورت این جمله فقط می تواند از یک ذهن مریض و بیمار دگم ایجاد شده باشد و محلی از اِعراب ندارد. س

مسئله دیگر مورد تأکید این افراد "حجاب از احکام خداست" می باشد که باید عرض کنم از دیدگاه الهیاتی چنین نیست و همانطور که ما شش و یا هفت سال پیش در مقاله ای در بخش الهیات پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان تحت عنوان «حجاب اجباری، امری فقهی و یا قرآنی؟»  نشان دادیم،  این امر را فقها با تأکید بر برخی آیات از برخی سوره ها، بر فقه اسلامی افزوده اند و این در حالی است که در آن آیات، تنها زنان پیامبر اسلام مورد خطاب بوده اند، آنهم برای آنکه شناخته شوند و آنها را مورد آزار قرار ندهند و این در حالی است که در همان آیات مورد بحث فقها، تأکید شده است که اگر این کار را زنان پیامبر انجام دهند "این برای آنها بهتر است" که نشان از اختیاری بودن آن امر دارد.
س
من مطالعه آن مقاله را به عموم خوانندگان این سطور توصیه می کنم. (کلیک کنید)

گذشته از آنچه گفته شد احادیثی در دست می باشند که خلاف آنچه معممین وابسته به حکومت اسلامی در مورد اجباری بودن حجاب ظاهری می گویند را حتی در زمان صدر اسلام نشان می دهند. س

در نتیجه نه چنین قراردادی مابین زنان ایرانی و شهدای جنگ موجود است و نه حجاب اجباری حکم خداست.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 31.05.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 
با درود فراوان خدمت شما .....س

مدتی است در شبکه های تلویزیونی فارسی زبان چند نفر بحثی را  مطرح می نمایند که به عقیده بنده در این زمان خاص، بسیار بی مورد می باشد. این دوستان بحث ناسیونالیزم و ملی گرائی را عنوان میکنند و معتقدند که در مقابل این دو کلمه بهتر است از کلمه "ملت مداری" استفاده شده و باب شود و در اذهان جابیافتد. .....  لطفن نظر خودتان را بیان کنید آیا به نظر شما می توان ملی گرائی را مساوی ملت مداری یا حتی ملیت مداری قرار داد. من شخصأ معتقدم فرق چندانی وجود ندارد. با سپاس
 س

پاسخ
ببینید، اول آنکه نظر هر کس هرچه باشد برای ما محترم است. گذشته از آن، نه تنها هر کس هرچه می خواهد باید بتواند آزادانه عنوان کند، بلکه اظهار نظر کردن و تئوری پردازی، در پروسه شکوفائی خرد اثر نیک دارد. س
و اما در مورد اینکه آیا می توان مفهوم «ملی گرائی» را با ملت یا «ملیت مداری» تعویض نمود، باید عرض کنم که خیر چنین امری امکان پذیر نیست به چند دلیل:س

س ۱- در مدار امری و یا موضوعی قرار گرفتن، فقط از طریق اجبار امکان پذیر است. برای مثال در امور دینی، یک شخص باید در ابتدای کار، در مدار شریعت قرار گیرد که به او لفظ شریعتمدار اطلاق می شود. واضح است که  شریعتمداری به مفهوم  تنظیم امور زندگی در همه زمینه ها با احکام شریعت می باشد. س

س ۲- در امور فضائی، شاهد آن هستیم که سیارات در یک مدار خاص بدور خورشید می گردند و اقمار نیز در یک مدار خاص بدور سیارات در حرکت هستند.  بدیهی است این امر کاملن اجباری می باشد و در این روند، سیاره و قمر آن و خورشید همگی در مدارهای اجباری، انواع حرکت های مطابق با قوانین التزامی و اجباری را تجربه می کنند که برهم کنش های حیاتی زیادی را در پی دارد.س

س ۳- در جهان میکروسکوپی نیز الکترون ها در مدارهای خاص خود بدور هسته اتم ها در گردش و حرکت اجباری قرار دارند.س

بنابراین تا اینجای کار متوجه شدیم که «مدار» به عنوان یک مسیر بسته که رهائی از آن در حالت طبیعی امکان پذیر نیست معنا پیدا می کند.س
حال آنکه یک فرد از یک کشور، نه تنها با یک ملت متکثر از اقوام، بلکه با مفهوم بزرگی به نام ملیت نیز روبروست. ملیت باید دارای یک هویت خاص باشد که زمینه های گوناگونی را در بر می گیرد. این هویت یقینن با هویت ملی دیگر محدودهای مرزی جغرافیایی، متفاوت است و همین امر است که ملتها را از یک طرف از هم تفکیک می کند و از طرف دیگر مابین اقوام هر ملت، انسجام ملی بوجود می آورد.  با این تفاسیر، اگر شما بخواهید «ملیت مدار» باشید، با توضیحاتی که فوقن ارائه شد، این بدان مفهوم است که ناچار هستید ساعت زندگی خود را با ساعت هویت اصلی ملت خود کوک کنید و در همه زمینه های زندگی از دگماهای ساخته و پرداخته شده ملی خود تبعیت کنید. درست مانند یک شریعتمدار که همین روش زندگی را در ارتباط با دگماهای مذهبی خود دنبال می کند، با این تفاوت که در مدار هویت ملی قرار گرفتن یک انسان، در واقع به شونیسم خواهد انجامید. آیا این همان خطری نیست که روان و تفکرات یک انسان را در ارتباط با علاقه او به هویت ملی، تهدید می کند.س
به کوتاه کلام آنکه:س

س " کلمه مدار، یک اجبار حتمی را ایجاد می کند که خود، انواع دگماهای خشک و بی مورد را باعث خواهد شد و نتیجه آن، یک تعصب کور و بی مایه خواهد بود، حال چه در مورد مسائل دینی و چه در مورد مسائل ملی." س

این در حالی است که پسوند «گرا» در کلمه «ملی گرا» دارای مفهوم دقیق و کاملی است که گرایش به سمت و سوی هویت ملی را در ذهن متبادر می کند. ضمن آنکه این پسوند دارای بار میانه روی و تعادل است. درست برعکس پسوند «مدار» که مفهومی افراطی و اجباری دارد.س

گذشته از آنچه عنوان شد، به گفته خودتان، ساختن مفاهیم جدید آنهم برای موضوعاتی که خود دارای اصطلاحات دقیق می باشند کاری است عبث. زیرا اینگونه تغییرات در مفاهیم، باید در یک مجمع متشکل از متخصصین به انجام برسد.س
باید توجه داشت، ایرانیها چه در خارج و چه در داخل ایران، بتازگی به ملی گرائی علاقمند شده اند و عده ای هنوز در حال هضم همین مفاهیم رایج می باشند. بنابراین بهتر است با ساختن کلمات پوششی جدید که بعضن صحیح هم نمی باشند جریان را پیچیده تر نکنیم. س
در این رابطه تجربه من نشان می دهد معمولن دوستان چپ گرا و یا آنها که روزی چپ گرا بوده اند، خیلی به امر ساختن اسامی جدید برای مفاهیم ثابت، علاقه دارند. ایرادی که ریشه در مباحث دیالکتیکی دارد.  س

در مورد ناسیونالیزم و فرق آن با ملی گرائی نیز باید بگویم، برای رسیدن به دمکراسی، حرکت و کنش لازم است و نه فلسفه بافی بی مورد. زیرا با وارد شدن به این مبحث، در واقع وارد کوچه ای خواهیم شد که تنگ و تنگ تر می شود و خارج شدن از آن ساده نیست. چرا باید گره ای را که می شود با دست گشود، با دندان باز کنیم؟  لذا فعلن به سادگی هر دوی این کلمات را به یک مفهوم می گیریم و جامعه شناسی خود را ارائه می دهیم. س

فکر می کنم لازم به ارائه یک بحث عمیق تر نباشد، زیرا برای عاقل حتی یک اشاره هم کافیست تا حقیقت را دریابد و شما یک فرد کاملن با هوش و عاقل هستید.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 19.05.2023 
                                                                                          
  سوال از طرف یک دوست آتئیست ل سس س
 
با درود
باید به عرض برسانم که بنده ابتدا فکر می کردم یک آتئیست هستم، اما با مطالعه مقاله آتئیسم شما متوجه شدم در واقع یک آگنوستیک هستم، چون تا قبل از مطالعه این مقاله نمی دانستم آگنوستیک چیست. در هر حال هم اکنون نیز نمی توانم وجود خدا را رد کنم و یا قبول داشته باشم، اما بیشتر خداناباور هستم. از آنجا که شما دائمأ در حال اثبات خدا هستید یک دلیل علمی یا یک چیز که مرا از این شک درآورد تا یا آن طرف و یا این طرف را انتخاب کنم و راحت شوم ارائه دهید. متشکرم س

پاسخ
با درود
 این امر که فرمودید من دائمن در حال اثبات خدا هستم ، فرمایش صحیحی نیست زیرا من هرگز در صدد اثبات خدا نبوده ام. کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تشریح یک جهانبینی جدید، کامل و نهائی می باشد. زیرا برای من، وجود مبدأ اصلی خلقت مانند وجود اکسیژن امریست عادی. البته بر حسب مورد، دلایلی نیز برای وجود یک مبدا اصلی خلقت عنوان شده است. سس

  مسئله مهم دیگر آنکه شک شما نه تنها چیز بدی نیست بلکه بسیار مفید نیز می باشد، زیرا شما را وادار به تفکر می کند. بنابراین روزی خودتان حقیقت را درخواهید یافت.س
از من یک دلیل بر اثبات خدا خواسته بودید. همانطور که در مقالات دیگر و یا در پاسخ به سوالاتی از این دست گفته ام:س

 اگر نظریه بیگ بنگ را بپذیریم، در نگاه اول شاهد آن خواهیم بود که از یک هیچ و عدم و نیستی مطلق، یک جهان غول آسای هوشمند که از نظم و ترتیب خاصی برخوردار است، بوجود آمده است. با این حساب باید بپذیریم از یک هیچ، هوشمندی، تفکر، علم و نظم بوجود آمده است. آیا عقل شما این مطلب را می پذیرد؟ س
من براحتی به شما می گویم هر آنچه علت ایجاد آن بیگ بنگ بوده است، مبدأ اصلی آن پدیده است. حال شما هر اسمی می خواهید روی آن بگذارید و من با شما موافقم، حتی اگر بگوئید بله یک هیچ آن انفجار را ایجاد کرده، باز هم من با شما موافقم، زیرا آن هیچ، قدرت ایجاد یک چنین دستگاه عظیمی را داشته که سر و ته آن در تصور ما هم نمی آید. بنابراین آن هیچ می شود خدا یا مبدأ خلقت. با این فلسفه بافی کوچک درمی یابیم که ما در واقع با اسامی مشکل داریم، والا هیچ عقل سالمی     نمی پذیرد که همه چیز از یک هیچ چیز ایجاد شود.س

مشکل همه خداناباوران در واقع آن است که مکانیزم و سازو کار این سیستم عظیم را درک نمی کنند در نتیجه بسادگی چنین می اندیشند که یا باید به یک خدای احمق و خونخوار ایمان بیاورند و یا از ریشه آن را رد کنند. من معتقدم حق با آنهاست که چنین می اندیشند. فراموش نکنید که علت اصلی رشد چشمگیر آتئیسم در جهان همین است. س

در واقع کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، توضیح و تشریح همین مکانیزم نقشه و طرح اولیه خلقت است که با درک آن، تا حدود زیادی می توان مبدأ اصلی خلقت، یک هیچ، خدا ، خالق و یا هرچه آن را بنامید را درک نمود. اجازه دهید ما کارمان را انجام دهیم و شما هم شجاعت خرج کردن زمان برای مطالعه بدون پیش فرض های ذهنی مقالات پژوهشکده را داشته باشید، البته اگر بدنبال حقیقت هستید. در آن صورت یقین بدانید در انتها، شما خشنود خواهید بود و ما رستگار. ر

 این را هم به شما بگویم که همه فیزیکدانهای نامدار قرن بیستم از آلبرت اینشتین تا نیلز بور و اروین شرودینگر و دیگران در آن زمان از هواداران پروپا قرص وداها بودند زیرا بخوبی درک کرده بودند که علم به تنهائی پاسخ گوی این معضل نیست. استاد الهی در جائی می گویند: خدا من را مأمور کشف اسرار کرده است. یکی از دلایل تشکیل پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، کلاسه کردن، توضیح و تشریح کشفیات ایشان بوده و هست. امروز اگر آن دانشمندان زنده بودند، پاسخ خود را در این پژوهشکده می جستند و دانشمندان کنونی و آینده نیز، و هر کس که بدنبال درک مکانیزم این سیستم عظیم است، چاره ای جز اینکار ندارد. مگر آنکه مرغش یک پا داشته باشد و آن یک پا هم چوبین و سخت بی تمکین باشد که در آن صورت از بحث ما خارج است.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 16.05.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 
با درود
بطور کاملن خلاصه آنکه: شما از یک طرف از یک جهانبینی جدید و کامل صحبت می کنید که چشم به آینده دارد، ولی همزمان آنطور که پیداست یک ملی گرا هستید و ملی گرائی یعنی بازگشت به گذشته. آیا این یک تناقض نیست؟ با تشکر از شما س

پاسخ
با درود
 ملی گرائی به مفهوم بازگشت به گذشته نیست، بلکه گذشته را در زمان حال احیا کردن است.  برای مثال: اشعار پندآموز حافظ، سعدی، نظامی، مولوی، فردوسی و .... و همینطور موسیقی و رقصهای سنتی اقوام ایرانی، هنرهایی مانند نقالی و صنایع دستی و دیگر دستاوردهای گذشتگان را فارق از آنکه از کدام قوم ایرانی بوده اند، را باید احیا کرد. س
آنچه گفته شد، تنها بخشی از گذشته ما می باشد. این همه در حالی است که به داشته های دیگر کشورها نیز احترام می گذاریم. این است هویت گرائی و ناسیونالیزم متعادل. س
لازم به یادآوری می باشد که ناسیونالیزم در کشورهای چپ نیز حتی در حد افراطی آن در جریان است.     س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 08.05.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
با درود فراوان خدمت شما
دیشب در یک برنامه تلویزیونی، یک دوست بهائی ادیان را تشریح می کرد، گذشته از آنکه دین و مذهب و زکت و مذاهب مرده را مخلوط کرده بود و گمان می رود تفاوت آنها را نمی دانست. همه را تخطئه نمود تا به بهائیت رسید و شروع کرد در مورد آن به تعریف تبلیغاتی . اول آنکه این فرقه را یک دین نامید و دوم آنکه عدم وجود روحانیت در آن زکت را به عنوان یک حُسن تلقی نمود. حُسنی که به گفته او فقط مختص بهائیت است. س
س
یک مطلب شگفت آور دیگر آنکه تا همین سال گذشته در ویکی پدیای انگلیسی و فارسی که من خودم مطالعه نمودم بهائیت را یک زکت نامیده بود اما همین امروز که مجددا نگاه کردم متوجه شدم مطالب را تغییر داده اند و آن را دین نامیده اند. در حالی که هنوز در این شبکه ها، بهائیانی که برنامه می گذارند باور خود را آئین بهائی می نامند.س
آیا بهائیت یک دین است، اگر جواب مثبت است، چگونه می شود که به تأیید کسروی خود جناب بهاالله نماز می خوانده و با روحانیون شیعه رفت و آمد داشته و در مراسم مذهبی اسلامی شرکت داشته است، ولی یک دین جدید آورده باشد. با تشکر

پاسخ
با درود
اینکه در چه برنامه ای چه کسی چه چیزی گفته است از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زیرا هر کس اجازه دارد از دین و آئین خود دفاع کند و یا حتی برای آن تبلیغ کند. دوم آنکه انتقاد از عقاید دینی و غیردینی در جریان یک بحث علمی بدون تنش، یک کار علمی قلمداد می شود، اما توهین و ناسزا گوئی و تهمت زدن، قبل از هر چیز نشان دهنده آن است که یا آن شخص، بسیار فرقه گرا می باشد و نتیجتن تحت شعاع میدان مغناطیسی دگماتیسم فکری قرار دارد و یا با فحاشی به پیامبران و بزرگان ادیان و جریانات عقیدتی می خواهد به عنوان یک آتئیست که در این دوره مد روز است، وارد جریان مدیای فارسی شود و به قول معروف سری مابین سرها دربیاورد.
س
در این میان یک عده افراد عامی که از خشکه گرائی و جنایاتی که به اسم دین در جریان است، به حق و بدرستی رنجیده خاطر هستند نیز به گرد این افراد جمع می شوند.
س

 ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان بر طبق آموزش های استاد الهی، هیچ دین، مذهب و فرقه ای، چه ریشه دار و چه ساخته بشر و چه افکار "
خداناباورانه را تخطئه نمی کنیم و معتقد هستیم هر چیز در جای خود صحیح است . استاد الهی حتی بت پرستان را هم شماتت نمی کنند."س


در مورد بهائیت توضیح کلی و مختصر من چنین است:س
از دین اسلام چندین مذهب بوجود آمد که یکی از آنها شیعه بود. از مذهب شیعه تعدادی فرقه ایجاد شد که بابی گری (بابیه) یکی از آنها بود و از بابی گری آئین بهائی بوجود آمد. باب با نام اصلی سید علی محمد شیرازی معتقد بود که ایشان دری (باب) مابین امام دوازدهم شیعه که می گویند غایب است و مردم هستند. جناب بهالله نیز خود را منتخب ایشان می دانست.
س

بطور خلاصه از نظر فلسفی و علمی، از یک فرقه که خود از یک مذهب و آن مذهب از یک دین رسمی منشعب شده است، به حکم منطق، مجددن یک دین بوجود نمی آید. نهایتن یک چنین فرقه ای می تواند مراحل بالاتر یک دین را نمایندگی کند. برای مثال سلسله های طریقتی، مانند گنابادی ها و یا حقیقتی مانند اهل حق ها که این آخری بالاترین سطح عرفان است. و یا دانشگاه سیرکمال استاد الهی که از درون اهل حق استخراج شد و با ارائه همه آنچه لازم بود به تدریج به یک جهانبینی کامل تبدیل شد.
س
این امر که شما از آن دوست محترم بهائی آورده اید، مبنی بر اینکه بهائیت دارای افراد مرجع روحانی نیست، دلیلش بسیار ساده است، چون بهائیت یک دین یا یک مذهب نیست. از اینرو از مبدأ، افرادی به این منظور برای آن در نظر گرفته نشده است. این یک وضعیت عمومی برای همه فرقه های عقیدتی، برای مثال ساینتولوژیست هاست. از آن گذشته، آن افرادی که ایشان و یا دیگران، آنها را روحانی می نامند نیز کاملن جسمانی هستند و اطلاق لفظ روحانی که به مفهوم سر و کار داشتن با روح است بر این افراد، یک اشتباه فاحش است. کار اصلی این افراد در مذهب شیعه در بهترین حالت سر و سامان دادن به مسائل شرعی مریدان است و بس.
س

گذشته از آنچه مختصرن توضیح داده شد، حتی اگر به احترام دوستان بهائی بپذیریم که بهائیت یک دین است باز هم در اصل مطلب مربوط به ادیان تفاوتی نمی کند زیرا همانطور که بارها توضیح داده ام، دوران ادیان بسر آمده است و همگی در زمان خود، حتی با در نظر گرفتن همه خطاها، کاستی ها ، خشونت ها و بعضن جنایات، مأموریت خود را به اتمام رسانده اند و اینک زمان دیگریست با مختصات متفاوت. اینک عصر هوش مصنوعی می باشد و اعتقاد مردم به مدیا بیش از ادیان است و آتئیسم و توهین به ادیان و مذاهب مد روز است.
س
در این ارتباط، دو هزار و بیست و سه سال است که مبلغان مسیحی و بیش از هزار و چهارصد سال است که مسلمانان، همان حرفهای یکسان را تبلیغ می کنند بدون آنکه وضعیت تفکرات جدید کنونی انسانها را در نظر بگیرند.س

بر اساس آنچه مختصرن گفته شد، در این دوره فقط یک جهانبینی کامل است که می تواند همه انواع ایسم ها و عقاید گاه متضاد بشری را در زیر یک چتر مستحکم اسکان دهد. جهانبینی که  به سلاح علم و منطق مجهز است و ضمنن قادر است ایجاد موجودات را توضیح دهد و شاهکاری به نام انسان را نه بر اساس عقیده اش، هرچه که باشد، بلکه به عنوان موجودی پیچیده که قادر به تفکر و اندیشیدن و محاسبه می باشد و ضمنن زمین خانه او نیست، در نظر بگیرد و آنالیز کند. جهانبینی که قادر است با یک نگرش توسعه یافته از میان قرنها اندیشه علمی و فلسفی، اینک به سادگی، مقوله دین، فلسفه و علم را یکپارچه کند. این همان هدفی است که رنه دکارت در نظر داشت به انجام برساند ولی به علت کمبود اطلاعات و عدم دیدگاهی جهانی و البته نداشتن ریشه در مبدأ اصلی خلقت، بدان دست نیافت. تا این دوره که سرانجام انتظار افراد بزرگی که قرنها در این راه زحمت کشیده بودند به سر آمد و این جهانبینی متولد شد.
س
یکی از بزرگترین نقاط قوت این جهانبینی نوین و کامل، آن است که هیچ عقیده ای را چه دینی و چه غیر دینی رد نمی کند و همه را یکسان پوشش می دهد، چون قرار است انسان را در یک مفهوم کلی، در یک نظم نوین با قوانینی نوین، پوشش دهد.
س

این رشته سر دراز دارد و بحث مفصل تر به چندین جلد کتاب خواهد انجامید و ما کارهای مفیدتری برای انجام دادن در پیش داریم.
س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 08.05.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 
 این سوال بسیار طولانی بوده و در اینجا کوتاه شده است.س
با درود
  آیا اینهمه جنایت و کشتار و اعمال ضد بشری که در ایران در حال انجام است تا ابد ادامه خواهد داشت. چرا بزرگان و قدرتمندان معنوی کاری برای این جوانان و دیگر اقشار جامعه انجام نمی دهند. تا کی باید.....س........

پاسخ
با درود
 آنها خواهند رفت. شک نکنید
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 26.04.2023 
                                                                                          
  سوال
با درود و سپاس فراوان برای مقالات پر اطلاعات و راهگشای شما، به ویژه آخرین مقاله در مورد ناسیونالیسم که می تواند مانعی بر سر راه گلوبالیزم باشد.
س
در این ارتباط سوال من این است که در مدیای اصلی فارسی زبان که به وسیله عربها و سازمانهای اطلاعاتی بیگانه و گلوبالیستی اداره می شوند این روزها دائمن می شنویم که به ملی گرایان حمله می شود و آنها را افراطی و فاشیست می نامند. آیا به نظر شما این یک امر سیستماتیک است که از مقامات بالای گلوبالیست برای تخریب ملی گرائی دیکته می شود؟ با سپاس

پاسخ
با درود
مقدمتن باید دانست که ملی گرایی ایرانی قابلیت تبدیل شدن به یک ناسیونالیسم افراط گرای فاشیستی را ندارد. به چند دلیل:
س

س ۱-    ملی گرایان ایرانی به هیچ وجه آنتی سمیتیزت یا یهود ستیز نیستند. حتی یک مورد در میان آنها مشاهده نشده است.س
س ۲-    همه آنها به رأی مردم در پای صندق های مناسب این منظور اعتقاد دارند.س
س ۳-    هرگز کسی را ضرب و شتم نکرده مورد حمله قرار نداده اند.س
س ۴-    حقوق اقوام را به رسمیت می شناسند، زیرا اصولن به دمکراسی و سکولاریزم معتقدند.س
البته موارد دیگری نیز وجود دارد که عنوان آن در این مجال نمی گنجد.
س

در طرف مقابل، شما با یک جریان چپ گرای افراطی ایرانی که کاملن تحت نفوذ گلوبالیستها می باشد روبرو هستید. برخی از خصوصیات آن چنین است:
س
  اول آنکه: عمومن از چهره های دانشگاه های خارج از کشور هستند که به صورت مدافع و حامی چهره های تلوزیونی که ساخته بخش دیگر گلوبالیستها هستند حمایت می کنند و کار را بجائی می رسانند که عملن با استفاده از دیس اینفورمیشن[1] و میس اینفورمیشن[2] به تخریب ملی گرایان می پردازند.
س

  دوم آنکه: چپ های افراطی که متأسفانه اکثریت مطلق چپگرایان ایرانی را تشکیل می دهند، با آنکه اعتقاد چندانی به دمکراسی ندارند با این حال دائمن از این کلمه به عنوان یک ابزار برای جلب نظر عموم استفاده می کنند.
س

  سوم آنکه: این افراد به شدت بوسیله گلوبالیستها حمایت مالی و سیاسی می شوند و در این راستا شبکه های تلوزیونی اصلی فارسی زبان را هم در اختیار آنها گذاشته اند. حتی تشکیلات کاری و شبکه های مدیا برای ایجاد گردهم آئی و سمینارهای مورد نظر را نیز خود گلوبالیستهای خارجی در اختیار این چپ گرایان قرار می دهند تا پروژه چهره و رهبر سازی را به سلامت به پیش ببرند. این همان کاریست که در سال ۵۷ نیز در ایران بخوبی به انجام رساندند. در آن دوره نیز چپ های افراطی از پایه های اصلی آن حوادث بودند و اینک تاریخ در حال تکرار شدن است.
س

  چهارم آنکه: از آنجا که آنتی سمیتیزم یکی از جریانات فکریی می باشد که فضای ذهن چپ گرایان افراطی را اشغال کرده است و چون به گواه تاریخ و اسناد موجود، چپ در هر کجای جهان که تحت اشغال خود درآورده است، به کشتار و حذف دگراندیشان مبادرت ورزیده، می توان نتیجه گرفت که چپ افراطی ایرانی که هم اکنون شبکه های تلوزیونی خارج از کشور را در اختیار دارد، متصف به همه خصوصیتهای فاشیسم می باشد و این امر برای آینده ایران بسیار غم انگیز و حتی فاجعه بار است.
س
اجازه بدهید مستقیمن و بی پرده عرض کنم که:
س

                "ملی گرائی در ایران حتی اگر افراط گرا باشد و یا بدتر از آن، اگر به نژادپرستی هم مایل شود که امریست بسیار شوم، هرگز به فاشیسم تبدیل نخواهد شد.ر "

این درحالی است که چپ تندرو هم اکنون این خصوصیت را درخود دارد.
س
این را نیز باید به نقطه نظرات خود بیافزایم که در آینده ایران، وجود یک چپ متعادل و میانه رو کاملن مفید خواهد بود و در ایجاد تعادل در جوامع سیاسی نیز موثر خواهد افتاد.
س

در اینجا لازم می دانم این توضیح را ارائه کنم که منظور از کلمات دیس اینفورمیشن[1] و میس اینفورمیشن[2] آن است که گاهی اوقات این گروه های چپ افراطی یک موضوعی را در قالب اطلاعات ارائه می دهند که از ریشه نادرست و غلط است و گاهی واقعیت یک مطلب را به شکلی که خودشان می خواهند تغییر می دهند. این شیوه که به منظور اثرگذاری در عوام و یا حتی گروه های دیگر اجتماعی می باشد، از زمان استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق، ساخته و پرداخته شد و بزودی به تمام چپهای جهان انتقال یافت و هنوز هم  در جهت تحمیق مردم کاربرد دارد.
س

در فرهنگ سیاسی آمریکا دیس اینفورمیشن[1] را اطلاعات نادرستی می دانند که از روی عمد رواج داده می شوند. این درحالی است که میس اینفورمیشن[2] را اطلاعات غلطی می دانند که غیرعمدی ارائه می شوند.
س

در انتها باید بگویم که برای من:
س

               "شخصیت فردی و انسانی یک چپ گرا به همان اندازه قابل احترام است که شخصیت یک راستگرا و یا یک انسان معمولی که نه چپ است و نه راست.ر "

اما اینجا بحث بر سر عقاید است نه افراد. عقایدی که می رود تا بار دیگر ایران و ایرانی را، اینبار از ریشه بر باد دهد.
س


[1]Disinformation
[2]Misinformation

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 06.04.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
 
 این سوال کمی خلاصه شده است

با سلام خدمت شما جناب تابش و تبریک سال نو شمسی به شما و تمام دانشجویان مکتب اهل حق. سوالاتی داشتم که اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شوم.
س
س ۱ - با توجه به این نکته که استاد اشاره کرده اند که مخلوقات کره زهره اسم اعظم را می دانند و در آنجا چیز پیش پا افتاده ای می باشد و اینکه کروات دیگر نسبت به زمینی ها مرتبه بالاتری دارند ...... می توان گفت که ساکنان آن جزء مجردات هستند یا خیر؟ س
س ۲ - اینکه استاد اشاره کرده اند که حضرت علی را همه جا می شناسند منظور کل عالم و جهان هستی است که خداوند آفریده یا فقط منظومه شمسی؟س

س ۳ - روحی که به برزح می رود به این معنی است که دیگر به دنیا باز نمی گردد ( یعنی ضرب الاجلش تمام شده ) و حال اگر کامل باشد در انتظار قیامت ..... به سیر کمال می پردازد؟ در این مورد هم که استاد فرموده اند : « اگر کسی به جایی رسید که وقتی رفت در برزخ بماند و در آنجا سیر کمال کند و دیگر به این دنیا باز نگردد ، باز بسیار خوبست » ، توضیحی بدهید که دلیل این برتری و گفته استاد چیست و می شود این برداشت را کرد که اگر شخصی که دارای کارمای خوبی بوده و در مسیر کمال بوده در این بازگشت مرتکب اعمالی شود که نتیجه عکس بدهد و این که استاد فرموده اند هفتن در برزخ ادامه کمال نمی دهند و حتما باید در زمین این دوره را به اتمام برسانند. س

 
س ۴ - با توجه به عوامل خلقتی که استاد در هنگام انعقاد نطفه به آن اشاره فرموند، برای شخصی که با کمبودی که مربوط به این عوامل می باشد به دنیا می آید ..... ، چطور برخورد می شود ؟ آیا اگر فرد متولد شده ناراضی باشد و یا کمبودی جدی در سلامتی و جسم داشته باشد که مربوط به دوران انعقاد و بعد از آن می باشد ، تقصیر و جزایی برای آن در نظر گرفته می شود و بر پرونده والدین درج می شود و اینکه برای شخص بدنیا آمده می رود به حساب امتیاز در رسیدن به کمال یا پاک شدن حسابش یا خیر؟س

س ۵ - عوالمی که استاد و سایر عرفا به آن اشاره کرده اند در زمین وجود دارند یا در کل کیهان ؟س

س۶ - با توجه به اشاره قرآن در ذکر نام زمین به صورت اسم مفرد و آسمان که بصورت جمع می آورد .... و اشاره استاد می توان گفت که زمینی که اشاره شده منظور همین کره ای است که ما در آن سکونت داریم .....و سایر آفرینش در محدوده زمین و آسمان قرار دارند . ممنون از زحمات بی دریغ شما جناب تابش
 

پاسخ
با درود، من هم متقابلن نوروز باستانی ۱۴۰۲ را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم و روزگار خوشی را برایتان آرزو دارم.س

 س ۱- خیر ساکنان هیچ سیاره ای را نمی توان جزو مجردات دانست، زیرا آنها نیز دارای جسمیت هستند، چون در جهان مادی زندگی می کنند. س
ضمنن اسم اعظم در مقابل شناخت واقعی نسبت به مبدأ خلقت، چندان اهمیتی ندارد، زیرا افراد کمال یافته اگر هم این اسم رمز را بدانند تحت هیچ شرایطی سربخود از آن استفاده نخواهند کرد مگر از مقام مظهریت کل مجاز به انجام آن باشند.
س
مسئله دیگر آنکه: مرتبه بالاتر موجودات برخی سیارات نسبت به نوع انسان، مربوط به پیشرفت معنوی نیست، بلکه جنبه علمی دارد.
س

س ۲- منظور آن است که مقام مظهریت کل را در همه جای پهنه هستی می شناسند، البته با نامهای متفاوت و در قالب های متفاوت. ضمن آنکه ما در تمدن حاضر، نه یک مظهر بلکه سه مظهریت کل داشته ایم که این آخری کمتر از یک قرن است ظهور یافته است و در این تمدن حاضر مظهریت دیگری در این حد، ظهور نخواهد کرد.س

س ۳- خیر. همه ارواح بعد از جدائی از بدن فیزیکی، لاجرم به برزخ منتقل خواهند شد، مگر افرادی که به کمال نهائی روحی خود دست یافته باشند که در آن صورت در انتظار هیچ چیز نمی مانند و فورن طی پروسه ای خاص به مبدا اصلی خلقت ملحق می شوند. س
در مورد ارواح دیگر باید گفت: بسیاری از این ارواح اگر به درجه ای نرسیده باشند که لیاقت ماندن و ادامه کار در برزخ را کسب نموده باشند و مدت زمان سیرکمال آنها نیز به اتمام نرسیده باشد مجددن به زمین بازخواهند گشت. من این مسئله را به طور دقیق در مقاله «مفهوم مرگ بیولوژیک» توضیح داده ام .[ برای مطالعه این مقاله کلیک کنید]
س
ببینید اینکه شما را در برزخ نگه دارند و به شما اجازه دهند در آنجا به سیرکمال خود ادامه دهید مربوط به درجه سیرکمال روح شما می شود و یا اینکه به کدام مقام شامخ معنوی وصل هستید. زیرا ممکن است علیرغم درجه کمال شما، با یک پادرمیانی و توصیه کوچک، در آنجا ماندگار شوید.
س
در مورد هفت مقام شامخ معنوی که همه آنها مادون مقام مظهریت کل هستند، باید عرض کنم، اینها همه دارای کمال روحی هستند و علاوه بر آن، ذات دار نیز می باشند، فقط در هر دوره که برای مأموریت به زمین می آیند لازم است به قول عرفای قدیمی از خواب بیدار شوند. در واقع لازم است تا هر بار مسائلی را پشت سر بگذارند و سختی هایی را تجربه کنند. برای مثال عیسی مسیح، ذات جبرائیل(گابریل) بود اما علاوه بر آن، سختی های زیادی را پشت سر نهاد. پس مسلم است که این بیداری برای این مقامات همیشه در زمین و یا در سیارات دیگر باید رخ بدهد و نه در برزخ سیارات. این نوع کمال که ویژه ذات دارها می باشد را کمال مقطعی نام داده اند.
س
نکته دیگر آنکه تا زمانی که به کمال نهائی دست نیافته ای، امکان سقوط وجود دارد. ذات دارها مستثنی هستند و حتمن هر دوره که به سیاره ای نزول کنند، کمال مقطعی خود را کسب خواهند نمود.
س

س ۴- ببینید این امر که نوزادی با مشکلات روانی و یا جسمی بدنیا بیاید نیز مربوط می شود به داده های منفی ثبت شده در سیستم کارما در بانک اطلاعاتی روح آن نوزاد و در این ارتباط اگر والدین کودک ناراحتی هایی را متحمل شوند، این امر مربوط می شود به کارمای آن پدر و مادر که باید با این سختی ها از بار منفی تخلیه شود. از اینرو هم کودک و هم والدینش از کدهای منفی درون سیستم کارمای خود آزاد شده و مسیر سیرکمالشان هموارتر می شود.س

س ۵- عوالم سیرکمال تا زمانی که در جهان مادی بسر می بری در همه پهنه هستی در جریان است. چه در سیارات و چه در برزخ مربوط به هر سیاره. نهایتن ممکن است این عوالم که برای نوع انسان هزارعالم است، برای مخلوقی دیگر در یک سیاره دیگر کمتر و یا بیشتر باشد، ولی کیفیت همان است، زیرا برای کسب کمال باید یک حقیقت واحد درک شود.س

س ۶- برای درک بهتر این قضیه، زمین را جهان مادی، به ویژه سیارات پست مانند سیاره زمین، و آسمانها را طبقات همه پهنه هستی بگیرید. یعنی از پست ترین تا برترین سطوح جهان علیّت.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 05.02.2023 
                                                                                          
  سوال سس س 
با درود فراوان و سپاس از مقالات فاخر فراماسونری که اطلاعات زیادی را در مورد این سازمان در اختیار ما می گذارد. این مقالات براستی در نوع خود کاملا یونیک هستند. سوال من آنکه چیزی که من متوجه نشدم آن است که بالاخره این سازمان جهانی، شیطانی می باشد یا خیر؟ نظر شخصی خود شما در این مورد چیست؟ ضمنا از برخی از قسمتهای مقاله، ظاهرا چنین به نظر می رسد که شما شیطان را مورد تأیید قرار می دهید. لطفاً در این مورد نیز توضیح دهید. با سپاس مجدد از شما
 

پاسخ
با درود
اول آنکه باید در نظر داشت که اظهار نظر شخصی در یک مورد خاص با یک تحقیق آکادمیک در همان مورد، دو مبحث کاملن متفاوت می باشند. در مقالات فراماسونری همانند همه مقالات دیگری که ارائه داده ام، سعی من بر آن بوده است تا یک کار معتبر آکادمیک را به انجام رسانده ارائه دهم. بنابراین بدیهی می باشد در این راستا، همواره تکیه من بر فکت ها و اسناد است و بدون آنکه سندی در دست باشد نمی توانم تنها بر اساس گمان و ادراکات ذهنی به این سازمان اتهام شیطان پرست بودن وارد کنم.س

اما نظر شخصی مرا خواسته بودید. در این ارتباط باید عرض کنم تنها بر اساس دو فکت جانبی ( و نه آکادمیک )می توان سازمان برادران سنگ تراش را یک سازمان شیطانی دانست.س

س - مخفی بودن ریتوال ها
س - اذعان لژهای اعظم به اینکه:     " همه اعمال ما بر اساس اعتقاد به یک نیروی برتر است."س

ببینید اینها از خدا صحبت نمی کنند بلکه اعتقاد آنها به یک نیروی برتر است. این همان اعتقادی است که از میان سازمانهای شیطان پرست دیگر نیز به بیرون درز می کند.س
بگذارید قدری مسئله را بشکافم تا برای دیگران و آیندگان نیز، اطلاعاتی معتبر برای فهم نحوه ایجاد و مکانیزم همکاری دو منبع نور و تاریکی برجای گذاشته باشم.س 
س
اول آنکه:
س
همانطور که بارها طی تفسیر آموزه های استاد نورعلی الهی عنوان نموده ام، جهان نور و تاریکی در واقع دو منبع اصلی انرژی در سراسر جهان هستی می باشند که هیچکدام هیچ برتری نسبت به آن دیگری ندارد.س

دوم آنکه:
س
طبق گزارش استاد الهی از نحوه ایجاد خلقت، خیلی قبل از بیگ بنگ، جهان ظلمت قبل از جهان نور ایجاد شده است و بعد از آن، با خلق اولین موجود که استاد او را «ماهیت» نامیده اند، جهان الکترونی نور بوجود می آید.س

سوم آنکه:
س
همه فعل و انفعالات و اکشن، ری اکشن و اینتراکشنها در هر زمینه و در هر کجای جهان هستی، چه فیزیکی و چه فکری، محصول کنش و واکنش مابین این دو جهان هستند. اصولن جهان، بدون وجود یکی از این دو قطب، از کار باز می ماند و درهم  فرو می ریزد.س

چهارم آنکه:س
تضاد و دشمنی با مبدأ اصلی و ازلی خلقت، از اساس غیرممکن است، مگر در توهم. زیرا ضربه زدن به مبدأ اصلی خلقت امریست محال و غیرممکن.س

پنجم آنکه:
س
منبع انرژی تاریک که من آنرا بر اساس دلایلی که در مقالات متعدد ارائه داده ام، پوزیترونی نامیده ام، دارای موجودات و تراوشات ویژه خود می باشد که در جهت مخالف تراوشات و موجودات جهان نور که آن را الکترونی نامیدیم عمل می کنند.س

ششم آنکه:س
.نزد مبدا اصلی خلقت، حقوق موجودات و تراوشات هر دو جهان نور و تاریکی، کاملن یکسان است و در سیستم هستی، محفوظ و رعایت آن الزام آور محسوب می شود 

هفتم آنکه:س
در جهان تاریکی، درجات پیشرفت برای رسیدن به درجه «سردار ظلمت» وجود ندارد. در آنجا شما لوسیفر با نام عامه پسند شیطان را دارید و عواملی که برده وار به آن پیوسته اند. حال آنکه در جهان نور، درجات و مقامات زیادی وجود دارد که هر کس با سعی و کوشش می تواند بدان دست یابد و حتی بالاترین مقام ممکن یعنی مظهریت کل را کسب نماید. این مقامات، سوای چهل هزار مقام روحی می باشند که کسب آنها، برای رسیدن به کمال نهائی روحی الزامی می باشد.س

هشتم آنکه:س
جهان ظلمت یا بهتر است بگوئیم شیطان، هیچ کس را وادار به همکاری با خود نمی کند. او سفره را پهن می کند و عطر و بوی آن را به اطراف می گستراند و منتظر می ماند و به محض آنکه فردی طالب آن شود، چه در بدو ورود و چه در مراحل دیگر، بارها طی میثاق نامه هایی از او اعتراف می گیرد که به مرامنامه ها و قوانین او وفادار بماند.س

نهم آنکه:س

بر خلاف تاریکی، جهان نور، همه مخلوقات، به ویژه در سطح یک انسان را تلنگر می زند و حتی در مراحل ابتدائی سختگیری هایی را نیز اعمال می کند تا او را به راه صحیح براند. زیرا سیرکمال فقط به طرف نور است و وضعیتی به نام کمال ظلمانی وجود ندارد.س

دهم آنکه:س
حقیقت آن است که شیطان، آنطور که در فیلمهای سینمائی به نمایش درمی آید، به شکل یک هیولا ظاهر نمی شود، زیرا در آنصورت باعث خوف و وحشت حداقل تازه واردها می شود و آنها را به فکر فرار از این سازمان می اندازد. اساسن چنین تصوری یک حماقت است، که نیرویی خود را در قالبی که باعث ترس و وحشت شود نشان دهد و شیطان هرچه باشد لااقل آنطور که ادیان می پندارند احمق نیست.س

یازدهم آنکه:س
جهان تاریکی و به تبع آن شیطان تا زمانی شما را نگه می دارد که لازم می داند، پس از آن، شما را به حال خود رها می کند و شما بر اساس آن میثاق نامه هایی که تأیید کرده اید، در هیچ کجا نمی توانید از او شکایت کنید، زیرا او از همه قوانین و ریزه کاری های جهان هستی مطلع است و دُم به تله نمی دهد. حال آنکه جهان نور، شما را تا کسب کمال همراهی خواهد نمود.س

حقیقت آن است که شیطان خود را به طرفداران و حتی به مخالفانش به شکل یک پیرمرد سفید پوش و مهربان نشان می دهد. در گزارش عیسی و چهل روز و شبی را که وی با شیطان گذراند و یا در اظهارات منصور حلاج در گفتگوی سه نفره خود با ابراهیم (پیغمبر) و شیطان، به هیچ عنوان به یک هیولا اشاره نمی شود و از محتوای گفتگوی این افراد استثنائی چنین برمی آید که در میان آنها حالتی متعادل و یا حتی دوستانه برقرار بوده است. مثالی دیگر، برخورد شیطان با استاد الهی است که خود را به ایشان در قالب یک پیر مرد ریش سفید با لباس آراسته درویشی و خرقه پوشیده نشان می دهد و در جواب سوال استاد در این مورد، شیطان می گوید: "زیرا شما از این لباس خوشتان می آید." [1]

 
دو نوع برخورد با جهان تاریکی

س ۱- از طریق جهان نور(الکترونی)
آنچه می خواهم بگویم آن است که جهان تاریکی گرچه جهان معکوس جهان نور است اما با آن، در یک تعامل دائمی بسر می برد. این بدان معناست که اگر در سرنوشت شما باشد که یک هنرپیشۀ مشهور شوید، آن کار باید از طریق جهان ظلمت به انجام برسد. طرز کار آن است که، درخواست برای شهرت شما در سینما، از جهان نور( در واقع از برزخ) به جهان تاریکی ارسال می شود، اما از آنجا به بعد، اینکه چگونه این کار به انجام برسد را جهان ظلمت تعیین می کند، اما به هر حال شما به مقصد خواهید رسید.س
در این ارتباط چون طرز عمل، برعهده جهان تاریک است، همیشه مقداری از تشعشعات تاریکی، به عنوان عواقب آن، همراه این شهرت خواهد بود. برای مثال اعتیاد به مواد مخدر، الکل و سکس های گروهی و یا بی رویه و البته غرور بیش از حد که البته امکان رخ دادن این همه، امریست ۵۰-۵۰.س

 
س ۲- بطور مستقیم
در جایی از تاریخ، عده ای از خداپرستان معتقد، به مرور به این باور رسیدند که با وجود این همه تناقض و تضاد در جهان و به سبب آنکه دعاها شنیده نمی شوند، خدایی وجود ندارد و از اینرو ایمانشان سست شد و در ذهنشان خدشه ایجاد شد، این همان لحظه ای بود که شیطان منتظر آن بود تا صحنه هایی از نمایشی که خودش سناریوی آن را نوشته بود به معرض نمایش درآورد. "ببین اما داخل نشو".س

به تدریج افرادی که حالا ایمان چندانی به وجود خدا نداشتند، طالب داخل شدن به صحنه نمایش شدند. درست در همینجا بود که اولین میثاق نامه ها را با صحنه گردان این نمایش پر زرق و برق به امضا رساندند و به مرور خودشان به عوامل بازیگر در این نمایش تبدیل شدند.س

گفته می شود که جزویتس های[2] کاتولیک در اواخر قرن هفتم میلادی، فراماسونری را در قالبی جدید احیا نمودند. به عقیده من اگر این ادعا صحیح باشد، برادران به ظاهر مسیحی مرتبط با این زکت که حالا نفع خود را برای گسترش در جهان، در یافتن یک راه میان بر می دیدند و البته بر اساس رخدادهایی دیگر، وارد بازی شیطان شده و بدون واسطه گری جهان نور که حالا اعتقادی بدان نداشتند، خواسته های خود را در قالب برادران سنگ تراش از ارباب ثروت و موقعیتهای مادی، طلب نمودند.س

این ارتباط مستقیم با جهان تاریکی، این اشکال بزرگ را دارد که چنین افرادی، از پشتیبانی جهان نور موقتن محروم می مانند و عملن خود را در زمره بردگان شیطان درمی آورند. آنها در ظاهر صاحب همه آنچیزی می شوند که درطلب آن بوده اند، اما این فقط ظاهر قضیه است زیرا در عمل، زندگی آنها که حالا بر اثر اشتباهات و لغزش های پی در پی به تلی از نکبت بدل شده است، عامل عذاب این افراد در زندگی روزمره می شود. از اینرو برای فراموش کردن و یا لااقل تخفیف یافتن آن رنجی که بدان دچار شده اند، به انواع مواد مخدر و روابط ناصحیح جنسی روی می آورند، ولی نشئگی این مرهم موقت نیز بزودی اثر خود را از دست می دهد. همه این وقایع در پی محروم ماندن از آن منبع نور به وقوع می پیوندد.س

گذشته از آن، اثرات نامطلوبی که این افراد با تصمیم گیری های سود جویانه، در سطوح قدرتمند جهان به نفع طبقه خود و به ضرر توده مردم بر جای می نهند، بقدری روان آنها را مخدوش می کند که کد های منفی، از سدهای مابین روان و روح گذشته، بر روح نفوذ کرده و مانند الیاف سیاه، در روح آنها جای گرفته، آن را کدر می کنند.س

چنین افرادی پس از مرگ بیولوژیک، مانند همه افراد دیگر، اجبارن به یک جهان موازی کوانتمی مافوق تصور مدرن، یا همان برزخ انتقال می یابند، اما محل اقامت آنها در بخش مراقبتهای ویژه و قرنطینه می باشد. جایی که از بیرون و از فاصله ای دور، به منطقه ای می ماند که از حجم بزرگی از دود سیاه انباشته شده است و در جای جای آن نقاط درخشنده ای نیز دیده می شوند. این نقاط نورانی در واقع، درمانگران روح هستند.س

یکی از مشخصات ویژه این منطقه آن است که قوانین فیزیکی حاکم بر باقی مناطق برزخ، در آنجا حاکم نیست و فیزیک و پدیده های فیزیکی، مفهوم دیگری دارند. برای مثال یک حادثه ناخوشایند برای فرد تحت معالجه، به کرات و دفعات تکرار می شود، همان حادثه ای که در زمین، دیگران را بدان دچار ساخته است. با این حال، با هر بار تکرار این سناریو، بخشی از الیاف سیاه روئیده شده در روح او جراحی شده، بیرون کشیده می شود.س

لازم به گفتن نیست که بد ترین و زجرآورترین پدیده در جهان، تکرار است. چیزی که روح بشدت از آن می رنجد. برخی از این افراد در یک زمان طولانی پس از بهبود، به منطقه معمولی برزخ باز گردانده می شوند، اما برای عده معدودی زمان از دست رفته است.س
در این ارتباط چیزی که رخ می دهد آن است که آن تخریبی که بر اثر همکاری با جهان تاریکی و با میل و رغبت خود آن شخص در روحش ایجاد شده است، در آن منطقه از برزخ بوسیله درمانگران روح که همگی از عناصر جهان نور هستند درمان  می شود.س
 به عقیده من برخی از گروه های به ظاهر مذهبی و یا اتحادیه برادران سنگ تراش یا همان فراماسون ها، ارتباط مستقیم با جهان تاریکی ها را انتخاب نموده اند، از اینرو سردار آن جهان را " یک نیروی برتر می نامد."س

 
  ا  [1] آثار جلد اول گفتار ۱۹۱۹

                   [2]
Jesuits                  
    
    
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 03.01.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
با درود 
 شما در جواب سوالی فرمودید که استاد الهی سیر وقایع جنگ جهانی را به ضرر آلمان(به دلایل کشتار بیش از حد انسان ها) نازی تغییر داد است. لطفا از این دست اقدامات استاد الهی را در سایت قرار دهید ، جهت شناخت و درک علل و عوامل اتفاقات رخ داده در زمین. و همچنین ایشان درباره علت وقوع انقلاب۵۷ چه فرموده اند؟ ممنون با سپاس

پاسخ
با درود
 به مرور و هر کجا ایجاب کند این کار انجام خواهد شد. ضمنن ایشان حدود پنج سال قبل از وقوع  انقلاب ۵۷ رحلت نموده بودند. با سپاس از توجه شما
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 01.01.2023 
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
این سوال بسیار طولانی بوده و مسائل سیاسی زیادی در آن مطرح شده است. ما در اینجا بطور خلاصه فقط اصل مطلب و پرسش را ارائه داده ایم.س
 
آیا می شود رخداد و یا حادثه ای بدون مبدا و منشا و اصطلاحا بدون «سَر» ایجاد شود و ادامه یابد، مانند خیزش انقلابی که در ایران در حال انجام است؟ با سپاس ......

پاسخ
با درود
مولوی(مولانا) می گوید:س
ما همه شیران، ولی شیر عَلَم        حملمان از باد باشد دم بدم
حملمان پیدا و ناپیداست باد          جان فدای آنکه ناپیداست باد
آنچه می توان از این دو بیت شعر که به اَشکال دیگر هم ارائه شده اند استنباط نمود آنکه:س

همه ما حرکت شیر روی پرچم را می بینیم ، اما کمتر کسی به منشا اصلی این حرکت، که وزیدن باد است فکر می کند.س -.
                     همه حرکات و عمل و عکس العمل فردی و جمعی ما نیز متاثر است از نیرو و یا نیروهائی که منشا آنها برای اکثریت انسانها نامعلوم است.س-.
ا- از مجموع هرآنچه فوقن گفته شد، بدون آنکه وارد مباحث پیچیده و بیهوده فلسفی شویم و با یک رویکرد تحلیلی علمی مختصر، می توان ادعا نمود که هیچ عمل شخصی و گروهی ، هیچ رخداد و پدیده ای در سراسر جهان هستی وجود ندارد که دارای منشا نباشد. زیرا هر  نوع حرکت فیزیکی و فکری، که ناشی از فعل و انفعالات روحی و روانی است، نیاز به انرژی دارد و این انرژی باید لزومن از جائی تامین شده باشد.س
 
نتیجه آنکه: آنچه هم اکنون در ایران در جریان است، شروع حرکتی همگانی است که منشا آن نیرویی است که من آنرا «باد تغییر» نامیده ام. اما این باد به دلیل کدهای انرژیایی ویژه ای که در جائی دیگر در آن تعبیه شده است و آنرا هدایت می کند، چنان
مستحکم است که نه تنها تغییرات بنیادینی را در ایران و منطقه ایجاد می کند، بلکه سراسر جهان را بشدت متاثر خواهد نمود و این امر مدتی به طول خواهد انجامید تا جهان، آمادگی دریافت قوانینی جدید در یک نظم جدید را بیابد.س

در این میان، در سطح اجتماعی، افرادی هم بر حسب حقی که برای خود ایجاد نموده اند، هر کدام بخشهایی از این تغییرات را هدایت خواهند نمود که ناشی از کدهای اطلاعاتی همان باد تغییر است. برای مثال کودکانی که در این میان در ایران جان خود را از دست داده اند، در زندگی آتی خود در زمین، قدرتهای سیاسی  و اجرائی ایران و یا دیگر کشورهای جهان را در دست خواهند گرفت.س
س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

2022


 23.11.2022  
                                                                                          
  سوال سس س
با درود و احترام
جناب آقای تابش ........س
با اینکه شاید طرح این سوال به نظر بی مورد برسد اما به خود جرات دادم تا آن را مطرح کنم, ممکن است در این شرایط پر از درد و نا امیدی و استیصال, سوال برخی از دیگر دوستان که همه مثل من به دنبال کمترین کورسوی امید هستند، نیز باشد.س
اخیرن، بارها در استوری های سوشیال مدیای پژوهشکده اندیشه آنلاین, خاطر نشان فرموده اید که " سحر نزدیک است".س
 با توجه به گفتار حضرت استاد ( آثار الحق جلد ۲ ، انتشارات جیحون، سال ۱۳۷۳ خورشیدی، صفحه ۱۲۲ پاراگراف اول) که در سال ۱۳۴۳ خورشیدی فرموده اند: س
س" تا هشتاد سال دیگر همینطور اوضاع زمانه خرابتر می شود ..."  و با توجه به اوضاع وحشتناکی که در ایران حاکم است، آیا ممکن است بفرمایید منظور از کلمه " نزدیک " چیست؟ س
آیا نزدیک به مقیاس زمانی کره زمین است یا عوالم دیگر؟ چون من شخصن، قبلن با احتساب فرموده حضرت استاد که هنوز۲۳ سال دیگر از آن باقی مانده است, هیچ امیدی به حتی کمی بهتر شدن اوضاع در زمان نزدیک نداشتم والبته ظاهرن هم تا قبل ازتاریخی که حضرت استاد فرموده اند، هیچ نورامیدی در افق نیست! (البته  مطلبی را که در مورد انفجاریک ستاره قدیمی وسوپرنوا وگرد و غبار حاصل از آن توضیح داده بودید، در ذهن دارم) اما از آنجایی که هم به فرموده حضرت استادم ایمان دارم و هم از ارتباط شما با ایشان و اشراف کاملتان به تمام این مسایل اطمینان دارم، خواهش می کنم در صورت امکان بفرمایید که طلوع این سحر نزدیک, آیا طبق فرموده قبلی حضرت استاد سالها طول خواهد کشید یا که یک تبصره ای, ارفاقی چیزی شامل حالمان شده وحضرت استاد لطف و کرم فرموده و این زمان را کوتاه نموده اند و حقیقتن روشنایی به مقیاس زمان زمینی برای ایران نزدیک است؟س
واقعن تحمل اینهمه درد و مصیبت همه روزه از توان انسان ها خارج است، گرچه می دانیم که آنها که می روند آینده درخشانی دارند و می دانیم که فلسفه بودن روی این کره خاکی همین تحمل درد و رنجو ناکامی هاست...اما نهایتن انسانیم و عاجز...و مدام بدنبال هر گونه امید و تسلی خاطر! تشکر می کنم.س


پاسخ
با درود
اول آنکه از این سوال هوشمندانه شما متشکرم، زیرا ممکن است توضیحاتی که ارائه می شوند، پاسخگوی برخی از اشکالات در اذهان دیگر نیز باشند. حس
و اما در مورد سوال شما آنکه، اگر دقیقن جمله استاد الهی را چند بار مرور بفرمائید درخواهید یافت که از آنچه ایشان فرموده اند به هیچ عنوان استنباط نمی شود که اوضاع سیاسی در ایران به شکل کنونی باقی بماند. زیرا «...اوضاع زمانه...» حالت عام دارد و به مفهوم اخلاقیات از دست رفته ای می باشد که ریشه در فساد و پوسیدگی در نظم کنونی جهان، چه در بعد الهیاتی (حتی عرفانی) و چه در بعد سیاسی و حقوق بشری دارد و ما آن را در مقاله نظم نوین جهان کاملن توضیح داده، تفسیر کرده ایم. این مقاله را باید چندین بار مطالعه و یا فیلم آن را در کانال یوتیوب ما چندین بار مشاهده نمود و مورد تدقیق قرار داد. با این حساب من می توانم به جرات به شما این امیدواری را بدهم که قوانین نظم نوین جهان که به عقیده من توسط خود ایشان تدوین شده است، تا حدود یکصد و بیست سال دیگر در سراسر جهان حکفرما خواهد شد.  بطور خلاصه:س

س ۱- تغییرات بنیادین در جهان، هم اکنون آغاز شده است (باد تغییر). این امر می تواند با تغییرات سیاسی بنیادین در کشوری مانند ایران و به تبع آن، در سراسر منطقه و جهان همراه باشد. یقینن کسی توقع ندارد که فردای تغییر نظام در ایران، دروغ و تقلب از بین برود. بدیهی است این امریست زمانبر.س
س ۲- زمان ازکار افتادن روند کنترل سیاسی و تفکراتی کنونی حاکم بر این سیاره، حدود بیست تا بیست و سه سال دیگر بطول خواهد انجامید.س
س ۳- پس از آن، شروع جدی و ملموس جایگزینی تدریجی قوانین قدیمی با قوانین جدید که نظم نوینی را ایجاد می کند را شاهد خواهیم بود.س
س۴- حدود یک قرن بعد از آن، قوانین نظم نوین، در سراسر جهان کاملن مستقر خواهند شد.س

همانطور که می بینید، هیچکدام از این مراحل به مفهوم باقی ماندن کشورها در حالت و وضعیت کنونی خود نیست. بلکه برعکس، تغییرات بنیادین سیاسی در سراسر جهان، از جمله در ایران، شروع ماراتُنی است که در آینده به  آن جامعه کامل منتهی خواهد شد و من معتقدم ایرانیان این نسل و نسل های آینده که من آنها را «نسل نظم نوین» نام داده ام در استقرار قوانین نظم نوین دخیل خواهند بود و نقش ایفا خواهند نمود.س

در این رابطه باید توجه داشت که مقامی مانند استاد الهی، بسادگی و در صورت لزوم می تواند زمان را به نفع جوامع بشری و حقوق ذاتی آنها تغییر دهد. این همان عملی است که خود ایشان در زمان جنگ جهانی دوم به انجام رسانده، سیر وقایع را به ضرر آلمان نازی تغییر دادند و دلیل آنرا، کشتار بیش از حد نازی ها عنوان نمودند. در غیر اینصورت، امروز نه آمریکائی ها بلکه آلمانها کنترلگر نظم کنونی می بودند.س
در اینجا لازم به تاکید است که من هم مثل شما نمی دانم دقیقن چه زمانی وقایعی که همه انتظار آنرا می کشند به وقوع خواهد پیوست، اما وزیدن باد تغییر که یک سحر زیبا را در پی دارد،  کاملن حس می کنم.  س

باید بیاد داشت، این مسئله پیچیدگیهای بسیاری را در خود نهفته دارد. نتیجتن آنچه عنوان شد، تنها به اندازه درک و فهم من می باشد که یکی از چند میلیون دانشجوی استاد الهی هستم. لازم است بدانیم، روند برخی آلگوریتم ها را در مسیر تدقیق در آثار و تعالیم بی بدیل استاد الهی می توان تشخیص داد. کلید گشایش رمز تنها در آن است که چه کسی را استاد برای این کار در نظر گرفته باشند.س

عرایض خود را با این مطلب به پایان می برم که: "انسان تا به درجات عالی معنوی دست نیافته است، در این دنیای نا امن، بدون ایمان هم می تواند به زندگی خود ادامه دهد، اما بدون امید، بسرعت از نظر روانی و شخصیتی مضمحل خواهد شد". س

س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 06.10.2022  
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
لطفاٌ توضیح دهید که منظور شما از سیالیت، در مقاله جهش کوانتمی چیست؟ با  سپاس

جواب
با درود
منظور آن است که در یک سیستم کوانتمی با تعریف ما، هر پدیده ای دائمن در حال تغییر است. این تغییرات در نتیجه طبیعی پروسه ایجاد، شکل گیری، ترکیب، رشد و تجزیه پدیده ها در درون یک سیستم کوانتمی شکل می گیرند و یا در پی اینتراکش یک سیستم کوانتمی با یک سیستم دیگر بوقوع می پیوندند.  س
باید بیاد داشت که این همان علمی است که ورنر هایزنبرگ، یکی از پدران مکانیک کوانتم، به بخشی از آن و در مقیاسی بسیار کوچکتر از آنچه ما تا بحال در بخش علوم تلفیقی توضیح داده ایم دست یافته بود. او در تحقیقات خود بر روی فرمیون ها متوجه شده بود که دو مشخصه یک فرمیون را بطور همزمان نمی توان اندازه گیری کرد، زیرا به هر اندازه که بخواهید با دقت بیشتری برای مثال، سرعت یک الکترون را اندازه بگیرید با دقت کمتری می توانید مکان آن را تعیین کنید. این تحقیقات به اصل عدم قطعیت مشهور شد.  س

سوال دوم از همان شخص محترم

سوال
با سپاس از توضیحات شما. لطفاٌ یک سیستم کوانتمی را نام ببرید. با سپاس مجدد

پاسخ
سیستم ارتباطی مابین ترنسپوندر دوسویه یا همان ذره درون خودیت حقیقی و مبداٌ اصلی خلقت. و یا سیستم ارتباطی مابین خودیت حقیقی و کورتکس مغز. در هر دوی این ارتباطات، اطلاعات به شکل وابران و آوران با سرعت غیرقابل تصور و اندازه گیری با دستگاه های علمی کنونی، در جریان است. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 01.10.2022  
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
نمی دانم که اطلاع دارید یا نه که تعدادی از یارسان نیز در خیزش کنونی مردم بر علیه حکومت کشته شده اند، از جمله یک خانم بچه دار به نام......در کرمانشاه. رابطه شما با یارسان چیست و چگونه است، آیا شما از آنها حمایت می کنید؟. با تشکر

جواب
با درود
من فکر می کنم در این چند ساله، چندین بار به این سوال پاسخ داده ام، اما برای آنکه دست خالی نروید، بطور خلاصه می توانم بگویم: زنان آنها، خواهران ما، مردانشان، برادران ما و فرزندانشان فرزندان ما هستند. همه اهل حق ها یا به گفته شما یارسان، خواهرها و برادرهای دوقلوی ما هستند و ما آنان را دوست داریم، به آنها احترام می گذاریم و برایشان اهمیت قائل هستیم و هر کمکی که از دستمان برآید برای آنها انجام خواهیم داد. تنها مشکلی که وجود دارد، رهبران آنها یا همان سیدهای اهل حق هستند که همگی در ارتباط تنگاتنگ با وزارت اطلاعات و زیر نظر سازمانهای مربوطه هستند و دائمن برای ایجاد تفرقه مابین اهل حق ها و دانشجویان استاد الهی، ذهن آنها را مسموم می کنند.س

باید بیاد داشت که ریشه اصلی ما و آنها یکی است، زیرا بنیانگذار اهل حق، حضرت سلطان اسحاق (سلطان سهاک) می باشد و این در حالی است که حضرت استاد الهی از دل اهل حق، دانشگاه سیرکمال و یا طب روح را استخراج نمودند.س
در انتها، برای روح این خانم عزیز از دست رفته، آرزوی رستگاری دارم. همانطور که می دانید، نه ما و نه یارسان، عزاداری نمی کنیم، زیرا مرگ را به رسمیت نمی شناسیم. س
س س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 27.09.2022
                                                                                       
این سوال در ارتباط با مقاله «جهش کوانتمی روح» عنوان شده است.س   
  سوال سس س
 با درود 
در توضیحی که به سوال یکی از دوستان در مورد کوانتم داده اید، به سیالیت در موقعیت های کوانتمی اشاره نموده اید. یک سوالی که از دهه ها پیش چپ ها برای رد وجود خدا مطرح می کردند این است که، " آیا خدا می تواند سنگی خلق کند که نتواند آن را بلند کند؟ " همانطور که از طرح این سوال قابل مشاهده است هر جور به این سوال پاسخ داده شود، خدا را از مطلق بودن ساقط می کند. من فکر می کنم، با توجه به تشریح علوم کوانتمی در مقالاتتان، پاسخ به این سوال برعهده شماست. س     بسیار ممنونم

جواب
با درود
با سپاس از مطرح نمودن چنین سوال هوشمندانه ای. بله فکر می کنم حال زمان آن فرا رسیده است که یک بار برای همیشه، بطور منطقی و علمی به این سوال، پاسخ داده شود. زیرا با ارائه علوم تلفیقی، حداقل برای آنها که مطالب سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان را دنبال می کنند، فهم مطالب کوانتمی ، البته از دیدگاه ما، ساده تر خواهد بود. حال بپردازیم به تحلیل و آنالیز این مطلب.س

ببینید، استاد الهی در آموزش های خود حرکت جوهری را تشریح و تأکید نموده اند که مبدأ خلقت نیز دارای این حرکت می باشد. حرکت جوهری همان سیالیت مورد نظر ما در وضعیتهای کوانتمی، مانند اینراکشن های میدان فکر، تبادل اطلاعات مابین مبدأ خلقت و ترانسپوندر دو سویه (ذره الهی) و موقعیتهای مشابه می باشد. س

مقدمتن باید عرض کنم، برای آنکه این مطلب قابل استفاده همگان باشد، از ارائه معادلات ریاضی و طرح مباحث فیزیکی صرف نظر می شود.س
حال برای حل این پازل در فضای کوانتمی مطلق، یعنی مبدأ اصلی خلقت، دو موقعیت الف و ب را در نظر می گیریم و بسادگی و بدون وارد شدن به مباحث پیچیده کوانتمی به سوال شما پاسخ می دهیم.س

در وضعیت کوانتمی الف، مبدأ خلقت، سنگی را خلق می کند که قرار است نتواند آن را حرکت دهد. بنابراین تا اینجای کار، او توانسته چنین عملی را انجام دهد، اما بر اساس قوانین سیالیت، هیچ پدیده ای درموقعیت نقطه الف ثابت نمی ماند و به سمت نقطه یا موقعیت کوانتمی ب حرکت می کند. در این وضعیت جدید، بر اساس اصل مطلق بودن آن مبدأ، سنگی که در وضعیت قبلی برای آن مبدأ قابل حرکت دادن نبود، در این حالت جابجا شده، به حرکت درمی آید.س

حال برای آنکه این دوستان چپ را به زحمتِ مطرح نمودن یک سوال دیگر نیاندازیم، من خودم آن سوال احتمالی را مطرح می کنم.: س
س          " آیا خدا می تواند سنگی را خلق کند که در همان موقعیت اول، یعنی در نقطه الف نتواند حرکت دهد؟ "س
پاسخ به این سوال این است که: س
س         "در موقعیتهای کوانتمی، بر اثر سیالیت زیاد، پدیده ها قابلیت انطباق زمانی را با یکدیگر دارند. این امر با زبانی ساده بدان مفهوم است که آنچه ما انسانها، زمان می پنداریم، بشدت کوچک می شود تا موقعیت های کوانتمی الف و ب برهم
              منطبق شوند. درست به همین دلیل می توان گفت، در آن مکان کوانتمی مطلق، فقط یک زمان وجود دارد و همه تغییرات در همان زمان به انجام می رسد. " س

بدیهی است که آنچه فوقن توضیح داده شد، برای ما انسانها به سهولت قابل درک نیست، زیرا فکر ما در ماده تجلی می یابد و تا زمانی که روح از ماده جدا نشود درک پدیده های کوانتمی مشکل است.س
بنابراین، از دید ما انسانها: س
س        " آن مبدأ خلقت، در آن واحد، سنگی را ساخته که نمی تواند حرکت دهد ولی با وجود این، او این سنگ را حرکت می دهد."س

یک مثال کاملن ساده آن، یک کودک دو یا سه ساله است، که قادر به برداشتن یک شی خاص از زمین نیست. همین کودک، دو سال بعد، در سن چهار یا پنج سالگی می تواند آن شی را از زمین بردارد. حال اگر شما موفق شوید زمان مابین این دو وضعیت
 را بشدت کوچک کنید، هر دو امکان در یک زمان وجود دارد. باید توجه داشت این حالت در وضعیت مادی امکان پذیر نیست، اما در وضعیت کوانتمی امری است عادی.س

شاید در آینده این مطلب را با زبان ریاضی نیز توضیح دهم. اما برای افراد منطقی که تا حدودی با قوانین موقعیتها کوانتمی آشنا باشند، تا همین حد کافی است. به شما توصیه می کنم مقالات بخش علوم تلفیقی سایت پژوهشکده را عمیقن مطالعه کنید.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 12.09.2022 (A)
                                                                                          
  سوال سس س
.... با درود و
سوال من این است که چرا در مقاله جهش کوانتمی روح، از کلمه کوانتم استفاده شده است؟ منظور دقیق شما از این کلمه چیست؟ زیرا از این کلمه در مقالات شما به کرات استفاده می شود. با سپاس از وقتی که برای پاسخ به سوالات می گذارید

جواب
با درود
این امر را من در مقالات متفاوت، در بخش علوم تلفیقی توضیح داده ام:س
از دیدگاه ما در دانشگاه سیرکمال استاد الهی،س 
"هر پدیده و سیستمی که از سیالیت زیادی برخودار باشد و ضمنن با معادلات فیزیک کنونی آکادمیک قابل اندازه گیری و آنالیز نباشد، یک پدیده و یا یک سیستم کوانتمی بحساب می آید.ر"
در مورد مقاله مورد بحث، از آنجا که اندازه گیری کیفیت مراحل آن جهش و هرآنچه به آن مربوط می شود با معادلات ریاضی و فیزیکی کنونی غیرممکن است، جهش کوانتمی روحی نام داده شده است. اصولن هرآنچه به روح مربوط می شود، با تعریف ما، در محدوده علوم کوانتمی قرار می گیرد.س
 س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 12.09.2022 (B)
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
در مورد شهوت و رفع آن در مکاتب مختلف، بحثهای زیادی وجود دارد. ولی به نظر می رسد که دستورات برای افراد مختلف متفاوت است. برای مثال، خودارضائی در شیعه حرام است ولی اکثر قطبهای بزرگ سنی آنرا جایز می دانند و برای آن احادیثی را نیز عنوان می کنند. حال سوال این است که، چطور ممکن است اگر خدا واحد است که یقیناً اینطور است، دستورات متفاوت صادر کرده باشد؟ و ضمنن نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا استاد در این مورد مطالبی را فرموده اند؟ با تشکر از زحمات شما 
 س
جواب
با درود
ببینید، انسانها در درجات مختلف سیرکمالی قرار دارند. درست به همین دلیل، حکم در این مورد برای افراد مختلف متفاوت است. س
در آثار استاد تا آنجا که به خاطر دارم، در این مورد دو مطلب عنوان شده است:س
س ۱- هر فرد بالغ در صورت امکان حتمن باید ازدواج کند. س
س ۲- مبارزه با خشم سخت تر است از مبارزه با شهوت[1].س
این دو مورد که البته نقل به مضمون است، به ما می گوید که اگر نتوانیم ازدواج کنیم، باید با شهوت مبارزه کنیم، زیرا اگر چنین نبود، اصولن صحبت از مبارزه با شهوت بی مورد بود. س
در این مورد باید دانست که افرادی که در راه استاد قرار داشته، مشغول می باشند نیز در درجات مختلف روحی هستند. از اینرو برای شروع، همان قصد مبارزه با شهوت و یا خشم، و کمک خواستن از مبدا و یا استاد، و البته سعی و تلاش، کافی است. اما باید بیاد داشت، کمک مبدأ بدان معنا نیست که از خشمگین شدن و یا غلبه شهوت بر سالک، جلوگیری می شود، بلکه منظور این است که با نیت شما برای انجام این مبارزه با نفس، یک پروسه ویژه اکتیو می شود که زیر نظر یک استاد واقعی معنوی به پیش می رود. این پروسه شامل افتان و خیزانهای زیادی است، ولی سالک نباید ناامید شود و باید ادامه دهد. برای مثال ممکن است در مراحل اولیه، از هر ده بار که شهوت در او ایجاد می شود، فقط دو بار موفق به غلبه بر آن شود، اما در مراحل مابعد، به مرور می تواند بر شهوت از نوع معمول آن که ناشی از راکسیونهای طبیعی دستگاه تناسلی و فعل و انفعالات هورمونی می باشد، غلبه کند و بر آن چیره شود. س

برای آنکه اشتباهی در فهم مطلب پیش نیاید، باید به این امر اشاره کنم که همه این راکسیونهای طبیعی، ناشی از روح بشری یک خودیت واقعی می باشند و فعلن برای ممانعت از پیچیده شدن مطلب، فرض بر آن است که روان در این مورد سالم باشد.س
با این حال نوع دیگری از شهوت وجود دارد که عامل آن، یک نیروی خارجی می باشد که اصطلاحن آن را دیو شهوت می نامند. تا آنجا که من می دانم، یکی از کمک هایی که سالک از مبدا دریافت می دارد آن است که این نیروی بسیار قوی تولید شهوت، تا زمانی که مبارزه با شهوات طبیعی، با موفقیت به پایان نرسیده است، عارض سالک نمی شود. در مراحل بالاتر، حتی اگر سالک موفق شود این نیروی قوی خارجی که از طریق روان عمل می کند را نیز دفع کند، ممکن است تا چند بار دیگر
هم مجبور به رویارویی با آن شود تا با غلبه نهائی بر آن، برای همیشه از شر آن رهایی یابد.س

          س [1] ............  و کنترل غضب بالاتر از شهوت است. (آثار جلد دوم. گ.۴۹)  ت 
 
  
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

سوال دوم از شخص محترم فوق، در ارتباط با همان موضوع
با تشکر از توضیحات شما. بسیار استفاده بردم. زیرا در جائی ندیده بودم که این امر چنین واضح توضیح داده شود. برای اینکه هم بنده روشن شوم و هم در تاریخ ثبت شود و دیگران هم استفاده کنند، لطفن بفرمائید، حالات و حسیات بدنی، در هنگام مبارزه از نوع دوم چگونه است؟ با تشکر مجدد و عرض ارادت

پاسخ
قبل از آنکه به سوال شما، البته از دیدگاه و در حد فهم و شعور خودم، پاسخ بدهم، باید اکیدن یادآور شوم که تجرد اختیار کردن در صورتی که میل جنسی وجود دارد، بدون مجوز از یک مقام معنوی شامخ، یک اشتباه بزرگ است. این بدان معناست که هر انسان بالغ که شرایط برایش مهیا باشد، موظف است یک همسر برای خود اختیار کند و فقط بعد از جدائی و یا فوت او می تواند بازهم در صورت مهیا بودن موقعیت، یک همسر دیگر اختیار کند. زیرا چند همسری را ما به رسمیت نمی شناسیم.س
 باید بیاد داشت، بحث ما در مورد مبارزه با شهوت در صورتی معتبر است که سالک امکان ازدواج را ندارد. از اینرو تصمیم گرفته است تا رفع موانع برای ازدواج، به مبارزه با این پدیده طبیعی و در مراحل بالاتر با آن نیروی خارجی مولد شهوت بپردازد.س

حال در پاسخ به سوال دوم شما باید بگویم، اگر آن نیروی خارجی یا آنچه در افکار عمومی به دیو شهوت مشهور است با سالک درگیر شود، اگر این شخص هنوز ورزیده نباشد ممکن است شکست بخورد، اما به مرور و با کمکهایی که از مبدا دریافت  می کند موفق به دفع آن نیروی مولد شهوت می شود.س
در افراد مختلف ممکن است حالات و وضعیت جسمانی متفاوتی بروز کند، اما بطور کلی هنگام درگیری با این نیرو، ممکن است ابتدا بدن کاملن داغ شود، طوری که سالک تصور می کند میان آتش قرار دارد. اما اگر به مقاومت ادامه داده شود، به مرور از گرما کاسته می شود، ولی دردهایی در ناحیه شکم و پهلوها، مخصوصن در پشت ایجاد می شود که پس از چندی به قلب سرایت می کند و ممکن است شدت آن تا حدی باشد که بیم حمله قلبی برود. در تمام مدت این درگیری، از طرف آن نیرو به سالک القا می شود که از مبارزه منصرف شود. این امر با ارائه مقداری از شدیدترین لذات جنسی، به عنوان اِشانتیون، به وقوع می پیوندد. در این حالت، سالک باید به مراقبه ادامه دهد و مطمئن باشد که بزودی آن نیرو از ادامه درگیری صرفنظر خواهد نمود. پس از غلبه کامل بر آن نیروی مولد شهوت، بدن و روان شما به تدریج به حالت طبیعی برمی گردد و در انتها، دیگر اثری از آن شهوت ایجاد شده باقی نمی ماند. در این وضعیت کنونی، شما بسیار قوی تر و با تجربه تر از قبل، آماده درگیری احتمالی دیگری با آن نیرو می شوید.س
این امر که آیا لازم است دفعات دیگری مجبور به رویارویی با آن نیرو شوید یا خیر، بسته به نظر مبدا خلقت و یا آن مقامی که از او برای پیشبرد این پروسه کمک خواسته اید دارد. در هر حال ممکن است این امر برای همیشه در شما تثبیت شود و یا موقتی باشد. زیرا ممکن است در سرنوشت شما یک همسر در نظر گرفته شده باشد. س س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 12.09.2022 (C)
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
با عرض سلام و خسته نباشید. بنده ....... و از اهل حق های چکیده هستم. حدود بیست و پنج سال پیش، شما را در منزل شاه امین[1] ملاقات نمودم. من به همراه عده ای از ایران آمده بودم و عده ای فرانسوی نیز آنجا بودند. ....س 
س.... چند روز پیش بطور اتفاقی در سوشیال مدیا،  با مقاله ای از شما برخورد نمودم و آنجا با دیدن عکسهای شما، بیاد آن ملاقات در منزل معظم له افتادم و ...... س
درست از زمانی که ایشان رحلت نمودند، بدنبال مقبره ایشان هستم. ولی گویا کسی نمی داند که این مقبره کجاست. آیا شما می دانید که ایشان را کجا به خاک سپرده اند، گرچه مطمئن هستم جسم ایشان هم مانند روحشان آسمانی شده است. با آرزوی دیداری حضوری با شما و با تشکر بسیار. ....س
 س
جواب
با درود
بنده هم از اینکه از شما می شنوم بسیار خوشوقت هستم. باید عرض کنم که خیر، بنده هم مثل شما از این امر بی اطلاع می باشم و تا چند سالی هم پیگیر قضیه بودم، اما جوابی از جائی نیامد. در هر حال همانطور که شما فرمودید، جسدی در کار نیست و سنگ و چوب هم بکار ما نمی آید، خاصه آنکه پیوند روحی با ایشان و حضرت استاد برقرار است و این امر به دنیاها می ارزد.س

س [1] ایشان فرزند ارشد حضرت استاد الهی بودند.س
 س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

12.09.2022 (D)
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
در مقاله حقوق بشر در دانشگاه سیرکمال، در بخش علوم سیاسی، با چند مقایسه مابین بندهایی از اعلامیه حقوق بشرو نقطه نظرات حضرت استاد الهی، دیدگاه این راه را نسبت به حقوق افراد تا حدودی روشن کرده اید. اما در تفکراتی عمیق تر، این مسئله مطرح می شود که آیا رهبران دینی و مذهبی و فرقه ای نیز شامل این دستورالعمل ها می شوند و یا خیر. با تشکر س

جواب
با درود
ببینید در مورد ادیان، مذاهب و فرقه های ناشی از آنها، شرایط متفاوتی حکمفرماست. اما اگر نظر من را بخواهید، من معتقدم که آنچه استاد الهی در این مورد فرموده اند، مربوط به همه انسانها در هر مقامی که باشند می شود، زیرا ایشان در گفتارهای بسیاری، بر امر حقوق نه تنها نوع انسان، بلکه همه موجودات، تأکید نموده اند و کسی را از این مقوله مستثنی ننموده اند[1].س 
دلیل اصلی این همه تأکید، آن است که، با خدشه دار شدن حقوق دیگران، مسئله جنبه شخصی پیدا می کند و دیگر به خدا هم مربوط نمی شود، زیرا صاحب حق پایمال شده، فردی است مستقل از خدا.س

در راه های معنوی بی ریشه و یا صحیح، و البته در راه استاد الهی نیز، برخی اوقات، برخی افراد دچار توهم می شوند و خود را بسیار بالاتر از آنچه هستند می پندارند و اگر یک مسئولیت کوچکی هم داشته باشند که تا حدودی به آنها قدرت اجرائی بدهد، به دلیل همان توهم، به خود اجازه دخالت منفی در زندگی اشخاص می دهند و شاهکارهای تراژیکی را ببار می آورند. ما در تاریخ عرفانی نیز چنین فجایعی را داشته ایم، از جمله اشخاصی بوده اند که بر اثر ریاضات زیاد، به قدرت کلام (اثر کلام) دست یافته بودند و از این جهت خود را در جایگاه رفیعی تصور نموده، فجایعی را ببار آوردند که در تاریخ ثبت است. البته بنابر دلایلی، قصد ندارم نام این عارف نما که چند قرن پیش می زیسته را بیاورم. س

استاد در آثار خود به انتقاد ضمنی از افرادی می پردازند که حتی دارای مقام معنوی شامخی بوده اند و با این حال حتی باعث نابودی افراد زیادی شده اند. از جمله یکی از مظهرات کل، که به فرموده استاد، برای یک حرف کوچک، یک قوم را بر باد داد. و یا فردی که دارای مقام هفتن بوده، ولی فرزند خود را کور کرده است.س
مسئله رعایت حقوق دیگران، به ویژه در جهانبینی استاد الهی، عمق بیشتری می یابد، زیرا استاد بیش ازهر رهبر معنوی دیگر در تاریخ بشری، بر روی این امر صحه گذاشته اند.س 

حال شما تصور کنید که استاد برای مثال به من و یا شما یک مسئولیت کوچکی در ارتباط با خانواده ها داده باشند که مقداری قدرت اجرائی را نیز دربر دارد. در این وضعیت، اگر من و یا شما دچار توهم خودبزرگ بینی باشیم و بر آن اساس، بخود این اجازه را بدهیم که با هر کس که به هر دلیلی خوشمان نیامد، تا جائی پیش برویم که خانواده او را از هم بپاشیم و یا همسایه ها و دیگران را بر ضد آن شخص مورد نفرت!! خود، تحریک کنیم، و یا به اقدامات دیگری از این نوع، دست بزنیم، در این صورت آیا فکر نمی کنید دچار بدترین و غیرقابل بخشش ترین گناهان شده ایم؟ زیرا دستورات و آموزش های استاد در این زمینه کاملن واضح است و ما بر اساس آن توهم، خود را برتر از آن آموزه ها دانسته ایم، ضمن آنکه به مسئولیت خود نیز خیانت کرده ایم. اتفاقن همین اعمال، نشاندهنده درجه توهم چنین اشخاصی نسبت به جایگاه واقعی خودشان است که باعث می شود خود را مافوق قوانین معنوی بدانند و دست به اقدامات ناجوانمردانه بزنند.س

چند سال پیش به شدت از این امر دچار تعجب و ناراحتی بودم که چگونه ممکن است چنین شخصی با چنین اعمالی بتواند خود را مرید مورد توجه استاد نیز بداند، تا آنکه شبی در یک سیرمعنوی، استاد را دیدم که ایشان در یک دست خود، چیزی مانند بخار و یا ابرهای تیره داشتند و با حرکت دادن آن دست، به مرور، از شدت تیرگی این نیروها کاسته می شد و از کف این دست به کف آن دست دیگر ایشان که نیروهای روشن تر قرار داشتند انتقال می یافتند. در همین حال استاد به من رو نموده، فرمودند: "نابود کردن نیروهای تاریکی هنر نیست، شاهکار ما این است که از این نیروهای تیره، نیروهای روشن بسازیم."س 
تازه اینجا بود که متوجه شدم، افرادی که دست به چنین اعمال نادرستی می زنند و ضمنن خود را شاگرد استاد نیز می دانند، در واقع نیروهای ظلمانی هستند که در حال تغییر می باشند.س
 
بطورکلی می توان گفت:س 
س " در راه استاد و برطبق آموزش های ایشان، هر نوع توطئه علیه دیگران، عملی ارزیابی می شود که از جهان تاریکی ها نشئت می گیرد، زیرا بنا بر عقیده استاد الهی:س
قلب پاکان جای محبت است و نورافروزی         نه جای ظلمت و کینه توزی "س

در هر حال، صِرف آنکه این افراد، در حال طی کردن دوران گذار از تاریکی به روشنائی هستند، باعث نمی شود که از حسابرسی معاف شوند و از نظر حقوقی ممکن است این امر، حتی به جهان دیگر نیز کشیده شود و مسائل آنجا مطرح شوند. د

ه[1]هر موجودی که از عدم پا به عرصه وجود بنهد، دارای حقوق ویژه خود می شود. استاد الهی (نقل به مضمون)


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 30.08.2022
                                                                                           س
این سوال در ارتباط با مقاله «جهش کوانتمی روح» مطرح شده است 

سوال 
با درود و ......س
مقاله جهش کوانتمی روح را چند بار مطالعه کردم. باید بگویم این مقاله انصافاٌ معضلات فکری زیادی را در ارتباط با وجود تناقضات مابین انسانها حل کرده است، اما سوال من این است که اگر همه این درد و رنجها، نتیجه اعمال خود افراد است و در نهایت به نفع آنهاست، زیرا آن رنج و دردها یک جهش کوانتمی را دربر دارد، پس چرا به ما توصیه می شود که به دیگران کمک کنیم و تا آنجا که می توانیم از درد و رنج آنها بکاهیم؟ آیا این دو مسئله با هم در تضاد نیستند؟ با تشکر از وقتی که برای پاسخ دادن به اشکالات ما می گذارید.س
 س س
جواب
با درود
قبل از هرچیز لازم است از ارسال این سوال، از شما تشکر کنم، زیرا به مسئله بسیار مهمی اشاره نموده اید که ممکن است ذهن بسیاری را درگیر خود کرده باشد. گرچه قبلن هم در پاسخ به سوالاتی مشابه به این امر پرداخته ام، اما تکرار آن خالی از فایده نیست. س
این مطلب شما را می توان حداقل از سه زاویه مختلف مورد بررسی قرار داد:س
 
س ۱- از دیدگاه مبدا خلقت
ایجاد فشارهای یاد شده در مقاله «جهش کوانتمی» از روی کینه کشی و تقاص و یا گوشمالی دادن افراد مخرب و عقب مانده نیست. سیستم قضائی کائنات، بر لزوم کمک به چنین افرادی تأکید دارد، زیرا هدف، اصلاح چنین اشخاصی از طریق ایجاد «جهش کوانتمی» در روح آنهاست تا مجددن به روند طبیعی سیرکمالی خود بازگردند و در زمان تعیین شده، با اتمام این پروسه طولانی، به مبداٌ اصلی خود انتقال داده شوند. س
 
س ۲- از دیدگاه آنچه به یک فرد نیکوکار مربوط است
یک فرد نیکوکار با اعمال و افکار بشردوستانه خود، از یک طرف از تجمع کدهای منفی در «سیستم کارمای» «خودیت» خود جلوگیری می کند و از طرف دیگر، برخی کدهای منفی درون این سیستم را هم خنثی می کند. زیرا طبق تعالیم استاد الهی:س

 ا"اعمال، افکار و نیتهای نیک، از ده برابر تا صدها برابر تولید کدهای مثبت در روح می نمایند و این در حالی است که یک عمل منفی و مخرب، تنها یک برابر، یعنی به اندازه خودش و نه بیشتر، کد منفی ایجاد می کند[1]."س
 
س ۳- از نظر آن شخصی که در فشار قرار دارد
من این افراد را به دو دسته تقسیم می کنم، گرچه مسئله، قدری پیچیده تر از این مقدار است. س

دسته اول:س 
کسانی هستند که همراه با ایجاد آن فشارها، رفع فشار در مقطعی خاص از همان زندگی زمینی، برای آنها در نظر گرفته شده است. برای مثال نوزادانی را می بینیم که دچار فلج مادرزادی هستند اما در سنین بالاتر، این مشکل رفع می شود و شخص     می تواند راه برود.  در این ارتباط، افراد نیکوکار زیادی دست اندرکار هستند و برای مثال، کمک مالی می کنند. امری که به ویژه در میان آمریکائیها بشدت رواج دارد و برخی اوقات خیلی بیش از آنچه برای اقدامات پزشکی لازم است پول جمع آوری می شود.س 

دسته دوم:س 
افرادی هستند که عقب ماندگی روحی در آنها چنان شدید است که برخی اوقات نه تنها در یک زندگی، بلکه در دو و یا چند زندگی باید آن فشارهای کذائی را تحمل کنند تا روند پاکسازی کدهای منفی به دقت انجام شود و از «ذره الهی» غبارزدائی لازم به عمل آید.س 
در مورد این افراد، هیچ کس، مگر مقامات شامخ معنوی، برای مثال یک مظهرالله، نمی تواند کاری انجام دهد، تا آن دوران بسر آید. صرفنظر از برخی استثنائات، در چنین اموری، معمولن مقامات معنوی یاد شده دخالت نمی کنند، چون می دانند که این روند به سود خود آن شخص تحت فشار است.س 

بنابر آنچه مختصرن توضیح داده شد، برای ما انسانها ضروری می باشد که با در نظر گرفتن الویت ها، آنچه در توان داریم برای دفع ضرر و رفع مشکلات دیگران بکوشیم. این امر همانطور که توضیح داده شد، به نفع خود ما می باشد. درست به همین دلیل است که عرفای درجه اول قدیمی، به پیروانشان خدمت به خلق را تجویز می نمودند.س  

ن[1] نقل به مضمون

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 29.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با عرض درود و خسته نباشید خدمت جناب تابش گرامی , امیدوارم حال شما و همراهانتان خوب باشد, اینجانب صمیمانه از زحمات بی وقفه جناب عالی ودوستان گرانقدر شما سپاسگزارم, باشد که تمام شاگردان در پناه ابدی استاد باشند, مدتیست که سوالی ذهن بنده را به خود مشغول وامان از توانم گرفته است, در این شرایط زمان-مکانی کشورمان وظیفه ی شهروندان در قبال میهن خود و اجتماع و ظلمت حاکمان فعلی چیست؟ با توجه به گفتار استاد که میفرماید شخص فدای اجتماع شود . سپاس بیکران س
 س
جواب
با درود. بطور کلی هر کس در هر کجای جهان هر عملی را که انجام می دهد از روی اعتقادات شخصی خود او می باشد . شما نیز می توانید بر همان اساس هر کاری را صحیح می دانید انجام دهید، اما باید بدانید که دانشجویان حقیقی استاد الهی، عملی که حقوق دیگران را خدشه دار کند انجام نمی دهند. به همین صورت باید مراقب بود، کاری انجام نشود که جبران ناپذیر باشد. اولویت ها را هم باید در نظر داشت.  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 15.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س

 با درود
از بعد از مرگ آلبرت اینشتین، تا به امروز هنوز محققین بر روی مغز او مشغول کار هستند که مشخص شود چه چیزی در مغز او با مغز دیگران متفاوت بوده است. من به عنوان کسی که به روح اعتقاد دارد و مقالات سایت پژوهشکده را مطالعه کرده ام، فکر می کنم در آنجا تفاوتی بین این و یا آن مغز وجود ندارد و اساساً مغز اثر از این منظر ندارد و همین که سالم باشد کافیست. نظر شما چیست؟س
 س
جواب
اتفاقن برخی تفاوتات در مغز انسان می تواند به جذب اطلاعات ذخیره شده در بانک اطلاعات «خودیت واقعی» کمک بزرگی بنماید. استاد می گویند انسان در آینده می تواند در عرض مدت کوتاهی به بالاترین درجه دانش موجود در جهان، در رشته تحصیلی خود دست یابد، آنهم بدون معلم و تنها بوسیله ماشین. از همینجا معلوم می شود که دانشمندان آینده با شناخت صحیح روح و روان و نحوه ارتباط مغز و خودیت، قادر خواهند بود با متدهای خاص، برای مثال ایجاد شبکه های نویرونی خارج از مغز، مانند یک هارد درایو[1] خارج از کامپیوتر، گیرنده های داده ها را تقویت کنند. بنابر این، جذب مقادیر عظیمی از اطلاعات روحی در مدتی کوتاه، برای مغز امکان پذیر می شود.س
این مسائل را من در کتاب «زیست شناسی بعد دوم» به دقت مورد بررسی قرار داده ام، اما این اطلاعات پر ارزش را هنوز در هیچکدام از مقالاتی که در این مورد نوشته ام، عمدن بازتاب نداده ام. زیرا بیم آن می رود که عده ای سودجو با روش    کپی-پیست دست به سرقت اطلاعات بزنند، به همان صورت که تا بحال نیز این کار را انجام داده اند. س

دانشمندان کنونی در حال حاضر به دنبال مرغ تخم طلا هستند، از اینرو تصور می کنند که تنها برخی تفاوتات احتمالی ظاهری در مغز اینشتین، می تواند دلیل تفکرات او باشد. حال آنکه این امر بیشتر مربوط می شود به کیفیت اطلاعات دریافت شده توسط بانک اطلاعاتی در «خودیت واقعی» و همینطور «بند اتصال کوانتمی» و عواملی از این دست.س
[1]Hard drive: دیسک ذخیره اطلاعات 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س
س
این سوال بسیار طولانی بوده و خلاصه شده است.س 

با درود
س...... دولت بریتانیا چگونه موفق می شود با ساختن ادیان ، آنها را در کشورهای جهان سوم جابیاندازد، زیرا .......س

جواب
با درود
بریتانیا و هیچ قدرتی در زمین قادر به ایجاد یک دین رسمی نیست. سیاست انگلستان برای استعمار جهان سوم از راه دین در دو سطح و چند مرحله به شکل زیر عمل می کند:س
  سطح اول: جمع آوری اطلاعات
سطح دوم: اقدام

مراحل سطح اول این پروژه:س
  س ۱- تدقیق و بررسی و آنالیز دقیق آن دین
  س ۲- دسته بندی نقاط ضعف و قوت آن دین
س ۳- بررسی و آنالیز دقیق مردم آن سرزمین مورد نظر
  س ۴- شناخت و دسته بندی نقاط قوت و ضعف آن مردم
س ۵- از ادغام مراحل اول تا چهارم، راه های نفوذ مشخص می شوند

مراحل سطح دوم این پروژه:س
س ۱- جذب افرادی که در اجتماعات دینی در میان مردم با نفوذ هستند
س ۲- تبلیغات برای افراد مورد نظر خود و ایجاد ناجیان فیک دینی
س ۳- ساخت، پردازش و انتشار جعلیات و خرافات دینی از طریق عناصر وابسته به خودشان
برای مثال مقدس شمردن گاو و شستشوی دست و یا حتی سر با ادرار گاو در هندوستان و اثرات شفابخش!!! ادرار شتر در ایران و البته صدها خرافات دیگر در میان این دو دین و ادیان دیگر، از جمله قمه زنی، شمع آجین و قفل آجین کردن بدن در عاشورا و امثال آن نیز از شاهکارهای دولت فخیمه بریتانیای کبیرهستند.س
در برخی موارد نیز قابل اثبات است که انگلستان برخی فرقه های مذهبی بی ریشه را نیز در کشورهای جهان سوم، اکثرن با نیت به حاشیه بردن مسلک های واقعی و ریشه دار و ایجاد تفرقه مابین توده مردم، بوجود آورده است.س

بطورکلی، انگلستان بزرگترین متخصص در شناخت روزنه های دین برای نفوذ استعماری در کشورهای جهان سوم و برخی اوقات حتی در کشورهای درحال پیشرفت می باشد و در طول تاریخ، از این قابلیت، بخوبی به نفع خود استفاد کرده است. س

در این رابطه مقاله مفصلی را در دست تهیه دارم که اگر از این بیماری جان سالم بدر بردم انتشار خواهم داد.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود و تشکر از ......س
همانطور که می دانید این روزها بحث حجاب اجباری داغ است و قربانی می گیرد. در یک شعار که مابین برخی زنان محجبه در پست ها دیده می شود این جمله به چشم می خورد: " حجاب یعنی من مجهز به آنتن ویروس هوس و وسوسه هستم" . س البته من از نقطه نظرات شما در مورد حجاب اجباری مطلع هستم و مقاله و ویدئوکلیپ آن را بارها برای برخی دوستان فرستاده ام، اما چون قدرت استدلال ندارم می خواستم از شما خواهش کنم نظر خود را ابراز نمایید. با تشکر مجدد
 س

جواب
با درود
اول آنکه، آن مردی که دائمن در حال تحریک جنسی می باشد، یقینن حامل ویروسی از نوع خطرناک است که روان وی را تیره و تار نموده. حال سوال اینجاست که آیا بواسطه محجبه نمودن بانوان، این ویروس، در آن نوع مردان مریض از بین می رود؟ پاسخ آن است که بطور قطع و یقین خیر. اتفاقن همین امر حجاب اجباری و جداسازی زن و مرد از یکدیگر می باشد که در سرزمینهای اسلامی، عامل تحریک بی امان چنین مردان سست عنصری می شود. در کشورهای غربی که دختر و پسر از کودکی با یکدیگر پرورش می یابند، چنین ویروسی دیده نمی شود. برای مثال در تابستان، زنان غربی بسیار آزاد لباس می پوشند و هرگز دیده نشده است که مردی به آنها نگاه جنسیتی داشته باشد، مگر از طرف برخی مردانی که از کشورهای بسته اسلامی آمده اند. س
مسئله دیگر آنکه از نظر علمی، حجاب قطعن نمی تواند آنتن ویروس یاب محسوب شود، زیرا با این نوع پوشش غیرضروری هرگز نمی توان تشخیص داد، مردی شهوت ران است یا خیر. این درحالی است که با آزادی در پوشش است که می توان این گره روانی را در مردان دچار این عارضه روانی تشخیص داد.س
از آن گذشته اگر زنی اهل آن کار باشد، زیر چادر، مانند آبی که زیر کاه در جریان است، بهتر می تواند به خواسته خود برسد. با این وصف، از این منظر، حجاب در مقوله پرهیزکاری نیز تأثیری ندارد. برای اثبات این ادعا به شما توصیه می کنم به 
بخشهایی از کتابهای جعفر شهری در مورد نذرارتباط جنسی با مرد بیگانه(با صیقه موقت) توسط برخی زنان محجبه که در زمان قاجار بواسطه روبنده، حتی صورتشان هم قابل مشاهده نبوده است، مراجعه کنید و یا در این زمینه، وضعیت اجتماعی کنونی شهر قم و مشهد را مورد بررسی قرار دهید. س

حقیقت آن است که، حجاب واقعی برای زن و مرد، خویشتنداری درونی است. امری که از شخصیت والای هر دو نوع، چه زن و چه مرد ناشی می شود و هیچ ارتباطی هم با نوع پوشش طرف مقابل ندارد. س
به عقیده من، روزی باید آنتنی اختراع شود که بتواند چنین مردان هوس باز و شهوت ران را تشخص دهد و در پی آن، لازم است نیروهای صلاحیتدار، این افراد را به بخش روان درمانی بیمارستانها تحویل دهند.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 2.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود
یک آخوندی می گفت، "روحانی همان است که زن ترا به تو حلال کرده است و هر گاه بخواهد می تواند او را بر تو حرام کند." این فیلم کوتاه که در شبکه های مدیا بخش شده است خیلی به من درد آورد. سوال من این است که اینجور مزخرفات در کجا ریشه دارد؟ با تشکر
 س

جواب
با درود
اول آنکه این آقایان همگی جسمانی هستند و نه روحانی، زیرا روحانی به مفهوم آن است که شخص با روح سروکار دارد، حال آنکه سروکار این افراد تمامن با حلق و جلق و دلق است.س 
در مورد ادعای این شخص معمم باید عرض کنم که حتی از نظر فقه اسلامی نیز این یک آخوند نیست که زن و شوهر را به هم، به قول خودشان حلال می کند، بلکه آن خطبه عقد است که چنین اثری را می گذارد. در مورد طلاق هم کاملن واضح است که اول از همه باید خود زن و مرد خواهان جدائی باشند و بعد خطبه طلاق جاری شود، آنهم در یک کشور مسلمان، زیرا در یک کشور آزاد، همان سند قانونی که در اداره ویژه این کار(در آلمان اشتاندس آمت[1] ) توسط زن و مرد امضا می شود، چه از نظر دنیوی و چه از نظر معنوی کاملن کافی است و نیازی نیز به آن خطبه عقد یا طلاق کذائی نیست. زیرا از نظر یک معنویت خالص، عمده و اصل، نیت طرفین است.س
البته از حق نباید گذشت که از یک آیت الله واقعی، چنین ادعائی سر نمی زند. س
Standesamt[1]

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 01.08.2022
                                                                                          
  سوال سس س
سلام.س
 آیا کتب تاریخ اسلام قابل استناد و معتبر هستند، با توجه به اینکه حضرت علی و حسن و حسین را همراه بعضی کشتارها توسط مسلمان معرفی کرده است. ممنون س

جواب
با درود
بطورکلی در مقوله دین، تقلب زیاد شده است، از اینرو لازم است هر کتاب بطور مجزا راستی آزمائی شود و این کار یک الهیات دان خبره و بی طرف است که لااقل دچار دگماتیسم مذهبی نباشد. شما هم می توانید برای تشخیص اینکه کدام کتاب صحیح است عقل خود را شاخص قرار دهید و برای داشتن یک عقل متعادل مطالعه لازم است. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 18.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من ...... استاد فیزیک ذرات در دانشگاه....... در شهر..... درایالت کنِتیکت آمریکا هستم و در کنار مطالب فیزیکی، علاقه زیادی به مباحث متافیزیکی دارم . مقالات شما......... است و راستش را بخواهید برایم جالب است. از مطالعه پاسخ شما به سوالات، به این نتیجه رسیدم  که می شود بدون پرده پوشی و کاملن دمکراتیک و آزاد با شما گفتگو کرد، از اینرو تصمیم گرفتم با طرح چند سوال که به تدریج برایتان می فرستم، ابتدا مطمئن شوم که بدرستی مطالب شما را حداقل بطور مختصر درک کرده ام. .... س

شما در مقالات تشریحی خودتان، افکار استاد الهی را یک جهان بینی نو، کامل و نهائی تفسیر می کنید. سوال اول آنکه فرق یک فرقه مذهبی (زکت) با یک جهانبینی در چیست و چه خصوصیتهایی یک فرقه را به یک جهانبینی تبدیل می کند؟ منظور شما از نو، کامل و نهائی بودن این جهانبینی در چیست؟س
با عرض معذرت از اینکه یک سوال به چند سوال تبدیل شد. دلیلش آن است که همه اینها به هم متصل هستند و به درک مطلب کمک می کنند. با تشکر از لطف شما در ایجاد یک میدان باز برای گفتگوی بدون سانسور و محدودیت. س

جواب
با درود
ببینید این سوالات شما را باید از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داد. مقدمتن لازم است بدانید این تنها یک مبحث متافیزیکی نیست، بلکه دامنه آن علوم آکادمیک و فلسفه و عرفان را هم دربر می گیرد و اتفاقن همین امر یکی از دلایلی می باشد که آنرا همه شمول می کند.س

توضیح اول: مسلک، فرقه (یا زگت)
بطور خلاصه، یک مسلک یک انشعاب از یک مذهب است و خود آن مذهب نیز انشعابی از یک دین می باشد. به عقیده من، این سلسله انشعابات، همگی از نظر معنوی، پیش بینی شده هستند و در موقع تعیین شده، توسط افرادی خاص به وقوع می پیوندند. مانند تأسیس مسلک اهل حق. س
یک فرقه نیز یک انشعاب است، اما ممکن است که مورد تأیید مقام معنویت و از پیش تعیین شده نباشد و یا با نیروهای تاریک در ارتباط باشد. در جهان اسلام، مسیحیت و هندوئیسم به انبوهی از این فرقه ها برمی خوریم و با مقایسه تحلیلی عمیق توضیحات آنها با اصول ریشه ای دین مربوطه، یک پژوهشگر، اکثرن به رگه هایی گاه کاملن آشکار از بدعت و انحراف از واقعیت برخورد می کند. س
اصولن کلمه فرقه و زگت در این دوره بار منفی دارد. ضمن آنکه تعیین این امر که اکثر آنها از چه مذهبی استخراج شده اند، تقریبن غیرممکن است. س

مسئله مهم دیگر آنکه معمولن یک مسلک و یا حتی یک مذهب و یا یک دین، گرچه می تواند در کشورهای مختلف ریشه بدواند، اما به علت فقدان یک دکترین مشخص که همه ابنای بشر با تفکرات مختلف را یکجا پوشش دهد و عدم وجود برنامه ای عام و همه شمول، ورا و فرای یک تفکر خاص، باعث می شود که آن دین، مذهب، مسلک و یا آئین، در همان حد مانده به یک جهانبینی تبدیل نشود. س

به عقیده من تنها دینی که می شود پذیرفت که روزگاری یک جهانبینی نسبی بوده است، هندوئیسم است که در حال حاضر نه تنها چیز زیادی از آن باقی نمانده که حتی اصول بجای مانده آن هم، اکثرن بطور معکوس اجرا می شود. س
از چهار کتاب مقدس به نام «ودا» که در دسترس است، یکی از آنها به نام «آتارواودا» از ابتدا تا انتها، در مورد آن است که چه کاری را چگونه و با چه دعا و مراسمی انجام دهیم تا نتیجه مطلوب را بگیریم. همه آداب و رسوم هندوها از مراسم ازدواج تا بچه دار شدن، ایجاد کسب و کار و غیره، همگی از این کتاب استخراج شده اند. حال آنکه همه هندوان  برخی اوقات به دفعات متوجه عدم تأثیرات مثبت این مراسم شده اند، برای مثال کسب و کارشان بی رونق مانده و یا ازدواجشان موفق نبوده و یا صاحب فرزند پسر، که هندوها به آن علاقه زیادی دارند، نشده اند، اما چون کس دیگری، راه دیگری که بتواند این مسائل را توضیح دهد را ارائه نداده بود، لاجرم عده ای هنوز بر آن باورها مانده و عده ای کلن از آن دست شسته اند. همین وضیعت در ادیان دیگر نیز در جریان است.س

توضیح دوم: س
فکر می کنم با توضیح قسمت آخر سوالات شما به بخش دوم مشکل اول نیز پاسخ داده شود.س

همانطور که بارها در مقالات مختلف، از جمله در مقاله «تقدیم به بشریت- نظم نوین جهان (مقاله نوشتاری- مقاله بصورت ویدئوکلیپ و یا در پاسخ به سوالات دوستان در همین رابطه تشریح نموده ام، آنچه استاد الهی توضیح می دهند دارای خصوصیات کلی زیر است؟س

اول: چه در بخش الهیاتی و چه در مورد زندگی در اجتماعات، همه انسانها با هر نوع تفکر دینی و یا غیردینی که دارند، مورد خطاب قرار می گیرند. س
دوم: از لحاظ فلسفی و عرفانی نیز نقطه ثقل افکار استاد الهی، فرد، گروه، دین، مذهب و یا آیین ویژه ای را مخاطب قرار نمی دهد، بلکه با تشریح صحیح سیرکمال روحی، این پروسه را مخصوص نوع بشر، بدون در نظر گرفتن عقاید آنها می داند. در این رابطه ممکن است کسی بگوید: " با یک طرز فکر نادرست چطور ممکن است کسی کمال روحی طی کند؟" جواب آن است که بر طبق همان تعالیم، همه تفکرات نادرست نیز بالاخره روزی، در همین روند، تصحیح می شوند. س
تفکرات استاد الهی به انسانها به عنوان، مسلمان، مسیحی، هندو، بودائی، یهودی، زرتشتی و... نمی نگرد، بلکه با تشریح هر دو بعد یک انسان، آن را موجودی می داند که درخور کسب کمال روحی و بازگشت به خانه اصلی خود می باشد و در این رابطه همه تفکرات را به رسمیت می شناسد.س
آنچه استاد ارائه می دهند، همه انسانها را شامل می شود و آنچه قرار است به عنوان قوانین نوین جهان هستی در این سیاره، حکم فرما شود نیز، کاملن بدون در نظر گرفتن عقاید افراد به اجرا خواهد رسید. س

اگر شما بخش علوم تلفیقی را در سایت پژوهشکده مطالعه بفرمائید، می بینید که تفکرات و آموزش های علمی ایشان تا چه اندازه عمیق است و تا چه درجه قابلیت آن را دارد تا به بسیاری از معضلاتی که علم از حل آن عاجز بوده است پاسخ دهد.س
با این وصف، دستاوردهای استاد را بطور قطع و یقین می توان یک جهانبینی کاملن نوین در نظر گرفت و از آنجا که این جهانبینی قادر به پاسخگوئی به همه سوالاتی می باشد که از ابتدای خلقت، اذهان افراد مستعد، در قالب فیلسوف، عارف و دانشمند را بخود مشغول داشته است، می توان آن را یک جهانبینی کامل دانست و درست به همین دلیل، حداقل در این تمدن، آخرین جهانبینی نیز می باشد. زیرا زمانی که یک سیستم کامل باشد نیاز به مشابه ندارد.س

در انتها باید بگویم که یک فرقه نمی تواند به یک جهانبینی تبدیل شود، زیرا فاقد ابزار لازم برای اینکار است. حتی دانشگاه سیرکمال را نیز نمی توان تبدیل مسلک اهل حق به یک جهانبینی دانست، زیرا ابزار کار برای این تغییر، در اختیار استاد الهی بود که با آن، از اعماق مسلک اهل حق، این دانشگاه بیرون آمد.س

متأسفانه با توضیحات بیشتر، به همان چند صد مقاله ای می رسیم که در این رابطه نوشته و به شش زبان ارائه داده ام. راستش را بخواهید همه آن مقالات و یا حتی همه کتابهای ریفرنسی که نوشته ام و هنوز آنها را انتشار نداده ام نیز کافی نیستند، زیرا این یک مسئله روحی می باشد که با درجه پیشرف هر روح مرتبط است. یعنی به هر اندازه که این مسیر را طی کنید، خودتان بیشتر به حق مطلب، یعنی تفاوت این جهانبینی با همه آنچه بطور پراکنده در اینجا و آنجا گفته شده است، پی خواهید برد . س
توصیه می کنم به مطالعه مقالات در سایت ادامه دهید. بدیهی است به هر گونه سوال شما نیز پاسخ داده خواهد شد.س


 سوال همین شخص محترم در مورد پاسخ فوق در همان تاریخ 
با سپاس از پاسخ شما، اما یک نکته هنوز برایم روشن نیست و آن این است که تفاوت ارتباط استاد و ادیان با عموم مردم، فقط در مورد جهانی بودن یا نبودن در کجا آشکار می شود. باقی تفاوتتان را درک کردم و نیازی به توضیح نیست.س


پاسخ
به سادگی: یک دین می گوید، اگر از ما هستی، وانگاه چنین و چنان. استاد الهی می گویند، اگر موجودی به نام انسان هستی، وانگاه چنین و چنان. ضمن آنکه، طبق آموزش های استاد، همه ادیان صحیح می گویند و به هرکدام عمل کنید درست است، به شرط آنکه عمل شما با عقیده و ایمان همراه باشد. و اگر به ادیان اعتقاد ندارید، به وجدانتان عمل کنید. ایشان با ارائه سه قانون طلائی، یک فرمول همگانی در دسترس عموم قرار داده اند. با این وصف، این یک دید جهان شمول است و همه را در بر     می گیرد. همانطور که فوقن گفته شد، ادیان فاقد این دید هستند.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 16.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من یک آتئیست هستم و معتقدم خدائی که معجزه اش قرآن بوده، قطعاً نمی تواند چنین جهانی را خلق کند (اشاره به یکی از عکسهای ارسال شده توسط جیمز وب) . البته نظر شما را در مورد جیمز وب می دانم، اما می خواستم این نکته را با شما هم در میان بگذارم. ضمناً جمله بالا از من نیست ولی منهم به آن اعتقاد دارم. سپاس س

جواب
با درود
بله یقینن حق با شماست. واقعیت آن است که ما با قدرتی مافوق تصور، بزرگ تر از آنچه تنگ نظران خشکه گرای مذهبی می پندارند مواجه هستیم. خدائی که برایش من که خداباور هستم با شما که خداناباور هستید تفاوتی ندارد. تفاوت در اعمال، افکار و نیات ماست که تعیین کننده درجه سیرکمال روحی ما می باشد. برای او همه مخلوقات یکسان هستند و همه را به یک اندازه دوست دارد و اهمیت می دهد. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 12.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
حتماً شما هم عکسهای ارسال شده توسط جیمز وب به ناسا را دیده اید. این قضییه باعث خوشحالی بسیار زیادی در رادیو و تلوزیونهای فارسی زبان شده است و مدام گفته می شود که با این عکس ها می شود پی به بیگ بنگ برد. چون شما مقالاتی را در این مورد نوشته اید که کمی متفاوت به نظر می رسند و قبلاً هم به شخص دیگری در همین صفحه توضیحاتی داده بودید، می خواستم ببینم نظر شما در این باره چیست؟ البته این سوال را طور دیگری فرموله کرده بودم که گم شد. با درود مجدد. س

جواب
با درود
ببینید همه این هیاهو فقط برای چند عکسی می باشد که قبلن توسط تلسکوپ هابل هم گرفته و ارسال شده بودند. تنها تفاوتی که در این سری از عکسها با سری تهیه شده از طرف هابل دیده می شود، وضوح بیشتر این سری جدید است. ناسا معتقد است که جیمز وب می تواند امواج نورانی مادون قرمز را نیز ثبت کند. خب البته به نسبت وضعیت کنونی علم در سیاره ما که دوران جنینی خود را طی می کند، این امر را می توان یک دستاورد خوب تلقی نمود، اما لازم است در این رابطه به چند نکته مهم توجه کنیم تا بدام دنباله روی از عوام نیافتیم.س
-
اول آنکه:     اکثر ما ایرانیان به علت فقدان تفکر، مجبور هستیم به دستگاه عظیم تبلیغاتی گلوبالیسم بیاویزیم. این بدان مفهوم است که آنها برای ما تعیین می کنند که چه چیز را بپذیریم و چه چیز را رد کنیم. س

دوم آنکه:    همه موسسات تحقیقاتی هر ساله بودجه ای هنگفت را بخود اختصاص می دهند، در نتیجه باید هر ساله بیلان کار ارائه دهند، بنابر این مجبور هستند در برخی اوقات یک امر عادی را در سوشیال مدیا بسیار بزرگتر از آنچه هست نشان دهند. و ما ایرانی ها هم جز دنباله روی چاره ای نداریم. س

سوم آنکه:    اتفاقی که افتاده است آن است که جیمز وب کمی جلوتر از فضائی را رصد می کند که برای هابل ممکن بود. متأسفانه برای افراد غیر متخصص و یا حتی برای برخی متخصصین نیز این توهم پیش می آید که جیمز وب مشغول رصد عمق فضا می باشد، بدون آنکه به آن بیاندیشند که اصولن عمق فضا یعنی چه؟ زیرا ما فعلن موفق به عکس برداری واضح تر از چندین کهکشان شده ایم، حال آنکه مجموعه مافوق تصور بزرگی از این کهکشانها، تنها یک یونیورس(کائنات)[1] را تشکیل    می دهد و به همین شکل، مجموعه ای از تعداد بیشماری از این یونیورس ها یک مالتی ورس(طبق)[2] را تشکیل می دهد. در آثار استاد الهی ، اگر اشتباه نکنم به یازده مالتی ورس اشاره شده است. با این وصف به تصور من هرگز دانش و تکنولوژی بشر به آن اندازه نخواهد رسید که بتواند این مالتی ورس ها را شناسائی و رصد کند.س

چهارم آنکه :    دانشمندان طبق یک پارادایمی که محصول تفکرات اینشتین-هابل است، چنین می پندارند که یک انفجار، از نوعی که ما در زمین می شناسیم، در  یک زمانی خاص صورت گرفته است، در نتیجه توقع دارند آن انفجار را آن طور که در تصور دارند روئیت نمایند، حال آنکه واقعیت آن است که هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که شروع انبساط جهان با یک انفجار عظیم بوده باشد. در بهترین حالت، بیگ بنگ را می توان آغاز ایجاد جهان مادی دانست که البته با تولید سروصدا و گرد وغبار بوده است. اما خیلی قبل از آن، اتفاقات عظیم دیگری رخ داده است که من آن را بر طبق گزارش استاد الهی از خلقت در بخش علوم تلفیقی توضیح داده ام. البته آنجا هم سروصدا و انفجاراتی رخ داده که نوع آن فعلن از تصورات ما خارج است.س

در انتها فراموش نکنید که همین هیاهو را حداقل یکبار دیگر در جهان علم تجربه کرده ایم، یعنی زمانی که اینشتین و هابل پس از روئیت فضا با تلسکوپ منسوب به پروفسور هابل، این نتیجه عجولانه را به دنیا اعلام نمودند که طول و عرض جهان هستی چیزی حدود چهار تا پنج میلیار سال نوری می باشد. امروزه حتی دانشجویان سال اول استروفیزیک هم می دانند که این یک رقم بسیار کوچک است. س
البته باید به این نکته نیز اشاره کنم، تا آنجا که من می دانم، دانشمندان دست اندرکار این پروژه بزرگ، معمولن دچار چنین غلو گوئی هایی نمی شوند، زیرا گویا این نقش را حتمن ما ایرانیان باید بازی کنیم.س
[1]Universe
[1]Multiverse
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.07.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
من به خدا و دین و اینجور چیزها اعتقادی ندارم. به عقیده من امیدواری در زندگی مهم تر از هرچیز است.س

جواب
با درود
تا حدود زیادی حق با شماست. سیاره زمین محل اقامت انسانهایی است که یا نسبتن تازه خلقت می باشند و یا از سیرکمال روحی خود عقب مانده اند. از اینرو مابین این افراد، امید، نیروی محرکه اصلی برای ادامه زندگی می باشد. افراد این دو گروه، بدون ایمان هم می توانند به زندگی خود ادامه دهند اما بدون امید، اکثرن به مواد مخدر یا الکل روی می آورند و یا ندرتن دست به خودکشی می زنند.س
در مورد ایمان وضع کمی متفاوت است. ایمان اگر به یک حد و مرز مشخص نرسیده باشد، با آزمایشات و امتحانهای زندگی، اغلب درهم می شکند. آن عده ای که موفق می شوند در ایمان خود پایدار بمانند بالاخره روزی به آن حد مشخص می رسند و آنگاه در آن ایمان، امید هم بوجود می آید که از آن به بعد، روز بروز قوی تر می شود و امکان درهم شکستن را به سمت صفر سوق می دهد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.07.2022
                                                                                           
  سوال سس س
 با درود 
در شبکه های تلوزیونی و رادیویی از روانشناسان مهمان می شنویم که : " باید در زمان حال زندگی کرد، زیرا گذشته، گذشته و آینده هم هنوز نیامده است" ولی من فکر می کنم این یک طرز فکر یک سونگرانه است، زیرا انسان حیوان نیست که فقط به این لحظه و ساعت بیاندیشد. می خواستم نظر شما را نیز در این ارتباط بدانم. با تشکرس

جواب
با درود
قبل از آنکه نظر خود را در این ارتباط بیان کنم باید به عرض شما برسانم که این گفتار در واقع یک توصیه است که از طرف عرفای بزرگ ، چون مولوی عنوان شده است.س
از دید من این امر را می توان از دو زاویه مورد تدقیق قرار داد:س

 یکم:    برای رهائی از فشار افکار آزاردهنده و شومی که در نتیجه ضربه ای که در گذشته خورده ایم و یا امکان از دست دادن چیزی در آینده که بدان وابسته هستیم، بوجود می آید. در این حال این گفته یا توصیه کاملن بجاست.س
دوم:    در حالت عادی و به عنوان رستن از قیود باید و نباید های اجتماعی و اخلاقی. در این صورت باید عرض کنم، این مطلب بسیار گمراه کننده است، زیرا یک انسان عاقل باید از گذشته خود برای رفع نقاط ضعفش استفاده کند و با محاسبه احتمالات برای آینده خود برنامه ریزی کند. اتفاقن یکی از دلایلی که غربی ها بر اکثر پهنه این سیاره چیره شده اند، در نظر گرفتن همین دو اصل است. کاری که ما ایرانیان کمتر بدان پرداخته ایم و سعی کرده ایم در زمان حال!! زندگی کنیم: "آقا ولش کن! دم غنیمت است! فردا که هنوز نیامده..." و افکاری از این دست که ما را در زمینه های مختلف، از تعقل، بازنگری، آسیب شناسی و برنامه ریزی باز می دارد. یکی از دلایلی که ما ایرانیان در همه امور نسبتن عقب مانده ایم همین امر است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

26.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
به چه علت شما معتقدید که جهانبینی حضرت استاد الهی حتی کمونیسم را هم پوشش می دهد، در صورتی که آنها هیچ اعتقادی به اینجور مسائل ندارند؟س

جواب
با درود
ببینید مسئله این نیست که دیگران در این مورد چگونه می اندیشند، بلکه مسئله آن است که بدانیم این جهانبینی جدید چه ارمغانی برای بشریت آورده است. وقتی ما می گوئیم جهانبینی استاد الهی کامل است، پس باید بتواند همه افراد بشر را، صرفنظر از نوع تفکر آنها پوشش دهد و برای این پوشش اگر و اما تعیین نکند. خب ببینید مگر شعار اولیه کمونیسم و یا بهتر است بگوئیم سوسیالیسم چه بود؟ نان و کار برای همه. اگر شما قوانین نظم نوین جهان را عمیق تر مطالعه بفرمائید متوجه خواهید شد که آنچه قرار است به بشریت بدهند بسیار فراتر از آن شعار است، طوری که طبیعتن باید آن افکار را نیز اقناع کند. حال اگر بازهم افرادی با داشتن همه نوع امکانات اجتماعی در آن زمان، شعارهای ایده آلیسمی توهم آلود بدهند، باید گفت این یک مشکل روانی است، ضمن آنکه این افراد یقینن مورد ستم و پیگرد قانونی قرار نخواهند گرفت. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

25.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با درود 
جدیدأ نوشتن کتاب برای دیگران چه در داخل و چه خارج از ایران مد شده است. آیا به نظر شما این امر یک اقدام صحیح است یا اشکال اخلاقی دارد؟ س

جواب
با درود
آنچه فرمودید یک امر جدید نیست و تا آنجا که من اطلاع دارم، این عمل از چهار دهه پیش، در میان ما ایرانیان در جریان است. در همین کشور آلمان حدود شش سال پیش، شخصی به من پیشنهاد داد که در مقابل شش یا هفت هزار یورو برایش در یک مورد خاص کتابی بنویسم که البته من قبول نکردم. ر
من فکر می کنم این مسئله می تواند اشکال اخلاقی داشته باشد، زیرا آن شخص می تواند با آن کتابی که دیگران برایش نوشته اند خود را جزو طبقه نخبگان جابزند که در این صورت پیآمد آن در جامعه ممکن است بسیار منفی و مخرب باشد و باعث گمراهی افراد شود. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

22.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض درود 
لطفآ اگر ممکن است نظر خود را در ارتباط با دمکراسی، دیکتاتوری و استبداد بیان بفرمایید؟س

جواب
با درود
در این مورد مقاله ای را در دست تهیه دارم. پس از پایان کار، در سوشیال مدیای ما، هم شما و هم دیگران را مطلع خواهیم نمود.س 


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این مقاله در تاریخ بیست و هشتم جولای ۲۰۲۲در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، در بخش علوم سیاسی انتشار یافت.  قسمت اول  -  قسمت دوم.س



13.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض درود به شما......س
سوالی دارم که بطور خلاصه خدمتتان عرض می کنم. خوشحال می شوم اگر نظرتان را در این مورد اعلام بفرمائید.س
به عقیده من کلمه مشروعیت را حتی سیاسیون ضد دین هم در جای ناصحیح بکار می برند. به عقیده من بسیاری از آنها حتی معنی واقعی این کلمه را نمی دانند. نظر شما چیست؟س

جواب
با درود
بله من با شما تا حدی موافق هستم، اما با تفسیرات زیر:س
این کلمه در علوم سیاسی ایران به مفهوم "قانونی بودن" یک امر خاص، برای مثال یک حکومت، بکار می رود. حال آنکه مفهوم حقیقی آن "کسب مهر تأیید شرعی" می باشد، بدان مفهوم که پرچمداران شرایع ادیان رایج باید آن مسئله را مورد تأیید قرار دهند تا آن امر، جنبه ماورائی بخود بگیرد. اما سوال این است که این طرز فکر در کجا ریشه دارد؟س
اگر تاریخ مدون و یا حتی اسطوره ای جهان را عمیقن مورد تدقیق و مطالعه قرار دهید، یقینن به این واقعیت پی خواهید برد که همیشه ادیان و حکومتها، در ترکیبی دو سویه، به همکاری با یکدیگر پرداخته اند. این بدان معناست که حکومتهای دارای قدرت، از دین مورد نظر خود دفاع نموده اند و در مقابل، آن دین نیز آن حکومت را در میان مردم از نظر فقهی، شرعی و مقبول معرفی نموده است. این امر رفته رفته  مفهوم "قانونی بودن"  یک حکومت را بخود گرفت.  روند چنین هماهنگی و تعاملی تا اوایل دوران رونسانس، در سراسر جهان، با شدت کامل پیش رفت، اما بعد از آن به تدریج، قدرت خود را از دست داد و امروزه به حد اقل خود رسیده است. س
در این میان عده ای ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی را به این معادله وارد نموده حتی او را مروج این عقیده می دانند که البته به تصور من عقیده نادرستی است. س

عقیده من آن است که هرچه از دوران روشنگری به سوی این دوره پیش می آییم، متوجه این واقعیت می شویم که محور فعالیتهای گروه ها و اِلیته های سیاسی در جهان، در ایجاد حکومتها و دولت ها، نه بر اساس تأییدیه متشرعین ادیان، بلکه بر اساس اعلامیه حقوق بشر بوده است. امری که همراه با فکتهای دیگر، دمکراسی نوین را ایجاد نمود. حقیقت آن است که این امر، در واقع یکی از دستاوردهای جنگ جهانی دوم محسوب می شود. با این وصف در این دوره استفاده از کلمه "مشروعیت" به مفهوم قانونی بودن، بی مورد است، زیرا عملن دوران تعیین قانون بوسیله شرایع ادیان بسر آمده است. با این حساب، از این پس باید در مباحث سیاسی غیر دینی بجای کلمه "مشروعیت " از کلمه "اعتبار یافتن" استفاده نمود.س"

آنچه جنابعالی مطرح فرمودید، یک مبحث فلسفی-الهیاتی بسیار طولانی و پیچیده است. اما فکر می کنم با همین مختصر، توانسته باشم نظر خود را منتقل کنم. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.06.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود و عرض ادب
جناب......... من مدت۲۲ سال است که شاگرد حضرت استاد هستم و در خانواده مسلمان به دنیا آمده ام. الان در فرانسه زندگی میکنیم و از آنجا که در مدارس، بچه ها از همه ادیان هستند دائما درباره دین یکدیگر سوال میکنند.س
از آنجا که شما فرمودید تاریخ مصرف ادیان به سر آمده، من به دخترم گفتم که ما دین خاصی نداریم و فقط شاگردان دانشگاه سیر کمال استاد الهی هستیم و تمام ادیان را قبول داریم و احترام میگذاریم و سه اصلی را که استاد به عنوان جوهر کشی همه ادیان فرموده اند را برایش توضیح داده و گفتم که باید سعی در انجام این اصل داشت و انسانیت داشتن مهمتر از این است که تو مسلمان باشی یا یهودی یا مسیحی یا ...... . ولی از طرفی مثلا من لب به مشروبات الکلی نمیزنم یا گوشت خوک نمیخوریم و فقط گوشت حلال خریداری میکنم...... و این موضوع باعث میشود که دخترم دوباره سوال میکند که اگر مسلمان نیستیم و دین خاصی نداریم پس چرا مثل مسلمانها مثلا فقط گوشت حلال میخری؟
من باعقل ناقص خود همینقدر توانسته ام جواب سوالات دخترم را بدهم، واقعا نمیدانم چگونه باید این مسئله دین را برایش توضیح دهم (ضمن اینکه .......).س
جناب ........ خواهش میکنم شما لطف کنید و بفرمایید که دقیقا به بچه ها چه باید گفت؟
با عرض معذرت که وقت پرارزشتان را گرفتم و تشکر برای پاسختان.س
س س
جواب
با درود
ببینید آنچه شما در این رابطه به فرزندتان فرموده اید کامل است و مطلب دیگری نمی شود به آن افزود، زیرا اگر بخواهیم به فرزندانمان در این ارتباط  فشار بیاوریم،  قطعن نتیجۀ عکس خواهد داشت، زیرا اینجا بحث بر سر برخورد فرهنگهای مختلف است.  گذشته از آن، تأکید آموزش های استاد الهی بر آن مسائلی می باشد که سیرکمال روحی ما را تضمین می کند. خب با این وصف چه باید کرد؟ شما وظیفه مادری خود را انجام داده اید، ولی حالا فرض کنید او با دوستان خود آنچه شما صحیح      نمی دانید بخورد و یا آنچه برای شما تابو است انجام دهد، در آنصورت من به شما اطمینان می دهم که یقینن زمین به آسمان نخواهد چسبید و عرش به فرش سقوط نخواهد کرد و شما و فرزندتان از راه استاد دور نخواهید شد.  اصولن داستان چیز دیگریست و آموزش های استاد الهی بسیار عمیق تر از این مسائل است. ضمن آنکه در این جهان خاکی، همه ما اشتباه خواهیم کرد و از این اشتباهات خواهیم آموخت. در مورد گوشت خوک هم باید بگویم که مسلمانان، یهودیان و بخش قابل توجهی از مسیحیان نیز از این گوشت استفاده نمی کنند و هندوها هم که بطور کلی گوشت نمی خورند و هر نوع آن را نجس می دانند. به 
دوست محترم، همشاگردی عزیزم،  بدون آنکه بخواهم برای شما و یا دیگران فتوا صادر کنم، شخصن معتقدم که این مسائل در مقابل عمق تعالیم استاد بسیار بی اهمیت است. زیرا می دانید، در واقع خشکه گرائی آفت حقیقت است.س 
به فرموده استاد: برای عاقل یک اشاره هم کافی است.  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

27.05.2022
                                                                                         
  سوال 
با عرض سلام و ارادت خدمت....س
،یک سوال الهیاتی دارم مربوط به اختلافی که مابین عقاید سنی و شیعه وجود دارد مبنی بر این که سنی معتقد است، اگر چیزی می خواهی باید مستقیمآ از خود خدا بخواهی و نمی توانی برای این منظور واسطه بتراشی و این در حالی می باشد که شیعه امامان خود را واسطه میان انسان و خدا می دانند. می خواستم بدانم نظر شما از دیدگاه دانشگاه سیرکمال در این مورد چیست؟
با تشکر از وقتی که می گذارید و پاسخ سوالات مردم را می دهید.س

جواب
 با عرض درود
سعی می کنم پاسخ سوال شما را با ایجاد یک مدل فکری و آنالیز آن بدهم.  ببینید، در طول تاریخ مدون ایران، ما افرادی را داشته ایم مانند حافظ ، سعدی و یا نظامی گنجوی که این افراد در اشعار خود بارها اعلام داشته اند که جز به خدا به کس دیگری  التجا نخواهند کرد. برای مثال نظامی در خمسه لیلی و مجنون می گوید:س
.....
 تا چند مرا ز بیم و امید           پروانه دهی به ماه و خورشید
     تا کی به نیاز هر نوالم            بر شاه و شبان کنی حوالم
از خوان تو با نعیم‌تر چیست      وز حضرت تو کریمتر کیست
از خرمن خویش ده زکاتم       منویس به این و آن براتم
.....

اما در مقابل افرادی را داریم با اعتقادات عجیب، برای مثال، موش و مار پرستان هندوستان. حال اگر شما معتقد باشید که تنها اشخاصی مانند نظامی گنجوی، رابطه صحیحی با خدا دارند، من از شما می پذیرم، اما در این رابطه باید سه مسئله را مد نظر داشت، بدین شرح:س

  اول آنکه:    افراد نام برده شده فوق همگی از عرفای واصل هستند و برای رسیدن به این بینش عمیق، قرنها وقت و انرژی صرف نموده، مراقبه و تمرکز زیادی مبذول داشته، بارها به زمین خورده، باز برخاسته و به سیرکمال خود ادامه داده اند. گذشته از آنکه اغلب این عرفا دارای مقام خاصی نیز بوده اند که حتی با مقام کمالی ها هم قابل مقایسه نیست. ق

   دوم آنکه:   شما خود را بگذارید بجای خدا با آن صفاتی که همه ادیان برای او قائل هستند، در اینصورت آیا تصور می کنید باید آن موش و یا مار پرست را به درون آنچه شما و یا همفکرانتان، جهنم می نامید سرنگون ساخت؟ آنهم فقط به دلیل آنکه او و امثال او در محیطی بدنیا آمده و پروش یافته اند که چنین پرستشی در میان آن قوم و قبیله رایج بوده و از کودکی چنین عقایدی به او القاء شده است؟ر 
اگر جواب شما مثبت است باید بگویم که هنوز درک شما از خدا، یک درک فرقه گرایانه، متعصب و کور است و این امر، نشاندهنده آن است که خدای شما یک موجود بسیار محدود و مغرور و یکدنده است.ساا

دوست من، فراموش نکنید که خدای واقعی، و نه یک موجود خیالی که ساخته توهم و القائات مذهبی می باشد، خدای همه موجودات و ممکنات است، خدای همه پهنه هستی با بیشمار مخلوقاتی که ما حتی تصوری از چگونگی بیولوژیک آنها را هم نداریم.س
آیا شما فکر نمی کنید که یک خدای حقیقی، بسیار با حوصله و پر مهر و محبت تر از آنچیزی باشد که ما تصور می کنیم؟ خدائی که آن موش پرست را هم دوست دارد، که نه تنها موش و مارو و سنگ پرست، بلکه یک آتئیست، یک کمونیست ، یک یاغی و یا حتی یک جانی و آدمکش را نیز. زیرا او می داند که زندگی های متوالی همه انسانها را متحول خواهد ساخت. اصولن دلیل زندگی های زمینی همین است. س
آیا شما فکر نمی کنید که ما هم در زندگی های پیشین خود به چنین کژفکری هایی دچار بوده ایم و تنها در اثر مرور زمان در چندین زندگی زمینی، درک ما از این مسئله عمیق تر شده است؟س

نکته سوم آنکه:   باید دانست تنها شاخصی که در این میان از اهمیت بسیار بالا و تعیین کننده ای برخوردار است، درجه صداقت آن خداپرست و آن موش پرست است. این بدان مفهوم است که اگر آن موش یا بت پرست به آنچه می گوید با ایمان عمل کند، بالاخره روزی خدا به هر ترتیبی شده است او را تعلیم خواهد داد و از اشتباه درخواهد آورد. در مقابل، ممکن است آن خداپرست برای کسب مفاخر اجتماعی، چنین خود را زاهد می نمایاند و برای دیگران هم موعظه می کند. به نظر شما کدام یک از این دو، به انسانیت نزدیکتر می باشد و پرستش کدام قابل قبول است؟س

بطور کاملن خلاصه باید خدمتتان عرض کنم که در این مورد، هم شیعیان درست می گویند و هم اهل سنت. بدان مفهوم که فرضن سنی ها درست بگویند، بازهم اگر التجای آن شیعه از روی ایمان باشد، ولو آنکه نه به امامان بلکه به یک سنگ هم باشد، آن خدای صبور و بخشنده و خطاپوش، به خواست او رسیدگی می کند. گرچه خدا عده ای برگزیده را برای این منظور تعیین نموده است تا این خواص، با وساطت برای افراد معتقد به چنین ارتباطی، به عللی خاص، امتیازاتی را بدست آورند و یا از امتیازات بدست آمده استفاده کنند، اما در هر حال پاسخ دهنده خداست. به عبارت ساده تر، این خداست که خود را با مخلوق برحسب درجه پیشرفت روحی و اعتقادات آنها هماهنگ می کند، زیرا می داند که به تدریج، این هماهنگی دو طرفه خواهد شد. س
در این ارتباط باید دانست، رمز کار در این است که این امر بستگی به درجه پیشرفت روحی اشخاص دارد. زیرا صبر و تحمل و مهر و محبت و عشق خدا به همه مخلوق خود، بی نهایت، بی قید وشرط و همگانی است. با این حال، مقدار کسب این عشق از او، همراه با فکتهایی دیگر، بستگی به خلوص نیت ما دارد.س
دوست من، اینها که برایتان توضیح دادم، همگی از آموزش های منحصربفرد استاد الهی می باشد و تا به آن عمل نکنی به عمق آن پی نخواهی برد. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

22.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با سلام خدمت شما .....س 
از زمانی که با استاد الهی از طریق کتب ایشان آشنا شده ام، همیشه این افسوس را می خوردم که چرا در زمان ایشان نبوده ام، مثل سایر بزرگانی که در این راه بوده و شاگردانی پرورش داده اند و از این دنیا رفته اند. کمی بعد با جستجو در اینترنت در مورد استاد به سایت و مقاله های شما برخورد کردم که این موضوع باعث خوشحالی بی اندازه ای در من شد که چنین اشخاصی در عصر حاضر وجود دارند که ارتباط با این استاد بزرگوار را تجربه و درک کرده اند. با توجه به تحقیقات بسیار زیاد شما در مورد سخنان استاد الهی چند سوال در ذهن من بعد از خواندن کتب ایشان بوجود آمده بود که از شما تمنا دارم در صورت امکان در این موارد مرا راهنمایی بفرمایید. با توجه به حجم سوالاتی که در قسمت نظرات در سایت شما پاسخ می دهید و کمبود وقت، سوالاتم را تقریبا به ترتیب اهمیت مرتب کرده ام. می دانم که تعداد سوالات زیاد است ولی تقاضا دارم که در صورت امکان با توجه به تجربیات شما لطف نموده و به تمام سوالات پاسخ دهید . ممنون

 س ۱- آیا ماموریت استاد به پایان رسیده یا هنوز برای کمک به شاگردانشان حضور دارند؟س

 س ۲- کتاب استاد را قبلا خوانده بودم ولی این بار با اشتیاق و جدیتی بیشتر شروع به خواندن آن کردم. گفتار های کتاب طوری بودند که گویی من هم در جلسات حضور دارم و تا بحال همچین حسی رو تجربه نکرده بودم. بعد از آن خیلی دوست داشتم بدانم که آیا استاد من رو به عنوان شاگرد که قصد ورود به این راه را دارم ، قبول کرده اند یا نه ( البته منظور من بعنوان سر سپردن در این راه نیست) منظور یک شاگرد مبتدی که استاد منت گذاشته تا مسئولیت آموزش این شاگرد نوپا را به عهده داشته باشند و بدانم که در این راه هستم؟ این مطلب را به این دلیل مطرح کردم که استاد در جایی از گفتارشان فرموده اند که فقط در یک مورد است که سالک وقتی به مشکل بخورد کاری از او بر نمیاید و فقط استاد اوست که می تواند در این مشکل به او کمک کند و آن نفس اماره است ( تا آن جا که بخاطر دارم) . این مورد بعد از این که برای بار دوم شروع به خواندن کتاب استاد کردم برای خود من پیش آمد و من همیشه تا قبل این مورد بعد از مدتی ممارست شکست می خوردم ولی این سری احساس کردم علاوه بر تلاشی که برای مبارزه انجام میدهم یک نیروی بسیار قوی به کمکم می آید تا آن لحظه سپری شود. به همین دلیل می خواستم بدانم که آیا این را می توانم به عنوان یک نشانه از بودن در این راه و کمک بزرگ استاد الهی در حق یک دانشجوی مبتدی بدانم یا خیر؟( برای اطمینان در آگاهی اینجانب نه به چالش کشیدن و داشتن هیچ گونه شک در واقعه رخ داده و با توجه به اینکه بنده مانند شما تا کنون دیداری در عالم معنا با استاد نداشته ام و با توجه به اینکه شخص در طول زندگی به حضرات و امامان طی دعا و اذکار متوسل می شود امکان دارد این واقعه از سمتی دگر یا کمک شخص بزرگی دگر رخ داده باشد و در صورت مثبت بودن یا نبودن راهی هست که بتوان این موضوع را تمیز داد ؟)س

 س ۳- با اینکه استاد از گرویدن شاگردان جدید پس از رحلتشان نیز به این مکتب آگاهی داشته اند ولی بجز مواردی اندک که من به دنبالشان بودم و در کتب ایشان به آن دست یافتم در مورد طریقت اهل حق که باید توسط دانشجویانی که به این راه وارد شده اند ، صورت پذیرد، مطالبی به دست نیاوردم ( منظور خواندن نماز یا ذکر ، تعداد اذکار ( جلی و خفی) یا اعمال دیگر ) گرچه در مقالات شما (مقاله ۱۰۶) و گفتار استاد در این مورد یعنی در مورد نظم نوین جهان ، پذیرفته شدن تمام ادیان ، یا خلاصه شدن مسیر کمال در چند مورد که استاد فرموده اند : فکر نیک ، گفتار نیک ، اعمال نیک یا آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند ، اشاره شده است ولی می خواستم بدانم به کار گرفتن همین موارد و اجرای آن ( که البته بسیار مشکل می باشد ) کافی است یا موارد دیگر همچون نماز، ذکر و .. جزء ملزومات این راه می باشد؟ و اگر هست جزئیات اجرای آنها در کجا ذکر شده؟س

 س ۴- استاد در جایی با اشاره به قرآن و آگاهی خودشان در مورد ضرب الاجل انسان در زمین سخن گفته اند . زمانی که این مطلب رو خواندم با این که این مورد بر سیر کمال انسان به صورت قوس صعودی و عدالت خداوند و اتمام حجت بر بندگانش ( تجربه کردن مراحل سختی و خوشی در زندگی برای همه) دلالت دارد ، از آن به بعد کمی ترس در مورد سپری کردن این مدت از زمان یعنی پنجاه هزار سال دارم و کمی ذهن من را به خود مشغول کرده. گرچه در جایی استاد با اشاره به سوالی که از حضرت محمد در این مورد شده فرمو ده اند: زمان آن شاید به اندازه یک نماز نافله باشد ولی می خواستم در این مورد اگه امکان داره مطلب رو کمی باز کنید به این دلیل که مواردی در همین زندگی هست و پیش می آید که انسانی در محیطی نامناسب چه از لحاظ اجتماعی ، ثروت و ....با وجود سختی هایی که تجربه می کنند، به رتبه ها و مقام های خوبی در زندگی دست پیدا کرده اند. آیا نمی توان این را بر حساب همین موارد در نظر گرفت ؟ ( یا حتما باید در مدت این ضرب الاجل اتفاق بیافتد) و اینکه اگر ما بعنوان شاگرد این راه توسط استاد پذیرفته شده باشیم ، در ادامه حیات بعد و بازگشت به دنیا یا ماندن در برزخ همچنان در زمره رهروان و شاگردان ایشان محسوب و تحت آموزش و راهنمایی و یا کمک معنوی ایشان قرار خواهیم گرفت یا خیر؟ و اینکه اگر سالک از خدا بخواهد که به او کمک کند تا با تمام تلاش و جدیت در همین زندگی فعلی به رشد کمال برسد آیا اشکال دارد ( با توجه به اینکه استاد فرموده اند : سالک نباید در مورد مرگ زودهنگام یا طول عمر زیاد از خداوند مطالبه ای داشته باشند ). و اینکه با توجه به وضعیت زمین در حال حاضر بازگشت به زمین برای طی ضرب الاجل باقیمانده ، همین زمین با اوضاع آشفته خواهد بود یا یک سناریو جدید و متفاوت ؟س

س ۵- سر سپردن و تداوم آن تا رسیدن به حاصل در طول زندگیهای زمینی صورت می پذیرد یا این روند در برزخ هم می تواند ادامه داشته باشد ؟ و آیا در این دوره فعلی ما هم صورت می پذیرد یا خیر. اگه در این مورد توضیح بدید ممنون میشم.س

س ۶- در زمانهایی نه چندان دور از دوران استاد الهی وتقریبا هم عصر ایشان یا حضرت حاج نعمت، شخصی بنام " باوا محی الدین" که به گفته مریدان ایشان از جمله اقطاب هم می باشند و در سال ۱۹۷۱ به آمریکا مهاجرت و سکنی گزیدند و تاریخ وفات ایشان هم ۱۹۸۶ میلادی می باشد هم با آشنایی دادن از حضرات و عرفایی معروف و بنام همچون " حضرت عبدالقادر گیلانی " و وجود کشف و کرامات بر ادامه سلسله قادریه و پرورش یاران و اصحاب سر و تشکیل جلسات پرداختند که سایت ، فیلمها ، کتب ، اذکار و سخنرانیهای ایشان ، فلوشیب و مقبره ایشان که در حال حاضر در فیلادلفیا است، موجود می باشد. می خواستم بدونم چرا در کتب استاد، اطلاعات و نامی از ظهور همچین افرادی برده نشده ؟ ممنون از پاسخگویی شما
س
جواب
با سلام خدمت شما دوست عزیز
س ۱- ببینید من اهل تقیه و در پرده سخن گفتن نیستم، از دید من که بی پایه و اساس هم نیست، استاد الهی آخرین ظهور کامل هستند و حداقل در این تمدن، شخص دیگری با این مشخصات نخواهد آمد، مگر در درجاتی پائین تر، زیرا در همه زمینه های فکری، همه آنچه باید کامل شود و همه معضلاتی که باید حل شوند، به انجام رسیده اند و من در چندین مقاله از جمله مقاله «نظم نوین جهان»، سعی کرده ام با کلامی ساده این امر را مدلل نموده به اثبات برسانم. س
با این حساب، با جدیت می توان گفت، مأموریت استاد الهی پایان پذیر نیست، مگر در پی یک طوفان نوح دیگر، یک تمدن دیگر بیاید. حال آنکه من عمیقن بر این اعتقاد هستم که برای نوع انسان، این تمدن، آخرین تمدن خواهد بود و تکلیف انسان در همین محدوده زمانی روشن خواهد شد. بدیهی است طبق آنچه گفته شد، حضور دائمی غیر فیزیکی ایشان نیز محرز است.س

س ۲- در پاسخ به این سوال شما باید بگویم، همین ارتباط قلبی که شما با استاد الهی پیدا کرده اید و آن تجربه معنوی که تشریح نموده اید، خود گواه آن است که فعلن در این مرحله، پذیرفته شده اید، اما سرعت پیشرفت شما بستگی تام به کوشش شما در این راه دارد که کشش از آن سو را بدنبال خواهد داشت. این امر که آیا این ارتباط شما مستقیمن با استاد بوده و یا از طریق یک مقام معنوی دیگر که از طرف استاد در این زمینه مسئولیت دارد، فرق چندانی ندارد، زیرا چون صد آمد، نود هم پیش ماست. این بدان مفهوم است که اگر حتی با یکی از مقامات راه استاد هم ارتباط گرفته باشید، بازهم خواست استاد در کار است.س

س ۳- مقدمتن باید بدانید که مکتب اهل حق، یک مکتب طریقتی نیست، زیرا این سیستم برای مرحله حقیقت، که آخرین سطح از چهار مرحله پیشرفت روحی می باشد، طراحی شده است. استاد الهی آخرین مراحل سیرکمال روحی را از اعماق مرحله حقیقت(مکتب اهل حق) استخراج نمودند. بنابراین می توان گفت، نماز برای مرحله شریعت، آنهم تنها در دین اسلام و اذکار جلی و خفی برای مرحله طریقت و معرفت و حتی حقیقت است، اما برای دانشگاه سیرکمال استاد الهی اجرای این سه قانون طلائی، دین واقعی محسوب می شود و برای رشد روحی و نزدیک شدن تدریجی به مبدا خلقت، کاملن کافی می باشد:س

س ۱ - توجه به خدا داشته باش و با او راز و نياز کن؛ قبله در قلب ماست،.....س
س ۲- آنچه بر خود نمی پسندی و نمیخواهی برای ديگران هم نخواه و همانطور که در دفع ضرر خودت میکوشی در دفع ضرر ديگران هم کوشا باش؛ آنچه برخود می پسندی و میخواهی برای ديگران هم همان را بخواه و همانطورکه برای جلب منفعت خودت کوشش میکنی برای ديگران هم همان کوشش را بکن.س
س ۳- بدان برای چه به اين دنيا آمده ای، چکار بايد بکنی و وقتی از اين دنيا رفتی چه میشود . (اصول عقاید استاد الهی بخش اول) اس

س ۴- در روند سیرکمال، در ابتدا، ترس از نوعی که توضیح داده اید، اجتناب ناپذیر است و نه تنها مضر نیست بلکه مفید نیز می باشد زیرا در روان اثر خاصی می گذارد که به اشخاص، از انحراف نسبت به اصول واقعی اخطار می دهد و در روح، سیستم وجدان را احیا می کند. اما اگر پیشرفت روحی بطور طبیعی در جریان باشد، به تدریج ترس از بین می رود و جای خود را به اطمینان می دهد. س
اینکه شما سیرکمال را در چه مدت زمان طی کنید، بستگی تام به کوشش و تلاش شما در این راه دارد. استاد در جائی می گویند، سیرکمال اتصال می خواهد و با تکنیکهای تصنعی مانند یوگا، این امر به انجام نخواهد رسید. بنابراین زمانی که شخصی در این راه پذیرفته شود، چه در این زندگی زمینی، چه در برزخ و چه در زندگی زمینی آینده خود، تا زمانی که به کمال روحی نهائی دست یابد، زیر نظر مستقیم و یا غیرمستقیم استاد می باشد و در این مسیر می تواند از خدا یا استادش کمک بخواهد. این مسئله را خود ایشان در گفتارهایشان تأیید کرده اند.س
اینکه شما در زندگی های زمینی خود چه وضعیت اجتماعی و خانوادگی و فیزیکی داشته باشید، مربوط می شود به اطلاعات ثبت شده در سیستم کارمای شما که معرف نقاط ضعف و قوت شماست . س

س ۵- اگر یک شخص، مراحل ابتدائی که باید حتمن در زمین طی شوند را طی کرده باشد، اصولن لازم نیست دوباره به زمین بازگردانده شود و می تواند باقی کار خود را در برزخ به اتمام برساند. با این حال حتی در برزخ هم زمانی که بخواهند درجه پیشرفت شما را معلوم کنند، بازهم با متدهای مختلف، شما را به وضعیتهای زمینی متصل می کنند تا بتوانند عکس العمل شما را تجزیه و تحلیل کنند. در مورد سرسپردن نیز، استاد در جائی میگویند، سالک باید به جائی برسد که معنن سر او را بسپارند. من معتقدم استاد بدنبال پرورش اهل حق های واقعی هستند.س

س ۶- ببینید در زمانهای گذشته، اقطاب بزرگ زیادی از خاستگاه های مختلف دینی و در سطوح مختلف در سراسر جهان به پرورش مریدان خود مشغول بوده اند. اما عزیزم، آن دوره بسر آمده و عصر جدیدی در معنویت آغاز شده است. به قول آمریکائی ها: "حالا کلانتر جدیدی در شهر است" . در این عصر با ظهور استاد الهی و ارائه نقطه نظرات و تعالیم ایشان، علم، فلسفه و عرفان یکپارچه شده است و در قوانینی بسیار ساده در اختیار همگان قرار گرفته است. این همان آرزویی بود که رنه دکارت، عمر خود را وقف تحقق آن نمود، ولی نتیجه ای که او بدنبالش بود توسط مقام شامخی مانند استاد الهی ارائه شد. کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان اثبات همین یکپارچگی می باشد. خب هنوز دانشمندان با صرف هزینه های چند صد میلیاردی، قادر نیستند نحوه ایجاد و منشا فرمیونها را به ما بگویند، حال آنکه استاد در گزارشی که از نحوه خلقت ارائه داده اند، این مسئله را روشن نموده اند. و یا با ارائه همان سه اصل طلائی که فوقن بدان اشاره شد، در واقع نتیجه غائی عرفان و فلسفه در یک مجموع با سه اصل کلی یکپارچه شده است. س

همه آن اقطابی که شما نام برده اید، انسانهای بزرگی بوده اند، اما امروزه آن سیستم دیگر وجود ندارد و سیستم معنوی جدیدی حکم فرماست و ما باید فرزند زمان خویش باشیم. ضمنن باید بدانیم که آثار استاد الهی تذکرة الأولیاء (زندگینامه عارفان)  نبوده است، ایشان برحسب ضرورت موضوع، از برخی بزرگان اهل حق که کمتر نامی از آنها شنیده شده بوده است، یاد نموده اند. با این حال حتی از برخی از افراد مورد نظر شما هم یاد شده است.س

دوست من، اگر بخواهم بطور مبسوط و عمیق تری به سوالات شما پاسخ بدهم، مطلب در حد یک کتاب قطور خواهد شد، اما اگر شما به مطالعات خود در بخش های مختلف سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ادامه دهید، قطعن به حقایق زیاد دیگری دست خواهید یافت که بر اساس آموزش های بی بدیل و منحصربفرد استاد الهی طراحی شده اند.س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوالاتتان پاسخ بدهم
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

15.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

.از آنجا که این سوال بسیار طولانی بود، ساده شده است تا از اتلاف وقت جلوگیری شود

 با درود و عرض ادب
س ..... بنابر عقیده افلاطون، عشق را نمی شود تعریف کرد، اما شما در مقالات چند سال پیش خود آن را تعریف کرده اید. این تناقض در کجا ریشه دارد. شاید به نظرات این فیلسوف بزرگ که در همه دوران معتبر است توجه کامل نفرموده اید.س

جواب
با درود
ببینید، اجازه بدهید کمی رک و بی پرده سخن بگوئیم. اول آنکه چه کسی به شما گفته و یا چگونه به این نتیجه رسیده اید که آنچه افلاطون و یا هر کدام از فلاسفه باستانی گفته اند در همه اعصار معتبر است!؟ چنین عقیده ای کاملن باطل است. اگر می بینید برخی دوستاران مقوله فلسفه به این سخنان می آویزند دلیلش آن است که هنوز با عقاید و نقطه نظرات استاد الهی آشنا نشده اند و در واقع دستشان خالیست.س 
س
بگذارید مطلب را جور دیگری بیان کنم. آیا شما تصور می کنید از حدود دوهزار و پانصد سال پیش تا به امروز کسی نیامده است که بتواند طرحی نو ارائه داده و پاسخ سوالات مردم را بطور علمی و منطقی و بدون آغشتگی به خرافه بدهد؟س
اینکه فرموده اید افلاطون گفته است که عشق را نمی شود تعریف کرد، یک اشتباه فکری می باشد که ناشی از کمبود اطلاعات در این زمینه است. دلیل آن هم این است که استاد الهی نه در آن زمان بلکه در این عصر ظهور یافته و آنچه عوام، اسرار    
 می نامند را تشریح نموده اند. بنابراین افلاطون حق دارد که چنین بگوید، زیرا در آن زمان ملات فکری کافی برای تشریح عشق را در اختیار نداشته است.س

اینکه شما آنچه من گفته ام با آنچه افلاطون عنوان داشته را تناقض می دانید، بدان دلیل است که شما بر اثر تبلیغات و یا آنچه در دانشگاه های کنونی به شما تدریس کرده اند، دچار دگماتیسم ذهنی شده اید، از اینرو فعلن آمادگی پذیرش حقایق کشف شده جدید را ندارید. باید عرض کنم، آنچه شما تناقض می پندارید در واقع چیزی نیست جز تکمیل و یا تصحیح آنچه تا به امروز در مورد مسائل الهیاتی، عرفانی، علمی و فلسفی گفته شده است. زیرا مسئولیت و به تبع آن برنامه ما همین است. س

در این رابطه، یکی از این موارد که بر اساس آموزش های استاد الهی، سالهاست در آن مورد بحث می کنیم و در برخی مقالات سعی در توضیح آن داشته ایم آنست که:س

س " به محض آنکه تعریفی از خدا ارائه دهی، او را محدود نموده ای، زیرا در هر حال این تعاریف از فکر تو که ناشی از درجه پیشرفت روحی تو می باشد نشئت می گیرد و تو در هر حال محدود هستی. حتی بعد از مرگ نیز تصور تو از خدا فقط مقداری عمیق تر می شود، با این حال، این درک هنوز از روح تو سرچشمه می گیرد و بنابراین کامل نیست." س

خوشبختانه می بینم این تلاشهای ما تا حدی موفق بوده است و توانسته ایم این ایده را در برخی از جوامع فلسفی جابیاندازیم.س
همانطور که بدان اشاره فرمودید، ما عشق را در مقاله «تفاسیر مربوط به گزارش نحوه آفرینش- بخش دوم» با کلماتی مختصر و ساده تعریف نموده ایم. اگر همه این مقاله و مقاله پیش از آن، یعنی قسمت اول را مطالعه بفرمائید، تصدیق خواهید نمود که دیگر زمان آویختن به نقطه نظرات باستانی بسر آمده است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با عرض درود و خسته نباشید....س
در برخی جاهای دیگر برای مثال در....... کف نفس را شنیده ام، اما از توضیحات مجری چیز زیادی متوجه نشدم. شما کف نفس را چگونه تعریف می کنید. لطفا با زبان ساده. مرسی

س س
جواب
با درود
کف نفس یعنی: "کنترل خواسته های حیوانی" . این مسئله در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا به اعتقاد ما، کشتن و تضعیف نفس به نیت سیرکمال، روش صحیحی نیست. بطور خلاصه می توان گفت، نفس را فقط باید تحت کنترل داشت. برای مثال من برخی اوقات هوس یک قطعه کیک می کنم، در این حال طبق تعالیمی که دیده ام همه جوانب را باید در نظر بگیرم و اگر هیچ مانعی، چه عقلی، چه پزشکی، چه معنوی و چه..... وجود نداشت، بخود اجازه می دهم این کار را انجام دهم.س 
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

10.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با عرض درود و .....س

در پی سوالی که مدتی پیش در مورد برخی افراد از گروه ها و آئین ها و فرقه های دینی، که متآسفانه آموزش های استاد الهی را با کلماتی دیگر به نام خود جعل می کنند، سوالاتی داشتم که برایتان ارسال می کنم. چون می دانم که اگر اسم این فرقه ها و آئین ها را که دست به چنین کار نادرستی می زنند بفرستم، شما انتشار نمی دهید، لذا از اینکار خوداری می کنم. در غیر اینصورت هر زمان که مایل باشید قطعاتی از برنامه های تلوزیونی این افراد را به عنوان سند در مورد سرقت اطلاعات برایتان   می فرستم تا ببینید که آنچه می گویم بی پایه و اساس نیست.س
باری، سوالات من اینها هستند:س
س ۱- آیا روان همان روح است و بعد از مرگ، این روان است که به مبدا بازمی گردد؟س
     س ۲- آیا آزادی مطلق وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است، کجا و چگونه؟س
      س ۳- آیا یک فرقه مذهبی و یا هر کس دیگر می تواند یک عرفان را پایه گذاری کند؟
با تشکر از شما

جواب
ببینید اینکه پیروان و یا افرادی از سلسله های فِرَق یا آئین های دیگر، چه نظری دارند و چه می گویند، نباید در شما حساسیت ایجاد کند، ولو آنکه حرف شما صحیح باشد و آنها مطالب خود را از استاد الهی گرفته باشند. بهتر آن است که همه حرفها را بشنوید و آنچه را بهتر و کامل تر می بینید همان را برگزینید. زیرا ما با هیچ دین، مذهب، فرقه و آئینی هیچگونه مخالفتی نداریم و همه آنها برای ما محترم هستند.س

حال بپردازیم به سوالات شما
پاسخ به سوال اول:س
خیر روان با روح تفاوتهای بسیار دارد. این امر را من در بخش «علوم تلفیقی» در سایت پژوهشکده، طی چند مقاله علمی بطور کامل توضیح داده ام. باید بیاد داشت، به دلیل آنکه، تنها از زمان انتشار مقالات ما در مورد روان در سایت پژوهشکده بود که به تدریج، افراد علم گرا و برخی روانشناسان در حال شناخت این فنومن پیچیده می باشند، زیرا تا قبل از آن، حتی در مراکز آکادمیک هم در مورد روان اطلاعاتی را به دانشجو می آموختند که از روی ظواهر بیماران ثبت شده بود و با واقعیت، کیلومترها فاصله داشت. بطورکلی می توان گفت: شناخت روان از زمان انتشار مقالات ما در این مورد آغاز شد.س
ضمنن در همان بخش، یعنی بخش «علوم تلفیقی» در چندین مقاله، روح را برحسب تعالیم منحصربفرد استاد الهی، از ابتدائی ترین تا پیچیده ترین فرم آن بطریق علمی توضیح داده ، تشریح نموده ایم.س

پاسخ به سوال دوم:س
این مطلب را هم من در سالهای اخیر چندین بار پاسخ داده ام. در سیاره زمین و حتی در جهان موازی که آنرا برزخ نامیده اند نیز آزادی مطلق وجود ندارد زیرا در هر دوی این جهانها، ما، تحت نفوذ و حاکمیت قوانین وضع شده بر این جهانها هستیم. آزادی مطلق فقط در عالم کمال وجود دارد و فقط در آنجاست که می توانی هرچه می خواهی انجام دهی زیرا سیستم علیت وجود ندارد. س

پاسخ به سوال سوم:س
این سوال را سال پیش، یک دوست دیگر مطرح نموده بود و در همین صفحه اگر بگردید پاسخ را خواهید یافت. اما در اینجا مختصرن می توانم بگویم که عرفان نتیجه نهائی هر دین حقیقی می باشد. همانطور که در مقالات متعدد از جمله در مقاله  «مراحل پیشرفت روح» بدان پرداخته ام، هر دین از مرحله شریعت شروع می شود تا با طی مراحل طریقت و معرفت به مرحله حقیقت برسد و در آنجاست که آن عرفانی که از مرحله طریقت شروع شده بود در اینجا شکوفا می شود و معنی حقیقی آن آشکار می شود. بنابراین عرفان را نمی شود پایه گذاری نمود. دلیل آنهم واضح است، زیرا اسلام آخرین دین است و دگر دین جدیدی نیامده و نخواهد آمد. ضمنن باید دانست، همه سختگیریها و بعضن جنایاتی که به اسم دین انجام می شود، در مرحله شریعت و بوسیله متشرعین خشکه گرا و متعصب بوده است. این امر در مراحل بالاتر به مرور از بین می رود و محو می شود. بهتر است رجوع شود به مقالاتی که ذکر آن رفت.س

در انتها باید این حقیقت را به شما بگویم که در هر حال، همانطور که بارها با سند و به تفضیل توضیح داده ام، افکار و تعالیم منحصربفرد استاد الهی، تنها عاملی است که همه ادیان، مذاهب، فرقه ها و آئینها و حتی علم و فلسفه را یکپارچه خواهد کرد و هوشمندان جهان که دچار دگماتیسم و فرقه گرائی نباشند، چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت ندارند. زیرا این دوره، عصر علم و دانش است و سلاح اتمی و یا تبلیغات فرقه گرایانه هم بکار نخواهد آمد، زیرا قوی ترین سلاح همانا نیروی علم و دانش و منطق است و بس. سند آنچه گفته شد را در بیش از چهارصد مقاله ای می یابید که به شش زبان انتشار داده ایم و چهار هزار مقاله نیز آماده انتشار می باشند.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با عرض سلام و.....س
عارفان در وصف دیدن یار که منظور همان خداست شعرها سروده و سخنها گفته اند. این افراد خدا را در چه هیبتی می دیده اند. اصولن خدا را چگونه می شود دید و در هنگام وصل چه می بینید؟
س س
جواب
با سلام
ببینید حقیقت آن است که من نمی دانم این عرفا دقیقن چه می دیده اند، زیرا ارتباط با خدا با درجات مختلف پیشرفت روحی مرتبط است و متاثر از دید شما نسبت به این مسئله می باشد. برای مثال یک عارف معتبر هندی را می شناسم که چون تصور   
می کرد باید یک قالب و یا فیگور ببیند، به او در میان یک نور شدید، سایه ای از یک انسان نشان داده بودند و او هم اقناع شده بود. س

بطور کلی این حالت ممکن است در هنگام یک مراقبه عمیق و یا کاملن غیرمترقبه ایجاد شود. در حالت دوم، زمانی که اتصال و ارتباط برقرار شود، اگر شخص حتی در یک خیابان شلوغ هم در حرکت باشد، به آرامی ذهنش از هیاهو و سروصدای محیط جدا و توجهش متمرکز می شود. در قدم دوم، برای مثال با وزیدن یک باد معمولی، سرشار از عشقی وصف ناشدنی می شود که او را مجذوب می کند. بعد از آن، بوی عطری به مشامش می رسد که قابل مقایسه با هیج رایحه ای در جهان نیست. برخی اوقات صدای یک موسیقی بسیار زیبائی به گوشش می رسد که هرگز در جهان مانند آن را نشنیده است. در روند این جریان به تدریج فکرش آرام می گیرد و از شاخه ای به شاخه دیگر نمی پرد. در این حال حتی اگر چشمش به یک تکه سنگ بیافتد حس غیرقابل وصفی به او دست می دهد و اثرات خدا را در آن سنگ و یا هر چیز دیگری حس می کند. در آن حال اگر دشمن خونی او سر راهش قرار بگیرد، حاضر است خاک زیر پای او را ببوسد.س

در هر حال در حالتهای عمیق تر اگر شخص در خیابان باشد چون از حالت عادی خارج است، ممکن است از او حرکاتی مانند گریه و یا گفتگو باخود و یا حرکت در مسیر چپ و راست و مانند آن سر بزند و باعث شود دیگران او را دیوانه و مست تلقی کنند. این حالت به ویژه زمانی شدت می گیرد که دیدار به پایان رسیده و او به آرامی از شما جدا می شود و شما دیوانه وار از یک کوچه به کوچه دیگر به دنبال او می گردید، بدون آنکه متوجه این امر باشید که مهمانی به پایان رسیده است.س

باید توجه داشت که این نوع گریه با انواع گریه های دیگر کاملن متفاوت است. در واقع این گریه، یک پدیده کاملن استثنائی می باشد که روان را از کدهای سیاه و تیره تخلیه می کند.س
در حالتهای بسیار عمیق، معمولن روح از بدن جدا می شود و جسم در آخرین وضعیت خود به همان حال باقی می ماند تا روح مجددن به جسم بازگردد.س
البته باید توجه داشت که ارتباط با خدا ممکن است به اَشکال مختلف باشد . این امر از یک کلیشه تغییرناپذیر تبعیت نمی کند.س
ضمنن باید دانست، آن حس واقعی را به هیچ وجه نمی توان با کلمات بیان داشت و تشریح نمود.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

04.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س
 با سلام
شما در مقالاتتان مخصوصن در مقاله نظم نوین جهان از گلوبالیسم منفی صحبت نموده اید. این گلوبالیسم مورد نظر شما چه تفاوتی با گلوبالیسمی که دیگران در آن مورد سخن می گویند دارد. با تشکر
س س
جواب
با درود
گلوبالیسم منفی، آن چیزی است که در حال حاضر در جهان در جریان است. این را من گلوبالیسم منفی نام داده ام زیرا مجموعه ای از قدرتمندان جهان چه سیاسی، چه دینی و چه قدرتهای مالی در یک مجموعه گردآمده، سعی در کنترل جهان برای منافع خودشان دارند و برای این مجموعه، جان انسانها و موجودات، پشیزی ارزش ندارد. اما باید دانست که جهان به سوی نوعی از گلوبالیسم پیش می رود که نفع همه مردم جهان را در نظر می گیرد، زیرا قدرتمندان این سیاره، تحت تاثیر خواست آخرین مظهرالله، درخواهند یافت که اگر حتی یک گرسنه و بی سواد در جهان باقی بماند می تواند تبدیل به یک معضل جدی مانند تروریسم شود، پس باید همه مردم جهان را از ثروت و امکانات یکسان برخوردار نمود و این کاریست که طبق پیشگوئی های  استاد الهی یقینن بوقوع خواهد پیوست.س
امیدوارم در این مختصر، فرق مابین این دو نوع گلوبالیسم برایتان روشن شده باشد.س
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با درود 
منظور شما از اینکه جهانبینی استاد الهی را کامل و نهایی می نامید چیست. منظورم آن است که از چه جهت این جهانبینی را کامل و نهایی می دانید، شاید مثلا صد سال دیگر یک جهانبینی دیگر هم بیاید.س
 س
جواب
با درود
ببینید من در واقع این مسئله را در مقاله «نظم نوین جهان» به روشنی و به تفضیل توضیح داده ام. بهتر است شما آن مقاله را بطور دقیق مورد مطالعه قرار دهید. در اینجا بطور مختصر می توانم بگویم که، یک جهانبینی زمانی کامل است که قادر باشد:س
س ۱- ساختار جهان هستی را در یک اِشل کلی تشریح کند و این توضیحات باید در مرحله اول منطقی بوده، قابلیت تطابق با اصول علمی را داشته باشد.س
س ۲- ایجاد موجودات سیاره زمین را از طریق علمی و منطقی توضیح دهد.س
س ۳- در مورد انسان، ضمن تشریح این موجود هوشمند در هر دو بعد فیزیکی و کوانتمی آن ، دلیل سقوط او در این جهان مادی و وظیفه ای که برعهده دارد را مدلل کند و آنچه پس از مرگ بر او می رود را توضیح دهد.س

البته اینها حداقل هایی هستند که من بدان اشاره نمودم، زیرا استاد الهی هیچ مطلبی را ناگفته نگذاشته اند. خب اگر شما جهان بینی دیگری را یافتید که حتی تا نزدیکی این جهانبینی هم چیزی گفته باشد که چنین منسجم ، بدون گوشه های تاریک، منطقی و علمی و دقیق باشد، لطفن مرا خبرکنید تا منهم خود را تصحیح کنم.س
بنابراین ما با یک جهانبینی کامل روبرو هستیم که قادر است همه پرسشهای فلسفی، عرفانی و علمی ما را به درستی پاسخ دهد، مسیر صحیح را به ما نشان بدهد و ما را در این مسیر، هدایت و راهنمائی کند. اینکه گفته شد «ما» به این دلیل است که جهانبینی استاد الهی نوع انسان را بطورکلی، بدون در نظر گرفتن، رنگ، نژاد، جنسیت و عقاید آنها پوشش می دهد. در این ارتباط اگر شما مقالات ما را در بخش «علوم تلفیقی» در سایت پژوهشکده، مورد مطالعه قرار بدهید، قطعن آنچه گفته شد را مورد تایید قرار خواهید داد.س
در آینده بطور قطع و یقین، عده ای با ادعاهای توخالی، فرقه هایی را بوجود خواهند آورد که مانند قارچ که بطور ناگهانی از زمین می روید و عمر کوتاهی نیز دارد، از بین خواهند رفت . اما آنچه باید گفته شود، گفته شده است و جائی و نیازی برای ایجاد یک جهانبینی دیگر نیست، زیرا همانطور که توضیح داده شد، این یک سیستم کامل است که تا حداقل پایان این تمدن کار می کند. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با درود 
نظر شما در مورد تغییراتی که در چهار دهه گذشته در کلماتی مانند فِساد داده اند و آنرا فَساد و یا عطر را عِطر می خوانند چیست. با سپاس از شما برای....س
 س
جواب
با درود
 این کلمات در اصل، عربی هستند و در زبان عربی «ف» در کلمه فساد با گلیف فتحه و در فارسی با گلیف کسره خوانده می شود. افرادی که به زبان عربی گرایش بیشتری دارند، این قبیل کلمات را با گلیف مورد استفاده عربها می خوانند، مانند فَساد، ولی باید توجه داشت که این کلمات به قول عربها مُفَرَس شده، به فارسی تبدیل شده اند و می شود آنها را به کسره، در این مورد فِساد خواند. این امر برای کلمه عِطر و عَطر هم معتبر است. من شخصن ترجیح می دهم نوع فارسی شده این کلمات را استفاده کنم.   س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

01.05.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با درود و عرض...س
سوالی داشتم در مورد یک جمله که زیاد بکار می رود. عارفان حقیقی متشرع . این جمله یعنی چه؟ با سپاس
 س
جواب
با درود
 یک عارف حقیقی مراحل شریعت و طریقت و معرفت را پشت سر گذاشته است و در مرحله حقیقت قرار دارد. زیرا عارف یعنی کسی که جوهر عرفان در او حل شده باشد و این امر در سه مرحله پیش از حقیقت رخ نمی دهد. و از طرفی متشرع یعنی وابسته به ظواهرشریعت. این دو باهم سازگار نیستند، یعنی یک عارف حقیقی نمی تواند در بند شریعت باشد، گرچه اصل و اساس و مخرج مشترک همه ادیان یعنی پرهیز از دروغ و تقلب و... را رعایت می کند. بنابراین، یک عارف واقعی حقیقت یافته، در بند ظواهر شریعت نیست که بشود او را متشرع نامید. همانطور که یک عارف حقیقی از خشونت پرهیز می کند و او را با سلاح و جنگ و خونریزی کاری نیست و از آن جدن دوری میکند.  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.04.2022
                                                                                          
  سوال سس س

با سلام و....س
متاسفانه برخی افراد که مدعی عرفان در سلسله های مختلف هستند، برخی از دروس پژوهشکده، مخصوصا در بخش علوم تلفیقی را برمی دارند و به عنوان یافته های خود به خودشان نسبت می دهند و حتی به عنوان درس، آنها را مطرح می کنند، اما با تغییر کلمات. برای مثال استاد از کلمه روح حیوانی در تعالیم خود استفاده کرده اند و شما در چند جا از میدان مغناطیسی حیوانی هم برای این کلمه استفاده کرده اید، این افراد از مغناطیس حیوانی استفاده کرده اند. آیا راهی نیست که جلوی این سرقت اطلاعات را بگیرید. چون من به عنوان دانشجوی این راه، از این همه ریا، بسیار ناراحت می شوم. با تشکر از زحمات شما
 س

جواب
با درود
 ببینید از این نوع اعمال نادرست از افرادی با ادعاهای عجیب و غریب بسیار سر زده است. یکی از اقطاب یکی از سلسله های درویشی، گفتارهای استاد الهی را برداشته بود و با نام خود بچاپ رسانده بود. پس از چندی که این کار سخیف او لو رفت، فیلمی را در یوتیوب دیدم که در آن، پسر این شخص با یک فرد بریتانیائی، پدر خود را مسخره می کرد، زیرا این شخص بطرز کاملن واضحی عقل خود را از دست داده و به هذیان گویی دچار شده بود.س
 
در هر حال اگر کسی به هر طریقی، کم یا زیاد، یافته های معنوی شخصیتی مانند استاد الهی را به عنوان یافته های خودش جا بزند و همزمان ادعای قطب و عارف بودن را هم داشته باشد، باید گفت در این صورت قبل از هرچیز خط بطلان بر روی حیثیت خود کشیده است زیرا عرفان قبل از هر چیز یعنی راستی و درستی و پرهیز از تقلب. معمولن در این مورد خاص این قبیل اعمال، از خود بزرگ بینی و غرور ناشی می شود. این افراد همه این کارهای نادرست و غیراخلاقی را انجام می دهند تا چند مرید خود را حفظ کنند.س
 
در انتها باید بگویم همه سلسله های درویشی برای ما کاملن محترم هستند و ضمنن باید بیاد داشت که این اعمال از همه اقطاب سلسله های درویشی سر نمی زند و این افراد محترم به کار خود مشغول هستند و اگر یک یا دو نفر از اقطاب آنها دست به چنین عملی بزند، این خطا را نباید به پای مریدان محترم آن سلسله گذاشت.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.04.2022
                                                                                          
  سوال سس س

درود . شما در مورد نورهایی شبیه ستاره ، که به سمت یه انسان حرکت میکنند و .... اطلاعاتی دارید ؟! این نورها ذراتی با بار الکترون و .. هستند و امواجی و به فرد ارسال میکنند . س

جواب
با درود
 آنچه در حال حاضر دانشمندان بدان دست یافته اند آن است که نور از بسته های انرژی تشکیل شده است که فوتون نام دارند. در واقع نور را این افراد تشعشعات الکترومغناطیسی می دانند. اما نور و ماهیت آن بسیار پیچیده تر از آن است که مراکز آکادمیک جهان می پندارند و آنچه در مورد نور می دانند بسیار کم و کوچک است.س
در مورد اینکه فرموده اید، "این نورها امواجی به فرد ارسال می کنند" باید بگویم، نور می تواند حرکت موجی داشته باشد و هر موج می تواند همراه با سفری که در طول فضا در مدت میلیاردها سال نوری دارد، خاصیت ویژه ای بخود بگیرد و این خاصیتها بر همه موجودات تآثیر می گذارند.س
در مورد قسمت اول سوال شما باید بگویم، نوری که شبیه ستاره باشد، من نه شنیده ام و نه از آن چیزی می دانم. شاید منظور شما نورهایی باشد که از خورشیدهای نابود شده و از بین رفته در فضا در حرکت هستند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
مدتی است که یک جمله بر سر زبانها افتاده است که سن فقط یک شماره است. از یکی از دوستانم که به این جمله که معلوم نیست از کجا آمده، اعتقاد دارد  پرسیدم منظور از این جمله چیست؟  و او در جواب گفت، یعنی اگر نود سالت است ولی دلت می خواهد برقصی، ازدواج کنی و یا لباس دخترانه بپوشی و یا آرایش کنی نباید به این فکر کنی که با این سن، این در شآن من نیست. می خواستم نظر شما را هم در این مورد بدانم. با تشکر

جواب
با درود
اول آنکه باید بگویم از نظر ادبیاتی این جمله ایراد دارد و از نظر من باید اینطور بیان شود: " سن تنها یک عدد است". به عقیده من تفسیری که دوست شما در این مورد ارائه داده است صحیح است، اما پذیرش یا عدم پذیرش آن بستگی به درجه سیرکمال افراد و البته کدهای ثبت شده در منطقه روان دارد. ضمن تأکید برآنکه نوع پوشش هر فرد، فقط به خود او مربوط است و کسی نمی تواند برای دیگران در این رابطه خط و مشی تعیین کند، باید بگویم، عملن شاهد آن هستیم که زنان و مردان پخته تر در هر جای دنیا که باشند نوع پوششان با جوانترها متفاوت است. اما ممکن است یک شخص مسن نیز به علت آنکه در نوجوانی و جوانی امکان انتخاب لباس مورد نظرش را از او سلب کرده اند، حالا بر اثر یک ری اکشن روانی می خواهد آنچه از او دریغ شده است را بدست آورد.س 
در مورد رقص، من شخصن معتقدم در هر سن و سالی آواز خواندن ، رقصیدن، به موزیک گوش دادن و شاد بودن، نه تنها مضر نیست بلکه بسیار هم مفید می باشد.س

آنچه در این ارتباط مرا متأسف می سازد، آن است که اکثر ما ایرانیها، بدون آنکه به عمق گفته و یا نقل قولی از دیگران بیاندیشیم آن را بطور مکانیکی مورد استفاده قرار می دهیم.  به نظر می آید بسیاری از ما ایرانیان پروسه فکر کردن را بدست فراموشی داده ایم و نتیجتن مطالب را سرسری و بدون تعقل و تفکر، یا می پذیریم و یا رد می کنیم. این آفتی است که می تواند باعث کندی ذهن شده، آن را از حرکت و تکاپو بازدارد.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
هفته پیش در کانال یوتیوب  شخصی را نشان می داد که اتفاقأ یک اروپائی معروف بود به نام....... که روی آب استخر راه می رفت و چندین دوربین فیلمبرداری از زیر آب و روی آب، صحنه را زیر نظر داشتند. منظورم این است که به نظر می آمد که همه چیز درست است و کلکی در کار نیست. سوال من این است که این رقم نیروها از کجا می آید و آن کسی که قادر به انجام این کار است تا چه حد در سیرکمالش اثر دارد. با تشکر 

جواب
با درود
بطور خلاصه، این قبیل کارها، یا با کمک نیروهای پوزیترونی منفی و سیاه انجام می شود و یا با تمرین های بسیار شاق و ریاضتهای بسیار سخت و زمانبر.  در مورد شرقی ها معمولن این قبیل کارها از طریق ریاضات ویژه امکان پذیر می شود. برای مثال گزارشی در دست است که یک جوکی هندی دوازده سال ریاضتهای بسیار نامتعارف و سخت را کشیده بود برای آنکه بتواند بوی گل یاس را تولید کند، یا کسانی دیگر که سالهای بیشتری را صرف نموده بودند تا بتوانند تکنیکهایی برای راه رفتن روی آب راه بیاموزند. نتیجه چیست؟ عقب انداختن سیرکمال روحی . س
در مورد غربی ها معمولن با کمک همان نیروهای سیاه این امور بانجام می رسند. جادوی سیاه در بسیاری از نقاط جهان، از جمله مابین برخی غربیان رواج بسیار دارد، تا جائی که اکثر مطلق آنها، معنویت را با جادوگری، کارت تاروت ، فال قهوه و یا 
اموری از این دست اشتباه می گیرند. درست در همین زمان است که پای موجوداتی که برای ما قابل روئیت نیستند نیز به میان کشیده می شود و پس از آن کار بسیار دشوار می شود.س

بطورکلی، هیچ کمال یافته ای نمی داند چگونه باید روی آب راه برود و اشخاصی که روی آب راه می روند و یا مسائلی از این قبیل را به اجرا درمی آورند هیچکدام به کمال دست نیافته اند و یا حتی ممکن است هرگز به آن دست پیدا نکنند." س "   


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.03.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود
به راستی که در این شرایط زمانی، کلمه خدا دارای بار منفی میباشد، مدتها بود که هنگام عبادت، نام خدا را که میگفتم ناگهان تمرکزم قطع میشد و چهره ی افرادی که با نام خدا دست به جنایت میزنند به چشمم می آمد،با خود میگفتم فرق من با آنان در  چیست ؟ مدتهاست که بجای کلمه خدا از یار استفاده میکنم . با سپاس
  سس

جواب
خوب کاری می کنید  س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

28.02.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با درود فراوان 
شما در چند مقاله خود از بی مورد بودن نحوه برخورد دینداران با خدا نوشته اید. پس با این حساب مردم از کجا بفهمند که خدا از آنها چه می خواهد، چون جمله "هرچه برای خود می پسندی برای دیگراه بخواه و برعکس....."، خیلی گویا نیست. سوال اینکه دقیقأ و بطور شفاف خدا از ما چه می خواهد.   سس

جواب
من هرگز ارتباط دینداران با خدای خودشان را امری بی مورد توصیف نکرده ام، بلکه برعکس، هر نوع ارتباط شخصی با خدا مورد تأیید ماست. آنچه در مقالات من مورد نکوهش قرار گرفته است، این است که افرادی از یک دین، مذهب و آئین، خود را با آویختن به نکات ارائه شده در داخل دین خود، که البته مورد تأیید دیگران نیست، برتر بدانند و به دیگر نحله های فکری حمله کنند.س
در مورد جمله «هرچه بر خود می پسندی.........» باید بگویم که با ارائه این قانون و دو قانون دیگر، که بارها در مورد آن صحبت کرده ایم، استاد الهی نحوه برخورد با خدا را برای بشر تعیین نموده اند.س
 
در انتها، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که خدا از ما هیچ چیز نمی خواهد.  مطلقن هیچ چیز و دلیل آن هم اینست که او می داند سیستمی که در جهان هستی برای کسب کمال روحی ایجاد نموده، بخوبی کار می کند و بر آن اساس، همه سرانجام به مقصد اصلی خود خواهند رسید. س
فراموش نکنید خدایی که چیزی از کسی بخواهد، یک خدای محتاج است، کامل نیست و ساخته ذهن ماست. درست به همین دلیل است که او همه را بدون استثناء یکسان دوست دارد. تفاوتات را خود ما انسانها با اعمال و افکار و نیات خود ایجاد          می کنیم.س 
.در این راستا، ارائه راه هایی برای رسیدن به خدا، جزوی از فعالیتهای این سیستم است
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

10.02.2022
                                                                                          
  سوال سس س
با سلام و درود فراوان به شما آقای.....س
 نام من..... است و در دانشگاه.... آلمان به تدریس و تحقیق در مورد الهیات و عرفان مشغول هستم. مدتی است که با مقالات شما ابتدا به زبان آلمانی آشنا شدم و بعد از آنکه به قسمت فارسی سایت مراجعه کردم، متوجه شدم آنجا مقالات بیشتری برای مطالعه وجود دارد. با ادامه کار بر روی این مقالات، هم به آلمانی و هم به فارسی، به تدریج به استاد الهی و ...... و این راه علاقمند شدم، اما چند مطلب است که حقیقتأ متوجه آن نمی شوم که با این ایمیل خدمتتان عرض می کنم. در هر حال از شما ممنون هستم. با درود مجدد. ...س
س ۱- این راه را چه می توان نام داد؟ س
س ۲- آیا شما همان گروه عرفانی اهل حق هستید که در ایران عمدتن در استانهای کرمانشاه و کردستان مستقر می باشند و یا اصولآ با این افراد که خود را اهل حق می نامند ارتباطی ندارید؟.س
س ۳- در چند مقاله شما، از جمله در نظم نوین جهان، متوجه شدم شما این راه را همه شمول و فراگیر توصیف کرده اید، سوال این است که نقطه ثقل تفکرات عبادی شما چیست که بر آن اساس بشود ادعای فراگیر بودن دکترین استاد الهی را مدلل نمود؟س
س ۴- در طول تاریخ، در عرفان همه ادیان، مسئله ریاضت، نقطه اصلی و وزین، قلمداد و اجرا می شده است. در عرفان استاد الهی به نظر می آید این مسئله مفقود است. آیا این برداشت من صحیح است ؟ س
   سس
س 
جواب
با درود
فکر می کنم اگر بخواهم پاسخ به این سوالات شما را با ذکر جزئیات بدهم، لازم می آید به عمق مفاهیمی چون خدا، مراحل دین و استاد الهی وارد شویم و این خود یقینن به یک کتاب تبدیل خواهد شد. حال آنکه این چیزی است که تا به امروز با ارائه حدود چهارصد مقاله، به شش زبان انجام داده ام. اگر شما به مطالعاتتان در آن بخشها ادامه دهید، قطعن خودتان به پاسخهای مناسب، دست خواهید یافت. اما ادب حکم می کند که هیچ سوالی بی پاسخ نماند. از اینرو سعی می کنم به کوتاه ترین کلام ممکن، پاسخ به سوالات شما را بدهم.س

پاسخ به سوال اول:س
این راه، آخرین جهانبینی کامل و فراگیری است که استاد الهی آن را "دانشگاه سیرکمال" یا "طب روح" نام داده اند. از اینرو ما خود را "دانشجویان دانشگاه سیرکمال استاد الهی" یا بطور مختصر "دانشجویان سیرکمال" می نامیم. دلیل آن اینکه، استاد در یکی از گفتارهایشان می گویند: " شاگردان این راه برای سیرکمال آموزش می بینند". با این وصف کلمه دانشگاه و سیرکمال درهم آمیخته، دانشگاه سیرکمال را می سازد.س
باید بیاد داشت، کلمه دانشگاه به دو دلیل کلی عنوان شده است. یکم به دلیل آنکه، مطالب آموزشی استاد الهی در قالب علوم آکادمیک ارائه شده اند که آن را علوم تلفیقی نام دادیم. و دوم به دلیل آنکه، علمی بالاتر از این جهانبینی نخواهد آمد و دلیل کامل آن را من در مقاله نظم نوین جهان ارائه داده ام.س

پاسخ به سوال دوم شما:س
من افراد این گروه عرفانی را خواهران و برادران دوقلوی خودمان می دانم. این افراد، عمومن کشاورز و بسیار ساده و ضمنن با ایمان هستند، اما برخی از سیدهای آنها، مشکلات زیادی را ایجاد نموده اند که اگر روزی قرار باشد به آنالیز آن بپردازیم به این نتیجه خواهیم رسید که این سیدها خط بطلانی بر کلام سرانجام سلطان سهاکی کشیده اند و عملن جماعت اهل حق را گوش به فرمان معممین متشرع درآورده اند. س
اما مسئله به همینجا ختم نمی شود. نقطه ثقل تفاوت ما با خواهر و برادرهای دوقلویمان در این امر نهفته است که همان سیدهای کذائی، نه تنها خودشان متوجه این آخرین ظهور و دستاوردهای شگرف استاد الهی نشده اند، بلکه تبلیغات مسمومی که از طرف برخی از معممین ساخته و پرداخته می شود را به عموم اهل حق القاء نموده و می نمایند. س
  با کلام ساده، استاد الهی با در نظر گرفتن اصول تغییرناپذیر کلام سرانجام، و بر اساس مأموریتی که از مبدا خلقت مبنی بر کشف اسرار کسب نموده بودند، از عمق عرفان اهل حق که بالاترین عرفان ممکنه در زمین بوده است، برنامه آخرین مرحله دانشگاهی سیرکمال روحی را استخراج نمودند. این بدان مفهوم است که استاد، شکوفه درخت دین را به میوه تبدیل نمودند. درست به همین جهت است که ما معتقدیم، علمی بالاتر از آنچه استاد الهی ارائه نموده اند، نخواهد آمد. این علم تنها در زمینه عرفان عمل نمی کند بلکه دامنه وسیع آن، فلسفه و علوم آکادمیک را نیز دربرمی گیرد.س

پاسخ به سوال سوم شما:س
ببینید، اگر شما از یک مسیحی معتقد سوال کنید که "آیا خدای مورد پرستش شما، خدای همه انسانهاست و یا فقط خدای مسیحیان" ، او خواهد گفت: "خدای همه انسانها". حال اگر از او سوال کنید: "این خدا، از ما انسانها چه می خواهد و چه انتظاری دارد؟"، او ضمن برشمردن مسائل مختلف، قطعن به شما خواهد گفت که باید عیسی مسیح که یگانه راه نجات است را به عنوان خدای خود بپذیری!.س
دقیقن چنین مطلبی را از یک مسلمان معتقد خواهید شنید با این تفاوت که او در میان لیستی از انتظارات خدا که به شما ارائه می دهد، حد اقل مسئله نماز، روزه و حج را حتمن برخواهد شمرد. علاوه برآن، همه پرچمداران این ادیان، شرط رفتن به جائی که آنها بهشت و جهنم می نامند، پذیرفتن و یا رد دین خودشان می دانند.س
راستش را بخواهید، در اصل، این توصیفات، به مفهوم محدود کردن خدا به یک تفکر دینی خاص است که فقط تعدادی معدود از انسانها را دربر می گیرد. و معلوم نیست که بر سر باقی افراد بشر چه خواهد آمد.س

در همین ارتباط، استاد الهی سه اصل بسیار ساده را به عنوان جوهرکشی از اصول همه ادیان عنوان داشته، در اختیار عموم قرار داده اند.س
س ۱- خدا درون قلب توست. با او در هر زمان، در هر کجا، با هر زبان و لهجه و در هر وضعیتی که هستی گفتگو کن.س
س ۲- ببین چه چیزهایی را برای خودت مفید می دانی، برای دیگران هم همان را بخواه و هر چه برای خود مضر می دانی برای دیگران هم مخواه.س
س ۳- سعی کن دریابی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ به کجا می روی و چه خواهد شد.س
بند سوم از این سه اصل طلائی را ایشان در آموزش های معنوی خود، بدقت تشریح نموده اند.س
همانطور که می بیند این سه اصل، همه ادیان و حتی افراد خداناباور را نیز پوشش می دهد. س

استاد هرگز به عنوان یک شرط برای پرستش خدا، گرویدن به راه خودشان را ملاک قرار نداده اند. بنابراین، این سه اصل می تواند، نقطه ثقلی باشد که بر آن اساس بشود ادعا نمود که جهانبینی ایشان فراگیر است و نه تنها قادر است همه ادیان و مذاهب، آئین و فرقه های مشتق از آنها را پوشش دهد، بلکه هر نوع دیگر تفکر، چه خداباورانه و چه خداناباورانه را نیز شامل شود.س
از مجموع نقطه نظرات ایشان چنین برمی آید که حتی اگر یک خداناباور بر طبق وجدان و با در نظر گرفتن حقوق بشر، حیوانات، گیاهان و حتی جمادات عمل کند، این عمل او نیز خداپرستی محسوب می شود.س

پاسخ به سوال چهارم شما:س
خود ایشان یک دوره ریاضات دوازده سالۀ ممتد را تجربه نموده اند. آنهم از نوع بسیار دشوار که طی آن، غذای ایشان عمدتن محدود می شده است به مقداری نان و سرکه. اگر شما در تحقیقاتتان در طول تاریخ، شخص دیگری را می شناسید که چنین مدتی طولانی با شرایطی چنین طاقت فرسا، ریاضت کشیده باشد لطفن به من هم معرفی کنید. س
علاوه بر آن، دوران ریاضات ایشان تا آخر عمر ادامه داشت، اما از مدت زمان آن، به مرور کاسته شده بود و آنطور که خودشان عنوان نموده اند، در اواخر، به علت کهولت سن، این ریاضات، محدود شده بود به یک چله در سال و همینطور ریاضات سه روزه مرنوی.س
مسئله قابل توجه در این مورد، نتیجه ای است که ایشان از آن نوع معنویت که با ریاضات شاق همراه بوده است می گیرند مبنی بر اینکه: "دوران معنویت سنتی که اساس آن را ریاضت تشکیل می داده، بسرآمده است" . مسئله مهم تر آنکه، ایشان پس از ورودشان به اجتماع و اشتغال به کار، نظریه ای را عنوان نمودند که به عقیده من در جهان عرفان، در آن دوره و حتی امروزه، یک انقلاب عظیم و شجاعانه فکری می باشد. "هر دوازده سال ریاضات ممتد من، تنها به اندازه یکسال کار در اداره ارزش داشت". س البته باید در نظر داشت که، کار در اداره، در صورتی آن اجر را دارد که به شکلی که ایشان انجام می دادند، انجام شود. برای مثال ایشان حتی از خودکار اداره برای کار شخصی استفاده نمی نمودند.س

با این توضیحات باید بگویم که حق با شماست و نقطه ثقل در تعالیم سیرکمالی ایشان بر روی ریاضات از نوع سنتی، قرار ندارد. زیرا چه ریاضتی سخت تر از آنکه، آنچه بر خود می پسندی برای دیگران هم بخواهی و ... . این یک امریست که صحبت درباره آن ساده است، اما عمل به آن ساده نیست. س
در انتها باید عرض کنم که در مورد همه مواردی که عنوان شد، می شود به لایه های عمیق تری وارد شد، اما در آن صورت متن بحث ما به یک کتاب قطور تبدیل خواهد شد.س

امیدوارم توانسته باشم با علم اندک خود، حداقل به بخشی از سوالات شما پاسخ بدهم. ضمنن اگر مجددن در مورد مطلبی نظر مرا جویا شدید، لطفن هر دفعه فقط یک سوال را مطرح کنید. س 

  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.02.2022
                                                                                          
  سوال سس
با درود و عرض ادب
در ارتباط با تغییراتی که همراه با سخنان جدید پاپ بندیکت شانزدهم در کلیسای کاتولیک در شرف انجام است و با در نظر گرفتن مقاله نظم نوین که شما ارائه داده اید، تصور می کنم این امر اخیر، موید صحت مقاله نظم نوین شما باشد. آیا برای این نقطه نظر خود مبنی بر اینکه "تاریخ مصرف ادیان بسر آمده است" فاکتهای دیگری را نیز در نظر داشته اید. اگر ممکن است یک یا چند تا از این ملاحظات را بفرمائید. با تشکر از شما

پاسخ
با درود
مقدمتن باید به عرض شما برسانم که این موضعگیری پاپ بندیکت شانزدهم، موضوع جدیدی نیست، زیرا او قبل از آنکه در سال ۲۰۱۳ میلادی از کار خود کناره گیری کند، یکبار در سال ۲۰۱۰ هم در بریتانیا از کسانی که مورد آزار جنسی کشیش های کاتولیک قرار گرفته اند عذرخواهی کرده بود.س
او قبل از کناره گیری، تعداد ۳۸۴ کشیش را طی سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ در ارتباط با پرونده رسوایی جنسی کشیشان، خلع ‌لباس کرده بود. و من این گزارش را در کتاب "تفسیری متفاوت از کتاب مقدس" آورده ام. البته هنوز این کتاب به چاپ نرسیده 
است ولی برخی از قسمتهای آن را در بخش الهیات سایت پژوهشکده اندیشه انلاین آلمان انتشار داده ام.س

تفاوت این موضعگیری جدید او در این است که مشخص شده است، از اواخر جنگ جهانی دوم تا سال ۲۰۱۹ حداقل ۴۹۷ کودک، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و دیگر آنکه، پاپ بندیک به یک اهمال کاری خود در مورد حضورش در جلسه ای درباره انتقال یک کشیش خطاکار از نورد راین- وستفالن به بایرن اعتراف کرده است. این کشیش در محل جدید کار خود مجددن دست به همان اعمال زده است.س

باید عرض کنم که این امر در برخی کشورهای اسلامی نیز رواج دارد و فاجعه تجاوز جنسی به کودکان در خفا به انجام می رسد. با این تفاوت که در کشورهای اسلامی به علت عدم وجود مطبوعات آزاد، و بدلیل آنکه این اعمال بوسیله افرادی صورت      می گیرد که خود، شدیدن مذهبی هستند، و همچنین به علت ترس خود کودک و حتی پدر و مادر از برملا شدن موضوع، این معضل، مخفی می ماند. در کشور خودمان چند سال پیش یک مورد آن برملا شد و کار این تجاوزات جنسی به مطبوعات نیز 
کشید، اما فرد خاطی، به علت مذهبی بودن صِرف و تقرب به مراکز قدرت، در امان ماند و دادگاهی نشد. س
متأسفانه این عمل کثیف جنسی در میان برخی از پرچمداران ادیان دیگر نیز رواج دارد.س
در کوتاه کلام باید بگویم این امر، تنها یک فاکت از حقایق دیگریست که موید آن است که دوران ادیان بسر آمده است.س

خواسته بودید به چند مورد از ملاحظاتی که بر ادعای بسر آمدن تاریخ مصرف ادیان تصریح دارد، اشاره کنم.س
س ۱- تهی شدن ارکان اصلی هدایت کننده ادیان، از حقیقت اولیه و جایگزینی آنها با ارکان به شدت سمی
س ۲- جایگزینی خرافه مطلق و روز افزون با حقایق مربوط به رابطه اصیل مابین انسان و خدا
س ۳- نهادینه شدن مادیات در ادیان از جمله دکانداری برای کسب ثروت و قدرت و شهوترانی بی حد و اندازه
س ۴- پیشرفت علم و جایگزینی افکار مدرن مبنی بر حقوق بشر با افکار مذهبی خشکه گرایانه
س ۵- و مهم تر از همه، ارائه سه اصل بسیار ساده و قابل اجرا برای هر کس، در هرکجا و در هر وضعیت و شرایط، از طرف استاد الهی
س      -خدا درون خود توست با او صحبت کن 
س       -هرچه برای خود نیک می دانی برای دیگری هم بخواه و انجام بده و هرچه را برای خود مضر می دانی و دفع می کنی برای دیگران هم مخواه و دفع کن
س       -سعی کن بفهمی از کجا آمده ای، در این دنیا چه وظیفه ای داری و بعد از مرگ بیولوژیک به کجا می روی و چه می شود

.بر طبق اظهار نظر استاد الهی در ارتباط با این سه اصل، تا انتهای جهان، مفهوم دین و ارتباط با خدا همین است و بس س
با این وصف دیگر ادیان کاری برای انسان نمی توانند انجام دهند.  س
گذشته از آن، استاد در یکی از پیشگوئی های خود در مورد روابط  زن و مرد در آینده، در واقع هر نوع ارتباط زن و مرد را در سه سطح، دست بندی نموده اند و هر سه را ازدواج نامیده اند. با این وصف روابط زن و مرد از هر نوع آن، جنبه ازدواج بخود می گیرد و این معضل، یکبار برای همیشه حل می شود و با اجرائی شدن قوانین دیگر نظم نوین، در آن زمان، چنین فجایعی ببار نخواهد آمد.س

آموزش های علمی استاد الهی در مورد نحوه آفرینش، ما را از داستانهای غیرعلمی و کودکانه ادیان در ارتباط با ایجاد جهان هستی و نوع انسان بی نیاز می کند.س 

در نظم نوینی که برای این سیاره در نظر گرفته شده است، عقیده مردم به ادیان بشدت کم و نسبت به مبدا خلقت زیاد می شود. البته مسائل زیاد دیگری را هم می شود مورد بحث قرار داد، ولی در آن صورت یک پاسخ ساده ، به یک کتاب مفصل تبدیل خواهد شد که نه مطلوب شماست و نه من. رجوع شود به مقاله نظم نوین جهان .س
 س   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

23.01.2022
                                                                                          
  سوال سس س
سلام. خصوصیات انسان ها مانند خوش اخلاق بودن یا عصبی بودن، هوش بالای یا پایین، استعداد بالا یا پایین و..... از یک زندگی به زندگی دیگر انتقال پیدا میکنه؟ منشا خصوصیات انسان ها از روح هست یا ژنتیک. ممنون   سس
س 
جواب
با سلام
گرچه هرچه درجه کمال روحی کسب شده بالاتر باشد، صفات نیک آن روح درخشان تر خواهد بود، اما وقتی آن روح، یک زندگی زمینی جدید را شروع می کند، عوامل ارثی از اجداد سه نسل، به شدت یا ضعف بر روی روح بشری تآثیر می گذارند و همراه با عوامل دیگر از هفت عامل خلقتی مورد بحث استاد الهی، نوع خصوصیات روح بشری جدید را تعیین می کنند و ما می دانیم که روح بشری در هر حال بر روی خودیت جدیدی که یک زندگی جدید زمینی را آغاز کرده، بشدت تاثیر می گذارد، زیرا این خودیت باید با این روح بشری جدید درهم آمیزد و یک خودیت جدید را تشکیل دهد.س 
ضمنن اطلاعات درون سیستم کارمای این خودیت، از زندگی های قبل نیز در مسائلی که شما بدان اشاره کرده اید موثر واقع می شوند. یعنی ممکن است شخص مورد نظر، برحسب برخی کدهای سیستم کارما، یک مغز آسیب دیده، و یا کاملن سالم و مناسب را صاحب شود.س 
در کوتاه کلام، هم عوامل ژنتیکی روحی و هم عوامل ژنتیکی جسمی به علاوه همه یا برخی از عوامل هفت عامل خلقتی، بر روی ساختار جسمی، فکری و روانی هر شخص تاثیر می گذارند.س

لطفن رجوع کنید به بخش علوم تلفیقی مقاله روان قسمت اول و همینطور قسمت دوم.س 
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.01.2022
                                                                                          
  سوال سس

با درود فراوان خدمت شما
اگر کسی هنگام دفع ضرر، جان خود را از دست بدهد ،باعث پیشرفت روح خود شده است ؟
به عنوان مثال عده ای در حال زور گویی و ظلم به کسی دیگرند ، حال اگر فردی با دخالت خود مانع ضرر رسیدن به آن شخص شود و جان خود را از دست بدهد، تکلیف روح او چه میشود ؟
اینکه شخص کار بسیار نیک و پسندیده ای انجام داده بحثی نیست، اما اینکه جان خود را فدای جان دیگری کرده است، آیا به نفس خودش خیانت کرده ؟
  با سپاس فراوان


جواب س  
با درود خدمت شما باید عرض کنم که به قول آمریکائی ها ، این یک سوال یک میلیون دلاریست. یک سوال بسیار مهم، عمیق و پر مفهوم. خوشحالم از اینکه بعد از مدتها شخصی پیدا شد و درست در جهت سیرکمال و دروس معنوی استاد الهی سوالی را مطرح نمود.س
خب بیایید این مطلب شما را ابتدا تجزیه و بعد آنالیز کنیم.س
س 1- دفع ضرر از خود و نزدیکان

اگر به علت غلبه بر ترس و احقاق حق خود و یا افرادی که نسبت به آنها مسئولیت داریم و یا برای یک امر اعتقادی باشد، و این امر موجب مرگ شخص بشود، به عقیده من در سیرکمال او اثر مثبت زیادی دارد. در طول تاریخ افراد زیادی برای نجات جان عزیزان خود سعی و تلاش نموده و کشته شده اند. این امر حتی در حیوانات نیز دیده می شود. متخصصین امور حیوانات، معتقدند که هیچ حیوانی خطرناک تر از یک ماده ببر که توله های خود را در خطر می بیند نیست. و یا بارها در داستانهای دینی خوانده ایم که اشخاص برای دفاع از عقیده خود جان خود را از دست داده اند و لقب شهید نیز گرفته اند.س 

س 2- دفع ضرر از دیگران 
اگر شخص نسبت به افراد مورد ظلم، مسئولیتی نداشته باشد، دفاع از آنها تا حدی جایز است که به خودش و یا به نزدیکانش لطمه جدی وارد نیاید. زیرا اگر در این بحبوحه کشته شود، حق همسر، فرزندان و پدر و مادر خود را ضایع کرده است. چون این امر مربوط به مقوله اولویت می شود و انجام آن ممکن است در برزخ سوال برانگیز شود. س

برای آنکه معلوم شود این شخص به نفس خود خیانت کرده یا نه، مآمورین در برزخ خیلی از مسائل دیگر را نیز در نظر می گیرند تا حقی از این شخص ضایع نشود. برای مثال پدر من دوستی داشت که سالها پیش برای نجات جان یک انسان دیگر    (فکر می کنم یک کودک بود) که در دریا در حال غرق شدن بود، جانش را از دست داد. خب معلوم است که این فرد نه تنها قصد خوکشی نداشته است، بلکه حتی تصور اینکه در این مسیر خودش کشته شود را نمی کرده است. پس این امکان وجود دارد که پوئن های زیادی را برای این امر دریافت کند.س

 برخی اوقات سرنوشت برخی افراد با از دست رفتن جانشان برای نجات افراد دیگر گره خورده است، تا مقدار زیادی از کدهای منفی سیستم کارمای او تخلیه شود.س 
در هر حال این مسئله تا حد زیادی صرف نظر از دیگر عوامل دخیل، به نیت شخص بستگی  دارد. فرض کنید آن آقا برای نجات جان یک خانم زیبا رو، و در حالی که تعدادی از خانمهای دیگر در حال مشاهده جریان هستند، و برای جلب نظر آنها مبادرت به آن کار می ورزید. خب در آن صورت مسئله متفاوت می بود.س

البته همه آنچه گفته شد در مورد یک سالک آزموده و نسبتن پخته صدق می کند که تعالیم صحیح را گرفته و درک کرده باشد. برای افراد عادی، مسئله کمی ساده تر است. یعنی مامورین برای او ساده تر می گیرند، چون اطلاعات او در حد یک سالک نیست.س
یک مورد دیگر که ممکن است کمی حیرت آور باشد، آنست که افرادی که در برزخ دستشان به جائی بند است،  تخفیف هایی برایشان در نظر گرفته می شود. س
در هر حال همانطور که گفته شد، افراد با سابقه سیرکمالی کم و افراد متصل به مراکز قدرت، مورد حمایت بیشتری قرار می گیرند، اما باید در نظر داشت که اتصال به مراکز قدرت هم از روی استحقاق افراد است.س 

در انتها تاکید می کنم که مامورین مسئول این قضایا در برزخ، همه این مطالب و حتی مطالبی بیشتر از این را هم در نظر می گیرند تا به شخص ضربه غیر متعارف وارد نیاید.س 
مسئله بسیار مهم و اساسی این است که، به امر پروسه رسیدگی به چنین پرونده هایی در برزخ، فاکت مشیت الهی که عامل هفتم از هفت عامل خلقتی مورد بحث استاد الهی می باشد را نیز باید افزود که همیشه و بدون استثناء در جهت مثبت و به نفع افراد عمل می کند.س 

البته در این راستا، مسائل دیگری را هم می توان مورد بررسی قرار داد، ولی بنابر دلایلی، از آن صرف نظر می شود، زیرا فکر می کنم تا این حد که مطابق با درجه فهم و اطلاعات من و شما می باشد، برای پاسخ به سوال شما کافی باشد.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

15.01.2022
                                                                                          
  سوال سس
این سوال در کانال اینستاگرام فارسی و با کلماتی دیگر در کانال یوتیوب پژوهشکده مطرح شده است 
با سلام. آیا شما دین جدیدی را تبلیغ می کنید؟ اگر اینطور است چرا واضح این را نمی گویید و در پرده سخن می گویید؟ با تشکر

جواب س
خیر . دین جدیدی وجود ندارد. آخرین دین، اسلام بود و دین دیگری بوجود نخواهد آمد. آنچه ما در مورد آن سخن می گوییم نه یک دین بلکه آخرین جهانبینی  است که نه تنها همه ادیان بلکه همه نِحله های غیر دینی و حتی ضد دینی و هر گونه دیدگاه فلسفی و سیاسی را نیز پوشش می دهد، زیرا این جهانبینی، یک جهانبینی کامل است و به نوع انسان به چشم مخلوقی می نگرد که استحقاق کسب کمال روحی و بازگشت به مبدا اصلی خود را دارد. این نگرش بطورکلی در ماورای اعتقادات فردی اشخاص می باشد.س 
در این رابطه ما در مقاله و فیلم «نظم نوین جهان- تقدیم به بشریت» دلایل خود را مبنی بر اینکه نظم کنونی جهان بسر آمده، بیان داشتیم و قوانین نظم نوین را هم انتشار دادیم. در این مقاله و فیلم آن، به مسائل مهمی پاسخ دادیم که تا بحال توضیحی برای آنها وجود نداشته است. مسائلی مانند:س
س ۱ - نظم نوین یعنی چه؟
س ۲ - چرا نظم کنونی بسرآمده است؟
س ۳ - چه نیروئی هر بار قوانین نظم نوین جهان را رقم می زند؟
س ۴ - به چه علت این تمدن و این نظم نوین، آخرین دوره برای بشریت خواهد بود؟
س ۵ - سیرتکاملی دین و عرفان در این دوره در چه سطحی قرار دارد؟
س ۶ - چرا معتقدیم با ارائه «علوم تلفیقی»، فلسفه و علم نیز به انتهای مسیر خود رسیده اند؟
س ۷ - چه کسانی قوانین تعیین شده برای نظم نوین جهان را به اجرا درخواهند آورد؟
.و معضلات دیگری از این دست
 
باید به عرضتان برسانم که ما هرگز در پرده سخن نگفته و نمی گویم، بلکه واضح و آشکار مسائل مربوط به جهانبینی نوینی که استاد الهی به ارمغان آورده اند را تجزیه و تحلیل نموده، بدون هیچگونه چشمداشتی در اختیار عموم قرار داده و می دهیم. اِشکال در آن است که متآسفانه ایرانی ها نسبت به غربی ها علاقه چندانی به مسائل علمی و پخته و عمیق نشان نمی دهند. تحقیقات ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان نشان می دهد که بطورکلی غربی ها حدود ۶۰٪ بیش از ایرانی ها به چنین مسائلی علاقمند هستند.س 
در تآیید آنچه گفته شد باید عرض کنم، همه کتابهایی که در مورد استاد الهی نوشته شده است و همینطور اظهار نظراتی که در مورد ایشان شده است از طرف غربی ها بوده است.س
در انتها، خواندن مقاله «نظم نوین جهان- تقدیم به بشریت» (کلیک کنید) و یا مشاهده فیلم آن (کلیک کنید) در کانال یوتوب پژوهشکده را به شما توصیه می کنم.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

2021


23.12.2021
                                                                                          
  سوال سس
. این سوال در اینستاگرام فارسی ما مطرح شده بود و مربوط می شود به بَنِر اطلاعاتی (خواص گیاهان، کاراکترهای حیوانات، سلامتی و بهداشت- قسمت پنجم) از گفتارهای استاد الهی 
 
سلام. این جمله که کلاغ هرکی رو ببینه بلافاصله سنش رو تشخیص میده در کدام مقاله علمی به اثبات رسیده؟ یا خداوند هیچ کسی رو مورچه نکنه ... در کدام مرجع علمی ثابت شده که انسان مورچه میشه؟ اگر منظور گوینده جمله این است که خداوند خصلت مورچه ( قناعت) را به کسی ندهد که این هم با فرهنگ دینی سعی و تلاش و قناعت مغایر است.س

 جواب مختصر در اینستاگرام
عزیزم، بسیاری از آنچه شما مقالات علمی می پندارید و هر روز از صبح تا شب از طریق کانالهای تلوزیونی اینترنتی، به خورد مردم می دهند، هیچکدام دارای پایه و اساس علمی نیست.س 
اگر قبل از آنکه اینچنین قضاوتی را ارائه دهید، ابتدا به مقالات علمی سایت پژوهشکده به ویژه در بخش علوم تلفیقی نگاهی می انداختید، یقینن خودتان پاسخ سوال خود را دریافت می داشتید. با این حال، جواب کامل این ایرادات شما در طی امروز تا فردا در بخش پاسخ به سوالات در قسمت خدمات سایت، انتشار خواهد یافت. توصیه می کنم حتمن به این پاسخ توجه بفرمائید.س


جواب کامل به ایرادات این شخص محترم س  

این ایراد شما را می توان به سه قسمت تقسیم نمود و مورد بررسی قرار داد.س

"س قسمت اول:   " این جمله که کلاغ هرکی رو ببینه بلافاصله سنش رو تشخیص میده در کدام مقاله علمی به اثبات رسیده؟

پاسخ آنکه:س
اول آنکه:س
 باید بدانید هنوزعلم به آن درجه که شما می پندارید نرسیده است که پاسخ همه سوالات را داشته باشد. ضمن آنکه هیچ مرکز علمی آکادمیکی در جهان وجود ندارد که صحت یا عدم صحت یک ادعا را تایید یا تکذیب کند.س 
دوم آنکه: س
مراکز تحقیقات در دانشگاه ها و انستیتوها، بودجه های سنگینی را بخود اختصاص می دهند و هراز چندگاهی مجبور به ارائه نتیجه تحقیقات خود می باشند . در غیر اینصورت بودجه آنها حذف خواهد شد. درست به همین دلیل است که در پریودهای از زمان، نظراتی در مورد مسائل مختلف انتشار می دهند، آن هم نه بطور قطع، بلکه بطور نسبی. برای مثال آزمایشاتی که در مرکز تحقیقاتی سرن[۱] در حوالی شهر ژنو سوئیس با صرف میلیونها دلار به انجام میرسد و انسان را حتی قدمی به راز ایجاد جهان نزدیک نکرده و نمی کند. بعد از آن، این شبکه های خبری هستند که برای پر کردن برنامه های خود، به موضوع پرو بال می دهند و تبلیغات می کنند که " طبق تحقیقات علمی جدید.... چنین و چنان...." برای مثال تا همین یکی دو سال پیش در همین شبکه های تلوزیونی، نوشیدن قهوه را از قول دانشمندان، قرارداد با شیطان می نامیدند ، اما بطرز حیرت آوری از چند ماه پیش، نوشیدن قهوه را نه تنها مضر نمی دانند بلکه آنرا برای کبد مفید هم می دانند و بازهم از قول دانشمندان و بر طبق تحقیقات جدید.س 
سوم آنکه:س
بر اساس فیلم برداری هایی که از زندگی حیوانات وحشی، بوسیله محققان مستقل و غیر وابسته به مراکز آکادمیک جهان به انجام رسیده است ، حیوانات دارای قابلیتهای بسیار پررمز و رازی می باشند. برای مثال رمه های حیوانات، قبل از وقوع زلزله و فوران آتشفشان از کوه، آن منطقه مورد خطر را ترک می کنند. استعداد شگفت آور سگها در یافتن افراد گم شده در جنگل یا کوهستان و یا در زیر آوار و کشف مواد مخدر و یا آگاهی آنها در مورد مرگ صاحب خود، از مواردی می باشند که کاملن برای انسان شناخته شده و عملن مورد استفاده می باشند. حال شما به من بگوئید، کدام دانشگاه و مرکز آکادمیک، مقاله ای انتشار داده است که در آن، دلیل چنین قدرتها و استعدادهایی مورد بررسی قرار گرفته باشند.س

"س قسمت دوم:  " در کدام مرجع علمی ثابت شده که انسان مورچه میشه؟

پاسخ آنکه:س
هیچکس چنین اداعائی نکرده است که انسان مورچه می شود. این فقط یک اصطلاح در زبان فارسی است که می گویند، "خدا آدم را مورچه نکند". پر واضح است که آدم، هرگز مورچه نخواهد شد، بلکه منظور آن است که امیدواریم دچار خصلتهای مورچه نشویم. یک مثال دیگر آن است که مادرهایی که خیلی زجر کشیده اند، می گویند "خدا آدم را مادر نکند". پر واضح است که منظور آن است که به درد و رنج مادر بودن در ارتباط با دغدغه همیشگی در مورد فرزندان، دچار نشوی.س 

سقسمت سوم:  " اگر منظور گوینده جمله این است که خداوند خصلت مورچه ( قناعت) را به کسی ندهد که این هم با فرهنگ دینی سعی و تلاش و قناعت مغایر است.؟" س

پاسخ آنکه: س
ببینید، سعی و تلاش در صورتی جزو خصلتهای نیک محسوب می شوند که نتیجه مطلوب داشته باشند. زیرا برای جابجائی مواد مخدر از یک سوی دنیا به سویی دیگر هم سعی و تلاش زیادی لازم است. در کشورهای فقیر، بسیاری از مردها، تمام روز را تا ۲۰ ساعت کار می کنند و شب، بخش قابل توجهی از آن پول را که با رنج و تلاش زیاد بدست آورده اند، صرف مواد مخدر، الکل و زنان روسپی می کنند و بخش بسیار کمی را به خانواده خود اختصاص می دهند.س
عده ای دیگر، تمام عمر خود را با تلاش و کوششی وصف ناپذیر صرف کسب و ذخیره پول می کنند، ولی خانواده خود را در فشار مادی نگاه می دارند. از اینرو خصلت سعی و تلاش برای جمع آوری مادیات در صورتی مثبت تلقی می شوند که دارای جنبه های بیمارگونه روانی نباشند. برای مثال در تلاش برای کسب مادیات، سلامتی خود و نیازهای خانواده را در نظر بگیرد و از آن پول ذخیره شده در جهت آسایش خود و نزدیکانش استفاده کند. بدیهیست در غیر آن صورت، آن سعی و کوشش، صفاتی نیک و مثبت ارزیابی نخواهند شد و آنچه شما قناعت نامیده اید، چیزی نخواهد بود جز خست طبع. یک نمونه تاریخی آن، داستان اسکروج[۲] نوشته چارلز دیکنز[۳] است که تا بحال، چندین فیلم از روی آن ساخته اند.س

نتیجه آنکه : مورچه دارای صفت خست طبع است و همه ما امیدوار هستیم به کمک خداوند، به آن صفت دچار نشویم، زیرا که این خصلت، آن دو صفتِ سعی و تلاش را هم باطل می کند، چون مثبت یا منفی بودن این دو صفت، بستگی تام به نتیجه بدست آمده دارد.  این است آنچه استاد الهی فرموده اند. س

در این راستا باید به دو نکته بسیار مهم توجه داشت:س
اول آنکه: س
کسانی که با بیوگرافی و آثار استاد الهی آشنا هستند، به این امر واقف می باشند که ایشان زمانی مطلبی را عنوان می نمودند که عمق آن را سنجیده باشند.س
دوم آنکه:س
خیلی بیش از این مسائل مورد ایراد شما را ما در بخش علوم تلفیقی درسایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان مورد بررسی علمی قرار داده ایم. در واقع، سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تنها ریفرنسی می باشد که در سطحی ماورای آنچه در مراکز آکادمیک می گذرد، این مسائل را بر اساس آموزش های بی بدیل استاد الهی مورد تحقیق و بررسی قرار داده و بدون هیچگونه چشمداشت، به شش زبان زنده دنیا در اختیار عموم قرار داده است.س


 [1]CERN
 [2]Scrooge
 [3]Charles Dickens

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

16.12.2021
                                                                                          
  سوال سس
این سوال در کانال یوتیوب پژوهشکده مطرح شده است
 
درود بر شما وقت شما به خیر و خوشی ممنون از زحماتی که می کشید ببخشید سوالی داشتم استاد اللهی که روحش شاد فوت کردند و شما جوری جواب سوالهای مخاطبین را می دهید که انگار در زمان حال حاضر زندگی می کنند من متوجه نمی شوم با سپاس فراوان.س

جواب س  
با درود و سپاس از توجه شما. در دنیای خاکی، ماده ذهن را می فریبد و برای ما براساس ردیفی از حوادث کوچک و بزرگ ، زمان می آفریند. در واقعیت امر فقط یک زمان وجود دارد و آنهم زمان حال است. مرگ، مطلقن وجود خارجی ندارد، انسان تنها جسم خود را ترک می کند. با این وصف، همه حضور دارند، منتهی در سطوح مختلف خلقت. لطفن به سایت پژوهشکده مراجعه کنید و مقالات «علوم تلفیقی» و «سیرکمال» را مطالعه فرمائید. خودتان به واقعیت پی خواهید برد. از لینک زیر استفاده کنید:س
www.andishe.online
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.12.2021
                                                                                          
  سوال سس
 سوال از دوستان آتئیست
 با درود  س
اگر هرچه اتفاق می افتد و حتی افتادن یک برگ از درخت به خواست خداست، پس بسیار منطقی می باشد که این فقر و بدبختی هم خواست خود خداست. پس خدائی که برای بنده خود فقر بخواهد یک توهم بیش نیست. س.س

جواب
با درود
با کمی تغییر در آرگومنت قسمت اول فرمایش شما باید عرض کنم، بله حق با شماست. با این تفسیر که دچار شدن به فقر، مرض، بیکاری، بی کسی و مانند آن، خواست خدا نیست، اما امکان دچار شدن به این تیره روزی ها خواست خداست. این بدان معناست که سیستم تربیتی که برای پختگی و در نهایت، کسب کمال روحی گذاشته شده است، ایجاب می کند در ازای هر عمل نیک یا بد شما، یک عکس العمل مناسب ایجاد شود. این همان قانونی می باشد که ایزاک نیوتن، در ارتباط با حرکت اجسام کشف کرده بود. حال آنکه این یک قانون ازلی می باشد که قبل از ایجاد شدن مخلوق تعیین شده بوده است.س 
آنچه گفته شد، زمانی قابل فهم می شود که ما به زندگی های پی در پی، نه از نوع تناسخ، بلکه از نوع سیر صعودی آن که استاد الهی آن را تشریح می نمایند معتقد شویم.س
 
مسئله آخر آنکه: افتادن برگ از درخت، آنطور که عوام می گویند و به آن معتقد هستند، به خواست خدا نیست. این امر بر اثر قوانین علمی فیزیکی و کمی هم بیوشیمیائی که مربوط به رشد درخت است به وقوع می پیوندد. اما اگر سلسله علت و معلول را دنبال کنیم، در نهایت به قوانین اولیه و غیرقابل تغییری می رسیم که بوسیله مبدا خلقت تعیین شده اند.س
 س   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با عرض سلام خدمت.......س س
 لطفن بفرمائید از کجا و بر چه اساسی می توان متوجه شد که خودمان و یا اشخاص دیگر به مرحله وارستگی رسیده ایم یا خیر. با تشکر از شما....س
س
جواب
با سلام
.اول آنکه هر کس در روند سیرکمال روحی خود، از یک سطح خاص به بالا می تواند، حدودن افراد هم درجه و یا پائین تر از خود را تشخیص دهد. س
در مورد مرحله وارستگی پرسیده اید. بر اساس آموزش های استاد الهی، باید عرض کنم، یک وارسته کامل و به تمام معنا، به مفهوم آن است که آن شخص، به کمال نهائی، آنهم نه یک کمال معمولی، بلکه به رستگاری[1] که بالاترین نوع کمال می باشد دست یافته است. تصور من بر آن است که جزمظهرات کامل و استثنائی، افراد دیگری به این نوع کمال دست نیافته اند. س
در مورد استاد الهی، من مطمئن هستم که ایشان به آن مرحله دست یافتند و در همان زمان حضورشان در زمین، این امر به ایشان ابلاغ شد[2]. س

این نوع وارستگی که فوقن به آن اشاره شد را من، نوع خاص آن می دانم و معتقدم در حال حاضر در زمین از این نوع یافت نمی شود، حتی یک مورد. اما کسانی که به وارستگی عام دست یافته باشند نیز بسیار نادر هستند و معمولن اگر مسئله ماموریت معنوی در کار نباشد، آنها نیز به زمین نمی آیند، زیرا دلیلی برای اینکار وجود ندارد. س
بطورکلی اگر روزی رسید که شما حقیقتن و درونن، برایتان اینکه یک ماشین مرسدس بنز آخرین مدل داشته باشید و یا یک ماشین قدیمی و یا اصلن ماشین نداشته باشید، بی تفاوت باشد، و یا اینکه در حالت سلامت و یا در نهایت گرفتاری، سرزنده به وظائف روزانه خود بپردازید، حسادت و کینه نداشته باشید و همیشه در صدد کمک به دیگران باشید، می توانید ادعا کنید که به مرحله وارستگی نسبی عام دست یافته اید. البته اینها تنها چند مثال کوچک بود. این امر، شرایط دیگری نیز دارد. س

س [1] آثار ۱- گ ۹۱۵   س
 س [2] آثار ۱- گ ۲۰۶۸ ص ۷۰۲ پ سوم   س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

21.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 س
 این سوال از یک دوست آئیست می باشد
با درود
تفاوتات فاحش مابین فقر مفرط و ثروت بیش از اندازه، هیچ توجیهی ندارد. این حقیقت یک فاجعه بزرگ انسانی می باشد و دلیل بر آن است که مطلقن خدایی وجود ندارد. همین و بس 

جواب
با درود س

اول آنکه نمی دانم این یک اعلامیه است یا یک سوال؟ اما فرض را بر این می گیریم که نظر ما را در این مورد جویا هستید. با این وصف باید بگویم:س
فرموده اید که وجود تضادی به نام فقر و ثروت، هیج توجیهی ندارد. لطفن بفرمائید که چگونه به این نتیجه رسیده اید؟ آیا مقالات سایت را مطالعه فرموده اید؟ زیرا در همین پژوهشکده، طی مقالات زیادی، سعی کرده ایم با روشی علمی و منطقی که بر اساس آموزش های بی بدیل استاد الهی تهیه شده اند، به این امر پاسخ دهیم، و من فکر می کنم که این تلاش ما موفقیت زیادی نیز به همراه داشته، و یا لااقل برخی از دوستان همفکر شما را قانع کرده است. س
حال، قبل از آنکه از شما بخواهم به آن مقالات مراجعه فرمائید، برای اینکه دست خالی نروید، پاسخ مناسب و خلاصه شده ای خدمتتان عرض می کنم.س

بر طبق آموزش های بی بدیل استاد نورعلی الهی ۱۸۹۵-۱۹۷۴ که حداقل در تمدن پنج هزار ساله کنونی، برای اولین بار ارائه می شوند، می توان به این مسئله در چند سطر، چنین پاسخ داد.س
س - روح پس از خلقت، دارای نوعی خاص از سادگیست که ناشی از ناپختگی او می باشد.س
س - دلیل اینکه نوع انسان در سیاره ای خشن و نا امن به نام زمین اسکان داده می شود، آن است که با برخورد با تضادهایی از همان نوع مورد نظر شما، به تدریج به پختگی روحی برسد. همانطور که یک ورزشکار با استفاده از انواع وزنه، با سنگینی متفاوت و کار با آنها، بازوی خود را قوی می کند، دردها و رنجها نیز روح را تمیز کرده، قوی می کند.س     
س - درک این امر از اهمیت زیادی برخوردار است که: یک انسان با برخورد با انواع نابسامانی ها و رنجهاست که روحش پیشرفت می کند. اگر شما یک بچه بلوچ را که همراه خانواده اش در یک روستای بدون آب و علف زندگی می کند و روزانه      مجبور به فائق آمدن به مشکلات زیادی، فقط برای دستیابی به چند لیتر آب، می باشد را با بچه ای با همان سن و سال مقایسه کنید که در یک خانواده مرفه زندگی می کند و ابدن نمی داند که سختی چیست، درخواهید یافت که آن بچه بلوچ از پختگی     
بسیار زیادتری برخوردار است.س     
س - گذشته از این امر، همین کودک فقیر، یا در سالهای آتی زندگی خود و یا در زندگی بعدی خود در زمین، تولد در یک خانواده مرفه را نیز تجربه خواهد کرد. زیرا طبق تعالیم استاد الهی، هر روح باید هر دو طرف یک تضاد، در این مورد فقر و ثروت، را تجربه کند. س     
س - آنچه بسیار خلاصه برای شما تشریح نمودم، اساس حرکت صعودی روح بسوی کمال نهائی می باشد که همه انسانها، روزی بدان دست یافته به خانه واقعی خود بازخواهند گشت. جائی که مافوق تصور است و چنین تضادهایی مطلقن در آن جای ندارند.س     
البته باید توجه داشت که مسئله ظالم، مظلوم و ظلم، بحث دیگریست. س
برای کسب اطلاعات بیشتر به بخش «سیرکمال» در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان مراجعه فرمائید.س

 دوست عزیزم، حال فرض کنیم که آنطور که شما معتقد هستید، خدائی وجود ندارد و توضیحات ما را هم قبول ندارید. با این وصف، شما باید حداقل به خودتان توضیح دهید که منشآ این تضادها از کجاست، زیرا با انکار وجود خدا، حتی با تفاسیر استاد الهی، لزومن با یک بی نظمی عظیم روبرو خواهید بود که توجیه کننده هیچ چیز نیست.س

در انتها باید به عرضتان برسانم که در نظم نوین جهان، همه این تضادها از بین خواهند رفت و نظر شما و دوستانتان هم تآمین خواهد شد. س
امیدوارم با دانش اندک خود، نقشی هرچند کوچک در تعدیل افکار شما ایفا کرده باشم.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 14.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با سلام  س
 من یک آدم مذهبی هستم و نماز می خوانم و افرادی مثل من زیاد هستند . چرا شما می گوئید دوران ادیان بسر آمده است؟.س
س
جواب
با سلام

ببینید، نحوه عبادت شما به هر شکل که باشد مورد احترام ماست. هدف ما این نیست که به اشخاص بگوئیم نماز بخوان یا نخوان، به کلیسا برو یا نرو. من در آنجا در جواب شما یا دوستتان از یک حقیقت بسیار بزرگتر سخن گفتم به این معنا که:س
روزگاری مذاهب مختلفِ منشعب از ادیان رسمی، با ایجاد ترس و وحشت از خدا و آتش داغ جهنم !! ، از یک سو، و از سوی دیگر، با آموزش روش زندگی دنیوی و ارتباط با خدا به سبک شریعت، در آن زمان، نظم اجتماعی و استحکام خانوادگی را تضمین نموده، مردم را کمابیش در جاده اصلی نگه می داشتند. زیرا اکثر مردم در آن زمانها حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. اما امروزه، با ازدیاد فرصت طلبان دین فروش و دینداران متظاهر و سودجو که خود را در میان دینداران حقیقی جا زده و به تدریج، زمام امور دینی و زندگی روزمره مردم را بدست گرفته اند و همینطور به دلیل گسترش شبکه های اجتماعی که باعث برهم کنش عقاید متضاد است و باعث روشن شدن نسبی اذهان شده است، و با گسترش قوانین اجتماعی انسانگرایانه که از قوانین ادیان پیشرفته تر می باشند، دیگر نمی شود مردم را با داستانهای مذهبی و ترس از دوزخ، به آن سمت و سوی مورد نظر متولیان ادیان کشاند. س

از طرف دیگر در کتابهای مقدس همه ادیان به مسائلی برخورد می کنیم که پذیرفتن آنها به عنوان کلام خدا، مشکل است. برای مثال، قرآن با جمله "بسم الله رحمان رحیم" آغاز می شود، ولی در برخی سوره ها، آیه هایی وجود دارد که در آنها خبری از رحمانیت و رحیمی خدا نیست. برای مثال در سوره مآئده آیه ۳۳. این در حالی است که تضاد بزرگی نیز مابین این سوره و حدیثی وجود دارد که می گوید:  پیامبر به دیدار مرد مریضی می رود که چندی پیش با سنگ دندان او را شکسته بود. س
تا آنجا که من می دانم، این حدیث، مورد قبول سنی و شیعه می باشد و هر دو مذهب همزمان، این آیه از قرآن را نیز مورد تآیید قرار می دهند . س

با این حال، آنچه گفته شد، نمی تواند تنها دلیل کُند و یا خنثی شدن کامل سلاح دین در میان مردم باشد. زیرا همانطور که شما گفته اید، هنوز عده ای به همان متد عمل می کنند. بنا براین، باید دلیلی محکم تر برای ادعای تغییر، یعنی به سر آمدن عصر کهن، در دست باشد. س
آنچه من گفته ام آن است که دلیل اصلی و کلیدی امر مورد بحث ما در آن نهفته است که، بطور کلی عصر تفکرات کهن، در همه زمینه ها بسرآمده و نظم نوینی برای جهان در نظر گرفته شده است. زیرا، اینک حقیقتی بسیار فراگیر و ضمنن عاری از هر گونه خرافه در دسترس همگان قرار گرفته است که پاسخگوی همه سوالاتی می باشد که همواره برای نوع انسان در هر تمدنی مطرح بوده است. س

همانطور که بارها در پاسخ به پرسشهای مشابه عرض کرده ام، استاد نورعلی الهی  ۱۸۹۵- ۱۹۷۴همه آنچه مربوط به امور آبجکتیو[1] و در رابطه با مسائل سابجکتیو[2] می باشد را در سه اصل کلی[3] ، بسادگی تمام، بیان نموده در اختیار عموم قرار داده اند.س
بدیهیست که لازمه ورود به عصر نوین، که یک امر تدریجی است و هم اکنون در مراحل جنینی آن قرار داریم، ارائه قوانین جدیدی می باشد که مطابق با تفکرات مردم این دوران، و متآثر از حقایق نوین باشند. حقایقی که به مرور زمان، انسانها با آن آشنا خواهند شد. این حقایق، نافی هیچ دین، مذهب، فرقه و آئینی نیست، بلکه مانند یک چتر وسیع، همه انواع تفکرات، حتی از نوع آتئیستی آن را نیز پوشش می دهد.  س

در این رابطه، برای کسب اطلاعات بیشتر، به بَنِرهای اطلاعاتی «نظم نوین جهان» و همینطور به پیشگوئی های استاد الهی (قسمت اول و همینطور قسمت دوم) مراجعه نمائید.س

س [1] مسائل عینی و یا مربوط به امور زندگی زمینی
س [2] مسائل غیرعینی (ذهنی) و یا مربوط به معنویات
س [3] در برخی مقالات، به چهاراصل کلی تقسیم نموده ام
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با سلام  س
 به نظر می آید شما نظر انتقادی نسبت به ادیان دارید زیرا در بخش الهیات پژوهشکده دائمن از ادیان انتقاد کرده اید. آیا شما مخالف ادیان هستید؟.س
س
جواب
با سلام
.اول آنکه:  نقد و بررسی و تحلیل بر همه شاخه های فکری از جمله در مورد ادیان، نه تنها جایز، بلکه در جهت تقویت تفکر و تصویه باورها بسیار مفید است 
دوم آنکه:  به عقیده من، تاریخ مصرف همه ادیان بسر آمده است، زیرا نظم کنونی جهان بسر آمده و باد تغییر در حال وزیدن است. ساده بگویم، نظم نوینی برای این سیاره زیبای آبی رنگ در نظر گرفته شده است و مسیر حرکت همه پدیده ها به آن سمت است. در نظم نوین جهان، ایرانی آزاد و دمکراتیک در همه زمینه ها، از جمله در هنر، علم، فلسفه و عرفان جایگاه بسیار رفیعی خواهد داشت. س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
 با درود خدمت شما...س
من مدتی است که با سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آشنا شده ام و با برخورد با یکی از گفتارهای استاد الهی که در اینستاگرام این پژوهشکده انتشار داده اید : " ...... این مرام ماست: حق جوئی، حق گوئی و خیرخواهی." به یاد جمله معروف اشو زرتشت بزرگ افتادم که می گوید: " گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" چقدر شباهت مابین این دو گفتار وجود دارد.س
س
جواب
با درود س
بله، نظر شما کاملن صحیح است. در واقع، امر فیلتر کردن خرافه از حقیقت در بررسی ادیان، یکی از اقدامات اساسی استاد الهی است. این بدان معناست که استاد بر این گفتار اَشو زرتشت، این پیامبر ایرانی نیز، صحه گذاشته اند. س
پروفسور جیمز موریس از این هم فراتر رفته، در مورد مقایسه استاد با پیامبران به خبرنگار آمریکائی که می پرسد:س

س خبرنگار:  آیا می توانید فلسفه فکری ایشان (استاد الهی) را با کسانی که ما می شناسیم مقایسه کنید؟ س

:چنین اظهار نظر می نماید
موریس:  استاد الهی از نظر علاقه و عشق به همه انسانها مانند حضرت عیسی بودند. از لحاظ سعی در نجات بشریت و تشویق مردم به فعالیت و کار و کوشش در جامعه ، شباهت به حضرت موسی داشتند . از لحاظ روش قضاوت به مانند حضرت علی و حضرت سلیمان بودند و موسیقی ایشان خاص خودشان بود.س
   
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
با درود س
 لطفن بفرمائید تفاوت سکولاریسم و لائیسیته در چیست. البته مفهوم سکولارسیم را تقریبن می دانم، مشکل اصلی بر سر لائیسیته می باشد.سس
س 
جواب
با درود س
   سکولاریسم
به مفهوم جدایی دولت و دین از یکدیگر می باشد. این بدان مفهوم است که دین نباید در اداره یک کشور و قانونگذاری شرکت داشته و یا حتی اثرگذار باشد. س

لائسیته[1]
به مفهوم جدائی جدی دین و مشخصه های آن از سراسر جامعه است. کلمه لائیسیته اولین بار در سال ۱۸۷۱ توسط یک مربی اجتماعی فرانسوی، و بعدها توسط برنده جایزه صلح نوبل، فردیناند ادوارد بویسون[2]، ابداع شد. در یک تفکر لائیک، حتی پررنگ شدن علائم مذهبی در اجتماع جایز نیست. برای مثال اعتقاد بر آن است که آموزش در مدارس نباید شامل آموزش مذهب باشد.س 
س
[1] laïcité  س
[2] Ferdinand Édouard Buisson
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.11.2021
                                                                                          
  سوال سس
با درود س
در چهار دهه گذشته چه داخل و چه خارج از ایران چند عرفان پایه گذاری شده است. از دیدگاه شما چگونه می توان اصالت هر کدام را محک زد.سس
س 
جواب
با درود س
مقدمتن باید به عرض برسانم که عرفان را نمی شود پایه گذاری نمود، زیرا یک عرفان حقیقی، نتیجه طبیعی وغائی سیر کمال هر دین حقیقی می باشد که با اتمام مرحله شریعت هر دین شروع می شود و در انتهای مرحله حقیقت، کامل می شود.س
آنچه به گفته شما، افراد پایه گذاری می کنند، در بهترین حالت، نه عرفان بلکه یک نظریه است که حتی می تواند مثبت هم باشد، اما در هر حال بنابر آنچه فوقن گفته شد، ریشه در عالم معنا ندارد.س

در پاسخ به بخش دوم سوال شما باید عرض کنم، اگر شما صمیمانه به دنبال حقیقت باشید و قصد شما کسب کمال روحی برای بازگشت به جایگاه اصلی خود باشد، یقینن از طرف مبدا خلقت راهنمائی خواهید شد. این امر کاملن به درجه خلوص نیت شما بستگی دارد.س
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام س
 شما در بسیاری از مقالات خود به این امر اشاره نموده اید که استاد آخرین مظهر هستند. چرا شما معتقد هستید که کس دیگری نخواهد آمد و علم دیگری هم نخواهد آمد. برای مثال در این پاراگراف زیر:س
 آخرین بند از توضیحات شما در مورد استاد الهی در بخش پاسخ به سوالات

س "- استاد الهی خلقت خاص نبودند، اما موفق شدند طی چندین زندگی زمینی، با کوششی مثال زدنی به مقام مظهریت دست یابند. این مقام، حداقل در تمدن حاضر، آخرین مورد خواهد بود و مظهریت دیگری در این حد نخواهد آمد. از اینرو، جهان بینی ایشان نیز آخرین علم است و علمی بالاتر نخواهد آمد. چون کامل و بی نقص است."س

در صورتی که مریدان ادیان و مذاهب دیگر معتقدند که یک موعود در آینده می آید. جواب شما به این مریدان چیست.س
س
جواب
آیا این افراد گفته اند که این «زمان آینده» کی می رسد؟ و این شخص مجهول قرار است دقیقن بیاید تا چه بکند؟س
بله این درست است که همه ادیان به این امر اشاره نموده اند که قرار است شخصی بیاید و دین را تکمیل کند، عدالت بیاورد، انسان را نجات بدهد و .... . اماس
برای روشن شدن این امر، مجبور هستم به اختصار، مسائلی را در این ارتباط روشن سازم. س

س ۱- دین به مفهوم اخص آن، از خلقت اولین انسان که خود، پیامبر هم بوده است، ایجاد شد و تا به آخرین پیامبر، یعنی محمد(ص)، ادامه یافت. بعد از آن رسالت به اتمام رسید. زیرا شریعت کامل شده بود.س

س ۲- بعد از خاتمه پیامبری، لازم آمد ولایت ایجاد شود و قوام یابد. ظهور این دوره را می توان در سلسله های طریقت ردیابی نمود. همانطور که عرفای این گروه های عرفانی طریقتی معتقدند، علی ابن ابی طالب(ع)، شاه طریقت می باشد.س

س ۳- حدود هفت قرن بعد از ایجاد ولایت، مظهریت کامل دیگری به نام سلطان اسحق یا سلطان سهاک ظهور یافت. او مرحله حقیقت را پایه ریزی نمود که از هر سه مرحله پیش، یعنی شریعت، طریقت و معرفت، برتر بود.س

تا اینجا می توان گفت، درخت دین بسیار تنومند شده بود و همه شاخ و برگی را که لازم بود، رویانده بود. با اینحال، این درخت بسیار بزرگ و پیچ در پیج، هنور ثمر نهایی خود را نداده و به اصطلاح به گُل ننشسته بود.س

س ۴- حدود هفت قرن بعد از سلطان اسحق، استاد الهی پا به عرصه وجود نهاد و چندین سال بعد، یعنی از سالهای جوانی تا آخرین روز زندگی خود، همه دستاوردهای ادیان و مذاهب و نِحله های عقیدتی برخاسته از آنها را بررسی نمود و با تکیه بر ماموریتی که از مبدا خلقت، مبنی بر «کشف اسرار»، کسب شده بود، این اطلاعات را فیلتر نمود و حقیقت بدست آمده را که عاری از هرگونه خرافه و تعصبات کور بود و پایه و اساسی استوار در عالم معنا داشت، با یافتن و برجای خود نهادن گوشه های گم شده، مانند یک پازل، تکمیل نمود. با اتمام این پروژه، یعنی ایجاد دانشگاه سیرکمال، دین کامل شد، ثمر داد و به گُل نشست، زیرا همراه با تمهیداتی دیگر، راه بازگشت نوع انسان به مبدا اصلی خود هموار شد. آیا غیر از این است که این امر، دلیل ایجاد ادیان از ابتدای خلقت بوده است؟س

س ۵- همه آنچه به عنوان پیشگوئی های استاد الهی در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آمده ، در واقع نه پیشگوئی، بلکه بخشهایی از پروژه ای می باشد که برای آینده این سیاره آبی رنگ در نظر گرفته شده است و حتمن به وقوع خواهد پیوست. با مطالعه این پیشگوئی ها(قسمت اول. قسمت دوم) درخواهید یافت که عدالت در برترین و ممکن ترین شکل آن، برای آینده جهان تهیه دیده شده است. پس عدالت هم کامل شد.س

س ۶- استاد با پاسخ دادن به مسائل بسیارمهم دیگر، مانند: این جهان هستی بر چه اساسی و تحت چه قوانینی ایجاد شده است، انسان از چه بخشهایی در بعد کوانتمی خود تشکیل شده است و این بخشها چگونه در تعامل و همکاری با یکدیگر می باشند، جمادات، گیاهان، حیوانات و بشر چگونه بوجود می آیند و چه ارتباط کوانتمی و ارگانیکی با یکدیگر دارند و دلیل این دگرگونی ها چیست و ده ها مورد دیگر، علم را نیز به انتها رسانده، تکمیل نمودند. س

س ۷- علاوه بر همه آنچه گفته شد، استاد وظائف انسان بر روی زمین را تشریح نمودند و آنچه بعد از مرگ فیزیکی برای ما رخ می دهد، یعنی به کجا می رویم و چه می شود را توضیح دادند. با این وصف، تکلیف انسان با خدا، با خودش و با محیط زیست روشن شده است. پس فلسفه و عرفان نیز تکمیل شده است.س

حال با همین مختصر که برایتان توضیح دادم، شما به سوال من پاسخ بدهید که:  قرار است کس دیگری بیاید که چه بکند؟ س

دوست عزیز، اگر شما دچار دگماتیسم و خشکه گرائی نباشید، که یقینن نیستید، و ذهنی باز داشته باشید، که مطمئنم دارید، خودتان قادر به درک حقیقت و پاسخ به سوال من خواهید بود. س
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود س
من اهل معنویت و عرفان و اینجور چیزها نیستم، ولی با گشت و گذاری در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان به این نتیجه رسیدم، بعد از اینکه ایران آزاد شود، خیلی از غربی ها برای دیدن مقبره استاد الهی به ایران هجوم می آورند. از نظر میهن دوستی و ملی گرائی می شود این را یک افتخار دانست.سس
س 
جواب
با درود س
بله حق با شماست. اگر به قضیه از این دید بنگریم، می توان گفت: وجود استاد، دستاوردهای ایشان و حتی مقبره او، در آینده افتخار میهنی و ملی هم خواهد بود و در کنار افتخارات دیگر ایران، باعث سرافرازی ما ایرانیان خواهد شد. دیدتان درست است.سس
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با عرض درود و...س
آمارگیری های پژوهشکده در مورد علایق ایرانیان به مسائل مختلف را دیدم، اما در آنجا بطور مستقیم دلیل آن را نیافتم. به نظر من، این مسئله که ما به علم و عرفان و موضوعات پخته علاقه ای نداریم، برای ما ایرانیان غم انگیز است. اینطور نیست؟س
س 
جواب
گفت موسی را یکی مرد جوان      که بیاموزم زبان جانوران
......
 چون زبانهای بنی آدم همه         در پی آبست و نان و دمدمه (مولوی)س
با  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

21.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس

با سلام. دیدگاه دانشگاه سیر کمال و استاد الهی درباره پرداخت خمس چیست؟ آیا خود استاد اصلا خمس پرداخت میکرده؟س 
جواب 
  
با سلام 
عزیزم در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ما با علم و عرفان و فلسفه سروکار داریم نه با شریعت ادیان. مسائل شرعی خود را می توانید با معممین و متشرعین درمیان بگذارید. با س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس

با درود فراوان. نظر شخصی شما در مورد سلسله پهلوی چیست؟ و فکر می کنید چه نوع حکومتی در آینده، برای ایران مفیدتر است؟س 
جواب 
  
با درودس
:پاسخ به قسمت اول سوال شما
رضا شاه، سرزمینی را تحویل گرفت که در آن مسائلی چون: بهداشت، علم، هنر، فرهنگ و ملیت افسانه ای بیش نبودند. حتی کشوری وجود نداشت و آخرین شاه قاجار، خرجی روزانه خود را از بیگانگان دریافت می داشت. آن سرزمین دارای هیچگونه زیرساختی نبود و مردم بی سواد، در ژرفنای بیماری های جسمی و خرافات دینی مفرط دست و پا میزدند. همه اینها را رضا شاه برای آن سرزمین مهیا ساخت و به آن شکلی معقول و قابل قبول از یک کشور واحد داد.س
محمد رضا شاه، همان خدمات پدرش را ادامه داد و علاوه بر آن، کشور ایران را به عنوان یک سرزمین مستقل، با پیشینه ای کهن و پرافتخار، و ایرانیان را مردمی با تمدن، به جهانیان شناساند.س
فرح پهلوی (دیبا) فرهنگ و هنر ایران را احیا نمود و در اِشلی نوین گسترش داد و جهانیان را با آن آشنا ساخت.س

:پاسخ به قسمت دوم سوال شما
مفید بودن یک حکومت، در گرو ایجاد یک دمکراسی سکولار تمام عیار، مبنی بر حقوق بشر و اقوام، و حفاظت جدی از آن می باشد. از اینرو نوع حکومت چندان اهمیت ندارد. البته در نظم نوین جهان، حتی بیش از این مقدار هم پیش بینی شده است. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

18.10.2021
                                                                                 
 (.کامنت دوم از شخصی با نام «فصل سرما»، بعد از پاسخی که هفته پیش ( در زیر همین قسمت)، به کامنت اول ایشان داده شد. (در کانال یوتیوب ما، زیر کلیپ «استاد الهی-قسمت چهارم» ارائه شده است   

کامنت دوم:س
سلام با تشکر از زحماتی که میکشید . بنده درمورد این جمله ( من این پسر را از مادرش، امانت گرفته ام ، این ......سلطان این دفعه او را زنده ....به مادرش برسانم ، اگر خواست او را بکشد .) در آثارلحق جلد اول چاپ سوم ۱۳۶۶ کاملن درست است . اما در آثارالحق جلد اول چاپ پنجم ، " این جمله نوشته شده (......اگر خواست او را ببرد )" اگر این مطلب در نظری دیگر نوشته ام بطور قطع بدانید که به نیت خیر خواهی، بوده . بنده ارادت خاص دارم. .سا

پاسخ به کامنت دوم آقای معظم له

با سلام و تشکر از پی گیری شما س
اول آنکه:   در مورد آنچه شما ادعا نموده اید، باید عرض کنم، اگر به گفته شما کسی در متن آثار استاد در چاپ های مختلف دست برده که البته چنین عملی تحت هیچ شرایطی جایز نیست، این مشکل آن شخص است نه پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان. س
دوم آنکه:   در خیرخواه بودن شما شکی نیست، اما خیرخواهی با لحن آمرانه و تحکم آمیز عنوان نمی شود. س
و دست آخر آنکه:   من شخصن از صمیم قلب از استاد درخواست می کنم، کرم نموده به همه ما در هر مقامی هستیم کمک کنند که اشکالات خود را رفع نموده، این امر مهم را درک نمائیم که راه حقیقی استاد الهی، راه دوستی، مودت و همکاری می باشد و نه ظلمت و کینه توزی. با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده. فرامرز تابش
 

10.10.2021
                                                                                         این سوال از طرف کاربری به نام «فصل سرما»[1]، در کانال یوتیوب ما، زیر کلیپ «استاد الهی-قسمت چهارم» ارائه شده است   
       
  سوال سس
لطفا کلمات را عوض نکنید گفتار ۱۵۶۳ من این پسر .........تا به دست مادرش برسانم ، بعدا اگر خواست اورا ببرد شما کلمه اورا بکشد گفتید که درست نیست س

جواب 
با تشکر از توجه شما باید به عرض برسانم، از آنجا که نوشته شما کمی درهم است و مابین برخی کلمات، فاصله نمی گذارید و از گیومه استفاده نمی کنید، مشخص نیست که دقیقن از چه چیز ایراد گرفته اید. س
اگر منظور شما در مورد جابجائی احتمالی کلمه " ببرد با بکشد " می باشد، باید گفت که آنچه در متن مقاله، در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان آمده، با آنچه در کتاب "آثارالحق" جلد اول ثبت است، کاملن مطابقت دارد. س
س".....تا من به دست مادرش برسانم ، بعدآ اگر خواست بکشد. " س
به عبارت دیگر، کاملن مسلم است که شما به این گفتار در آثار استاد توجه نفرموده اید و اشکالی که می گیرید نه تنها دقیق نیست، بلکه کاملن اشتباه است و آنچه در اینجا آمده صحیح است. س

پیشنهاد می شود به متن اصلی در کتاب " آثارالحق - جلد اول، صفحه ۵۹۲- خط سوم از پاراگراف دوم " توجه فرمائید تا با ارائه مطالب نادرست، خدای نکرده باعث انحراف اذهان نشوید، زیرا برطبق آموزش های استاد الهی، هیچ گناهی بدتر از منحرف نمودن ذهن مردم با مسائل واهی نیست. س
فکر می کنم برای عاقل، یک اشاره برای درک واقعیت کافیست . س 
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش 

[1] fasle sarma 
 

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود بسیار خدمت......س
این روزها بسیار از علم کوانتم صحبت می شود وآقای .... می گوید که این یک علم اسلامی می باشد که هزار سال قبل بوجود آمده است. آیا شما دقیقآ می دانید این علم چیست؟س 
جواب 

با درود. مقدمتن باید دانست که چیزی به نام علم کوانتم مطلقن وجود ندارد. زیرا کلمه کوانت[1] بطور کاملن ساده، به مفهوم کمترین مقدارممکن (انرژی) است که با ایجاد تغییراتی در یک سیستم مشخص، دارای کمیت خاصی می شود. احتمالن این مسئله اشتباه درک شده است. چیزی که در جهان علوم آکادمیک وجود دارد، مکانیک کوانتم ، شیمی کوانتم و .... است. همه این علوم کوانتمی، در واقع علوم جدیدی می باشند که از اوایل قرن بیستم به تدریج بوجود آمده اند. به نظر می رسد که در مجامع آکادمیک جهان، ماکس پلانک اولین کسی باشد که از این کلمه در تحقیقات خود بر روی ماده سیاه، استفاده کرده است.س 
متاسفانه فعلن مقاله فارسی را که در آن این مسئله را توضیح داده ام بیاد ندارم، اما در زبانهای غیر فارسی سایت پژوهشکده، در بخش بیوگرافی، در مقاله مکانیک کوانتم به این مسئله قدری بیشتر پرداخته ام.س
[1]Quant 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
از جائی سوال کردم که فرق بین آدم، بشر و انسان چیست ولی متآسفانه جواب مطلقآ نه روشن بود و نه منطقی. به من گفته شد در این پژوهشکده به این سوالات پاسخ داده می شود. متشکر خواهم شد اگر جواب مرا بدهید.س
 
جواب 
  با سلام
البته این یک امر عادی می باشد زیرا می توان استاد الهی را اولین کسی در حداقل تمدن حاضر دانست که این مفاهیم را بطور علمی و واضح برای ما تشریح نمودند.  بر طبق این تعالیم می توان گفت:س
بشر: س
پدیده ای است که خصوصیات فیزیکی و ظاهری یک انسان را دارد، اما قادر به تفکر نیست، زیرا در بعد کوانتمی خود، تنها دارای روح بشری می باشد و روح ملکوتی ندارد. از اینرو خلاقیت و تفکر از او سلب شده است.س
جنین تا زمانی که بدنیا نیامده است یک بشر است.س
انسان: س
در بعد کوانتمی خود دارای هر دو روح بشری و ملکوتی می باشد. بنابراین قادر به فکر کردن است و خلاقیت هم دارد.س
آدم: س
بطور کلی به خلقتی با خصوصیات کاملن ظاهری انسان اطلاق می شود. این کلمه بیشتر زمانی بکار می رود که صحبت در مورد کلیات باشد تا جزئیات. برای مثال گفته می شود: " از ابتدای خلقت، آدم همیشه با این مشکل روبرو بوده است" .س
برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقالات مربوطه در بخش علوم تلفیقی.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
ترس از خدا را چگونه ارزیابی می کنید؟س
 
جواب 
  با سلام
ترس از خدا یک دیوانگی و کژفهمی مطلق است. عرفا و بزرگان از این جمله استفاده می نموده اند تا افراد عامی را از ارتکاب به اذیت و آزار دیگران بترسانند. اما این امر در بین خود عرفا به مفهوم ترس از دور شدن از خدا بوده است. یعنی "ای دل کاری نکن که از یار دور شوی" و یا چیزی شبیه این.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
آیا شما موسیقی را حرام می دانید؟س 
جواب 
  با سلام
یکی از سریع ترین و مطمئن ترین راه های ارتباط با خدا موسیقی می باشد. استاد الهی در این رابطه می گویند: " موسیقی با روح سروکار دارد و روح با خدا" . س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                        از دوستان آتئیست           
  سوال سس
با درود
اگر خدا همه جا هست پس چرا برخی جاها اعمال زشت و توطئه آمیز می شود؟ آیا آنجا هم خدا هست؟س 

جواب 
  با سلام
جهان هستی متآثر از دو منبع انرژی الکترونی(نور) و پوزیترونی(تاریکی) می باشد. تراکم این دو انرژی در جای جای این جهان هستی شدت و ضعف دارد. به این ترتیب، هرکجا اثرات نور کمتر باشد، لزومن اثرات تاریکی بیشتر خواهد بود و بالعکس. س
یک فرمول در مورد شاخه های فکری و عقیدتی:س
هر کجا عده ای گرد هم آمده و به پرستش معبود خود مشغول باشند، تا زمانی که عقاید دیگران را مورد تمسخر و یا حمله قرار نداده اند و تنها به کار خود مشغول باشند، هیچ مشکلی در کار نیست و کسی نمی تواند مزاحم آنها شود، ولو آنکه این افراد مگس، موش و یا حتی نجاست پرست باشند. اما اگر این افراد حتی از پیروان ادیان رسمی جهان هم باشند ولی دائمن در صدد تخریب دیگران بوده و پیروان عقاید دیگر را پَست، نجس و ضد خدا بدانند، معلوم می شود بوئی، هرچند ناچیز، از خدا نبرده اند و در میان آنها خدا ظهور ندارد و به هیچ عنوان حقیقت را درک نکرده اند. خدای این افراد، یک خدای خیالی و پوشالی و دگم است که ناشی از توهمات خشن روان آسیب دیده این افراد می باشد.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 بنیادگرائی در دین چیست و آیا جایز است؟ با تشکر 
جواب 
  با سلام
بنیادگرائی در دین به مفهوم تکیه و تاکید بی چون و چرا بر تک به تک کلمات یک کتاب مقدس می باشد. بنیادگرایان دینی حتی تفسیر کتب مقدس خود را برنمی تابند و همه قوانین زندگی روزمره خود در اجتماع که محتاج کمی تعادل می باشد را از ظاهرآن کلمات استخراج می کنند.س 
به عقیده من، خشکه گرائی، تعصبات کور و بدترین نوع دگماتیسم، همگی ریشه در بنیادگرائی دارند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.10.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 به دوستان و اعضای خانواده ام می گویم که به حرفهای دیگران گوش ندهند و فقط آثار استاد را مطالعه کنند ولی یکی از بچه هایم این حرف را قبول ندارد. چه می توانم به او بگویم؟س 
جواب 
  با سلام
 من فکر می کنم حق با همان فرزند شماست که با این عقیده شما موافق نیست. یک انسان محقق، زمانی می تواند حقانیت و درستی راه خود را مورد تایید قرار دهد که با آنچه دیگر عقاید می گویند آشنائی داشته باشد. البته ایمان قلبی شرط لازم است اما در این دوره کافی نیست. باید مطالعه کرد و از نقطه نظرات دیگران آگاه شد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سسس
با درود و عرض ادب. آیا ما دانشجویان استاد الهی می توانیم با افرادی که اعتقاد به ادیان و آئین های دیگر دارند و یا سیاسی هستند معاشرت و دوستی کنیم؟س

جواب 
با درود
برخورد اجتماعی و معاشرت و دوستی با مردم، هیچ ارتباطی با دین و آئین و اعتقادات سیاسی ندارد. ایجاد دوستی معمولن بر اساس فاکتهای روانی مشخصی اتقاق می افتد که طرز فکر دینی و سیاسی می تواند تنها بخشی از این نقش را بازی کند، آنهم در شرایطی خاص. بارها اتفاق افتاده است که افرادی از یک دین با افرادی از یک دین دیگر ازدواج کرده اند، گرچه طرفین هر کدام نسبت به دین خود نیز پایبند بوده اند. س
در ارتباط با دانشجویان استاد الهی باید بگویم، بر اساس گفتارهای زیادی از ایشان، ما موظف هستیم با همه بخوبی و مهربانی و دوستی رفتار کنیم و می توانیم با همه افراد، صَرف نظر از آنکه به چه دین یا آئینی وابسته هستند و یا اصولن بی دین     می باشند، چه دیدگاه سیاسی دارند و یا اساسن سیاسی نیستند، دوستی و معاشرت داشته باشیم. س

یک توصیه مهم در این ارتباط:س
اگر توانستی با دوست خود که از دین، آئین و نِحله فکری دیگریست، بر سر یک میز بنشینی، فنجانی قهوه بنوشی و به این فکر نیفتادی که او را سوژه قرار داده ، تبلیغ عقیده خود را بکنی و یا نخواهی در هر موردی، بر اساس یافته های خودت به او درس بدهی و توانستی که او را همانطور که هست بپذیری و با او دوستی کنی و به قول فرزند ارشد استاد، امین الهی، موفق شدی که : " هیچ کس را نه پایین تر و نه بالاتر، بلکه نیکوکارتر از خودت ببینی"  می توان گفت، حداقل در این ارتباط، شرایط یک دانشجوی پخته استاد الهی را دارا می باشی.س

دوست من هرگز فراموش نکن، همگی ما ابتدا انسان هستیم و بعد هرچیز دیگر. ارزش یک دوستی خوب حقیقی، بسیار است و اگر نتوانی آن را حفظ کنی انسان ضعیفی هستی.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود س
متخصصان علوم تغذیه به ما یک زندگی گرمی را تحمیل می کنند. برای مثال میگویند تو می توانی در روز برای مثال ۵ گرم نمک، بیست گرم چربی، .... بخوری نه بیشتر. آیا این یک زندگی خسته کننده ای نیست که ما دائمآ در حال وزن کردن ادویه و کره و پنیر باشیم؟س

جواب 
با درود
ببینید اطلاعات این متخصصین ناشی از اطلاعاتی است که هراز چند گاهی، پژوهشگران و محققین در مجلات علمی بچاپ می رسانند. این امر دارای اشکالاتی می باشد که دقت این پژوهشها را زیر سوال می برد.س
 یکی از این اشکالات آنکه:  تیم های پژوهشی، از مراکز مختلفی برای پروژه خود بودجه دریافت می کنند که در برخی موارد بسیار هنگفت می باشند. از اینرو این تیم ها در فشار هستند که بیلان و نتیجه کار خود را ارائه دهند. در غیر اینصورت این بودجه قطع خواهد شد. از اینرو این افراد از کمترین چیزی که بشود بر آن اساس یک نتیجه علمی را عنوان نمود، سود می جویند و در آن مورد در مجلات علمی مقاله می نویسند. س

دو مثال: س
مثال اول: در دارچین مقداری کومارین می یابند و بر اساس تحقیقات دیگری که قبلن انجام شده و بر آن پایه و چند آزمایش بر روی تعدادی از بیماران و یا افراد عادی، کومارین برای کبد، مخرب اعلام شده است، نتیجه می گیرند که برای مثال در روز یک گرم دارچین مجاز است. س

مثال دوم: در مورد نمک نیز آزمایشات علمی آکادمیکی انجام شده است. حداقل در سندی که در اختیار من می باشد، این آزمایشات بر روی افرادی انجام شده است که به فشار خون بالا دچار بوده اند و با کم کردن نمک مصرفی روزانه آنها برای چهار هفته، متوجه شده اند که فشار خون آنها پائین آمده است و از این امر نتیجه می گیرند که دلیل عمده و یا یکی از دلایل عمده مرض فشار خون، مصرف نمک بالاست! امری که چندان منطقی به نظر نمی رسد. س
در این ارتباط چیزی که غالبن در نظر گرفته نمی شود، تفاوت مابین بدنهای مختلف و طبایع آنهاست. بدیهیست بدنی که ۹۵ کیلو وزن دارد و دارای طبیعت گرم است و غدد تعرق آن کم ترشح می کنند، با بدن دیگر با طبیعت سرد و وزن کمتر و غدد تعرق پرترشح، در جذب، پروسس و دفع انواع اغذیه، کاملن متفاوت است.س

 تا مدتی پیش، متخصصان تغذیه، قهوه را مضر برای کبد می دانستند، اما حالا تعدادی از پزشکان انگلیسی به بیماران خود که دچار تخریب کبد هستند، مصرف هرچه بیشتر قهوه را توصیه می کنند و معتقد هستند که تحقیقات جدید، موید آن است که قهوه در ترمیم بافتهای کبد بسیار موثر است.س
متاسفانه دیده شده است که بسیاری از متخصصان تغذیه، فقط قصد ساختن برنامه برای کانال های تلوزیونی اینترنتی دارند که در میان برنامه های خود، به چنین مطالبی هم می پردازند. س

در این راستا نباید فراموش کرد که شناخت دانشمندان نسبت به بدن انسان هنوز دوران جنینی خود را طی می کند. اما این امر با تولد «علوم تلفیقی» به تدریج در حال تغییر است و تا حدود بیست سال دیگر با یک پزشکی کاملن متفاوت روبرو خواهیم بود. تا آن روز ضمن آنکه توصیه های پزشکی را در نظر می گیریم، یک رویه متعادل در مصرف هر نوع مواد غذایی که به آن میل داریم را هم از یاد نمی بریم.س
شاید در آینده ای نزدیک برخی از تحقیقات آکادمیک در مورد نمک را ترجمه نموده مورد بررسی قرار داده، انتشار دهم.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود بر شما.....س
عده ای از متخصصان و پزشکان معتقدند که طبایع بدن، مانند بلغمی، سودائی، صفراوی و غیره هیچ پایه و اساس علمی ندارد و قابل اعتنا نیست. می خواستم نظر پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان را در این مورد بدانم. با تشکر

جواب 
البته نمی توان به این متخصصان ایراد گرفت. زیرا در جهان علم، برای قبول هر چیز باید فاکتهای مشخص علمی که بر اساس تحقیقات آکادمیک بدست آمده اند، در دست باشند.س
اما قبل از هرچیز باید بگویم که در حال حاضر برای پزشکی آکادمیک، هیچ جایگزن و آلترناتیوی وجود ندارد. با این حال برخی مراجع آکادمیک پزشکی، آیورودا را که اساس کار خود را بر طبایع بدن یا همان دوشاها یعنی واتا، پیتا و کافا و ترکیباتی از آنها بنا نهاده، مورد تائید قرار داده اند و این مراکز درمانی در اکثر کشورهای غربی مشغول به کار هستند. اما کار درمان را افرادی در این مراکز برعهده دارند که پزشک آکادمیک هستند. این امر به مفهوم تلفیقی از پزشکی باستانی هند که در مطابقت کامل با پزشکی باستانی ایران قرار دارد و پزشکی آکادمیک می باشد.س

باید بیاد داشت که پزشکی کنونی نیز هنوز کامل نیست و نقایص بسیاری دارد، ولی با ارائه جهانبینی جدید یا همان «علوم تلفیقی» که اجازه می دهد جهان و به تبع آن، بدن انسان نیز در ارتباط با بعد کوانتمی آن مورد بررسی قرار بگیرد، در آینده یقینن با پزشکی کامل تری روبرو خواهیم بود که قادر خواهد بود بر بیماری غلبه کند. در آن روز بطور حتم، محققان و پژوهشگران با شناخت مناسب و علمی بعد کوانتمی بدن انسان، به واقعیت طبایعی که شما نام بردید پی خواهند برد. با این وصف هر تغییری در جهان پزشکی در چهارچوب مراکز آکادمیک رسمی صورت خواهد گرفت.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با سلام
 گفته می شود جف بزوز که یک میلیاردر معروف است، در زمینه طولانی کردن عمر انسان سرمایه گذاری بسیار بزرگی نموده است. سئوال من اینکه آیا از دیدگاه پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، طولانی شدن عمر انسان امکان پذیر است و یا این مسئله تنها یک پروپگاندا می باشد؟م

جواب 
  با سلام
 بله این امر صحت دارد. استاد الهی در یکی از پیشگوئی های خود در ارتباط با آینده سیاره زمین می گویند: دانشمندان خواهند توانست عمر انسان را طولانی کنند، اما بر مرگ غلبه نخواهند کرد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
در یکی از شبکه های تلوزیونی، یک سریال شبه علمی نمایش داده می شود که بر طبق آن، ارواح در برخی خانه ها لانه کرده و اهالی را آزار می دهند. نظر شما از دیدگاه دانشگاه سیرکمال چیست..م

جواب 
  با درود
طبق آموزش های استاد الهی، ارواح کمال نیافته بعد از مرگ، گذشته از برخی موارد خاص، بلافاصله به برزخ منتقل می شوند. در موارد خاص هم که لازم آید آن روحِ جدا شده از جسم، برای مدتی معین و برای انجام کاری در زمین بماند، به هیچ عنوان اذیت و آزاری برای کسی ایجاد نخواهد کرد. طبق همین تعالیم، آن موجودات غیرقابل روئیت که برخی اوقات در برخی اماکن، ایجاد ناآرامی می نمایند، از انواع موجودات قدیمی ساکن سیاره زمین هستند و نه روح انسانی. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به سلسله مقالات «موجودات هوشمند سیاره زمین» مراجعه نمائید.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
 یک سوال کوتاه.  نظر شما در مورد سقط جنین چیست؟.م

جواب 
  با درود
طبق تعالیم استاد الهی، اگر در یک کشور، قانون این امر را مجاز بداند، سقط جنین ایرادی ندارد. برای مثال در کشور هندوستان به علت ازدیاد جمعیت و فقر مفرط ، از سال ۱۹۷۱ سقط جنین آزاد اعلام شده است و در سال ۲۰۰۳ حتی قوانین تکمیلی در این کشور وضع شد که زنان بر طبق آن بتوانند بطور بهداشتی تر این امر را به انجام برسانند. البته در مواردی که جان مادر در خطر باشد، و یا حالت اجبار پیش بیاید، بازهم می شود جنین را سقط نمود.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.09.2021
                                                                     این سوال از طرف دوستان آتئیست برای ما ارسال شده است                              
  سوال سس
با درود
من یک آتئیست هستم و معتقدم شما برای اثبات نظرات خود از مراجع نادرست استفاده می کنید. برای مثال از آلبرت اینشتن مثال می آورید که در مورد خدا این یا آن را گفته است. حال آنکه خود او می گوید مردم از من سوالاتی خارج از علم می کنند و من هم مجبور می شوم به آن پاسخ دهم. با این حال او مرجع صحیحی برای این منظورنیست و به قول استاد ما آقای..... این کار یک مغالطه است .م

جواب 
  با درود
اول آنکه: س
باید خدمتتان عرض کنم که تصور من بر آن است که در سوال شما، مفهوم مغالطه بطور کامل درک نشده است. مغالطه به طور مختصر به مفهوم یک قیاس نادرست است که خروجی و یا نتیجه آن صحیح نباشد . به زبان عامه، یعنی شما با برهان غلط بخواهید به نتیجه صحیح، یا دلخواه خود برسید و اگر این نوع بحث عمدی باشد به آن سفسطه می گویند.س

دوم آنکه: س
آن گفتاری که شما از آلبرت آینشتاین ارائه داده اید را من در مجموعه ای از گفتارهای ایشان به فارسی و آلمانی که در اختیار دارم نیافتم.س

سوم آنکه:س
آنچه شما در مورد مرجع ناصحیح می گوئید نیز تنها با احتساب آنکه مرجع کیست و موضوع بحث چیست، می تواند صحیح باشد. س
برای مثال شما نمی توانید گفتار یک کشیش یا یک معمم که هیچگونه تحصیلاتی در رشته فیزیک ندارد را در یک بحث فیزیکی مورد استناد قرار دهید. اما می توانید نظر یک فیزیک دان را در مورد خدا مورد استناد قرار بدهید، زیرا در مورد اول، یک شخص خاص را در مقابل یک موضوع خاص قرار می دهید. کاملن واضح است که در این راستا، هیچ ارتباطی مابین موضوع بحث و مرجع وجود ندارد . اما مورد دوم امریست صحیح، زیرا یک شخص متخصص که با علوم آکادمیک عاری از هرگونه خرافه سرو کار دارد در مقابل یک بحث همگانی و عمومی قرار می گیرد.س

چهارم آنکه:س
همه فرزانگان ایران مانند اوستانس و یونان باستان مانند تالس و همه دانشمندان طراز اول جهان که مسیر علم و دانش را تغییر داده اند و اکثر فلاسفه باستانی و معاصر و همه پدران بنیانگذار آمریکا که بنیانگذار بزرگترین دمکراسی جهان نیز می باشند، مانند جورج واشنگتن و توماس جفرسون، عمیقن به خدا باور داشته اند. آیا می توان گفت چنین مغزهای متفکری همه در اشتباه هستند و حق با آتئیست هاست!!!س
برای مثال آینشتاین می گفت: من به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم. خدایی که دائمن و لحظه به لحظه خواست خود را به انسانها دیکته نمی کند و...س
از طرف دیگر حداقل به دو فیزیک و ریاضی دان بزرگ مانند دکارت و نیوتن می توان اشاره نمود که هر دو الهیات دان نیز بوده اند. س

با این حساب می بینید که نه تنها آینشتاین مرجع صحیحی برای مباحث خداباورانه است بلکه برای اکثر مطلق مردم جهان بهترین مرجع نیز می باشد، زیرا همگان او را به عنوان یک عقل برتر می شناسند (که البته من با این مسئله موافق نیستم) . بدیهیست که به هیچ وجه چنین فردی را نمی توان به خرافه گرائی و یا عقب ماندگی ذهنی متهم نمود. س

گذشته از همه آنچه گفته شد، استناد ما به یکی از سخنان آینشتاین در مورد فیزیک کوانتم و مقوله خدا، در راستای مدلل نمودن وجود خدا نیست، بلکه مقصود آن بوده است که بگوئیم، آنچه دانشمندان بزرگی مانند آلبرت آینشتاین ، رنه دکارت و ایزاک نیوتن در مورد ساختار جهان هستی و ارتباط آن با خدا بدنبال آن بوده اند، بوسیله استاد الهی کشف و دسته بندی شد و در اختیار همگان قرار گرفت. این همان مقوله ای می باشد که ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تا به اینجا در چهارصد مقاله و به شش زبان سعی در اثبات صحت آن داشته و داریم و این در حالی است که شاید بیش از چهار هزار مقاله نیز آماده انتشار می باشند. س

بطور خلاصه، آتئیسم زمانی بوجود آمد که عده ای اشخاص منطقی که ضمنن از تهدیدات دینی و مذهبی نیزهراسی بدل راه نمی دادند، در تعارض با خشکه گرایی و تعصبات کور مرتبط با تعاریفی نادرست و بسیار خرافی در مقوله الهیات، بخصوص الهیات اسلامی به مبارزه پرداختند. اتفاقن من معتقد هستم که پدیده آتئیسم برای جهان ادیان بسیار مفید است، زیرا این تفکرات، در واقع مانند یک وزنه مناسب در مقابل دگماتیسم دینی و مذهبی عمل نموده آن را به چالش می کشد. س
با این حال، من به شما و استادتان قول می دهم که اگر با یک ذهنیت باز و بدون پیش فرض و پیش داوری،  مقالات ما را حداقل در بخش علوم تلفیقی مطالعه بفرمائید، یقینن با یک خدای بسیار خردمند و دوست داشتنی مواجه می شوید و درمی یابید، در نزد او خداباور و آتئیست هیچ فرق نمی کند و ضمنن با نقشه و طرح منطقی و عقلائی او برای همه موجودات در سراسر کائنات آشنا می شوید. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.09.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
از آنجا که به نظر می آید شما با خشکه گرائی در دین مخالف هستید، ترجیح می دهم این سوال خود را با شما در میان بگذارم. و آن اینکه: نه تنها خشکه گرایان بلکه همه مسلمانان معتقد هستند که دین اسلام تا ابد کامل است و تغییر ناپذیر. لطفآ نظر خود را در این مورد بفرمائید.م

جواب 
  با درود
مقدمتن باید دانست که ایجاد هر دین، مذهب، مسلک و عقیده ای دارای سه مرحله اساسی می باشد: مرحله آغازین، مراحل میانی و مرحله پایانی. س
با مطالعه دقیق تاریخ ادیان، می توان به سهولت به این نتیجه اساسی رسید که شروع هر دین و هر نِحله ی عقیدتی، تا استقرار اولیه آن، همیشه با مشکلات و مخالفت های زیادی همراه بوده است و خواهد بود. اما درست پس از این استقرار نسبی، زمان ارائه احکام شریعت مربوط به آن دین و آئین آغاز می شود. این دوره، دوره تحکیم احکام شریعت آن دین است. قبول و اجرای آن احکام، فقط برای مریدان آن دین و مسلک، تعبدی و بی چون و چرا می باشد . س

پس از آنکه جوهر شریعت در ذهن افراد معتقد به آن دین جا افتاد، مرحله دیگری شروع می شود که مرحله طریقت نام دارد. پس از آن، اشخاصی که این مرحله را با موفقیت در یک یا چند زندگی زمینی طی نمایند، به مرحله فکری جدید و بازتری وارد می شوند که مرحله معرفت نام دارد. با اتمام این مرحله، مرحله حقیقت شروع می شود و پس از آنکه اشخاص، از یک اهل حق ظاهری به یک اهل حق حقیقی تبدیل شدند، به کمال روحی خود دست خواهند یافت. هر چهار مرحله شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت را می توان مراحل میانی ایجاد یک دین دانست. در این حال، مرحله نهایی، همانا کسب کمال روحی است. س
با این توضیحات می توان گفت: هر دین، با ابتدائی ترین مرحله شروع به کار می کند. با این حساب، شریعت یک دین، مطلقن کامل نیست. اما برنامه ای که از ازل برای همه ادیان بطور یکسان تعیین نموده اند، از ابتدا کامل بوده است و این برنامه همانا حرکت روحی در بستر یک دین برای کسب کمال روحی و بازگشت به مبدا اصلی می باشد.س

بنابراین، یک دین را از نظر برنامه اولیه ای که مبدا خلقت برای همه ادیان گذاشته است, می توان کامل دانست. اما چون هر دین با شریعت شروع می شود و شریعت، ابتدائی ترین بخش از چهار مرحله پیشرفت روحی است و درست به همین دلیل همیشه با خشکه گرائی و دگماتیسم همراه می باشد، تا به مرحله حقیقت نرسد، مسلمن نمی توان آن را کامل تلقی نمود. س

فراموش نکنید که آنچه خصوصن در این عصر، مردم را از دین گریزان کرده است، خشکه گرائی در شریعت است . زیرا در مراحل بالاتر، به مرور خشکه گرائی مذهبی از بین می رود. همانطور که شاهد آن هستیم، کسی از دراویش سلسله های مختلف شکایتی ندارد و آنها را تخطئه نمی کند.س

سوال در مورد پاسخ فوق

آیا توضیح شما در مورد مسیحیت که مسیحیان آن را یک دین نمی دانند و معتقدند که دارای شریعت نیز نمی باشد هم صدق می کند؟ چگونه؟س

پاسخ
چنین ادعاهایی معمولن از طرف مسیحیان کم سوادتر تا متوسط، به ویژه از طرف نوکیشان مسیحی که خاستگاه آنها دین اسلام است، عنوان می شود. اما در سطوح بالاتر مسیحیت، چنین مسائلی مطرح نیست. س
مسیحیت یک دین است و دارای شریعت نیز می باشد. دلیل آن اینکه، عیسی در انجیل متی در بخش «موعظه بالای کوه» می گوید: (کسب اطلاعات بیشتر)س
س " گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات موسی و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمده‌ام تا آنها را تکمیل کنم و به انجام برسانم. ..."س
و این عملن به مفهوم پذیرفتن شریعت موسی می باشد که قرار است تکمیل شود. با این اوصاف، وی برای دین خود قائل به یک شریعت حتی کامل تر از شریعت موسی می باشد. س

نکته دیگر آنکه: بنابر تعریف استاد الهی، دین به مفهوم گردآمدن افراد برای رسید به خدا است و اساسن تعریف دیگری بر آن مرتبط نیست. از اینرو مسیحیت نیز یک دین محترم است مانند ادیان دیگر. زیرا عیسی در یوحنا فصل ۱۴ آیه دوم می گوید: س
س " در خانۀ پدر منزل‌های بسیاری است، وگرنه به شما می‌گفتم. می‌روم تا مکانی برای شما آماده کنم"س
بنابراین در مسیحیت نیز هدف رسیدن به خدا (منزلی در خانه پدر) می باشد، پس یک دین است. نتیجه آنکه همه آنچه درمورد ادیان دیگر گفته شد ، در مورد دین مسیحیت نیز صدق می کند.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

26.08.2021
                                                                                                   
  سوال سس
با درود
شما یکی از گفتارهای استاد الهی را در سوشیال مدیای پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان انتشار داده اید که موید آن است که ما باید با همه با دوستی و صلح و صفا رفتار کنیم، چه آنها خوب باشند و چه بد. پس با این وصف، هرکه به ما ظلم کرد باید ما نه تنها کوتاه بیاییم بلکه به او خوبی هم بکنیم. برای مثال دست همه جنایتکارانی را که هم اکنون در کشورمان مشغول آدمکشی هستند باید ببوسیم. آیا این طرز فکر عاقلانه و صحیح است؟ من که شک دارم . م

جواب 
  با درود
در این گفتار، صحبت از بد یا خوب بودن انسانها در حالت عادی و متعارف است. این بدان معناست که برای مثال، همسایه شما قمارباز و یا همجنسگراست و ممکن است شما وی را بر همین اساس آدم بدی بدانید. زیرا بد یا خوب بودن، یک امر نسبی   می باشد و مطابق با سطح فکر شماست. در این حالت توصیه شده است که باید با او نیز خوش رفتار باشید و به نیکی عمل کنید. اما زمانی که صحبت از پایمال شدن حقوق شما در بین است، مسئله کاملن متفاوت است و آنجا شما باید طبق آموزش های استاد الهی، از حق خودتان دفاع نموده و دفع ضرر کنید. در این رابطه عده ای هستند که حتی برای حقوق دیگران نیز اقدام می کنند. برای مثال حامیان حقوق بشر، حقوق حیوانات و غیره.  یقینن این امریست بسیار پسندیده و نیکو و مورد تآئید مقام معنویت نیز می باشد. زیرا بنابر عقیده استاد، هر شئیی که از عدم پا به عرصه وجود بگذارد، دارای حقوق خاص خود می شود.س

با این وصف، برطبق آموزش های استاد الهی، اگر کسی اجازه دهد مظلوم واقع شود، و بر علیه آن، دست به اقدام نزند و سعی خود را برای رهائی از این مظلومیت نکند، حتی به اندازه ظالم مقصراست. س
بنابراین ما باید سعی کنیم در حالت عادی به صِرف آنکه کسی را بد می دانیم با او نه تنها بد رفتاری نکنیم، بلکه به نیکی نیز عمل کنیم، اما اگر این شخص یا هرکس دیگری به حقوق ما، خانواده و حتی اجتماع ما آسیب برساند، در آن صورت موظف هستیم دفع شر کنیم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

22.08.2021
                                                                                                  
  سوال سس
با درود و ..... سوال من این است که شما دائمآ در مقالات مختلف بر خشکه گرائی، تعصب و دگماتیسم می تازید و آنها را مردود می دانید بدون آنکه حد و مرز آنها را تعیین نموده باشید. بدین شکل کسی نمی تواند دقیقن متوجه شود که دچار دگماتیسم هست یا خیر. با این وصف قادر نخواهد بود خود را اصلاح کند، حتی اگر مشتاق این تغییر هم باشد. اگر ممکن است کمی در این مورد توضیح بدهید. با سپاس از شما

پاسخ

با درود. من تصور می کنم در مقالاتی که در این مورد نوشته ام ، به ویژه در مقاله «دگماتیسم» توضیحاتی داده ام . اما شاید بیراه نباشد که بطور مختصر به حد و مرز مابین این مشکلات روانی بپردازیم.س

همانطور که در مقاله دگماتیسم بدان پرداخته شده است، هر قراری که شما در اعمال و افکار و حتی نیات روزانه خود با خودتان می گذارید یک دگما محسوب می شود. اما آیا همه این قراردادها منفی هستند؟ پاسخ من این است که خیر . درست به همین دلیل است که من در آن مقاله، دگماها را به دو دسته دگمای سفید و سیاه تقسیم نموده ام. برای مثال اگر شما با خودتان قرار بگذارید که هر شب سر ساعت هشت به رختخواب بروید و هر روز صبح ساعت شش از خواب برخیزید، خب مسلمن این یک دگما محسوب می شود و چیز بدی نیست و می تواند جزو دگماهای سفید هم بحساب بیاید. اما اگر در این رابطه، برخی از اولویت ها را زیرپا بگذارید، این دگما دیگر دگمای سفید محسوب نمی شود، زیرا الویت ها بالاتر از حتی دگماهای سفید می باشند. س

برای آنکه در ایمیل بعدی از من نخواهید که بیشتر توضیح بدهم، برایتان در همین مورد یک مثال ساده می آورم.س
فرض کنید فرزندی دارید که به مشکلات مربوط به دوره بلوغ گرفتار است و احتیاج دارد با شما صحبت کند و زمانی که امکان این تبادل نظر ایجاد می شود با زمان خواب شما، که حالا یک عادت هم شده است، تداخل پیدا می کند. خب بدیهی است که در این صورت شما باید طبق قوانین الویت ها، از خواب خود بزنید و آن دگما را بشکنید و به مسئولیت خود عمل کنید.س

متآسفانه مشکل اصلی ما محدود به اینگونه دگماها نیست. زیرا گرچه چنین دگماهایی می توانند مشکلات روانی در اجتماع کوچک خانه بوجود آورند که یقینن به اجتماع بزرگ خارج از خانه نیز بسط خواهند یافت، اما مشکل بزرگتر، دگماهای خرافی و یا حتی غیرخرافی دینی می باشند که در طول تاریخ، فجایع بزرگی را ایجاد نموده اند. برای مثال مارتین لوتر با تثبیت نهضت اصلاحات دینی خود، تصور می نمود که یهودیان دسته دسته به مسیحیت از نوع پروتستانی آن روی خواهند آورد. اتفاقی که هرگز حتی در مقیاس کوچک نیز به وقوع نپیوست. این امر، لوتر را چنان برآشفت که آن کتاب شرم آور خود را نوشت و در آن، دگماهایی تعیین نمود که سالها بعد، اساس وحشیگری و خشونت وصف ناپذیر نیروهای اس اس و گِستاپو در آلمان نازی شد و به قتل عام میلیونها نفر انجامید. س

اکثریت احکام دین اسلام نیز دگماهایی هستند که برخی از آنها، مانند نجس دانستن غیرمسلمان، فجایع زیادی ببار آورده است و جان و مال و ناموس بسیاری از، نه تنها دیگراندیشان بلکه صاحبان کتاب که حتی در قرآن هم مورد تایید قرار گرفته اند را   بر باد داد و این امر هنوز هم با شدت شگفت آوری در برخی از جوامع اسلامی ادامه دارد. پرتال اینترنتی آقای خمینی سرشار است از دگماهایی از این دست.س
اِشکال دگماهای مذهبی و فرقه گرایانه در این است که چون از روی مطالعه و فهم دقیق از مسئله دین، از شخصی به شخص دیگر انتقال نیافته اند، در اولین فرصت که مجال بروز یابند، از یک مسئله شخصی به یک زورگوئی عمومی اجتماعی بدل گشته به انسانها ضربه ای جبران ناپذیر تحمیل می کنند. برای مثال: س
زمانی که یک مسلمان معتقد، قائل به حجاب همسر و دخترانش باشد، داری یک دگما است که از اعتقاد او سرچشمه می گیرد و ظاهرن بی خطر است، زیرا یک اعتقاد شخصی است. اما با ازدیاد این افراد در یک جامعه و به محض آنکه یک خشکه گرای مذهبی به این جماعت اضافه شود، این دگما با استفاده از دگماهای مذهبی دیگر، تشدید شده، حالت متعصبانه تری بخود می گیرد و تبدیل به حجاب اجباری برای همه زنان می شود و این سرآغاز یک تراژدی دینی است.س

با این وصف سوال این است که چه باید کرد و نقشه راه کدام است؟ س
به اعتقاد من، در اولین قدم باید با هرنوع دگمایی که انسانها را وادار به تقلید کورکورانه می کند مبارزه نمود. زیرا تحقیق بر تقلید ارجحیت دارد.س
در دومین قدم باید سطح مطالعه را در مورد موضوعاتی غیرعقیدتی، برای مثال در زمینه های مختلف علم، و همینطور مطالب مربوط به ادیان و نِحله های فکری دیگر، بدون پیش داوری، گسترش داد. س
قدم مهم دیگر آن است که برای همه عقاید همه نحله های فکری احترام قائل شویم. س

استاد الهی معتقد هستند: "هرکجا که بگویند حقیقت فقط پیش ماست و اگر جای دیگر بروی گمراه می شوی، بدان حقیقت را درک نکرده اند و از آنها دوری کن. زیرا حقیقت همه جا هست." س

جمله «حقیقت همه جا هست» کلید مبارزه با دگماهای متعصبانه و کور است. برای مثال با آنکه من شخصن احترام بسیار زیادی برای عیسی مسیح قائل هستم، ولی ایشان را خدا نمی دانم زیرا خود او گفته است «خدا از من بزرگ تر است»(یوحنا14-28) و این امر حداقل در انجیل یوحنا ثبت است، با این حال زمانی که یک مسیحی به من بگوید، عیسی تنها خدای زنده است، من هیچ گونه عکس العمل منفی نشان نمی دهم، حتی درونن هم او را تخطئه نمی کنم، زیرا آن گفتار استاد در گوشم زنگ می زند که: «هرگاه این دین و آن دین نکردی، به عرفان رسیده ای». بنابراین، اینکه او درست می گوید یا نه، مسئله ای است که اگر من دچار دگمای سیاه مذهبی نباشم، بطور طبیعی، شامل اعتقاد او از یک سو و احترام من به اعتقاد او از سوی دیگر می باشد و تا زمانی که نخواهد مرا وادار به پذیرفتن آن اعتقاد کند، یک رابطه صحیح محسوب می شود. بدیهیست اگر آن فرد نظر مرا بخواهد، در آنصورت موقعیت دیگریست و می توان بسیار محترمانه اظهار نظر نمود.س

بطور خلاصه، تا زمانی که مهار اعتقادات خود که در واقع هر کدام یک دگما می باشند را در دست داریم، طوری که میل بسط جبری آن، به خارج از ذهن و خارج از حیطه زندگی شخصی خودمان موجود نباشد، این امر مشکل زا نیست. البته باید بیاد داشت که معرفی یک عقیده با وادار نمودن افراد به پذیرفتن آن عقیده، دو امر کاملن متفاوت است. س

برای بررسی دقیق این معضل جهانی و تاریخی باید وارد روانشناسی دینی شویم که این خود، یک کتاب مجزا و کامل خواهد شد. فکر می کنم برای روشن شدن مطلب، در حد پاسخ به یک سوال، تا همینجا کافی است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.08.2021
                                                                                                  
  سوال سس
با درود، آیا شما می دانید در ایران چه خبر است؟ کرونا و کشتار و در افغانستان نیز کشتار مردم توسط اسلامیستهای تندرو و ظلم و ستم تا نهایت. پس خدا کجاست؟ من که اصلآ نمی فهمم.سسس

پاسخ
اندکی صبر، سحر نزدیک است.س   

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
در ارتباط با پاسخ به سوال پیش

سوال
با درود مجدد. شما در جواب سوال بنده نوشته اید که سحر نزدیک است. اما عملآ می بینیم که شب تازه شروع شده است و هیچ اثری هم از سپیده نیست. شما به چه علت اینقدر خوش بین هستید؟ آیا این خوش بینی یک اشتباه محاسبه نیست؟س

پاسخ
با درود. فریب ظاهر وقایع را نخورید. آنچه ما و باقی مردم دنیا فعلن شاهد آن هستیم، قابل مقایسه با یک ابر نواختر (سوپرنوا ) می باشد . این انفجار غوا آسا که اثرات نورانی آن تا چندین روز حتی از یک کهکشان هم وسیع تر و بزرگتر است، از دید انسانهای عادی و غیرمتخصص، یک پدیده بسیار عظیم و ترسناک است که تحت هیچ شرایطی نابود شدنی نیست. حال آنکه یک متخصص علوم فضائی می داند که این پدیده نشان دهنده آن است که یک ستاره پیر، منفجر و نابود شده است و دیگر آنجا نیست و همه آنچه قابل مشاهده است، تنها اثرات نابودی آن ستاره است و بس. س
وضعیت سیاره ما هم همینطور است. ما در انتهای شب قرار داریم. سربسته بگویم: " نظم قدیمی جهان به سر آمده و نظم نوینی در راه است." س
برای کسب اطلاعات دقیق تر، مراجعه کنید به پیشگوئی های استاد الهی در مورد آینده زمین و ساکنان آن در لینکهای زیر: س

پیشگوئی های استاد الهی به زبانهای زیر: س
  
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.08.2021
                                                                                                  
  سوال سس
با عرض درود، لطفآ بفرمائید چگونه می توان برخی افراد را که با راه ما موافق نیستند، وادار به قبول حقیقت و پذیرفتن واقعیت عقاید حضرت استاد الهی نمود.سس

پاسخ
دوست عزیز با خواندن این سوال شما، حقیقتن فشار خونم بالا رفت و برآن شدم تا از پاسخ دادن به این سوال صرف نظر کنم، اما پس از مدتی تفکر، تصمیم گرفتم پاسخ شما را بدهم تا دیگران نیز با تفکرات حاکم بر سیستم آموزشی استاد الهی آشنا شوند. س
عزیزم آیا می دانید کلمه «وادار» نمودن افراد به انجام هر کاری، حتی مثبت، یک بار منفی سنگین دارد؟س
آیا می دانید کلمه «وادار» نمودن، به مفهوم اِعمال یک دیکتاتوری تمام عیار است؟س
آیا می دانید در طول تاریخ، با تکیه بر همین کلمه، چه خونها ریخته شده و چه خانه ها بر باد رفته و چه تجاوزات جنسی انجام شده است؟س
آیا می دانید، یکی از عواملی که باعث خشکه گرائی در دین، در شدیدترین شکل آن شده و کار ادیان را بدینجا کشانده ، تکیه بر همین کلمه است؟س
آیا می دانید استاد الهی یکی از سرسخت ترین افراد تاریخ برعلیه وادار نمودن اشخاص به انجام این و یا آن کار و یا پذیرفتن ایده و عقیده ای خاص بوده اند؟س
 من می توانم از آثار استاد، ده ها شاهد بیاورم و به شما ثابت کنم که عقاید ایشان درست بر خلاف آن چیزی است که در ذهن شما جاگرفته است. س
آیا می دانید که استاد الهی، درست برخلاف عقاید خشکه گرایان، اعلام نمودند که هر کس هر دینی را بخواهد می تواند انتخاب کند؟ و آیا می دانید که ایشان حتی بت پرستان را نیز تخطئه نمی کنند و هرگز از کسی نخواسته اند که به راه ایشان درآید؟س

آثار ایشان سرشار است از آموزش هایی مبنی بر آزادی انسانها در پذیرفتن یا رد هر عقیده ای. حال شما از من می پرسید که چگونه می توان مردم را وادار به پذیرفتن عقاید استاد الهی نمود!!!!! س
با همه احترامی که ، ندیده و نشناخته، برای شما قائل هستم ، باید عرض کنم، تصور می کنم که جنابعالی حتی به ظاهر تعالیم استاد الهی نیز عنایت نفرموده اید و یا متآسفانه دچار دگماتیسم هستید.س

توماس جفرسون، یکی از بنیانگذاران، یا پدران آمریکا، که عمیقن یک خداباور بود، در یکی از نامه های خود می نویسد:س
س «من در حضور خدا سوگند خورده‌ام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم»س

من نیز با درک عمیق آثار استاد در این ارتباط، تا آخرین نفس، با خشکه گرائی، تعصبات کور، دگماتیسم و تحمیل عقیده بر دیگران خواهم جنگید و تا به امروز با ارائه چندین مقاله در این ارتباط در سایت پژوهشکده، به این امر مهم پرداخته ام.س

دوست عزیز، اگر خود را دانشجوی استاد الهی می دانید، سعی کنید تعالیم او را فراگرفته، حداقل افکار خود را تصفیه نمائید. زیرا چنین تفکراتی باعث تفرق افراد می شود و نه تجمع آنها. ضمن آنکه: 
ذات نایافته از هستی بخش        کی تواند که شود هستی بخش
  
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


ایمیلهای تروریستی و تهدیدآمیز        
سوال 
از ابتدای ایجاد پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، شش نفر در فواصل زمانی معین و با تکستهای متفاوت، این سوال را مطرح نموده اند که شما اطلاعات خود را از کجا آورده اید و چه کسی به شما اجازه این کار را داده است. حال آنکه به این سوال در بخش "در باره ما" بوسیله گروه تحقیق و بررسی پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان پاسخ داده شده است. این امر به همین شکل ادامه داشت تا آنکه لحن پیامها به مرور تغییر کرد و شکل تهدیدآمیزی بخود گرفت که در جهان آزاد غرب چنین متن هایی را متن تروریستی می نامند. از این جهت صلاح دیدیم این امر را مستقیمن با شما در میان بگذاریم. خواهش می کنم نظر خود را در این دو مورد بیان بفرمائید.س
مهندس ک. ریاحی مسئول ارتباطات پژوهشکده


جواب 
بله من هم چندین ایمیل تهدیدآمیز از سه یا چهار آی دی بخصوص دریافت داشته ام، اما بدلیل مشغله کاری در رابطه با این پژوهشکده، چندان اهمیتی به آنها ندادم. اما همانطور که شما هم بدان اشاره نمودید، این امر به تدریج شکل تهدیدآمیز بخود گرفته است و من از شما متشکرم که این مسئله را عنوان نمودید.س 

این مسئله دارای دو قسمت است. اطلاعات را از کجا آورده ام و اجازه این امر را چه کسی صادر کرده است.س
در این رابطه و برای ارائه یک پاسخ ساده و قابل فهم، لازم است مقدمتن عرض کنم که تشکیلاتی را که استاد الهی ایجاد نموده اند بر یک شخص خاص استوار نیست. این بدان مفهوم است که افرادی را خود ایشان تعیین نموده اند که بطور مستقل، مسئول کارهای کلیدی این تشکیلات می باشند. بدیهی است این افراد دارای اجازه از خود ایشان می باشند و برای اجرای ماموریت خود، لازم به کسب تکلیف از محلی دیگر نیست. البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که در این تشکیلات، مابین افراد یاد شده فوق 
هماهنگی و همکاری و تعامل کامل و خاصی وجود دارد که افراد عادی لزومن از آن باخبر نمی باشند.س

در مورد بنده باید بی پیرایه، مستقیم و بدون لفافه و لفاظی به عرض برسانم که سالها پیش از این تاریخ، استاد الهی بنده را مستقل نمودند و مسئولیتی مبنی بر ایجاد یک علم نوین که تلفیقی از آموزشهای ایشان با زیست شناسی و فیزیک آکادمیک       می باشد، و معرفی آن به جهان، برعهده من گذاشتند که در نهایت منجر به ایجاد دو علم جدید "زیست شناسی بعد دوم" و "فیزیک نوین ذرات" شد که آنرا "علوم تلفیقی" نامیدیم. پر واضح و کاملن بدیهی می باشد، زمانی که مسئولیتی را برعهده شخصی قرار می دهند اجازه انجام آن کار را نیز به او داده اند.س
 
و اما در این راستا من خود را یک سرباز کوچک می دانم که تنها یک هدف دارد و آن چیزی نیست جز انجام وظايف محوله، بدون آنکه به این بیاندیشم که چه کسانی از این امر خوشحال و یا بدحال می شوند. برای من چنین چیزی مطلقن محلی از اِعراب ندارد و این ایمیل های تهدید آمیز سخیف نیز، حتی اگر به مرحله اجرا درآیند، کوچکترین خللی در اراده من برای انجام وظیفه ایجاد نخواهند نمود. به قول معروف، " ما گر ز سر بریده می ترسیدیم      در محفل عاشقان نمی رقصیدیم "س

بخش دوم سوال شما مربوط می شود به اینکه این چند نفر می پرسند شما اطلاعاتتان را از کجا آورده اید.س 
ببینید شما و دوستانتان یک متن اطلاعاتی کامل در همین زمینه تهیه نموده و در بخش "در باره ما" انتشار داده اید. در آنجا به قسمت هایی از مقالات من اشاره نموده اید که در آن کاملن توضیح داده ام که اطلاعات خود را چگونه و از کجا کسب نموده ام. ضمن آنکه وقتی به کسی ماموریتی داده می شود، همه ابزار کار را برای شروع، امتداد و اتمام کار، در اختیار او قرار می دهند. ضمنن باید بگویم که در طول تاریخ، ندیده ام کسی به این وضوح بگوید کیست، اطلاعات خود را از کجا آورده و از کجا اجازه انجام کار خود را کسب نموده است.س

امیدوارم توانسته باشم تا حد قابل قبولی این مسئله را روشن نمایم. اما باید توجه داشت، این امر به نفع آن چند نفری که دست به ابلهانه ترین عمل، یعنی تهدید می زنند نیست، زیرا از لحظه ای که این سوال و جواب انتشار یابد، هرگونه مخالفت آنها با 
پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان و سوشیال مدیای وابسته به آن، به هر شکلی که باشد، مخالفت مستقیم با خواست استاد نورعلی الهی محسوب می شود. زیرا:س
اگر کسی به استاد الهی دسترسی متافیزیکی دارد، باید در این مورد از ایشان سوال کند. ولی برای دیگران، شرط عقل و راه صحیح آن است که احتیاط پیشه نمایند. بخصوص که توضیحات لازم نیز داده شده است. به گفته عرفا، برای عاقل یک اشاره کافیست.س
ضمنن نباید فراموش کرد که در راه استاد الهی، افرادی یافت می شوند که در طول تاریخ از قافله سیرکمال خود به شدت عقب مانده و زمان را از کف داده اند و درست به همین دلیل دچار دگماتیسم و خشکه گرائی از نوع بیمارگونه آن می باشند. ایجاد تغییرات روحی مثبت و در نهایت، به کمال رساندن این افراد، از شاهکارهای استاد الهی می باشد. یکی دیگر از شاهکارهای استاد، توجه به افرادی می باشد که اصطلاحن به آنها ظلمانی می گویند.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

24.07.2021
                                                                                                    
  سوال س
با درود و عرض خسته نباشید و...س
در مقاله " مکانیزم تعامل و همکاری مابین اجزای روح ملکوتی " در بخش علوم تلفیقی سایت پژوهشکده، نحوه ارتباط مبدا خلقت با یک خودیت حقیقی، یا بهتر است بطور کلی بگوئیم روح، برای اتخاذ یک تصمیم، بخوبی ترسیم شده است. حال سوال من این است که افرادی که به کارهای سیاه و اهریمنی دست می زنند، این انرژی منفی که باعث این نوع تصمیمات سیاه می شود، باید به شکلی و یا از طریقی وارد منطقه خودیت حقیقی و یا همان روح، شده باشد، در غیر اینصورت این تصمیمات اشتباه گرفته نمی شد. اگر بگوئیم، سیستم کارما در این مسئله دخیل است، سئوال این خواهد بود که مرتبه اول که شخص دست به چنین اعمالی می زند، هنوز سیستم کارمای او دارای این اطلاعات نیست تا بر آن اساس، یک تصمیم را تغییر دهد. خواهشمندم با توضیحات خود مرا روشن سازید. با سپاس بسیار س

جواب سبا درود
 
با درود
با سپاس از ارسال این سوال هوشمندانه.س
قبل از هر چیز باید دانست که طبق تحقیقات و اطلاعات من تا این ساعت، هیچ گونه انرژی تاریک که منبع آن جهان پوزیترونی باشد، بطور مستقیم راه به درون سیستم خودیت واقعی ندارد. تنها نیروهایی که با پیشنهادی که از طرف مبدا خلقت، در ارتباط با یک تصمیم خاص به روح می رسد، در تضاد هستند، کدهای اطلاعاتی منفی در سیستم کارما و انرژی نفس می باشند که این آخری ناشی از روح بشری است و روح بشری بخشی از خودیت حقیقی می باشد. با این وصف سوال اینجاست که یک تصمیم، چگونه بدانگونه که مورد نظر شماست تغییر می کند؟س

قبل از آنکه به این سوال پاسخ بدهم باید بیاد داشت، آنچه در درون یک خودیت واقعی هر انسان رخ می دهد، بسیار پیچیده و درهم آمیخته است. بنابر این، تنها می توان بخشی از آنچه به وقوع می پیوندد را آنالیز نمود. زیرا آنالیز و تفسیر همه جانبه یک تصمیم ساده که در روح گرفته می شود، یک کتاب بسیار قطور خواهد شد. از اینرو من در پاسخ به این سوال می توانم صورت بسیار ساده شده مطلب را ارائه دهم و آن اینکه:س

منطقه روان، یک میدان مغناطیسی تاثیرگذار و تاثیرپذیر است که در آن، نه تنها نیروهای الکترونی(مثبت)، بلکه نیروهای پوزیترونی(منفی) نیز راه دارند. بعد از آنکه یک تصمیم در روح گرفته شود، یک میدان مغناطیسی بوجود می آید که دائمن در حال گردش و تغییر است و ما آنرا میدان مغناطیسی فکر می نامیم. این میدان انرژیایی، لاجرم وارد منطقه روان می شود و درست از همینجا اشکال شروع می شود. این بدان معناست که نیروهای پوزیترونی می توانند آن میدان مغناطیسی را تحت تاثیر قرار دهند و سیگنالهایی که از طرف روان به سمت کورتکس مغز ارسال می شوند، تا شخص را وادار به عمل فیزیکی در جهت تصمیم گرفته شده نمایند را تغییر می دهند. س

این نوع تاثیرات منفی در اتخاذ چنین تصمیماتی، بسادگی و دفعتن رخ نمی دهد، زیرا عوامل زیادی در آن دخیل می باشند. از جمله:س
س ۱ - سطح پیشرفت روحی
س ۲ - عوامل مثبت یا منفی محیط رشد در خارج از محیط خانوادگی
س ۳ - تربیت صحیح و یا نادرست دینی یا معنوی
س ۴ - محیط و تربیت مثبت و یا منفی خانوادگی در ایجاد شخصیتی سست و یا قوی
س ۵ - داده های سیستم کارما در ارتباط با تعیین برخی سیکل های یک زندگی زمینی
و عوامل بسیار دیگری که ذکر آنها در این مختصر نمی گنجد. س

 با این اوصاف به سادگی می توان گفت: س
چنین رفتارهایی که مورد بحث می باشند و شما آنها را اهریمنی نامیده اید، با تغییر در میدان مغناطیسی فکر، نه در روح بلکه در منطقه روان به وقوع می پیوندند. س

در انتها، فراموش نکنید که به هر اندازه یک انسان به سمت میدان پوزیترونی (تاریکی، سیاهی و یا ظلمت) کشش پیدا کند، امکان ارتکاب به چنین اعمالی در او قوت می گیرد. اما خبر خوش آن است که به همان اندازه نیز امکان دخالت نیروهای الکترونی (نورانی، مثبت و یا معنوی) که با تایید مبدا خلقت همراه است، افزایش می یابد.س باس
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


24.07.2021
                                                                                                
  سوال سس
با درود
می خواهم نظر شما را در چند جمله در مورد حضرت استاد الهی بدانم. شما ایشان را مختصرأ چگونه معرفی می کنید؟


جواب 
  با درود
البته ما نظر خود را در مورد ایشان، طی هفت مقاله در بخش «شخصیتهای تاثیرگذار» و دستاوردهای ایشان را در بخشهای مختلف از جمله در بخش «علوم تلفیقی» ارائه داده ایم. اما بطور خلاصه و در چند جمله می توانم ایشان را بر اساس دستاوردهایشان، بدین شرح معرفی کنم:س

س - استاد الهی یک نابغه موسیقی و یک شخصیت استثنائی بودند که از طرف مبدا خلقت مآمور کشف اسرار شدند. س
س - ایشان در اولین قدم، ارکان و اساس اعتقادات گروه عرفانی اهل حق را یک دست نموده و آن را همگانی و عمومی ساختند.س
س - ایشان برحسب یک مشاهده معنوی از نحوه ایجاد خلقت، برای اولین بار در جهان موفق شدند، تصویر کامل و بی نقصی از این پروسه ارائه دهند.س
س - استاد با جوهرکشی ادیان و عرفان برخاسته از آن، موفق شدند، دکترینی را ارائه دهند که بر آن اساس، تکلیف انسان با خودش، ارتباط با خالق، و با اجتماع، ترسیم و تشریح می شود. س
س - طی پروسه فوق و با زحماتی مشابه، ایشان دانشگاه سیرکمال که آخرین مرحله حقیقت است را از دل مکتب عرفانی اهل حق بیرون کشیده و بدون هیچگونه چشمداشت و یا اگر و اما، در اختیار عموم مردم قرار دادند.س
س - با اختیاراتی که از مبدا خلقت کسب شده است، ایشان آینده نه چندان دور نوع انسان در زمین را تغییر داده و این تغییرات را در قالب ردیفی از پیشگوئی ها (سری اول  .  سری دوم)، به انسانها نوید دادند. س
س - استاد طبق همین اختیارات یاد شده، در تطابق با وضعیت کنونی جوامع، با تغییراتی که در نحوه سیرکمال بوجود آوردند، نقشه راه را تغییر داده، مسیر را نه تنها برای دانشجویان حقیقت، بلکه برای همه انسانها هموار نمودند.س
س - استاد الهی خلقت خاص نبودند، اما موفق شدند طی چندین زندگی زمینی، با کوششی مثال زدنی به مقام مظهریت دست یابند. این مقام، حداقل در تمدن حاضر، آخرین مورد خواهد بود و مظهریت دیگری در این حد نخواهد آمد. از اینرو، جهان بینی ایشان نیز آخرین علم است و علمی بالاتر نخواهد آمد. چون کامل و بی نقص است.س    

متآسفانه،س
بیش از این با خلق گفتن روی نیست                       بحر را گنجایی اندر جوی نیست
زیرا در غیر اینصورت مجبور می شویم وارد محدوده متافیزیک شویم و فکر می کنم این امر برای همگان قابل درک نباشد.س

در انتها، برای آنکه کمی با اخلاقیات ایشان آشنا شویم، به یک گفته ایشان در کتاب برهان الحق بسنده می شود.س

س " قلب پاکان جای محبت است و نور افروزی، نه جای ظلمت و کینه توزی "س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


18.07.2021
                                                                                                
  سوال سس
با عرض سلام و ادب و تواضع. بنده متاسفانه تمام مدت در حال گله و شکایت هستم و اطرافیان، من را به عنوان یک فرد غرغرو میشناسند. گاهی اوقات گریه ام میگیرد، ازاینکه به طور واضح می بینم که جز زهر و تلخی چیزی از وجود من به دوروبر و انسانهای اطرافم ساطع نمی شود و به عینه می بینم که تحمل اخلاقهای بدم چقدر برای مخصوصا نزدیکانم سخت است. واقعا خودم دیگر توان تحمل خودم را ندارم. چگونه می توانم این نفس ناشکر و قوی را تحت کنترل درآورم و اینقدر دیگران را با رفتارهای آزاردهنده ام اذیت و از خودم متنفر نکنم؟

پاسخ 
با عرض سلام 
خانم محترم، بگذارید واضح و آشکارا به شما بگویم که ما درمیان منطقه ای ساکن هستیم که اصطلاحن آن را جهنم می نامند. به غیر از این سیاره و تعدادی از سیارات دیگر که مشابه زمین هستند، جهنم دیگری وجود ندارد. بدیهی است این محیط سرشار است از انواع دردها، رنجها و ناکامی ها و پدیده های ناراحت کننده ای که ما را از حالت عادی خارج می کنند. گذشته از آن، تغییر فصول و حرکات ستارگان و سیارات نیز بر روحیات ما اثر می گذارند. به همه آنچه گفته شد، تاثیرات سیستم کارما بر روان را نیز باید افزود. در هر ثانیه هزاران فعل و انفعال در روح ما رخ می دهد که اثرات آن در فکر ما تجلی می کند و روان را متاثر می سازد .س
 
آنچه شما از وضعیت خودتان شرح دادید، اگر منشا مادی نداشته باشد، نوعی قبض و گرفتگی موقتی است که به انواع مختلف برای همه، در هر مقامی باشند پیش می آید. حتی برای مقامات معنوی شامخ و کم نظیری چون استاد الهی نیز این گرفتگی ها رخ داده است. در این حالت باید مراقب بود که کار غیرقابل جبرانی را مرتکب نشویم، زیرا اگر این وضعیت تنها به رفتار تلخ، (بدون برخورد فیزیکی ناگوار) با دیگران محدود شود، قابل جبران است.س 
در چنین مواقعی من به همه دوستانی که گرفتار وضعیت مشابه ای هستند، مشاهده ویدئو کلیپ « مناجات استاد و گرافیک سیرکمال» را پیشنها می کنم. این فیلم کوتاه ده دقیقه ای چنان تنظیم شده است که روان را از تیرگی ها می شوید. البته باید بطور مداوم در چندین روز، برای مثال تا هفت، چهارده و یا چهل روز، روزی یکبار، قبل از خواب با دقت مشاهده شود. مشاهده متمرکز این کلیپ را بطور جدی به شما توصیه می کنم.س

گفته اید که برخی اوقات گریه تان می گیرد. در این حال از گریه کردن خودداری نکنید و اجازه دهید تا هر زمان که ممکن است گریه ادامه یابد. زیرا گریه طبیعی (و نه با اجبار) نیز روان را از بار منفی تخلیه می کند.س 
شنیدن موسیقی و یا دیدن فیلم مورد علاقه تان نیز کمک بزرگی است. من خودم از فیلم « بزم شبانه » در کانال یوتیوب اندیشه آنلاین آلمان استفاده می کنم و همیشه، بدون استثناء نتیجه مثبت است.س  

در انتها باید بگویم، کنترل نفس، بطور نسبی ممکن است، ولی کنترل کامل، فقط با کسب کمال روحی نهایی امکان پذیر است.س
در هر حال برایتان آرزوی بهبود دارم و تصور می کنم خدا مشکلتان را حل خواهد نمود. مراقب خانواده تان باشید.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


11.07.2021
                                                                                                  
  سوال سس
با درود. قبلآ عرض کنم، من نه آتئیست هستم و نه صد در صد خداباور. در رابطه با سوالی که یکی از آتئیست ها عنوان داشته و شما در بخش پاسخ به سوالات سایت پژوهشکده در تاریخ ۲۶/۰۶/۲۰۲۱ انتشار داده اید، به نظرم می آید که شما مدرکی دال بر اینکه این گوناگونی و انشعابات در ادیان و ایجاد مذاهب، مورد تایید پیامبران باشد را ارائه نداده اید و بیشتر به نظر می آید که مقصودتان تطهیر ادیان است. در غیر اینصورت برای روشن شدن ذهن بنده یک یا دو نمونه از خود ادیان مثال بیاورید که این مسئله را تایید نموده باشند. با تشکراز زحمات شماس


پاسخ 
  با درود. برای ارائه پاسخی مناسب،  مطالبی از سه دین مطرح و بزرگ جهان می آورم و مختصرن آنها را تفسیر می کنم.س

در مسیحیت:س
یوحنا فصل هفدهم آیه ششم
من تو را به آن کسانی که تو از میان جهانیان برگزیده و به من بخشیدی شناسانیدم‌. آنان متعلق به تو بودند و تو آنان را به من بخشیدی و آنها مطابق کلام تو عمل کرده‌اند‌.س

در این آیه، عیسی، به وضوح می گوید، ای خدا، تو از میان مردم سیاره زمین، کسانی را به من دادی و من هم تو را به آنها شناساندم. در قسمت دوم، او تاکید می کند که این افراد متعلق به تو بودند و تو آنها را به من دادی. برای چه کار؟ برای تعلیم.س 
آنچه از این آیه قابل استخراج است آنکه، از میان مردم این سیاره، کسانی نیز وجود دارند که گرچه آنها نیز به تو متعلق هستند(چون فقط یک خدا وجود دارد) ولی تو آنها را به من نداده ای.س
هر ۲۶ آیه فصل هفدهم انجیل یوحنا، کمابیش موید همان است که گفته شد. همین امر نشان دهنده گوناگونی در نِحله های فکری در زمین می باشد و موید آن است که خود خدا ایجاد این گوناگونی و تفاوت در دیدگاه را از روی قصد و عمد مجاز دانسته  است.س 

یوحنا فصل ۱۴ آیه دوم
. در خانۀ پدر منزل‌های بسیاری است، وگرنه به شما می‌گفتم. می‌روم تا مکانی برای شما آماده کنم
این قسمت را من در کتاب «تفسیری متفاوت از کتاب مقدس» بدقت بررسی نموده ام. در اینجا می توانم بطور مختصر بگویم که جمله "خانه های بسیار" بطور واضح، موید این امر است که در قلمروی اصلی، یا همان "خانه پدر"، قلمروهای کوچکتر بسیار دیگری یافت می شوند که متعلق به عیسی نمی باشند، زیرا او در ادامه می گوید: " می‌روم تا مکانی برای شما آماده کنم ". پس قلمروهای دیگر، متعلق به دیگران است. در اینجا نیز امر گوناگونی در ادیان و مذاهب و اینکه خود خدا آن را مهندسی نموده است، مورد تایید است.س

یوحنا فصل دهم آیه ۱۴
من شبان نیکو هستم، من گوسفندان خود را می‌شناسم و آنها هم مرا می‌شناسند‌. خدایا تو این افراد را به من دادی
در این آیه نیز همه آنچه فوقن ارائه شد، مورد تایید است. لازم به تفسیر مجدد نیست. زیرا گوسفندان دیگری نیز هستند که عیسی آنها را نمی شناسد، زیرا به او متعلق نیستند.س


در اسلام
در اینجا به بررسی یک آیه از یک سوره قرآن بسنده می شود، زیرا در غیر اینصورت سخن بیهوده به درازا می کشد. تا همین اندازه نیز برای انسانهای عاقل و منطقی مانند شما کفایت می کند.س

سوره هود آیه ۱۱۸
س " وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ " س
و اگر پروردگارت مى‌خواست، هر آينه همه‌ى مردم را (با اجبار)، يك امّت واحده (و داراى يك عقيده‌ى حق) قرار مى‌داد، در حالى كه همچنان اختلاف مى‌ورزند.س

این آیه به وضوح تاکید بر آن دارد که تفاوت و گوناگونی در اعتقادات و حتی آداب و رسوم، بخشی از طرحی بوده است که خدا برای نحوه خلقت در نظر داشته است.س


در هندوئیسم
در این دین، عقیده کلی ناشی از کلیت «بهاگواد گیتا» که خود، جوهر وداها می باشد، بر آن است که مظهر خدا لازم نیست که تنها در هندوستان با نام کریشنا و به زبان سانسکریت ظهور یابد .س
همین عقیده شجاعانۀ اساسی، موید آنچیزی است که ما سعی در اثبات آن داریم، یعنی آنکه انشعابات در ادیان و ایجاد نِحله های فکری، چیزی است که خود خدا می خواسته و می خواهد که باشد، تا همه بتوانند بر اساس تفکرات خود که ناشی از درجه پیشرفت روحی شان است به اظهار عقیده بپردازند و بر آن اساس زندگی کنند و با خدای خود تماس حاصل نمایند. زیرا زمانی که یک مظهرالله دیگر با زبان و نامی دیگر در گوشه ای دیگر از جهان، ظهور می یابد، آن حقیقت ازلی را به شکلی دیگر بیان می کند و بر آن اساس مذاهب دیگری بوجود می آیند.س
آنچه گفته شد مصداق کامل "دمکراسی" می باشد. حال خشکه گرایان در طول تاریخ چه بر سر این حقیقت آورده اند، بر اکثر افراد جوامع بشری روز بروز آشکار تر می شود.س
در این رابطه در خود گیتا نیز می توانید آیه هایی در تایید گوناگونی در تفکر بیابید. س
........................
نوشته بودید که من قصد تطهیر ادیان را دارم. البته باید دانست همه ادیان ریشه در مبدا خلقت دارند. پس اصل و ریشه همه آنها یقینن صحیح و مطهر بوده است. اما متاسفانه آنچه امروزه شاهد آن هستیم، ایجاد حیرت آور تعداد زیادی دکان، تحت لوای ادیان است. س
وضعیت ادیان و مذاهب در حال حاضر مانند پیچ هایی است که تعدادی از اجزا را به هم متصل نگه می داشته اند، اما به مرور زمان با ازدیاد دگماهای خرافی و جعلیات بی شرمانه، زنگ زده و پوسیده اند و کارآئی خود را از دست داده، دیگر قادر نیستند اجزا را به هم متصل نگه دارند. دلیل آن، ایجاد "ایسم" های مختلف و فرار روزافزون مردم از ادیان می باشد. س
از اینرو با تایید مبدا اصلی خلقت، لازم آمد یک جهانبینی جدید ایجاد شود که بتواند احیا کننده عقاید خداباورانۀ اصیل در سطحی نوین و همه پسند و منطقی بوده، با علوم آکادمیک نیز هماهنگی کامل داشته باشد. این جهانبینی، در قالب علوم تلفیقی استاد 
الهی ارائه شد و در اختیار همگان قرار گرفت. س

استاد الهی در جائی می گویند که اعتقاد مردم به مرور به ادیان کم، و به خدا زیاد می شود. شاید درست به همین دلیل بود که ایشان اصول همه ادیان را جوهر کشی نموده در سه اصل ساده در اختیار همگان قرار دادند. س

             الف) خدا درون قلب توست و قبله نیز همانجاست. هر حرف و سخنی داری با او درمیان بگذار. به هر زبان، در هر وضعیت و به هر شکل.س
ب) آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و انجام بده و هرچه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم مخواه و انجام نده.س
                                                  پ) تلاش کن بفهمی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد.س

گفته شد اصل و ریشه دمکراسی و آزادی در ابراز عقیده، از جانب خود خدا بوده است. یکی از دلایل آن اینکه: س
س " تنها، رویارویی افکار متضاد، باعث شکوفائی در فکر می شود. زیرا تضاد، عامل رشد است و این یک قانون ازلی است"س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


26.06.2021
                                                                                          این سوال از طرف دوستان آتئیست ارسال شده است              
  سوال سس
با درود. در هر دین دستوراتی وجود دارد که با دستورات ادیان دیگر متفاوت و یا مغایر است. همین ثابت می کند که خدا ساخته و پرداخته ذهن ماست و وجود خارجی ندارد. در غیر اینصورت یک خدای واحد، یک دستور واحد نیز می دهد و اینقدر حرفش را عوض نمی کند.سس

پاسخ
با درود. اول آنکه نمی دانم منظور شما از ارسال این مطلب چیست. احتمالن می خواهید نظر مرا بدانید زیرا در هر صورت ارائه مطلب بصورت یک سوال نیست. با این وصف من هم می توانم تنها، نظر خود را در این مورد بیان کنم.س
شما از قسمت اول مطلب خود نتیجه گرفته اید که چون دستورات در ادیان با هم متفاوت است از اینرو خدا ساخته ذهن ماست. من معتقدم اتفاقن همین امر نشان می دهد که یک نظم دهنده بسیار هوشمند وجود دارد که ضمنن بسیار دمکراتیک نیز می اندیشد. راستش را بخواهید دمکراسی از خود خدا ناشی می شود.س
دلیل آنکه :س
س ۱ - اول آنکه تفاوتات و گوناگونی در دستورات دینی، که شما بدان اشاره نموده اید مربوط به شریعت هر دین است. اینجای کار را خدا به سردمدار هر دین و مذهبی واگذار نموده است تا برحسب روحیات، آداب و رسوم و فرهنگ و توانائی های مردم اولیه ای که بدان دین گرویده اند قواعد و دستوراتی را وضع نماید. حتی در داخل هر دین به مرور انشعاباتی بعضن خونین بوجود آمد و در پی آن، دستورات جدیدی نیز ابلاغ شد. برای مثال در مذهب سنی، پنج وعده نماز می خوانند ولی با بوجود آمدن شیعه، این تعداد به سه وعده تقلیل یافت و یا تمام تغییراتی که در مذهب پروتستان ایجاد شد که برخی از آنها با دستورات کاتولیکها همخوانی ندارد. تنها مشاهده و مقایسه کلیساهای آنها با یکدیگر موید این امر است. س
مسلمن تا به امروز خشکه گرایان هر کدام از مذاهب، آن مذهب دیگر را به ارتداد دینی متهم نموده، هرجا که توانسته اند، مال و جان و ناموس یکدیگر را بر باد داده اند. حال آنکه آن انشعابات و دستورات جدید، از این جهت به اجرا درآمده اند زیرا خدا موافق آن بوده است. س

س ۲ - اصول اولیه هر دین با ادیان دیگر متفاوت نبوده است، بلکه خرافات و خشکه گرائی و دگماتیسم باعث از بین رفتن اصل قضییه شده است. خب سوال این است: این اصول کدام است؟. در اینجا پاسخ ما این است که: در این دوره، استاد الهی آن اصول اولیه را از همه ادیان جوهرکشی نموده در اختیار ما قرار داده اند. این اصول بسیار ساده، عبارتند از:س

الف) خدا درون قلب توست و قبله نیز همانجاست. هر حرف و سخنی داری با او درمیان بگذار. به هر زبان، در هر وضعیت و به هر شکل.س

ب) آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و انجام بده و هرچه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم مخواه و انجام نده.س

پ) تلاش کن بفهمی از کجا آمده ای در این دنیا چه باید انجام دهی و بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد.س

خود استاد الهی به همه آنچه فوقن عنوان شد پاسخ داده اند.س

به غیر از این سه بند، هرچه گفته شود در مقوله فروعات است و تاثیری در اصل دین ندارد. من فکر نمی کنم که شما، دوستان هم عقیده تان و یا هیچکس دیگر، حداقل با بند دوم و سوم مخالفتی داشته باشد. س

در تعالیم استاد الهی می آموزیم که خدا همه مخلوقات خود را به یک اندازه دوست دارد و به همه به یک نحو نگاه می کند. تفاوت در این است که ما تا چه اندازه به آن منبع انرژی نزدیک باشیم.  در این تعالیم هیچ مذهب و دینی تخطئه نمی شود و حتی بت پرست نیز مورد شماتت قرار نمی گیرد، زیرا خدا از هر کس به اندازه فهم و درکش توقع دارد.  به همین دلیل، اگر سنی پنج وعده و شیعه سه وعده نماز می خواند ، آن دست بسته و این با دست های آویزان ، هر دو روش مورد قبول و پذیرش خداست. در این رابطه، طبق آموزش های استاد،  خدا تنها یک شرط گذاشته است و آن این است که باید هر کس به هرچه اعتقاد دارد، با ایمان راستین و قلبن به آن عقیده عمل کند. همین شما که بنابر گفته خودتان خداناباور هستید، اگر از روی وجدان بیدار انسانی و بر اساس اعلامیه حقوق بشر عمل کنید، عین خداپرستی است. چه خداپرستی بهتر از این.س

در انتها باید عرض کنم که هیچ کس وجود ندارد که درونن و از اساس، خداناباور باشد. مخالفت آتئیست ها در واقع با خرافات ، خشکه گرائی، دگماتیسم و فروعات غیرضروی و غیر منطقیی می باشد که در طول تاریخ به سه اصل یاد شده فوقن، اضافه شده اند. خاصه آنکه اگر تو ظاهرن به خدا اعتقاد نداشته باشی، در هر حال او به تو اعتقاد دارد و مابین تو و آن خداپرست فرقی نمی گذارد. س
در این ارتباط نباید فراموش شود که،  هدف اصلی از خلقت، سیرکمال روحی موجودات است و گذشته از مواردی بسیار نادر، همه دیر یا زود بدان دست خواهند یافت.س

                         این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

20.06.2021
                                                                                          این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است          
  سوال سس
با درود. من یک خداناباور هستم ولی اهل تحقیق و گفتگو. سوالی داشتم که از بچگی ذهن مرا مشغول خود کرده است. خوشحال می شوم نظر شما را در این مورد بدانم که : "اگر خدا وجود دارد و عادل هم هست، چرا به برخی ار انسانها بیشتر می گوید و آنها را بیشتر حالی می کند و برخی را کمتر؟ آیا به آن شخصی که اسرار بیشتری گقته شده است لطف بیشتری نشده است؟" س

پاسخ
با درود. در این مورد می شود به اندازه یک کتاب به قطر مثنوی معنوی، مطلب نوشت و فلسفه بافی نمود. اما من ترجیح میدهم پاسخ به این سوال، ساده ولی افکتیو باشد. س
برای درک این مطلب، شما می توانید خدا را یک میدان مغناطیسی ناشناس و غیرقابل روئیت در نظر بگیرید که همه اطلاعات خود را در همه زمینه های مربوط به جهان هستی بطور دائم و بی وقفه از درون خود به بیرون پخش می کند. پس تا اینجای کار هیچ لطف اضافه ای به هیچ کس نشده است و بدیهی است که به کسی هم کم لطفی نشده است. حال سوال این است که " فرق مابین آنکه بیشتر می داند و دیگران که کمتر می دانند در کجاست؟"س

مقدمتن باید دانست بدون وارد شدن به مبحث اولین خلفت که ماهیت نام دارد، صِرف تراوش اطلاعات از این منبع عظیم، میدان جاذبه ای را بوجود می آورد که آن را بسادگی میدان نور می نامیم، زیرا یکی از خواص نور، آگاهی می باشد. این میدان نور، همه ذرات جهان هستی را به سمت خود جذب می کند. با این وصف باید همه بطور یکسان به طرف وی جذب شوند و نتیجه، اصولن این خواهد بود که همه بطور یکسان، یک واقعیت را درک نمایند. اما چرا اینطور نیست؟

جواب آن است که این منبع عظیم، این اطلاعات را در بستری تراوش می دهد که خود، آن را از قبل، آگاهانه مهندسی نموده است. این بستر را جهان تاریکی و جهل می نامیم، زیرا اگر جهل نبود، لزومی برای تراوش اطلاعات از طرف خدا نمی بود. در این حالت، دو میدان کشش و جاذبه بوجود می آید. میدان مغناطیسی نور و تاریکی که هر کدام دارای قدرت جاذبه خود می باشند که با آن دیگری در تضاد است اما دارای انرژی کششی و جاذبه ای مساوی با آن دیگریست.س 
برای خلاصه کردن مطلب می توان بسادگی گفت: " خدا همه موجوداتِ همه پهنه هستی را در میان این دو نیروی متضاد بوجود آورد و قرار داد."س

حال با این توصیفات، فکر می کنم به پاسخ کلی دست می یابیم و آن اینکه: س
س " به هر اندازه که به منبع اطلاعات نزدیک شوی، از منبع جهل و نادانی دور می شوی و بالعکس. از آنجا که به علت کشش جهان تاریکی، هیچ کس را یارای آن نیست تا در دوران اولیه خلقت خود، متناوبن بطرف منبع نور حرکت کند، مدت 
پنجاه هزار سال زمینی که در هزار زندگی زمینی باید طی شود را به هر شخص فرصت داده اند تا با شناخت جهان ظلمت و اثرات منفی آن، خود را به منبع نور چنان نزدیک کند که بازگشت به عقب، دیگر امکان پذیر نباشد. به این پروسه می گویند سیرکمال."سس 

بنابراین، به هر اندازه که به منبع نور نزدیک شوی، نسبت به آنها که از تو عقب تر می باشند، آگاه تر هستی، و این در حالی است که، محبت خدا و لطف او، در مورد تو که جلوتر هستی وهمینطور به آن عقب ترها از ابتدا تا انتهای مسیر تغییر نکرده و نمی کند، بلکه این خود تو هستی که تصمیم می گیری تا چه اندازه به جلو بروی و از لطف آن منبع بیشتر استفاده کنی. نظریه نسبیت خاص آلبرت آینشتاین، بطور شگفت آوری با آنچه در این پاراگراف عنوان شد مطابقت دارد.  س
 سرعت نور در خلاء صرف نظر از حرکت نسبی ناظر بطرف آن منبع برای تمام ناظرها یکسان و برابر می باشد." س" 

.امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بدهم
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

16.06.2021
                                                                                          این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است          
  سوال سس
دین به چه درد می خورد و کدام مشکل اجتماعی مردم را حل می کند؟ س

پاسخ
فکر می کنم در پاسخ به سوالات دیگران، اینکه دین چه بوده و به چه درد می خورده است را مورد بررسی قرار داده ام. اما اینکه امروزه ادیان به چه کارمی آیند، مسئله دیگریست که باید کمی مورد تدقیق قرار گیرد. س
به عقیده شخصی من، تاریخ مصرف همه ادیان بسر آمده است. دلیل آنهم این است که :س
س ۱- از دیدگاه اجتماعی شاهد آن هستیم که قوانین وضع شده برای افراد یک اجتماع در کشورهای دمکراتیک، چه از لحاظ روابط بین انسانها و همینطور دولت با ملت و چه از لحاط بهداشتی و حقوق شهروندی، بسیار پیشرفته تر است از قوانین ادیان. کشورهای عقب مانده نیز دیر یا زود مجبور به رعایت بند بند اعلامیه حقوق بشر خواهند بود. در غیر اینصورت منزوی خواهند شد.س
س ۲- از دیدگاه معنوی و ارتباط با خدا، برای خداباوران، اجرای همان سه اصل ارائه شده توسط استاد الهی در اصول عقاید ایشان کاملن کافی است.س
این سه اصل از اصول عقاید چنین هستند:س
.الف) خدا در قلب توست و خانه او نیز در قلب تو می باشد. با او گفتگو کن
ب) هرچه برای خودت نیک میدانی بر دیگران نیز روا بدار و هرچه برای خودت نمی خواهی و مضر می دانی برای دیگران هم نخواه .س
پ) سعی کن بفهمی از کجا آمده ای، وظیفه ات در این دنیا چیست و وقتی مُردی به کجا می روی و چه می شود.س
چون صد آمد، نود هم پیش ماست.س
  س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

16.06.2021
                                                                                          این سوال از طرف دوستان آتئیست مطرح شده است          
  سوال سس
اگر هرکس هر دردی دارد و به هر سرنوشت شومی که گرفتار است، بنابر عقیده شما، نتیجه اعمال خودش می باشد، پس چرا خدا از ما می خواهد به دیگران کمک کنیم؟ از آن گذشته چرا خود خدا به این افراد کمک نمی کند؟س

جواب 
  تصور می کنم قبلن هم به سوالی مشابه سوال شما پاسخ داده ام. در اینجا بطور خلاصه می توانم بگویم:س
الف) قسمت اول فرمایش شما صحیح است. یعنی سرنوشت هر کس در گرو داده های سیستم کارما، یا همان اعمال و افکار و نیات آن شخص است. به غیر از خلقت های خاص که بحث دیگری است.س

ب) بله به ما توصیه شده است به افرادی که نیاز به کمک و مساعدت ما دارند، با در نظر گرفتن اولویت ها، یاری برسانیم. این امر حداقل دو نتیجه مثبت برای ما دارد.س
اول آنکه: صفت نیک نفسی و بزرگمنشی را درما تقویت می کند که نتیجه آن پرهیز از برخی اشتباهات و لغزش ها می باشد. س
دوم آنکه: اگر در مواردی ما نیز درگیر اشتباهاتی کمابیش مشابه بشویم که نتیجه آن فرو افتادن در سریالی از مشکلات باشد، یا از ابتدا، ما را از انجام آن اشتباه پرهیز می دهند و یا نتیجه منفی آن اشتباه طوری رفع می شود که طوفان شدیدی در زندگی ما ایجاد نشود و یا از اساس، از ایجاد طوفان ممانعت به عمل خواهند آورد.س

پ) راستش را بخواهید، زمانی که شما تصمیم به کمک به دیگران می گیرید در واقع این همان خدای درون شماست که شما را به انجام آن عمل نیک، ترغیب می کند تا هم آن شخص، مشکلش حل شود و هم شما نتیجه عمل نیک خود را بگیرید .س
در این رابطه مراجعه کنید به مقاله "مکانیزم تعامل و همکاری مابین اجزای روح ملکوتی"س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.06.2021
                                                                                           سوال مربوط به مقاله "پولس و الهیات مسیحی" در بخش الهیات پژوهشکده          
  سوال سس
با عرض درود. به نظر شما آیا پولس همه مبانی الهیات مسیحی را بنیان گذاشته است؟ با تشکر از شماس

جواب 
با درود. خیر اینطور نیست، اما اساس کار را او بنا نهاد و در طول صدها سال به تدریج کسانی مانند سنت آگوستین آمدند و بر اساس همین گفتارهای پولس صدها بلکه هزاران جلد کتاب نوشتند. برای مثال سنت آگوستین تا آنجا که بیاد دارم چهارده جلد کتاب در ارتباط با جهان مسیحیت نوشته است که این کتب، اساس کار دیگران شده اند. اما در هر حال به عقیده من پایه و مایه تفکرات و الهیات مسیحی از پولس است. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


06.06.2021
                                                                                                    
  سوال س
با درود خدمت شما....س
آیا به نظر شما می شود برخی از صفات منفی را به خدا نسبت داد. یعنی آنکه برای مثال بگوئیم خدا خودش نیز دارای صفت خشم و یا شهوت است. لطفآ نظر خود را بفرمائید؟س

جواب 
با درود. ببینید، همه عرفای راستین از چهار گوشه جهان و همینطور همه پیامبران و فلاسفۀ معتقد به خدا، او را کامل و بی نقص می دانند. با این وصف هر کدام از صفاتی که شما نام بردید، باعث نقص در مبدا خلقت می شود و خدا را از مطلق و کامل بودن ساقط می کند. در این راستا فقط کافی است تصور کنید خدا دارای شهوت است، در این صورت برای رفع این شهوت باید خدای دیگری باشد تا قادر به نزدیکی جنسی با این خدا باشد تا نیاز جنسی او را برآورده کند. تا اینجا سه مشکل اساسی پیش  می آید:س
س ۱- این خدا باید جنسیت داشته باشد، یعنی یا مرد باشد و یا زن.س
س ۲- این خدا نیازمند است و این نیاز می تواند بر روی تصمیمات او اثر بگذارد.س
س ۳- یگانگی و بی مثال بودن او زیر سوال می رود، زیرا حداقل یک خدا، با جنسیتی دیگر موجود است که همطراز و لایق نزدیکی جنسی با اوست.س

چنین طرز تفکری در واقع در نِحله های فکری و داستانهای اسطوره ای زیادی به چشم می خورد. برای مثال در فرهنگ اسطوره ای یونان، زئوس خدای خدایان است و دارای یک همسر که ضمنن خواهر او نیز بوده، می باشد که هِرا نام دارد. هرا نیز یک خدا محسوب می شود و دارای قدرتهای بسیار زیادیست و برخی اوقات در مقابل تصمیمات زئوس نیز ایستادگی می کند. در دین هندو، کریشنا که یکی از مظهرات ویشنو از سه خدای بزرگ هندو می باشد، دارای حداقل یک همسر به نام روکمینی بوده است. با این حال همه این مظهرات خدا، فقط در جسم، نیازمند همسر بوده اند. زیرا شهوت مربوط به روح بشری می باشد و نه روح ملکوتی.س

نتیجه آنکه: صفاتی مانند خشم و یا شهوت مطلقن در خدا وجود ندارد مگر آنکه همانطور که گفته شد، مسئله ظهور مادی ذات حق در جسم مطرح باشد که در عرفان اهل حق به این افراد بسیار نادر "ذات بشر" اطلاق می شود. در اینصورت چون هر جسمی بدون استثنآ دارای روح بشری می باشد، آن روح بشری جز در مواردی خاص مانند مورد عیسی مسیح، دارای شهوت نیز می باشد.س
 با زبانی ساده، جسم بدون روح بشری امکان پذیر نیست، اما روح بشری بدون شهوت امکان پذیر است.س

برای فهم و درک بهتر این مقوله، باید بیاد داشت که جهان نور که ما آنرا، منبع انرژی الکترونی نامیدیم و همینطور جهان ظلمت که آنرا منبع انرژی پوزیترونی نام دادیم را خود خدا ایجاد نموده است. از این رو، همه صفاتی که در نظر ما انسانها منفی می باشند را نیز خود خدا خلق نمود تا بر اثر کنش و واکنش مابین این دو منبع انرژی، جهان هستی به حرکت درآید و پدیده ها، امکان ایجاد شدن را بیابند و سیرکمال موجودات ممکن شود، بدون آنکه خود خدا، دارای این صفات منفی باشد. همانطور که یک ساختمان، در درون یک مهندس وجود ندارد ولی این مهندس، قدرت ایجاد آن را در خارج از خود دارا می باشد. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


01.06.2021
                                                                                                    
  سوال س
با سلام و عرض ادب و تواضع .........س
 با توجه به تمام آنچه که در دو مقاله "روانشناسی اضطراب" و "بیماری فوبیا از دیدگاه نوین" تشریح فرمودید، آیا باید بطور جدی مطلقن از مصرف داروهای ضد اضطراب و افسردگی خودداری کرد (چون فرمودید این نوع داروها امکان ایجاد اعتیاد را بالقوه دارا می باشند و خود اثراتی مضاعف را بر روی روان ایجاد می نمایند) و یا در مواردی که با عدم مصرف دارو، شخص بیمار از شدت دلهره و اضطراب مزمن و همیشگی دچار ناتوانی مطلق در انجام امور روزمره خود می باشد، می تواند در کنار بکار بستن توصیه هایی که در دو مقاله مزبور برای شفای بیماری بیان فرمودید، با تجویز پزشک از این داروها نیز کمک بگیرد؟س

جواب 
 با درود باید خدمتتان عرض کنم که بنده پزشک نیستم و اجازه تجویز چنین دستورات پزشکی را بخود نمی دهم. هدف ما از انتشار چنین مقالاتی، تغییر تدریجی و اساسی دیدگاه علوم آکادمیک است. از آن گذشته زمانی که افراد به چنین حالتهایی دچار  می شوند، چاره ای جز رجوع به پزشکان ندارند. اما من این نوید را به شما می دهم که پزشکان آینده که اکثرن دانشجویان استاد الهی خواهند بود، روش صحیح درمان را به جهانیان ارائه خواهند داد. تا آن روز لازم است با پزشکی کنونی مدارا کنیم. س  

این سوال و جواب در کانال یوتوب ما . کلیک کنید
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

21.05.2021
                                                                                                    
  سوال س
ای بابا اولش فکر کردم کانال آتئیست هاست، ولی بازم بد نیست. خب بفرمائید آیا با در نظر گرفتن مه بانگ، گیتی ازلی است؟س س

جواب سبا درود
ببینید واقعیت آن است که اطلاعات علوم فضائی آکادمیک در این مورد بسیار ناچیز است و آنچه تا بحال در این مورد عنوان شده است و فقط در حد چند تئوری و فرضیه می باشد. این مطلب مورد تآیید بزرگترین پروفسورهای علوم فضائی چون پرفسور هارالد  لِش می باشد.س
در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان در بخش علوم تلفیقی، ما  بر اساس آموزش های استاد نورعلی الهی سعی نموده ایم نه تنها آنچه در هنگام بیگ بنگ رخ داده را مدلل کنیم بلکه حتی آنچه قبل از آن اتفاق افتاده را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. بدیهی است که بخشی از این توضیحات در محدوده متافیزیک قرار می گیرد. با این حال کامل ترین، منطقی ترین و علمی ترین توضیحی می باشد که در حال حاضر وجود دارد.س
پاسخ به سوال شما در مورد ازلی بودن گیتی آن است که:س
س ۱- از دید محدود ما انسانها و یا هر مخلوق دیگری در هر کجای جهان هستی، گیتی نامحدود است و اگر منظور شما از ازل، ابتدای ایجاد خلقت باشد، بله گیتی ازلی بوده است.س
س ۲- با یک دید بسیار وسیع تر و برطبق توضیحات استاد الهی از نحوه ایجاد خلقت، باید بگویم که جهان هستی، از آن زاویه، ازلی نبوده است، زیرا دارای نقطه شروع و مراحل میانی می باشد و روزی نیز به انتها خواهد رسید. از اینرو با این         دید، نمی تواند بطور نامحدود موجود بوده باشد.س
با مطالعه مقالات بخش علوم تلفیقی، خودتان به واقعیت امر واقف خواهید شد.س
 باس
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

19.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 
با درود. آیا اینکه می گویند انسان همان چیزی است که می خورد، از نظر پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان صحیح است یا خیر؟س
 س
جواب سبا درود
احتمالن اشاره شما به این تکیه کلام اکثر پزشکان آلمانی می باشد که می گوید:س
" Du bist, was du isst" 
که البته این جمله از متخصصین تغذیه در آمریکا گرفته شده است. س
در هر حال این امر تا حدودی صحیح است. در آثار استاد الهی به این نظریه برمی خوریم که خوردن عدسی(سوپ عدس) انسان را رقیق القلب می کند. خب البته این به آن معنا نیست که با خوردن چند بشقاب عدسی، یک آدم شقی و خشن، سریعن مهربان 
شود، اما بی تاثیر هم نیست. این نظریه موید تاثیرات محیط و تغذیه بر بدن و از آنجا به منطقه روان است.س

در این ارتباط باید موارد زیر را در نظر داشت:س
س ۱- تاثیرات محیطی، از جمله تغذیه، فقط در منطقه روان تاثیرگذار خواهند بود، زیرا مابین روان و روح حداقل دو سد قوی وجود دارد که مانع از ورود این تاثیرات به منطقه روح می شوند. البته در برخی موارد عبور از این سدها امکان پذیر است. س
س ۲- در منطقه روان عوامل مثبت و منفی بی شمار دیگری نیز تاثیرگذار می باشند که ارتباطی با تغذیه و محیط ندارند، از جمله داده های بانک اطلاعات روح.س

بنابراین یک انسان دقیقن آنچه می خورد نیست. ضمن آنکه هرگز هیچ پزشک و یا متخصص امور تغذیه توضیح نداده است که برای مثال کسی که گیاه خوار است، این نوع تغذیه دقیقن چه تاثیری بر روی شخصیت وی دارد. دلیل اصلی آن نیز آن است که بنابر گفته استاد الهی، دانشمندان هنوز روح را به طریق علمی نمی شناسند. نتیجه آنکه درک صحیح از اینکه چه عواملی در تشکیل شخصیت یک انسان دخیل می باشند برای این دانشمندان فعلن ممکن نیست. این امر یکی از مقوله هایی می باشد که ما در بخش علوم تلفیقی سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان بدان پرداخته، تشریح نموده ایم.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

18.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 
من هنوز با تمام توضیحاتی که تا بحال شما داده اید متوجه نشدم که روح بشری دقیقآ چه اطلاعاتی را از بدن دریافت می دارد؟س
 س
جواب سبا درود
بله البته درک این مسئله کمی پیچیده است و دلیل آن این است که صحبت از یک علم نوین است و برای فهم کامل آن، زمان لازم است. با این حال سوالاتی از این دست و پاسخی که بدان داده می شود، به فهم این علم، کمک شایانی می کند. س

بطور خلاصه پاسخ به سوال شما، چنین خواهد بود:س
بدن فیزیکی هر انسان و یا حتی در حالت بشری نیز، مسئول ارسال دو سِری اطلاعات به روح بشری یک سیستم خودیت واقعی و یا در مورد بشر به روح بشری می باشد.س

س ۱- سیگنالهای لحظه ای مربوط به همه ارگانهای بدن فیزیکی .س
س ۲- سیگنالهای لحظه ای مربوط به محیط اطراف که از طریق پنج حس ظاهر دریافت می شوند. باید در نظر داشت که استاد الهی در آثار خود به ده حس ظاهری اشاره نموده اند.س

اطلاعات مربوط به همه تغییراتی که در منطقه روان ایجاد می شود نیز به سیستم خودیت واقعی ارسال می شوند. س
البته مسئله بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که مختصرن خدمتتان عرض شد. برای کسب اطلاعات کاملتر به بخش علوم تلفیقی در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین المان مراجعه نمایید.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


17.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 
روان با تعریفی که شما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ارائه داده اید، چگونه می تواند بر سلامتی و یا مریضی جسم تآثیر بگذارد؟س
 س
جواب سبا درود

از آنجا که همه اطلاعات مربوط به محیط و همینطور ارگانهای بدن فیزیکی و اثرات تغذیه باید لزومن به شکل سیگنالهای مثبت (الکترونی) و یا منفی (پوزیترونی)از درون میدان مغناطیسی روان عبور نمایند، اثرات خود را بر روی آن محیط مغناطیسی می گذارند. در صورتی که سیگنالهای منفی بیش از حد به این منطقه وارد شوند می توانند باعث ایجاد نوع خاصی از پلاگ در آن محیط شوند. این پلاگها که خود، اکثرن جاذب نیروهای پوزیترونی خارجی می باشند، می توانند بر روی سیگنالهای آوران، بطرف خودیت واقعی تاثیر گذاشته آنها را تغییر دهند. در این حالت پر واضح است که خودیت واقعی، اطلاعات صحیحی دریافت نمی کند و در نتیجه دستوراتی که بر اساس این سیگنالهای دریافتی ارسال می نماید، سیگنالهای عادی نخواهند بود. در اثر تداوم این گردش اطلاعات و دستورات ناصحیح، انواع بیماری ها ایجاد می شوند. به عنوان بدترین نوع اطلاعات پوزیترونی، می توان از اطلاعاتی نام برد که در اثر نشئگی ناشی از استعمال مواد مخدر در منطقه روان ایجاد پلاگ می کنند و باعث انواع فوبیا و دیگر بیماری های روانی می شوند. س

در این راستا باید بیاد داشت که خشکه گرائی و دگماتیسم نیز اثری مشابه اثرات مواد مخدر سنگین بر روی روان می گذارند. با متدی مشابه، برخی از بیماری های جسمی نیز ایجاد می شوند. باید بیاد داشت که اکثر بیماریها، ژنتیک می باشند. س
برای بررسی کامل و همه جانبه این سوال شما، کتابی را در دست تهیه دارم. زیرا مسئله بسیار وسیع تر و عمیق تر از آن چیزی می باشد که عنوان شد.س

این سوال و جواب در کانال یوتوب ما . کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

با عرض سلام و خسته نباشید.  وضعیت روحی بنده از لحاظ معنوی آنچنان خراب است که هیچ جور قادر به کنترل صفات منفی خود از جمله عصبانیت نیستم ،حتی نمیتوانم کینه ام نسبت به نزدیکترین کسانم را کنترل کنم و کلا زندگی مادی ومعنویم تحت الشعاع صفات منفی ام قرار گرفته و مختل شده است. خیلی سعی میکنم توکل به خدا کنم اما روز به روز وضعیتم بدتر میشود. تمنا میکنم راهنماییم کنید.س 

جواب سبا درود
 با عرض سلام
خانم عزیز، قبل از هرچیز باید به عرضتان برسانم که بنده بسیار کوچکتر از آن هستم که راهنمای کسی باشم، اما بر حسب تجربیات و در حد توان فکری خود می توانم آنچه را از استادم آموخته ام برایتان بیان کنم:س
به تصور من همه این حالات ممکن است نوعی قبض روحی باشد . در این حال به سه مطلب توجه داشته باشید:س
الف)دعای روزانه ای که برای خودتان به عنوان راز و نیاز با خدا در نظر گرفته اید، حتی با بی حالی و بی توجه هم که شده ادامه دهید.س
ب) در دعا از خدا در این مورد کمک بخواهید.س
پ) در کانال یوتیوب ما ، مناجات استاد الهی را حداقل روزی یک بار تا یک هفته با توجه کامل مشاهده کنید. این ویدئوکلیپ پانزده دقیقه ای طوری طراحی شده است که روان را از سیاهی ها و رسوبات تمیز می کند. برای مشاهده این فیلم در اینجا کلیک کنید.س
ضمنن باید بدانید که این نوع قبض برای همه پیش می آید و رفع شدنی است.س 
من تصور می کنم که مشکلتان را خدا حل خواهد نمود.س

این سوال و جواب در کانال یوتوب ما . کلیک کنید
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

12.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

با سلام. در بخش سوالات فرمودید که انجام اعمال نیک استثنایی عمر شخص را کوتاه میکند تا ادامه سیر کمال خود را در برزخ یا اتصالات دیگر انجام دهد.میشه چند مثال از اعمال نیک اینچنین بفرمایید. ممنون س
جواب سبا درود
سلام. این مربوط می شود به هفتمین عامل خلقت از هفت عامل خلقتی مورد بحث استاد الهی. کسانی که در طول یک یا چند زندگی خود، اعمال شایسته و درستی انجام داده باشند ممکن است این مورد شامل حالشان بشود. ولی باید در نظر داشت که ممکن است یک عمل نیک برای شما هزار امتیاز داشته باشد و برای من صد امتیاز . این امر بستگی به خیلی مسائل دارد. بنابراین نمی توان مثال آورد که چه عمل نیکی منجر به چنین امتیازی می شود. در هر حال باید در انجام اعمال نیک برحسب اولویت استمرار داشت. با آرزوی موفقیت باس
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


11.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 
با عرض درود لطفآ این سوال بنده را پاسخ بفرمائید.س
آیا ارواح در برزخ یکدیگر را می بینند؟

جواب 
با درود
برطبق تعالیم استاد الهی در برزخ، ارواح، خود را با قالب مثالی به یکدیگر نشان می دهند. از آنجا که انسانها در این دوره با مفاهیم جدیدی آشنا هستند من قالب مثالی را "بدن کوانتمی" در مقابل "بدن فیزیکی" می نامم. س
بدن کوانتمی طبق آموزشهای استاد، مانند تصویر یک انسان در آینه است. این بدان مفهوم است که تصویر همه تغییراتی که در فازهای مختلف برای بدن فیزیکی در زندگی های زمینی رخ داده است در بانک اطلاعاتی روح ذخیره شده است. برای مثال روح به شخصی که در زندگی زمین، او را در سنین جوانی دیده است، با همان بدن کوانتمی جوانی خود نشان می دهد. س
در این راستا، این مطلب را باید در نظر داشت که هرچه درجه کمال یک روح بیشتر باشد، تعداد بیشتری از این بدنهای کوانتمی را در اختیار خواهد داشت . یک روح بسیار پیشرفته تقریبن همه بدن های کوانتمی خود را در اختیار دارد و این در حالی است که یک روح ابتدائی، فقط بدن کوانتمی آخرین زندگی زمین خود را در اختیار دارد. روحهای ذات دار می توانند به اشکال مختلف نیز نمایان شوند و اگر نخواهند خود را نشان دهند، ارواح دیگر در برزخ آنها را به شکل یک جرقه نورانی زودگذر می بینند. مظهرات خدا، می توانند به هر شکلی که مایل باشند خود را به دیگران نشان دهند و برای آنها، بسته به قدرتشان، حد و مرزی وجود ندارد. س

علیرغم آنچه گفته شد، بطور کلی از آثار استاد الهی در مورد بدن کوانتمی (قالب مثالی) می توان مطالب زیر را نیز استخراج نمود:س
س - می توان از بدن کوانتمی عکس گرفت. البته با رضایت خودش.س
س - در برزخ روح های معمولی نیز در صورتی که مایل نباشند خود را نشان دهند مانند یک جرقه زودگذر دیده می شوند.س
س - در عالم کمال و عوالم ابدی مادون جهان کمال، بدن کوانتمی وجود ندارد.س
س - تحت شرایطی، یک بدن کوانتمی می تواند قابل لمس و قابل روئیت باشد و بو هم داشته باشد. س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


10.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

با درود به شما اقای تابش. سوالی داشتم : اگر از فامیل نزدیک که در این راه سیر کمال استاد الهی بودند و از پدر سید چکیده هستند ولی حالا منکر این راه شدند و دوشنام و بد گویی میکنند جواب چیست؟ راستش من کمی ناراحت میشوم در قلب خودم ولی ساکت هستم و چیزی نمیگویم البته خودم در این راه سیر کمال مدت سی سال است که دارم ادامه می دهم و خواهم داد و از پدر سید چکیده هستم. استاد به همراه شما.س
جواب سبا درود
به عقیده من، بهترین راه آن است که با او به بحث و جدل نپردازید و او را به حال خود رها کنید، بدون اینکه به او بی احترامی شود. زیرا در چنین حالتی هر گونه بحثی به تحریک مضاعف او خواهد انجامید. در صورتی که خودتان بر عقیده و ایمان خود پابرجا بمانید، دیر یا زود، این ایمان در او اثر مثبت خواهد نمود. البته این نظر من است، بازهم هرجور خودتان صلاح می دانید همانطور عمل کنید. باس
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


08.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

طبق دروس ارائه شده، جهان هستی از دو منبع اصلی جهان الکترونی و جهان پوزیترونی ایجاد شده، ِپس آیا می توان گفت که حتی روی این کره خاکی ، در هر منطقه ای که سرما و تاریکی بیشتر است، انرژی پوزیترونی و در هر منطقه ای که گرما و روشنایی بیشتر است انرژی الکترونی بیشتر حاکم است و اگر چنین است، پس آیا بطور منطقی زندگی در هر کدام از این مناطق به دلیل احاطه کمتر یا بیشتر جهان الکترونی، تأثیر مستقیمی بر روند مبارزه ما علیه نیروهای منفی برای رسیدن به تعادل و پیشرفت در مسیر سیر کمال خواهد داشت؟سس
جواب سبا درود
ببینید منظور از ارائه چهار مقاله در مورد مقوله دوالیسم، آن است که دیدگاه علوم آکادمیک را به تدریج تغییر دهیم و به دانشمندان آینده بیاموزیم که به پدیده ها نگاهی یکسویه نداشته باشند و همیشه در محاسبات خود یک منبع اصلی دیگر انرژی یا همان جهان پوزیترونی را نیز در نظر بگیرند. با این مقدمه کوتاه و در جواب قسمت اول سوال شما، باید بگویم که خیر، در سیاره زمین، تاریکی و گرما منشآ فیزیکی دارد و به علت زاویه مایل اگر اشتباه نکنم ۲۳/۵ درجه ای آن است. بنابراین نمی توان نتیجه گرفت که شب و مناطق نزدیک به قطب شمال، پوزیترونی و روز و مناطق مرکزی استوایی سیاره زمین، الکترونی می باشند. چنین طرز تلقی کاملن اشتباه است و این در حالی است که اثرات جهان پوزیترونی و الکترونی در همه جا، از درون هسته اتم های سلول های بدن ما، تا روابط اجتماعی مابین انسانها رسوخ دارد. این دو جهان دائمن در حال کنش و واکنش بر علیه هم می باشند، زیرا حیات یکی در گرو نابودی و یا پس زدن آن دیگری است. برای مثال در هر کجای جهان که فقر، تن فروشی، دروغ، سوء استفاده از دین و اعتقادات مردم، زورگویی و پدیده هایی از این دست حکمفرماست، سریعن می توان نتیجه گرفت که در آن سرزمین، کشور و یا منطقه، نیروهای پوزیترونی توانسته اند موقتن، نیروهای الکترونی را به انزوا بکشانند. س
استاد در حدود شصت سال پیش در این ارتباط فرمود: س
س " الان که در صفحه نگاه می کنم می بینم که ایران در تاریکی فرو می رود و اروپا به روشنایی می آید. .."س
ضمنن لازم است برای درک عمیق و علمی تر این مقوله به مقاله "ظهور صفات و کاراکترهای غریزی" در بخش علم در سایت پژوهشکده، و یا در کانال یوتیوب نگاهی بیاندازید. س
امیدوارم توانسته باشم جواب شما را بدهمس 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

آیا شما از دیدگاه دانشگاه سیرکمال کعبه را خانه خدا می دانید؟س
جواب سبا درود
خانه حقیقی خدا قلب شماست.س
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


08.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

در یکی از مقالات خود نوشته بودید که منبع سرما، جهان پوزیترونی است. لطفآ کمی بیشتر توضیح دهید چون دانشمندان، سرما را عدم وجود گرما می دانند. با تشکر
جواب سبا درود
فکر می کنم در همان مقاله " قسمت چهارم. یک فیزیک نوین " ، این مسئله را تشریح نموده ام. با این حال پاسخ سوال شما به سادگی چنین است:س
در جهان هستی تنها دو منبع اصلی انرژی موجوده بوده و هست، انرژی جهان تاریکی که ما آن را جهان پوزیترونی نام دادیم و انرژی جهان روشنائی که ما آن را جهان الکترونی نامیده ایم. دلیل فیزیکی آن را هم در مقالات بخش اول علوم تلفیقی ارائه داده ایم. حال باید دانست که طبق گزارش استاد الهی از نحوه ایجاد خلقت، اول جهان تاریکی و یا پوزیترونی وجود داشته است و بعد جهان نور یا الکترونی ایجاد می شود. بنابر این سرما، تاریکی و صفاتی از این دست، قبل از ایجاد منبع دوم انرژی یعنی منبع انرژی الکترونی وجود داشته است، درک این مطلب به ما می گوید که همانطور که برای ایجاد گرما منبع انرژی لازم است، آن سرمای اولیه که هم اکنون نیز در فضای مابین سیارات وجود دارد نیز به منبع انرژی نیاز داشته که همان منبع انرژی پوزیترونی یا جهان تاریکی می باشد.س 
در جهان علوم آکادمیک، حداقل این امر کاملن شناخته شده است که برای ایجاد هر تغییر و یا پدیده ای، انرژی لازم است و این انرژی باید منبع تولید داشته باشد. بنابر این سرما نیز دارای منبع انرژی مخصوص خود می باشد.س  
می دانم که این یک مبحث جدید است که مبتنی بر استنباط من از آموزش های استاد الهی می باشد و همانطور که شما هم به آن اشاره فرمودید، دانشمندان از آن بی خبرهستند، زیرا هنوز با علوم تلفیقی آشنا نیستند. ولی این امر به مرور زمان تغییر خواهد کرد. زیرا این علم, تلفیقی از آموزش های استاد الهی با علوم آکادمیک است که در برخی موارد با فیزیک و زیست شناسی کنونی موافق نیست و در واقع آن را تصحیح می کند. از این رو علوم تلفیقی، آخرین جهانبینی خواهد بود و در این تمدن علم دیگری نخواهد آمد. س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.05.2021
                                                                                                  
  سوال س 

از دیدگاه دانشگاه سیرکمال چه جائی زیارتگاه محسوب می شود؟س 
جواب سبا درود
هرجائی که قلبتان بدانجا کشش داشت و به آن اعتقاد داشتید ، زیارتگاه شماست. البته باید بیاد داشت که پرستش با زیارت متفاوت است، زیرا پرستش فقط مخصوص ذات بی مانند مبدا ازلی خلقت است. ولی زیارت بطور عام بستگی به اعتقاد دارد و     می تواند بیاد خدا هم نباشد، مانند آنکه شما به دیدار پدر بزرگ و یا مادر بزرگ خودتان هم که می روید در واقع نوعی زیارت است و در تعارفات معمول هم بدان اشاره می شود. اما بطور خاص حتی وقتی به زیارت یک مقام معنوی هم می روید به    این دلیل است که او به خدا تقرب دارد. س 
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


07.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

آیا یک فرد، برای مثال یک روانشناس می تواند با یک نظر، مردم را بشناسد و برای این علم!!!! خود یک فرمول هم ارائه بدهد؟س
جواب سبا درود
اول آنکه علم روانشناسی تا چند سال دیگر عملن تغییر خواهد کرد. زیرا این علم در حال حاضر روح را نمی شناسد. دوم آنکه شناخت مردم از ظاهر آنها و یا از روی آنچه در کتابهای روانشناسی نوشته شده است، فقط می تواند یک شناخت کاملن سطحی باشد که شاید در بهترین حالت، قادر به بازتاب دو تا پنج درصد حقیقت است. فقط مقامات حقیقی معنوی قادر به شناخت صحیح دیگران می باشند و آنها نیز هرگز در این باره صحبت نمی کنند. در مورد فرمولی برای این شناخت سوال فرمودید. باید بگویم چنین فرمولی مسلمن از چنان شناخت ناقصی ناشی می شود و صحت آن هم به همان اندازه است.س

این مقاله در یوتبوب. کلیک کنید
این مقاله در ساند کلاد. کلیک کنید
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

06.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

من یک درویش یارسان هستم. تفاوت اهل حق های یارسان با مریدان استاد الهی چیست؟ اصولآ تفاوت یارسان با راه استاد الهی در چیست؟س
جواب سبا درود
هر انسانی باید خود را از ظواهر اهل حق ارتقاء داده به اهل حق واقعی برساند. در این حال دیگر فرقی نمی کند که یارسان، یهودی، مسیحی، مسلمان، بودائی و یا دانشجوی دانشگاه سیرکمال استاد الهی باشی.س
تفاوت یارسان با راه استاد در این است که استاد الهی همه آنچه مربوط به فرهنگ معنوی یارسان بود را جوهرکشی نمود و بدین وسیله آخرین مراحل دانشگاه سیرکمال روحی را بدست آورد و در اختیار همگان قرار داد. به کوتاه کلام، این بدان مفهوم است که ایشان از دل اهل حق، دانشگاه سیرکمال را بیرون آوردند.  این مسئله را در مقاله "اهل حق از دیدگاه دانشگاه سیرکمال" و همینطور در "مراحل پیشرفت روح" و مقالاتی دیگر تشریح نموده ام . برای کسب اطلاعات بیشتر بدان مقالات مراجعه نمایید.س

 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


05.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 

با سلام و عرض خسته نباشید
برخی معتقدند که آنچه استاد الهی گفته است، خیلی قبل تر مولانا در شعر زیر خود عنوان داشته. این شعر چنین است:س
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم
الی آخر
    
نظر شما در مورد اعتقاد این افراد چیست؟

جواب سبا درود
حقیقتش را بخواهید من هم سالها پیش، اوایلی که وارد این راه شده بودم چنین می اندیشیدم، زیرا در آن زمان با آثار و دستاوردهای استاد الهی آشنا نبودم و فقط در حد سایه ای از واقعیت از آن شنیده و خوانده بودم. اما به مرور زمان و با تحقیقات در آثار استاد متوجه خامی افکار خود شدم و این شاه بیت عرفانی برایم جا افتاد که می گوید:         میان ماه من تا ماه گردون            تفاوت از زمین تا آسمان است س
 
واقعیتش را بخواهید، آنچه مولانا در این شعر خود در مورد ایجاد انسان از مراحل ماقبل تا پایان راه گفته است، در مقابل توضیحاتی که استاد در این ارتباط ارائه داده اند، درست مانند نقاشی یک بچه دبستانی در مقابل یکی از تابلوهای موزه لوور است.س
در بهترین ترجمه این شعر، می توان فهمید که انسان از جماد بوده و بعد از مردن به گیاه و سپس به حیوان تبدیل شده و دست آخر در قالب آدم ظهور یافته است. پس نباید از مردن ترسید زیرا بعد از مرگ در میان فرشتگان سر درمی آورد و دفعه بعد، از میان فرشتگان نیز پریده و به چیزی تبدیل می شود که در تصور هم نمی گنجد و به خدا بازمی گردد. اگر شما به داستانهای اسطوره ای توجه فرمائید، آنها نیز دارای اطلاعات مشابهی می باشند.س

اما قبل از آنکه به ادامه بحث بپردازیم باید عرض کنم که هدف از این بحث، یقینن کم جلوه دادن و ایراد گیری از این شاعر بزرگ و پرآوازه پارسی زبان نیست، اما برای آنکه بتوانم به سوال شما و شاید خیلی های دیگر، پاسخی روشن بدهم مجبور هستم قضیه را بشکافم.س
اول آنکه هر کس به قدر فهمش فهمیده مدعا را. این بدان مفهوم است که صِرف شاعر و یا عارف بودن، دلیل بر دانستن همه حقایق معنوی نیست. دوم آنکه استاد الهی در جائی می نویسند: خدا مرا مامور کشف اسرار قرار داده است.س
اگر بخواهیم بطور علمی آنچه استاد گفته است را واکاوی و آنالیز کنیم، یعنی کاری که من قریب به سی سال است مشغول انجام آن هستم، درخواهیم یافت که اطلاعاتی که استاد از سیرکمال از مرحله جمادی تا مرحله انسانی و ادامه آن تا کسب کمال نهایی به ما می دهد، کامل، منطقی، علمی، تمام عیار و بی بدیل است. حال اگر این اطلاعات را با اطلاعاتی که مولانا در این شعر بدست می دهد مقایسه کنیم درخواهیم یافت که آنچه مولانا می گوید از نظر علمی نه تنها بسیار ناقص است، بلکه نادرست نیز  می باشد. زیرا:س
س ۱- اول آنکه این فردی که می اندیشد و با شما صحبت می کند یعنی من، و آن فردی که به صحبتهای من گوش می دهد و بدان می اندیشد، یعنی شما، هرگز نه جماد بوده نه گیاه و نه حیوان، بلکه خلقتی می باشد که مستقیمن از مبدا اصلی و ازلی خلقت بوجو آمده است.س
س ۲- بر اثر تبادلات روحی از جماد تا بشر، یک روح بشری ایجاد می شود که آن روح، نه من هستم و نه شما، بلکه من و شما یک روح ملکوتی هستیم که از مبدا خلقت خلق شده است و تنها بعد از تولد نوزاد به روح بشری او متصل می شود تا بتواند به سیرکمال خود ادامه دهد.س
س ۳- در هر مرحله از مراحل جمادی تا بشری، هزاران تغییر رخ می دهد تا سیرکمال انتقالی صورت پذیرد.س
س ۴- تفاوت بشر با انسان در وجود و یا عدم وجود روح ملکوتی می باشد.س
س ۵- سیرکمال ارواح زمینی از جماد شروع می شود و تا پایان مرحله حیوانی ادامه می یابد و با تشکیل یک روح بشری به اتمام می رسد.س
س ۶- سیرکمال انسان با روح ملکوتی می باشد، یعنی این منی که می اندیشد و با شما صحبت می کند .س
تشریح و توضیح سیرکمال از مرحله انسانی تا بازگشت به مبدا اصلی خلقت، بخش بزرگی از تعالیم استاد الهی را دربر می گیرد.س

فکر می کنم برای افراد فهیم و دانشمند و طالب حقیقت همین مقدار کافی باشد تا تفاوت مابین این قطعه شعر و تعالیم استاد الهی را درک نمایند. زیرا اگر بخواهیم همه آنچه را که استاد فقط در همین مورد تشریح نموده اند آنالیز کنیم، باید همه بخش علوم تلفیقی سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان را در اینجا بازتاب دهیم. بنابراین، بهتر است دانش پژوهان عزیز به آن سایت و به مقالات آن بخش رجوع نمایند.س

در انتها، یادآوری یک مطلب در همین راستا از اهمیت خاصی برخوردار است. در جشن صده استاد الهی، چارلز اسپنسر، خبرنگار یکی از شبکه های خبری آمریکا با پروفسور جیمز موریس در مورد استاد الهی مصاحبه می کند. یکی از سوالات این خبرنگار آن بوده است که خیلی ها در مورد معنویت صحبت می کنند، چه چیز استاد الهی را از این افراد متمایز می کند. پروفسور موریس پاسخ می دهد:س

س " ممکن است جسته و گریخته عباراتی نظیر گفتارهای ایشان را در جای دیگرهم ببینیم ولی اگر آثار استاد الهی را عمیقن مطالعه کنید مطمئن هستم به این نتیجه می رسید که از بقیه متمایز است . سیستم فکری ایشان مجموعه کاملی است که اجزای آن هر یک در جای صحیح خود قرار گرفته است. سوالاتی را از قبیل اینکه ما که هستیم ، در این دنیا چه وظیفه ای داریم، از اینجا به کجا میرویم ، هدف نهایی ما چیست و راه رسیدن به آن چگونه است، که بشر همواره در تکاپوی یافتن جواب آنها بوده، مطرح کرده و پاسخ داده است. بین اجزای سیستم فکری استاد الهی هماهنگی برقرار است و تناقض وجود ندارد. مهمتر آنکه در همه موارد جنبه علمی آنها به نحوی که با شرایط دنیای امروز منطبق باشد نیز ذکر شده است. " س


این مقاله در یوتبوب. کلیک کنید
این مقاله در ساند کلاد. کلیک کنید
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

04.05.2021
                                                                                                    
  سوال س 
 با درود و ....س
چند روز است که از برخی دوستان ایرانی می شنوم که گویا یک محقق ایرانی، دستگاهی را اختراع کرده است که با آن می توان به درون ذهن افرد نگاه کرد و آن را واکاوی نمود. لطفا بفرمائید نظر شما در این مورد چیست؟


جواب سبا درود
قبل از هر چیز باید دید این دوستان و یا آن مخترع محترم، ذهن را چگونه تعریف می کند. زیرا همانطور که من در مقالات بخش روانشناسی ارائه داده ام، حتی بزرگترین محققین در محدوده روان، مرز مشخصی مابین روان، روح، ذهن و خودیت قائل نیستند و نتیجه گیریهای این دانشمندان بر تدقیق بر روی رفتارهای ظاهری بیماران استوار است. بطور کلی همانطور که استاد الهی عنوان فرموده اند، تا زمانی که روانشناسان، روح را نشناخته اند و به اجزای تشکیل دهنده آن و تعاملی که مابین این اجزا قرار دارد پی نبرده اند، از شناخت دقیق روان عاجز خواهند بود. س 
در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که روح را چگونه بشناسیم؟ جواب می دهیم در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان در بخش روانشناسی و علوم تلفیقی طی چندین مقاله، بر اساس آموزش های استاد الهی بدان پرداخته و این اطلاعات پر ارزش را به شش زبان جهان بطور رایگان در اختیار همگان قرار داده ایم . حال اگر کسی از روی غرور و یا به هر دلیل دیگر آن مقالات را مطالعه نکند، مسلمن نه تنها بخودش بلکه به جهان علم نیز صدمه زده است زیرا با پافشاری بی مورد و خودخواهانه بر سر یافته های آکادمیک خودش، اطلاعات تمام عیاری به مردم نمی دهد. اطلاعاتی که ما در سایت خودمان بطور رایگان در اختیار عموم قرار داده ایم، نتیجه سالهای طولانی تحقیق و بررسی و پژوهش در عوالمی می باشد که از دید علوم کنونی آکادمیک در محدوده متافیزیک قرار می گیرد و این در حالی است که متافیزیک در واقع آن بخش از فیزیک می باشد که هنوز برای دانشمندان شناخته شده نیست و یا پدیده های ناشی از آن به اعداد و ارقام و فرمول در نخواهند آمد. از بارزترین این مسائل که بسیار عامه پسند نیز می باشند، اعمالی است که جوکی های هندی انجام می دهند و سالهاست که دانشمندان آمریکائی، انگلیسی و فرانسوی سعی در یافتن پاسخی علمی برای آن داشته و ناکام مانده اند.س

با این مقدمه جواب شما این است که هرگز نه در این زمان و نه در هیچ زمانی دیگر، نوع انسان، قادر نخواهد بود به درون ذهن دیگران نگاه کند و بتواند عوامل آن را کنکاش کند. این عمل برای انسان جزو خطوط قرمز است که دست طبیعت با ایجاد موانعی عبور از آن را غیر ممکن ساخته است. دلیل آن هم بسیار ساده است. شما تصور کنید که چنین دستگاهی واقعن اختراع شود. خب اولین کسانی که قادر به خرید آن می باشند، افرادی مانند بیل گیتز و مارک زاگربرگ و امثال این افراد خواهند بود که میل شدید به کنترل انسانهای مقیم این سیاره آبی دارند و در آنصورت معلوم است که چه رخ خواهد داد.س

نتیجه کلی آنکه: س
س " از آنجا که همه آنچه یک انسان در طول زندگی های گذشته خود تا حال انجام داده است به علاوه همه افکار و نیات، در بانک اطلاعاتی روح او، یا به گفته شما، ذهن آن فرد ذخیره شده است، از اینرو مبدا اصلی خلقت هرگز اجازه نخواهد داد که دیگران از داده های این بانک اطلاعاتی که عرفای هندی به آن کتاب دل می گویند باخبر شوند."س
البته ممکن است که منظور این فرد محترم مخترع، از ذهن، چیز دیگری باشد. بنابراین بهتراست از ایشان سوال بفرمائید که منظور او از ذهن چیست.س

 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


04.05.2021
                                                                                                    
  سوال  
آیا ممکن است مکانیزم علمی تغییر جهت یک روح از یک سطح به سطح دیگر در مرحله حیوانی را توضیح دهید؟
:جواب
از نظر علمی، روح از پائین ترین سکانس در پائین ترین سطح، برای مثال دریک اتم هیدروژن تا ورود به مرحله بشری، همیشه در پی یافتن وضعیتی پایدارتر از وضعیت سابق خود می باشد که استاد الهی آن را تنازع بقاء نامیده اند. پس از بارها رفت و آمد در یک وضعیت خاص، بالاخره در انتهای یکی از این وضعیت ها، روح به این امر مهم واقف می شود که این جسم کنونی او ناقص است و باید فرم بهتری از بدن فیزیکی وجود داشته باشد که باعث سهولت زندگی می شود. این حالت زمانی پیش   می آید که همه کوانتومگنتیکهای روحی آن موجود به کمال مقطعی خود دست یافته باشند. در این حال، یک کد ویژه در روح ایجاد می شود که پس از مفارقت آن روح از بدن فیزیکی خود، اجازه نمی دهد که آن روح به پتانسیل پریمر همان نوع موجود بپیوندد، بلکه این روح را به مجموعۀ روحی دیگری که یا در حال موتاسیون است و یا نوع پیشرفته آن موجود می باشد، سوق می دهد.س

یک مثال:س
در یک برنامه تلوزیونی نشان می داد که یک گله شیر، متشکل از یک شیر نر، چند شیر ماده و چند توله شیر، در میان گندم زار به جائی رسیدند که یک روباه زخمی در میان راه افتاده بود و قدرت حرکت نداشت. همه می دانند که روباه یکی از بهترین طعمه های شیر است، از اینرو شیرها به طرف روباه مجروح حمله بردند، ولی ناگاه یکی از ماده شیرها، خود را میان گله و روباه قرار داد و با حمله ای کوچک و تهدیدآمیز به طرف گله، آنها را از حمله به روباه منصرف نمود و خودش مابین روباه زخمی و گله شیر، روی زمین نشست، طوری که روی او بطرف گله و پشتش به روباه بود. این شیر ماده، مدتی را در همان حال سپری نمود تا روباه زخمی که کمی بخود آمده، جرآت یافته بود، لنگان لنگان صحنه را ترک گفت و خود را در درون گندم زار مخفی نمود.س 

حال سوال این است:س
س ۱- چرا این شیر ماده چنین رفتاری از خود نشان داد؟
س ۲- به چه دلیل شیرهای دیگر قصد حمله به روباه را داشتند؟
جواب آن است که آن شیر ماده به کمال مقطعی خود دست یافته است و پس از مرگ، دیگر هرگز به مجموعۀ روحی یک شیر نخواهد پیوست، زیرا همانطور که توضیح داده شد، همه کوانتومگنتیکها (و یا همان صفات) او به تکامل رسیده اند و نتیجتن، آن کد مخصوص در روح بوجود آمده و روح این شیر را اینبار به سمت روح بشری پریمر که قرار است یک بشر را در رحم یک مادر بوجود بیاورد می پیوندد. این روح به این درک نائل آمده است که این نوع بدن فیزیکی بسیار ناقص است، زیرا برای حیات بیولوژیک آن باید دیگر حیوانات را پاره کرد. البته در این مثال نه تنها یک سطح، بلکه یک فاز نیز تغییر کرده است.س 
در مورد دیگر شیرها باید گفت که آنها هنوز به پختگی روحی این شیرماده نرسیده اند. از اینرو در صدد حمله به طعمه خود می باشند که امریست طبیعی. این امر دقیقن مابین انسانها نیز دیده می شود.س

  س 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.05.2021
                                                                                                    
  سوال در مورد مقاله "تولد زیست شناسی بعد دوم"س 
به نظر می رسد نظر مندل در مورد "خصوصیاتی که گفته می شود هنگام انتقال از بین می روند، ولی کاملن از بین نرفته و می توانند در نسل های بعدی دوباره ظاهر شوند."، چندان دقیق نیست و من توضیحات بیشتری در مورد آن نیافتم. آیا شما اطلاعات بیشتری در این مورد دارید و آیا اصولآ این گفته مندل را تآیید می نمایید؟

:جواب
ببینید، آنچه مندل گفت، تنها یک نظریه است که اطلاعات دیگری به ما نمی دهد. اما سالها بعد از آن، استاد الهی مسئله وراثت را حل کرد و انتقال خصوصیات ژنتیک را تا سه نسل و چهارده نفر از اجداد نوزاد اعلام نمود. این نقطه نظر استاد الهی را ما در قالب یک فرمول به شکل زیر ارائه و در اختیار عموم قرار دادیم.  با این وصف، این مسئله که در جهان زیست شناسی یک معضل بزرگ بود، یک بار برای همیشه حل شد.  س


این مقاله در یوتبوب. کلیک کنید
این مقاله در ساند کلاد. کلیک کنید
 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

02.05.2021
                                                                                                    
سوال 
اصولآ میدان مغناطیسی یعنی چه و چگونه بوجود می آید؟

:جواب
بطورکلی مغناطیس یعنی ایجاد کشش و جاذبه. اما در پاسخ به این سوال که میدان مغناطیسی چگونه بوجود می آید باید بگویم، از آنجا که همه فعل و انفعالات جهان هستی از برهم کنش دو منبع عظیم انرژی الکترونی و پوزیترونی (یا همان جهانهای نور و ظلمت) ناشی می شوند، هر پدیده و موجودی، حتی یک فکر ساده، یا کمی پوزیترونی و یا کمی الکترونی می باشد. این دو، هر کدام دارای کشش ویژه خود هستند که مخالف آن دیگری عمل می کند. از اینرو در هر نقطه از جهان هستی، از جمله در منطقه ای که آن را روان می نامند، سریعن پدیده های الکترونی و پوزیترونی در مقابل یکدیگر جبهه می گیرند و یک میدان دو قطبی کشش را بوجود می آورند که همراه با اثراتی که در این مقاله و مقاله آتی توصیح داده شده است، روان تشکیل می شود. س 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


01.05.2021
                                                                                                    
سوال 
با توجه به دو مقاله ای که در مورد روان انتشار داده اید، پس از مرگ برای روان چه رخ می دهد؟
جواب 
از آنجا که روان در محل برخورد بند کوانتمی اتصال با دندریت های نویرون های کورتکس مغز ایجاد می شود، پس از قطع شدن بند اتصال کوانتمی، روان نیز دیگر وجود نخواهد داشت. تنها زمانی که خودیت واقعی (روح) در یک زندگی زمینی دیگر به یک سیستم "روح بشری - بدن فیزیکی" جدید متصل شود،  روان ایجاد می شود. مسلمن این روان با آن روان زندگی قبل یکسان نخواهد بود، زیرا این سیستم جدید دارای خصوصیاتی متفاوت است. ققققققق
این سوال و جواب مربوط می شود به مقاله "مفهوم مرگ بیولوژیک"م 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

30.04.2021
                                                                                                    
سوال 
با درود به شما آقای فرامرز تابش ممنون از زحمات شما کسانی هستند که با دانشگاه سیر و کمال آشنایی ندارند و میگویند که شیعه اثنی عشری در قران نیامده و اسلام نیست و ساختگی است جواب به این اشخاص چیست ؟ با تشکر
جواب 
ببینید، بهترین راه آن است که به هر دین و آئین و مرام و مسلکی که اعتقاد دارید، با ایمان به دستورات همان مرام و مسلک عمل کنید و به کسی هم کار نداشته باشید، زیرا در هر حال خدا در همه جا هست. من خود به آنچه بطور مختصر برای شما شرح دادم عمل نموده و خواهم نمود. ضمنن برای من احترام به همه عقاید از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این یک خط فکری می باشد که از استاد الهی آموخته ام.  ققققققق 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


23.04.2021
                                                                                                    
سوال 
 با عرض سلام و درود، سوالی دارم که خدمتتان مطرح می کنم. این سوال مدتی است که ذهن مرا مشغول خود نموده است.س
 شما در اغلب مقالاتتان می نویسید، "...در اینجا به بررسی روبنایی این مطلب می پردازیم."  و یا  "...فعلن مطلب را بطور سطحی بررسی می نماییم." و جملاتی از این قبیل. سوال این است که آیا این مطالب روزی بطور عمیق تر نیز بررسی خواهند شد؟

جواب 
همه مقالات ارائه شده در این سایت، از کتابهایی می باشند که من بر اساس آموزشهای استاد نورعلی الهی نوشته ام. کتابهایی مانند " زیست شناسی بعد دوم " و " آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات " که این دو، کتابهای ریفرنس محسوب  می شوند، زیرا اولی ارائه دهنده یک بیولوژی جدید و دومی ارائه دهنده یک فیزیک نوین است. از آنجا که مطالب آن دو کتاب بسیار پیچیده و درک آن تنها برای اساتید دانشگاه ها و یا حداقل برای افرادی امکان پذیر است که در آن دو زمینه تحصیلات دانشگاهی دارند، از این رو به درخواست مکرر برخی از دوستان، چند کتاب دیگر را به زبانی ساده تر که برای عموم مردم قابل فهم باشد به رشته تحریر درآوردم. کتابهایی مانند " انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال" و یا "دانشگاه سیرکمال استاد الهی" و چند کتاب دیگر در زمینه های مختلف. اکثر مقالات سایت از این منابع ساده تر می باشند و دلیل آن نیز آن است که چون کتابها هنوز به چاپ نرسیده اند، مایل نیستم که برخی از مطالب در اختیار عموم قرار گیرند و دلیل دوم همان پیچیده و تخصصی بودن مطالب است که  بطور عمیق تری مورد بررسی قرار گرفته اند و برخی از معضلاتی را که علم از حل آنها عاجز بوده است، مرتفع نموده اند . س
از آن گذشته، عده زیادی همین مقدار را هم که جنابعالی با استناد بر آنچه من نوشته ام، سطحی یا روبنائی می دانید، سنگین و پیچیده می دانند و بارها از من خواسته اند که این مطالب را به شکل شفاهی و کاملن ساده برنامه ریزی نموده، ارائه دهم. مقصود من از استفاده از کلمات "روبنائی" و یا "سطحی" با در نظر گرفتن آنچیزی است که در دو کتاب ریفرنس یاد شده فوق آورده ام. اتفاقن برخی از این مطالب که بطور عمیق تری مورد بررسی قرار گرفته اند را نیز در بخش علوم تلفیقی آورده ام.مقققققققق 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

15.04.2021
                                                                                                    
سوال 
 با درود. آیا شما زِکت یا فرقه مذهبی هستید؟ با سپاس س
جواب 
با درود. گرچه زکت اغلب به گروهی اطلاق می شود که دارای عقاید فلسفی، مذهبی و یا حتی سیاسی خاصی می باشند که با افکار غالب در جامعه متفاوت است، اما در این روزگار، زکت دارای بار منفی نیز شده است و عمومن به گروهای تندروی مذهبی اطلاق می شود که اکثرن به اعمال تروریستی از جمله بمب گذاری، مبارت می ورزند. از این جهت باید در جواب به این سوال شما عرض کنم که خیر ما زکت یا فرقه مذهبی نیستیم. ما دانشجویان دانشگاه سیرکمال استاد نورعلی الهی هستیم که یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای دوران معاصر می باشد. جهانبینی استاد الهی یک دین و یا آئین مذهبی نیست، بلکه مانند چتری همه ادیان، نِحله های فلسفی، عرفانی و علمی جهان را پوشش می دهد و متعلق به همه مردم جهان است. این همان موضوعی است که ما تا به این ساعت با ارائه بیش از چهارصد مقاله به شش زبان مهم جهان به اثبات آن پرداخته ایم. بنابراین عمیقن بر این اعتقاد هستیم که در این تمدن جهانبینی دیگری نخواهد آمد.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


09.04.2021
                                                                                                    
سوال 
آیا از نظر دانشگاه سیرکمال، ملی گرائی درست است یا نادرست؟س
جواب 
یکی از مقوله هایی که استاد الهی در تعالیم خود بر آن پافشاری دارد، رعایت اولویتها می باشد. آنچه من از این تعالیم می آموزم آن است که میهن دوستی و ملی گرائی جزو اولویت ها بوده و در نتیجه رعایت آن صحیح و درست است اما به شرط آنکه در مسیر میهن دوستی به کشورهای دیگر هیچ گونه ظلم و ستمی نشود و منظور از ملی گرائی، کوچک شمردن ملیت و فرهنگهای دیگر نباشد.  به عبارت دیگر، در حالی که  موالی گری را مردود می داند، به دام شوونیسم نیز نیافتد. در اینصورت پرداختن به میهن و ملت خودمان در اولویت قرار دارد و بعد از آن می توانیم به دیگران نیز بپردازیم. این همان روشی است که اکثر کشورهای غربی، بخصوص آلمانها بعد از جنگ جهانی دوم بدان پرداخته اند و موفق هم بوده اند. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 در یوتیوب. کلیک کنید

09.04.2021
                                                                                                    
سوال 
با عرض درود مجدد. در تعقیب سوال در مورد نژادها که جواب دادید، سوال دیگری دارم مبنی بر اینکه آیا انسانها همه با هم یکسان هستند و اگر جواب مثبت است چطور چنین چیزی ممکن است و اگر جواب منفی است پس حقوق مساوی بشر چه معنی دارد؟
جواب 
با درود باید اذعان کنم که سئوال بسیار هوشمندانه ای را مطرح نموده اید که پاسخ به آن، مشکلات زیادی را در فهم علوم تلفیقی مرتفع می سازد.س
این سوال را از دو جنبه می توان آنالیز نمود.س

جنبه اول: یکسان بودن انسانها از منظر درجه پیشرفت روحی
در این مورد باید گفت که هیچ دو انسانی یافت نمی شوند که دقیقن به یک اندازه رشد روحی داشته باشند، در نتیجه افراد به هیچ وجه بطور دقیق با یکدیگر مساوی نیستند. از آن گذشته، افرادی که در درجات پائین تر سیرکمال می باشند، بعلت بی تجربگی روحی، معمولن به اعمالی دست می زنند که افراد، با درجه کمال بالا، از انجام آن اعمال خودداری می نمایند. س
ضمنن باید توجه داشت، ممکن است کسانی خود را به شکل و شمایل ویژه ای که در طول تاریخ، مخصوص خداپرستان بوده است، برای مثال به هیبت آخوند و معمم، کشیش، خاخام، خادمین معابد و غیره درآورند در حالی که از رشد روحی بسیار پائینی برخوردار می باشند ، از اینرو ممکن است به اعمال ناشایستی نیز مبادرت ورزند. صِرف ادعای اشخاص به خداپرست بودن، دلیل رشد بالای روحی آنها نیست.س 

جنبه دوم: یکسان بودن افراد از دیدگاه اعلامیه حقوق بشر
باید عرض کنم که حتی طبق این اعلامیه جهانی نیز افراد یک جامعه با یکدیگر مساوی نیستند، زیرا منظور از یکسان بودن افراد، یکسان بودن آنها در مقابل قانون است. این بدان مفهوم است که اگر شخصی متهم به ارتکاب قتل باشد و ضمنن رنگین پوست نیز باشد، این امر به هیچ وجه نباید در روند دادرسی مورد توجه قرار گیرد و چه سیاه پوست و چه سفیدپوست به یک طریق باید مورد محاکمه واقع شوند.س 
بدیهی است که افرادی که در یک جامعه و یا در سطح بین المللی به اعمال تروریستی و آزار و اذیت دیگران می پردازند یقینن با یک دانشمند که سعی در حل مشکلات نوع انسان دارد کاملن با یکدیگر متفاوت می باشند و اگر این امر به اثبات برسد، آن 
فرد جانی از نظر قانون نیز با این فرد نیکوکار به هیچ وجه مساوی نیست. از اینرو او را به زندان می اندازند و بسیاری از حقوقی که دیگر شهروندان از آن برخوردار هستند از او سلب می نمایند.س

نتیجه کلی آنکه به هیچ عنوان انسانها با یکدیگر مساوی و یکسان نیستند. این در حالی است که ما حق مورد قضاوت نهایی قرار دادن دیگران را مبنی بر درجه بندی آنها به خوب و بد و رشدیافته و رشدنیافته نداریم. زیرا در هیچکدام از این دو مورد دارای اطلاعات کافی نمی باشیم. در این ارتباط اما در دنیای مادی و غیرمادی، مراکز صلاحیتداری برای این امر یافت می شوند.س 
علیرغم آنچه گفته شد، هرکس می تواند و مجاز است بر طبق نظر و منافع شخصی خود، اعمال و رفتار کسی را بد و یا خوب تلقی کند. برای مثال شخصی را که نیمه شب عربده می کشد و مزاحم دیگران می شود را اهالی محل بد تلقی می نمایند، در حالی که ممکن است او دارای خوبی های دیگری نیز باشد. چنین قضاوت شخصی اعمال و رفتار دیگران، به عقیده من مجاز است و حتی می شود از او شکایت کرد، زیرا در هر حال در این یک نکته مزاحم دیگران است.س 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

09.04.2021
                                                                                                    
سوال 
آیا نژادها با هم تفاوت دارند؟
جواب 
بله البته نژادهای اصیل اولیه نسبت به یکدیگر دارای تفاوتات فاحش و نهفته می باشند و این درحالی است که هیچکدام برتری بر آن دیگری ندارد.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.04.2021
                                                                                                    
سوال 
نظر دانشگاه سیرکمال در مورد عید نوروز چیست؟س
جواب 
ما عید نوروز را بسیار گرامی می داریم و همه مراسم چهارشنبه سوری، سفره هفت سین و سیزده بدر را به رسمیت می شناسیم و رعایت می کنیم. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 در یوتیوب. کلیک کنید

05.04.2021
                                                                                                    
سوال 
نظر شما در مورد عزاداری برای مثال گریه و زاری برای مرده چیست؟سس
جواب 
از آنجا که ما مرگ را به رسمیت نمی شناسیم، به هیچ عنوان عزاداری و گریه و زاری را جایز نمی دانیم و خود نیز این اعمال را انجام نمی دهیم. حتی در مراسم رحلت بزرگان این راه، برای مثال رحلت استاد الهی نیز به هیچ عنوان به عزاداری    نمی پردازیم .س 
در این ارتباط باید به یک نکته مهم اشاره نمود و آن اینکه، گریه در اثر اتصال به مبدا با گریه از نوعی که مورد نظر شماست متفاوت است. زیرا نوع اول گریه، یا ناشی از خوشحالی از دیدار یار است و یا بر اثر دلتنگی برای او و ارتباطی با عزاداری ندارد.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


05.04.2021
                                                                                                    
سوال 
شخصی از ...... در...... می گفت که در آئین ما خوردن گوشت مجاز نیست زیرا کشتن حیوانات ظلم به این زبان بستگان است و ضمنا حالت توحش را در انسان زیاد می کند و این یک وحشیگری است. پس باید از غلات و میوه ها تغذیه کرد. نظردانشگاه سیرکمال در این مورد چیست؟س
جواب 
با سلام
ببنید این امر دارای دو جنبه است.س
جنبه اول: خوردن این حیوانات و ایجاد توحش در روح
در این مورد باید گفت خوردن گوشت برخی از حیوانات البته این اثر را در روح می گذارد. برای مثال خوردن گوشت پلنگ یا شیر و یا گرگ. اما خوردن گوشت حیواناتی مانند گوسفند، مرغ، خروس، ماهی و یا گاو مطلقن چنین تاثیراتی ایجاد نمی کند، زیرا این حیوانات دارای صفت توحش نیستند.س

جنبه دوم: ظلم به حیوانات بواسطه کشتن آنها
در این مورد باید گفت که چون این افراد از نحوه سیرکمال روحی در سیاره زمین و تبدیلات روحی در سطح کوانتمی با خبر نیستند تصور می کنند که کشته شدن این حیوانات برای تغذیه از آنها ظلم است. با فراگیری و درک دروس " زیست شناسی بعد دوم " به تدریج این طرز فکر تغییر خواهد کرد.س
البته باید در نظر داشت که نحوه ذبح حیوانات در جوامع غربی بسیار نادرست و برخلاف آنچه آنها می پندارند غیر بهداشتی و غیرعلمی است، زیرا در این جوامع این حیوانات را اول با برق شوک می دهند و بعد با تیغ گردن آنها را می زنند . این امر باعث ایجاد نوعی سم در خون این حیوانات می شود که در گوشت اثر منفی می گذارد. ذبح صحیح آن است که خون از بدن این حیوانات کاملن خارج شود، زیرا در این حالت، روح بآرامی از بدن حیوان جدا می شود و به گروه روحی دیگری می پیوندد که در حال ایجاد یک حیوان دیگر است. زیرا هیچ چیز در این جهان هستی مردنی و نابود شدنی نیست.س

گذشته از همه آنچه گفته شد، اگر فرضن تغذیه از گوشت حیوانات ترک شود و از گیاهان به عنوان منبع تغذیه استفاده شود، بازهم با آرگومنت این افراد، عمل ظلم به اجرا درخواهد آمد، زیرا گیاهان نیز دارای حیات می باشند و هرچه دارای حیات است دارای روح مخصوص بخود نیز می باشد. بنابراین، کندن میوه از درخت و جمع آوری غلات هم ظلم به گیاهان زبان بسته محسوب می شود. س

مسئله مهم دیگر در این رابطه آن است که پتانسیل بشری در بعد کوانتمی، به اثرات حیوانی احتیاج دارد تا بتواند حیات ارگانیک بدن را تحت کنترل صحیح نگاه دارد.س
باید در نظر داشت که با همه گیر شدن روز افزون علوم تلفیقی در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، به تدریج این امر برای همه افراد جهان روشن خواهد شد.س 

.در این ارتباط می توانید به مقالات بخش " زیست شناسی بعد دوم" در قسمت "علوم تلفیقی" و همینطور در بخش الهیات - در جهان هندوئیسم به مقاله " ريشه يابی منع كشتار گاو و تاکید بر گياه خواری" مراجعه نمائید
  با
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.04.2021
                                                                                                    
سوال 
باسلام.  دیدگاه دانشگاه سیر کمال درباره ازدواج کردن و تعدد زن چیست ؟چون در اسلام ۴ زن و شیعه علاوه بر۴ زن، صیغه کردن و در غرب به عنوان دوست دختر مرسوم است. با تشکرس
جواب 
با سلام. نظر ما این است: یک مرد - یک زن. مگر آنکه زن یا مرد بمیرد که در آن صورت مرد و یا زن بیوه، آزاد است مجددن ازدواج کند و بازهم هرکدام فقط می تواند یک زن و یا یک شوهر اختیار کند.  با
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


06.03.2021
                                                                                                    
سوال 
Hi, 

My name is ....., and I am writing to offer any help I could be of. 

In a nutshell, around 2 years ago, on Al-Qadr night, I had a dream in which a group of students and I were at a school-like place with Ostad as the teacher. In my dream, there was this Q&A section where I directly asked Ostad what I needed to do to be able to stay in touch with him in my potential future lives? He replied: "two things: a) be a researcher b) translate the book "Ma'refat Al-rooh". 

Now, I speak fluent Farsi and English, but I am no translator. Besides, the book has already been translated as far as I know. That being said, ever since, I have been asking myself what I can do to be of service, so that's why I am writing this email. If there is anything (from the voiceover in your videos to anything English-related) I could do, please let me know.

Thanks, 
........
ترجمه روان و کلی سوال
سلام
نام من ...... است و بدینوسیله اعلام می کنم آمادگی همکاری با شما را دارم. س

به طور خلاصه ، حدود 2 سال پیش ، در شب القدر ، خواب دیدم که من و گروهی از دانش آموزان در مکانی شبیه مدرسه با استاد (الهی) به عنوان استاد(آن مدرسه) بودیم. در خواب ،  بخش پرسش و پاسخ وجود داشت و من مستقیماً از استاد پرسیدم چه کاری باید انجام دهم تا بتوانم در زندگی احتمالی آینده خود با او در ارتباط باشم؟ او پاسخ داد: " دو چیز:س
 الف) محقق باشید
ب) ترجمه کتاب" معرفت الروح 

اکنون ، من فارسی و انگلیسی روان صحبت می کنم ، اما مترجم نیستم. گذشته از این ، تا آنجا که من می دانم کتاب (معرفت الروح) ترجمه شده است. با این اوصاف ، از آن زمان تاکنون ، من از خودم می پرسم که چه کاری می توانم انجام دهم تا  (در این راه) کمکی باشم ،  به همین دلیل است که این ایمیل را می نویسم. اگر موردی (از صداگذاری در فیلم هایتان گرفته تا موارد مرتبط با انگلیسی) وجود دارد که بتوانم انجام دهم ، لطفاً به من اطلاع دهید.س

جواب
Hi,
Both parts of your dream come true in a detailed study by the research institute "Andishe Online Germany (AOG)".
www.andishe.online
Sure you can choose your language.
First of all, I have to speak to Mr. Tabesh about your work with our institute.
Thanks
CH. Riyahi
ترجمه جواب
سلام
هر دو قسمت خواب شما در تحقیق در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان تفسیر می شود. البته می توانید زبانی را که می خواهید انتخاب کنید(فارسی، انگلیس، فرانسه و ....). در مورد همکاری شما با ما باید با آقای تابش صحبت کنم.س
با آرزوی موفقیت
مهندس ریاحی

28.01.2021
                                                                                                    
سوال 
سلام. در محل کار رییس من تخلفات دیگران را بخاطر رابطه با آنها ندیده میگیرد ولی اشتباهات وتخلفات مرا گزارش می دهد. چون من کارشخصی برایش انجام نمیدهم.اگر من تخلفات وی را گزارش کنم، کار بدی کرده ام. س

جواب 
با سلام
به عقیده من ، قبل از هرچیز شما باید اشتباهات خود را به حداقل برسانید و به تخلفات خود نیز پایان دهید. اگر بعد از آن، بازهم مزاحمت برایتان ایجاد نمود، به هر طریقی که به دیگران ضربه نخورد و حقوق افراد دیگر پایمال نشود باید از خودتان دفع شر کنید. س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

2020


07.12.2020
                                                                                                    
سوال 
سلام. کسی که در استخدام در یک شغل دولتی، با دستکاری سن تولد شناسنامه خود را کم سن تر نشان دهد تا شرط سنی استخدام، مانع جذب وی نشود.حقوق دریافتی چنین شخصی براساس آموزه های استاد الهی، چگونه است؟س
جواب 
با سلام.  ببینید برای پاسخ دقیق به این سئوال، لازم است یک بحث الهیاتی-فلسفی عمیق ارائه شود که نه من وقت نوشتن آن را دارم و نه شما حوصله خواندن آن را. اما بطور کاملن خلاصه و عمومی می توانم بگوئیم، اگر عملی که انجام می دهید، از شما و خانواده شما دفع شر و فقر می کند و ضمنن به دیگران نیز ضرری نمی رساند، انجام آن از نظر من بلامانع است، زیرا خود فقر ده ها مشکل ، فساد و درد سر ببار می آورد. برای شخص باهوشی چون شما همین قدر کافی است. با
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

14.11.2020
                                                                                                     
سوال 
سلام.  آیا کتاب های مقدس چون قران و انجیل از طرف مبدا خلقت بوده یا صرفا ، ساخته و پرداخته پیامبران بوده برای اداره کشور در زمان خاص خود.س
جواب 
ببینید واقعیت آن است که برای رسیدن به حقیقت، لزومی ندارد که ما در پی بی اعتبار کردن ادیان و مذاهب باشیم. برای دانشجویان استاد الهی یادآوری یک نکته از اهمیت خاصی برخوردار است و آن اینکه: س
س« نیکوان هم هر کسی در هر مقام      گشت معروف بر تو واجب احترام»س
 با این حساب جستجو در مورد اینکه آیا این کتب مقدس، نوشته پیامبران بوده اند و یا مستقیمن از مبدا خلقت آمده اند نیز ما را بجائی نخواهد رساند، زیرا فرضن به قول شما، این کتب نوشته پیامبران باشد، در اینصورت بازهم خطائی انجام نشده است، زیرا وقتی بپذیریم که آن فرد، پیامبر است، بنابراین او می تواند پیام خود را مکتوب کند. اما اگر شما این امر را نپذیرید، در اینصورت مجبور هستید پیامبری پیامبران را نیز زیر سئوال ببرید که خروجی چنین جستجویی به نفی وجود نظم دهنده کل، خواهد انجامید.س 
از آن گذشته نباید فراموش کرد که این کتب در زمان خود آن پیامبران نوشته نشده اند. بنابر این می تواند از نظر عقلی آنچه شما می گوئید صحیح باشد، اما علیرغم آن نمی توان ریشه اصلی ادیان را نفی نمود، زیرا در هر حال وقتی شخصی پیامبر شد، آنچه می گوید قابل تامل و تفکر است. البته صرف نظر از همه خرافاتی که در طول تاریخ به آن گفتارها اضافه شده اند.س
بنابر آنچه مختصرن گفته شد، بهتر و عاقلانه تر آن است که یک جستجوگر حقیقت بدنبال خود حقیقت باشد نه آنکه سعی در تخطئه ادیان کند. البته همانطور که گفته شد، در اینکه خرافات بسیار زیادی وارد همه ادیان شده است هیچ گونه شکی نیست. خرافاتی که مانند ابری تیره روی حقیقت را پوشانده اند و یافتن درست از نادرست را تقریبن غیرممکن ساخته اند. به همین منظور و در همین راستا استاد الهی برای یافتن حقیقت به ما یک فرمول داده اند و آن اینکه:س
س" ببین می خواهی دیگران با تو چگونه رفتاری داشته باشند، تو نیز با دیگران بدین گونه رفتار کن و هرآنچه برای خود نیک می دانی و می خواهی با تو بدین شکل رفتار شود، تو نیز با دیگران بدان شکل رفتار کن و از رفتار بر ضد آن پرهیز کن." (رجوع شود به مقاله اصول عقاید استاد الهی قسمت اول و دوم)س
 به هر اندازه که چنین رفتار کنی، به حقیقت نزدیک تر خواهی شد و دیگر لازم نیست وقت بسیار پرقیمت خود را صرف این امر نمائی که آیا قرآن و انجیل ساخته و پرداخته پیامبران بوده اند و یا خیر. بدیهی است که لازمه این امر، اعتقاد به یک نظم دهنده کل می باشد. ولی حتی اگر به خدا هم اعتقاد نداشته باشی و به فرمول توصیه شده توسط استاد الهی رفتار کنی، به مرور زمان، ایمان به مبدا خلقت در تو بیدار خواهد شد. زیرا جوهر و مخرج مشترک دستورات همه ادیان از ابتدای خلقت تا به امروز و از امروز تا انتهای جهان در این توصیه استاد نهفته است و همیشه کاربرد دارد و جواب می دهد.س
در انتها لازم به یادآوری است که احترام به موضوع و یا فردی خاص ، با اعتقاد به آن فرد و یا موضوع، دو امر متفاوت است.س

امیدوارم با این مختصر توانسته باشم پاسخی قانع کننده به سئوال شما داده باشم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

06.11.2020
                                                                                                      
 سوال در مورد مقاله اجباری نبودن حجاب 
سوال 
سلام ممنون از مقالات بسیار مفید و‌خوبتون. یک سوال داشتم درباره مقاله حجاب اونم اینکه همونطور که خودتون گفتین حجاب بیشتر مربوط به رفتار و پوشاندن عورت در نظر گرفته شده. سوال اینکه پس چرا در یکی از همان آیه ها افرادی نام برده مانند پدر و پسر و... که نیازی نیست حجاب داشته باشه که اگه منظور حجاب عورت باشه که با این قضیه مغایرت داره چون بازم برای اینها باید پوشیده باشه.س 
و سوال دوم در مکان هایی مانند باشگاه های مختلط که لباس ورزشی تنگ دارند بانوان این با حجاب مغایرت داره یا نه؟

جواب 
با سلام و با تشکر از سوال هوشمندانه شما.س
این مطلبی که مورد سوال شماست مربوط است به سوره نور آیه سی و یکم که ترجمه آن از الهی قمشه ای بدین شکل است:س
س "و زنان مؤمن را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آن‌چه قهراً ظاهر می‏شود (بر بیگانه) آشکار نسازند، و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادران خود یا پسران برادران و پسران خواهران خود یا زنان خود (یعنی زنان مسلمه) یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود. و ای اهل ایمان، همه به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید. "س
همانطور که از این ترجمه بسادگی قابل استخراج است، بحث بر سر چند چیز است به شرح زیر:س
زنان، س
س 1- از نظربازی منع شده اند. س
س 2- باید آلت تناسلی خود را نگه دارند.س
س 3- زینت آلات خود را آشکار نسازند.س
س 4- سینه و شانه های خود را از دید غیر بپوشانند.س
س و البته موارد دیگر که مورد بحث ما نیست.س

بنابراین می بینید که مطلقن بحث بر سر پوشاندن موی سر نیست، بلکه این آیه نوع حرکات و رفتار زنان سنگین را در مقابل مردان ترسیم می کند. باید یاد آور شد که در همین جهان غرب، اکثریت مطلق زنان، بدون آنکه از این آیه باخبر باشند، همه مفاد آنرا تمام و کمال رعایت می کنند و بسیار سنگین و وزین در اجتماع دوش به دوش مردان به فعالیت می پردازند و مشکلی هم از این بابت پیش نیامده است.س
در همین آیه تاکید بر آن است که " ... و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر....."س
این بدان مفهوم است که زنان می توانند مقنعه خود را نزد افراد نام برده شده فوق بردارند. کدام مقنعه؟ آن شالی که شانه ها و سینه های آن زن را می پوشاند. (رجوع شود به اصل مقاله)س
در این مورد لازم است کمی توضیح داده شود. و آن اینکه برای درک این آیه باید شرایط صدر اسلام را در نظر داشت که عمومن افراد بی بضاعت به این دین نوظهور گرویده بوده اند. لباس این افراد شامل یک تکه پارچه بلند که به شکل یکسره دوخته شده بود، بوده است. با گرمای شدید آن منطقه، پر واضح است که این البسه نمی توانسته اند ضخیم باشند و احتمالن تا حدودی مندرس و بدن نما نیز بوده اند که در بسیاری از موارد باعث نوعی هرج و مرج در روابط جنسی مابین زن و مرد می شده است. درست به همین دلیل است که آنهمه در مورد نگه داشتن فرج، به زنان و در جای دیگر حتی به مردان تاکید شده است. بنابراین تاکید بر پوشاندن شانه ها و سینه ها که محرک شهوت است، بوسیله شال یا پارچه ای به نام مقنعه بر این اساس است و هرگز منظور پوشاندن موی سر نیست. س
مسئله بسیار مهم دیگر آنکه، همین مقدارهم که در این مورد در این آیه و آیه های دیگر آمده، بصورت یک پیشنهاد آمده است و نه یک حکم غیرقابل عدول . زیرا گفته شده است "... و این برای آنها بهتر است." س
در انتها باید عرض کنم که برخی از موارد فقهی در طول تاریخ به تواتر افتاده اند در صورتی که در اصل و ریشه خود، دارای حقیقتی ازلی نمی باشند، از جمله همین امر اجباری بودن حجاب به مفهوم پوشاند موی سر. بسیاری از محققین اسلامی برای اجتناب از درگیری با محققین پیشین، به تاکید مستقیم و یا غیرمستقیم همان مطالب پرداخته اند. از این نوع موارد در کتاب المیزان مرحوم علامه طباطبائی می توان یافت که به نظر می آید ایشان برخی مطالب را بطور ضمنی و نه مستقیم مورد تایید قرار داده اند از جمله امر " لهو الحدیث..." که محققین پیشین و همدورۀ ایشان به موسیقی نسبت داده و بر آن اساس موسیقی را حرام دانسته اند، ایشان در توضیح لهوالحدیث، موسیقی را هم در میان مثالهای دیگر جای داده اند ولی در تفسیر مستقم نامی از موسیقی نیاورده و آنرا "..سخنى كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد..." تفسیر نموده اند.س
بنابر این، به مسئله تواتر، به عنوان دلیل صحت یک موضوع فقهی نیز نمی تواند آویخت زیرا گذشته از آنچه فوقن گفته شد، دو عامل زیر همیشه باعث شده است یک امر فقهی به تواتر درآید:س
س 1- ترس از چوب تکفیر خشکه گرایان و تندروها
س 2- لزوم همرنگ جماعت شدن، برای حفظ موقعیت در آن محیط

پاسخ سئوال دوم شما آنکه در همین کشورهای غربی، مردان و زنان با لباسهای مخصوص هر ورزش، بطور مختلط در سالنهای ورزشی حضور به هم می رسانند و هرگز دیده نشده است که از این بابت مشکلی پیش بیاید. زیرا از ابتدا دختران و پسران را از هم جدا نمی کنند، بلکه آنها را آموزش می دهند. مسلمن این امر باعث عادی شدن وضعیت فیزیکی زن و مرد برای یکدیگر است.س

نتیجه گیری کلی آنکه:س
از نظر عرفانی و ریشه ای، هر انسان وزین ، خانواده دار و متشخص، چه زن و چه مرد موظف است کنترل چشم و احساسات خود را در دست گیرد. زیرا وادار کردن زنان به پوشاندن موی سر به بهانه اینکه مردان تحریک می شوند، یک اشتباه بزرگ است که ظلمی فاحش به زنان محسوب می شود. س
البته اگر برخی زنان به دلخواه خود و بدون فشارهای مستقیم و غیرمستقیم راغب به استفاده از حجاب باشند، کسی نباید مزاحم آنها شود زیرا حقوق بشر برای این گونه بانوان نیز معتبر است. س
باید بیاد داشت، هم اکنون نیز تعدادی از آیت الله های وزین به امر اجباری نبودن حجاب اشاراتی نموده اند.س

گذشته از همه آنچه فوقن گفته شد، هدف من از ارائه چنین مقالاتی، چه در مورد دین اسلام و چه در مورد همه ادیان دیگر، آن است که تا آنجا که از دست و قلم و فکرم برمی آید خرافه و افراط گرائی را از واقعیت ادیان فیلتر کنم. زیرا تندروی و افراط گرائی دینی، مردم را از دین، مذهب و خدا بیزار می کند. در هر حال این امر تنها بخش بسیار کوچک از تحقیقات ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان است.س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بگویم.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

01.11.2020
                                                                                                          
سوال 
من وجود خدا را باور ندارم، ولی از تحقیق در این باره دست برنمی دارم. با مطالعه برخی مقالات شما متوجه شدم این مقالات از استخوانبندی قوی علمی برخوردار است، از اینرو می خواهم بدانم، وجود خدا را چگونه اثبات می کنید؟

جواب 
ببینید بحث بر سر کلمه نیست، اگر مشکل شما با اسم خدا، الله، یهوه، برهما، اهورامزدا و غیره است، همه آنها را فراموش کنید و ببینید آیا معتقد به یک نظم دهنده ماورائی هستید یا خیر. اگر می بینید که حتی وجود یک نظم دهنده را نیز قبول ندارید، پس باید به یک بی نظمی و هرج و مرج در کهکشانها معتقد باشید، چیزی که عملن وجود ندارد و ما شاهد آن هستیم که علم نیز به یک نوع نظم غیرقابل تردید معتقد است و همه دانشمندان هر روز در صدد کشف جزئیات این نظم هستند. به علاوه باید یادآوری کنم که همه دانشمندان بسیار سرشناس جهان، خداباور بوده اند، بطوری که آلبرت اینشتین می گفت: "برای من تنها این مهم است که بفهمم، خدا چگونه می اندیشد، باقی مسائل مطالب فرعی می باشند."س
گذشته از همه آنچه گفته شد، با آشنائی با مقالات ما در مورد جهان هستی، به مرور با واقعیت یک نظم دهنده حقیقی آشنا خواهید شد و خواهید فهمید او چگونه می اندیشد. من تصور می کنم شما و میلیونها نفر دیگر که خداباور نیستند، تنها با تفسیرات تند و تیز و خشکه گرایانه ای از مفهوم خدا مخالف هستید که توسط قشریون در ادیان مختلف ارائه شده اند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

31.10.2020
                                                                                                          
سوال 
با عرض سلام و ..... آیا اگر قلب یک شخص را به شخص دوم پیوند بزنند، در خُلق و خو و احساسات آن شخص دوم، تغییری ایجاد می شود و یا خیر. دلیل آن چیست؟س
جواب 
خیر تغییراتی در احساسات و اخلاقیات آن شخص دوم بوجود نمی آید زیرا آن شخص دوم همواره خودیت حقیقی خود را حفظ می کند و روح بشری که در ارتباط با ارگانهای بدن از جمله قلب می باشد نیز بخشی از خودیت حقیقی آن شخص است. با این حال اگر خود قلب، مشکلاتی هرچند کوچک داشته باشد، در ارتباط ارگانیک آن قلب با اعضای دیگر، ممکن است مشکلاتی ایجاد شود. س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


01.10.2020
                                                                                                          
سوال 
با درور و عرض خسته نباشید، سئوالی دارم که خدمتتان مطرح می کنم.س
شما در مقالاتی که به فارسی انتشار داده اید، نفس[1] را بخوبی ترسیم نموده اید و نحوه شکل گیری آنرا از مرحله حیوانی و انتقال آنها به مرحله بشری و سپس به مرحله انسانی بخوبی تشریح کرده اید، اما در مقالات انگلیسی و آلمانی که من می فهمم و مطالعه می کنم (حتما در مقالات فرانسه، اسپانیای و عربی هم همینطور است) نفس را مساوی با اِگو[2] قرار داده اید. آیا از این عمل، هدف خاصی دارید؟س
[1]Nafs  
[2]Ego  
جواب 

ببینید اطلاعات غربی ها از مطالب عرفانی بسیار محدود است و این مقوله ها را در حوزه متافیزیک قرار می دهند. س
من شخصن، در زمینه فعالیتهای خودم در راستای شناساندن تفکرات و جهان بینی استاد الهی، دو دسته مقالات را برای غربی ها انتشار داده ام. دسته اول در قالب «علوم تلفیقی» می باشد که در آنها، مطالبی مانند مقوله نفس را از طریق علمی شرح   داده ام. و دسته دوم با نام «موضوعات دانشگاه  انگلیسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیایی و عربی» . در این مقالات دسته دوم سعی کرده ام، غربی ها را با اساس اعتقادات و جهانبینی استاد الهی آشنا کنم. از آنجا که در این سری مقالات، هدف، مطالب دیگری بوده است، هرکجا که کلمه نفس آمده، آن را به سادگی مترادف اِگو قرار داده ام و این امر به دو دلیل بوده است: س

دلیل اول آنکه به خواننده مقاله بطور بسیار سطحی یک مفهوم قابل درک را ارائه دهم تا بتواند باقی مطلب را دریابد .س
 دلیل دوم آنکه: ذهن خواننده مقاله با تشریح علمی کلماتی که هدف اصلی مقاله نمی باشند و توضیح مجدد آنها، باعث پیچیده شدن بیهوده مقاله می شود، به انحراف کشیده نشود. س

از آنجا که افرادی دیگر نیز از من خواسته اند طی مقاله ای، با زبانی ساده و قابل فهم برای همه، نفس و اِگو و ارتباط آن دو با یکدیگر را توضیح دهم، بزودی، اگر عمری باشد، این کار را خواهم کرد.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


28.09.2020
                                                                                                       
سوال 
آیا تبعیض مابین زن و مرد وجود دارد ؟ آنهم به خواست خدا؟

جواب 
هیچگونه تبعیضی مابین زن و مرد وجود ندارد و هر دو در همه زمینه ها یکسان می باشند و در روز اول ایجاد نوع انسان، هم نوع مرد و هم نوع زن باهم خلق شدند . بنابراین هیچ برتری یکی بر دیگری ندارد. به خرافات توجه نفرمائید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.09.2020
                                                                                                          
سوال 
سلام. فایده مراسم و عزاداری محرم چیست؟ آیا کار بیهوده ای نیست؟ آن هم در حد ۱۴۰۰ سال! دیدگاه دانشگاه سیر کمال را میشه بفرمایید
جواب 
 ما در دانشگاه سیرکمال اعتقادی به هیچگونه عزاداری نداریم و حتی برای رحلت استاد الهی نیز عزاداری نمی کنیم، البته کاری به اعتقاد دیگران هم نداریم. اعتقادات هر شخص و یا گروهی برای خود ایشان محترم است و ما نیز به آن احترام        می گذاریم..س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

12.08.2020
                                                                                                           سوالات در مورد مقاله بند اتصال کوانتمی مابین خودیت حقیقی و بدن فیزیکی 
سوال اول
شما در مقالات پیش در مورد روح ملکوتی گفته بودید که روح ملکوتی مستقیمن از خدا خلق می شود و ارتباطی به ماهیت ندارد، ولی اینجا می گویید که نحوه ایجاد خودیت بدست ماهیت داده شده است. این دو موضوع با هم مغایرت ندارد؟س
جواب 
در اینجا صحبت از خلقت نیست بلکه نحوه ایجاد و شکل گیری خودیت حقیقی مورد نظر است که سازوکار آن بطور قطع در اطلاعات اولیه که بدست ماهیت رسید ثبت بوده است تا او قوانین را به اجرا درآورد. از طرف دیگر ایجاد روح بشری، بطور مستقیم بدست خدا نیست.س

سوال دوم 
بازهم شما در مقالات مربوط به روح بشری گفته بودید که کار روح بشری تنظیم همه فعل و انفعالات مربوط به بدن فیزیکی می باشد. اما اگر درست فهمیده باشم در اینجا صحبت از دستورات خودیت برای بدن است. لطفن کمی توضیح دهید.س
جواب
بله شما درست می گوئید . در اینجا نیز دو نوع دستور برای بدن فیزیکی وجود دارد. نوع اول دستورات مربوط به حیات بدن فیزیکی می باشد که مسئول آن روح بشری می باشد و روح ملکوتی بطورکلی در این ارتباط نقش اصلی را بازی نمی کند و نوع دوم، حرکات و عکس العمل های ارادی که ناشی از پدیده تفکر است می باشد که مسئول آن روح ملکوتی می باشد. اما این دو روح درهم آمیخته اند و دائمن با یکدیگر در حال تبادل اطلاعات و یا تخاصم می باشند. این مسائل را به مرور بطور عمیق تر مورد بررسی قرا می دهیم. برای این مقاله تا همینجا کافی است.س
 با سپاس از توجه شما

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و پاسخ مربوطه، در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


07.08.2020
                                                                                                           سوال 
با سلام 
در بحثهای سیاسی همیشه صحبت از مشروعیت یک جریان و یا یک شخص سیاسی می باشد ولی به عقیده بنده این کلمه درست درک نشده است . نظر شما چیست؟س

جواب
کاملن حق با شماست. مشروعیت به مفهوم تائیدیه شرعی گرفتن می باشد. در تمام ادوار گذشته در هر کجای زمین هرگاه حکومتی برپا می شد سعی می نمود بیش از هرچیز با صاحبان قدرت دینی ارتباطی بسیار نزدیک داشته باشد تا بتواند  بوسیله شرع مربوط به آن دین، مورد تایید قرار گیرد تا مردم راحت تر زیر فرمان آن حکومت قرار گیرند. این امر در همه ادیان، موضوعی عادی بوده است و حتی در دین هندو که به عقیده من، قدیمی ترین دین جهان است نیز وجود داشته و طبقه برهمن به حکومت مشروعیت می داده است. البته کلمه مشروع به مفهوم شرعی بودن، یک کلمه عربی می باشد. به تدریج در کشورهای مسلمان این امر ریشه دواند و معممین و پرچمداران شریعت، چه سنی و چه شیعه، هر چیز را وقتی صحیح می دانستند که مُهر مشروعیت از طرف آنها بر آن امر استوار شده باشد. متاسفانه بسیاری از سیاستمداران ما به عمق این کلمه واقف نبوده اند و یا شاید مفهوم آن را ندانسته و نمی دانند، از اینرو در هرکجا که منظورشان، " اعتبار و معتبر بودن " باشد، از کلمه مشروعیت استفاده می کنند. حال آنکه در دنیای کنونی، تقریبن در هیچ کشوری، حکومت از دین مشروعیت نمی گیرد، بلکه برای استواری خود محتاج تاییدیه مردم است و نه دین.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
 در یوتیوب. کلیک کنید

07.08.2020
                                                                                                           سوال 
با سلام 
آیا دشمنی با خدا گناه است یا یک اشباه محاسباتی؟س

جواب
دشمنی با خدا از اساس غیرممکن است زیرا واقعیت وجودی یک انسان همان ذره ای می باشد که او را با خدا در ارتباطی شخصی، منحصربفرد و تنگاتنگ قرار می دهد. همه اشخاصی که خود را دشمن با خدا فرض می کنند و یا وجود او را از ریشه  نفی می کنند، در واقع با تعاریفی به مخاصمه پرداخته اند که از طرف مشتی تندروی مذهبی بی مایه و اصولن دور از خدا، به توده های مردم ارائه و القا شده است. تعاریفی نادرست که در آنها، ترس و وحشت از خدا، یک جزو جدائی ناپذیر بوده است و همین امر باعث شده که میان برخی افراد با خدای درون خود، اختلافی روانی و نه روحی و ضمنن موقتی ایجاد شود. به گفته عارفان حقیقی هندو، خدا شیرین است. البته خدای حقیقی که عشق خالص است و نه خدای تندروهای مذهبی.  س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


07.08.2020
                                                                                                           سوال 
با سلام و ...........س
خواهش می کنم ریشه دروغگوئی در انسان بخصوص در ما شرقی ها را توضیح دهید. با تشکر از شما
جواب
بطور خلاصه آنکه:س
دروغگویی ریشه در ترس دارد ولی یک صفت خالص حیوانی نیست زیرا حیوان دروغ نمی گوید.  این ترس، از آنجا ناشی می شود که شخص، از پیش الگوهای روانی خاصی را به عنوان هدف برای خود تعریف و تعیین نموده است و در انجام آن به هر قیمتی پافشاری دارد. گفته شد به هر قیمتی، اما باید دانست این امر در افراد متفاوت متغیر است. س
باید دانست دلیل ترس نیز عدم آگاهی می باشد که ریشه در خامی و یا عقب ماندگی روحی اشخاص درغگو دارد. البته برخی مصلحت ها که باعت دروغ سفید یا مصلحتی می شود، به این مفهوم که خطری را از دیگران رفع می کند بحث دیگری        می باشد.س
صفت دروغگوئی یک صفت پیچیده مربوط به نوع انسان است. حتی موجودات غیرقابل روئیت ساکن زمین نیز دروغ نمی گویند. این صفت ارتباطی به شرق و غرب جهان ندارد بلکه همانطور که گفته شد به دو عامل زیر وابسته است.س
 درجه سیرکمال روحی شخص-   
موقعیت و شرایطی که شخص در آن گرفتار آمده است-  


این سوال و جواب در کانال یوتوب ما . کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

07.06.2020
                                                                                                           سوال 
سلام.استاد الهی میفرمایند که اگر کسی برای بهشت عبادت کرده باشد، تا وقتی که اجرش تمام شود در بهشت میماند، وقتی که اجرش تمام شد، دوباره به گردش دون به دون وارد میشود تا اتمام ضرب العجلش و تعیین تکلیف قطعی.  مگر بهشت و جهنم یا کمال در انتهای گردش دون به دون و تعیین تکلیف قطعی نیست؟ 

جواب
در اینجا منظور بهشت موقت است . این بدان مفهوم است که در صورتی که مدت زمان تعیین شده به انتها نرسیده باشد و شخصی به نیت آنچه اصطلاحن بهشت گفته می شود، اعمال مثبت انجام داده باشد، در برزخ،  متعادل با آنچه انجام داده در محیطی بسیار خوب و دلچسب قرار می گیرد تا کِردیت او تمام شود و بعد او را مجددن به یک زندگی زمینی دیگر می فرستند. س

بهشت یا دوزخ ابدی زمانی است که مدت زمان تعیین شده به پایان می رسد و آنگاه همه آنچه از ابتدای خلقت یک روح انجام شده محاسبه می شود و مطابق با آن، در یکی از طبقات آن دو جهان قرار می گیرد. ضمنن باید دانست بهشت چیزی نیست جز آنچه شما در تصور خود دارید، یعنی انواع لذتهای مادی که بصورت نشئه غیرمادی ایجاد می شود، حتی صحنحه ها، واقعیت مجازی دارند ولی کاملن مادی حس می شوند. در سوی مقابل، دوزخ نیز به مفهوم عدم آن امکانات و نشئگی ها می باشد و با دلهره و دلشوره نیز همراه است. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

29.05.2020
                                                                                                           سوال از کانال یوتیوب پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان 
سلام آقای تابش
متشکرم بابت جمع‌آوری این اطلاعات و در اختیار قرار دادن بی‌د‌‌ریغشان برای جویندگان راه کمال! سوالی داشتم : طبق سخنی که از استاد الهی در دقیقه ی ۱۹:۰۰ نقل قول شده، به چه دلیل سیر و مکاشفات روحی موجب مسدود شدن سیر کمال می‌شود؟ یا اینکه منظور از سیر و مکاشفات روحی در اینجا دقیقا چه چیزیست که مختل کننده‌ی سیر کمال انسان می‌شود؟ 

جواب
سیرکمال با زبانی بسیار ساده، به مفهوم یافتن و به اجرا درآوردن قوانین ازلی می باشد که باعث رشد طبیعی روح می شوند . تا حدی که آن روح قدرت بازگشت به مبدا اصلی خود را می یابد. فرض کنید شما می خواهید از تهران به شیراز بروید و زمان محدودی را در اختیار دارید. حال اگر در کنار جاده بنشینید و مشغول تماشای محیط اطراف شوید، زمان از دست می رود و ممکن است هرگز در زمان تعیین شده به مقصد نرسید. مضاف بر آن، برای شخصی که ماموریت ندارد، ریاضت کشیدن برای کشف و کرامات، یک کار عبث است زیرا نیت، رسیدن به مقصد نیست و این عمل معمولن سه مشکل اساسی را ایجاد می کند.س
 اول آنکه آنچه برایش کشف می شود(اگر بشود) معمولن حقیقی نیست و دوم آنکه آن فرد از این عمل خود به مرور مغرور می شود. زیرا به سرعت برای این فرد این تصور پیش می آید که به مقامی رسیده است. بدیهی است غرور از جمله صفاتی است که بشدت روح را زمین می زند. و سوم آنکه از دیدن برخی پدیده های نادیدنی غرق در شعف کاذب می شود و مانند یک معتاد، دائمن به دنبال یک محیط و کنج خلوتی می گردد تا به مشاهداتش ادامه دهد. بنابراین، دو عامل غرور و شعف کاذب چنین شخصی را از کار کردن بر روی نقاط ضعف خود بازمی دارد. در این گیرودار، زمان به سرعت از دست می رود و روح بجای پیشرفت، پسرفت می کند. این همان مشکلی است که تقریبن همه جوکی های هندی با آنهمه کشف و کرامات و معجزاتشان بدان گرفتار می باشند و با قاطعیت به شما می گویم، اکثریت مطلق آنها هرگز به مقصد نخواهند رسید.س

دوست عزیز آنچه عرض شد، به زبان ساده و بسیار خلاصه شده بود، زیرا برای بررسی علمی "ضرر بدنبال کشف و کرامات بودن"، به نگاشتن یک مقاله کامل، نیاز است که شاید اگر فرصتی بود این کار انجام شود. س
در اینجا مجددن تکرار می کنم، افرادی که دارای ماموریتی می باشند و برایشان کشفیاتی رخ می دهد از قاعده فوق مستثنی هستند.س
برای کسب اطلاعات دقیق تر، به مقالات بخش سیرکمال مراجعه فرمایید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

ویدیوکلیپ این سری از سئوال و جوابها در کانال یوتوب ما. کلیک کنید 


29.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
 با توجه به قوانین ثبت نام خودرو در ایران،اگر به اسم کسی ثبت نام کنیم ولی در واقع خودرو برای ماست. یعنی قوانین دولت ما را از خرید منع میکند. آیا این کار جز هفت عامل خلقتی استاد الهی هست؟ سپاس

جواب
چون دقیقن نمی دانم منظور شما چیست و قوانین چگونه است، لذا جواب شما را بطور کلی می دهم .س
اگر این عمل شما به کسی ضربه نمی زند و حقوق کسی را خدشه دار نمی کند و ضمنن مشکلی از مشکلات شما می گشاید، فکر می کنم این عمل ایرادی ندارد. اما اگر این عمل برای ثروت اندوزی و از راه تقلب باشد مسلمن خطاست.س

:سوال در ارتباط با سوال پیش
منظور این است که این تسهیلات شامل ما نمی شود طبق قوانین، با نام شخصی دیگری (البته با رضایت وی) از این تسهیلات استفاده کنیم. چون این تسهیلات یکبار شامل هرنفر میشود.س
جواب
در هر حال جواب از دید من همان است که گفته شد. خودتان باید کلاه خود را قاضی کنید و تصمیم بگیرید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

10.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
 بالاخره ما نفهمیدیم که باید نماز بخوانیم یا خیر؟ در کل، نظر دانشگاه سیرکمال در باره عبادت چیست؟

جواب
  با سلام
عزیزم، ما در دانشگاه سیرکمال طی ده ها مقاله سعی نموده ایم این معضل را حل نماییم. در اینجا بطور خیلی خلاصه به شما می گویم که امر نماز خواندن یا نخواندن، از دید ما، یک مسئله شخصی می باشد، یعنی اگر دلت می خواهد بخوان و اگر نمی خواهی نخوان. اگر دلت می خواهد در کلیسا دعا کن و اگر نمی خواهی نکن. اگر در معبد، کنیسا، آتشکده، خانقاه و .....  آرامش می گیری به آنجا برو و اگر نه، در گوشه اتاقت دعا کن و اگر هم به هیچ چیز اعتقاد نداری ، هر کاری دلت می خواهد بکن. مسائل مربوط به انسان با خدای خودش، یک امر خصوصی است و ارتباطی به دیگران ندارد. س

عزیزم نظر دانشگاه سیرکمال را خواسته بودی. گرچه بطور کامل در طی چندین مقاله این امر را عمیقن و دقیقن مورد بررسی قرار داده ایم، اما بطور خلاصه می توانم بگویم که :س
س- توجه به خدا داشته باش و با او راز و نیاز کن. در هر کجا و به هر صورت و کیفیت و شکلی که مایل هستی
س- هرچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و عمل کن و هرچه برای خودت مضر می دانی در رفع آن برای دیگران هم کوشا باش
س- قوانینی که مربوط است به حقوق بشر کاملن رعایت کن
و غیره   
برای درک بهتر مطلب، می توانید برای مثال به مقاله «اصول عقاید استاد الهی قسمت اول و قسمت دوم» ، و « اهل حق از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» و دیگر مقالات رجوع نمایید.س 
به قول سعدی: عبادت بجز خدمت خلق نیست    به تسبیح و سجاده و دلق نیست.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

06.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
 آیا با گریه کردن برای امام حسین همه گناهان بزرگ و کوچک ما بخشیده می شود؟ اگر اینطور است پس ما چرا باید انسان خوبی باشیم و از گناه چشم پوشی کنیم. هرچه گناه است انجام می دهیم و با یک گریه در مسجد همه آن گناه ها بخشیده می شود. نظر شما چیست؟

جواب
  با سلام
از ابتدای خلقت کل جهان هستی، همراه با قوانینی دیگر، مبدا خلقت یک قانونی را گذاشت که بسادگی قابل تغییر نیست و آن اینکه: از هر کس هر حقی ضایع شود، آن شخص متضرر صاحب آن حق است و نه خدا. این بدان مفهوم است که اگر از کسی خطائی سربزند که طی آن، حق یک نفر پایمال شود، تحت هیچ شرایطی آن شخص خاطی و تبهکار بخشوده نمی شود، حتی اگر آن شخص در اشک خود که برای این یا آن می ریزد، غوطه ور شود. و ضمنن هیچ کس هم نمی تواند او را ببخشد زیرا صاحب حق، خود آن شخص متضرر است. اما از آنجا که به هر حکمی یک یا چند تبصره نیز تعلق می گیرد، در این مورد نیز می توان به استثنائات زیر اشاره نمود:س

 شخصی، حقوق اشخاصی را پایمال کرده است، اما پس از چندی عمیقن پشیمان شده، از صمیم قلب خواهان جبران است و در این ارتباط به خدا و یا یکی از مقربان او متوسل می شود و با سرافکندگی از اینکه حقوق دیگران را ضایع نموده، خواهان کمک خدا می شود.  در این حال، اگر پشیمانی او صمیمانه باشد، خدا شرایط را طوری برای او فراهم می آورد که حق آن شخص متضرر داده شود و راضی گردد.س

یکی دیگر از این تبصره ها مربوط است به افرادی که به یک راه صحیح معنوی وارد شده اند و مسیر کمال روحی را صادقانه طی می کنند و همیشه مراقب هستند که حقوق دیگران را ضایع ننمایند. در این حال نیز خدا به همان صورت فوق و یا از راه های دیگر به او کمک می کند تا بتواند جبران حق کشی های خود را برای افراد متضرر بکند. زیرا هدف خدا آن است که ما هرچه زودتر به رشد نهایی رسیده با دریافت کمال خود به خانه اصلی و ازلی خود بازگردیم. اما کسی که دائمن خطا کند آنهم بطور عمد، به این امید که با یک گریه برای این و یا آن، بخشیده خواهد شد، باید بگویم چنین چیزی یک توهم احمقانه است و روزی چنین فردی باید تا قرنها(برخی اوقات در چندین زندگی) برای اشتباهات خود بپردازد و کسی هم به نفع چنین فردی مداخله نخواهد کرد.س 
آنچه بطور خلاصه گفته شد، تنها بخشی از این ماجراست.س 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

06.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
 اگر خدا یکی است پس چرا باید اینهمه دین و مذهب و مسلک و عقاید مختلف وجود داشته باشد؟ آیا این برای بشر گیج کننده نیست؟

جواب
  با سلام
 آنچه نوع انسان تحت عنوان حقوق بشر کشف و ثبت نموده است، در مقابل آن حقوقی که خدا برای نوع انسان تعیین نموده است مانند یک دانه گندم در مقابل همه گندم های جهان است. از طرف دیگر انسانها در رده های فکری مختلف قرار دارند،  زیرا سطح کمال روحی آنها با یکدیگر بسیار متفاوت و گوناگون است. از اینرو برای آنکه حقوق آنها ضایع نشود، لازم بود ادیان و مذاهب و مسلکها و نحله های عقیدتی پرشماری بوجود آیند تا هر کس به فرآخور معلومات ذهنی و درجه کمال خود جذب آنها شود تا بدینوسیله بتواند هر چه سریع تر این هزار عالم کشنده را طی کند و به خانه خود بازگردد. بازهم تاکید می کنم ، گستره حقوقی که خدا برای انسانها در نظر گرفته است حتی در تصور ما انسانها نیز نمی گنجد. اگر می بینیم که نابسامانی و درد و رنج در جهان حاکم است، این محصول دسترنج خود نوع بشر است، والا کسانی که کمی پیشرفت می کنند دیگر هرگز به زمین باز نمی گردند و ادامه کار مربوط به سیرکمال خود را در برزخ می گذرانند.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
چطور می توانم غلام خوبی برای استاد الهی باشم؟ چه باید بکنم تا چاکر مورد قبول درگاه باشم؟

جواب
  با سلام
من با اطمینان می توانم به شما بگویم که استاد الهی نه چاکر می خواهد و نه کسی را نوکر می داند. اصل تعلیمات استاد بر این پایه استوار است که همه انسانها با هم برابر هستند ، زیرا همه دارای ذره الهی می باشند و بطور مستقیم از طریق همین ذره با او در ارتباط هستند. بنابراین هیچکس نه نوکر است و نه غلام. اگر می خواهید مورد قبول باشید، شجاعانه و با سرافرازی، دروس سیرکمال را بیاموزید و بند بند آن را یکی پس از دیگری تا آنجا که می توانید اجرا کنید و هرگز نه خود را برتر از دیگران ببینید و نه کوچکتر و یا کمتر از دیگران.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
در یوتیوب. کلیک کنید

02.05.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
 احکام عبادی مانند نماز و روزه ، بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال باید به همان شکل انجام شود ، یا انجام آن در زمان کنونی نیاز نیست، و کارامد بودن آن برای شرایط زمان خاص خود بوده است. به خصوص روزه. با سپاس

جواب
  با سلام
بستگی تام به این دارد که شما در چه مرحله ای قرار داشته باشید. اگر در مرحله شریعت هستید لازم است در هر دینی هستید به لزومات شریعتی همان دین یا مذهب عمل کنید(در صورت داشتن اعتقاد)، اما اگر در مراحل بالاتر هستید، مسئله کاملن فرق میکند و نوع عبادت متفاوت است. برای درک بهتر مطلب به مقاله «مراحل پیشرفت روح» مراجعه نمایید، یا در اینجا کلیک کنید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

01.04.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
آیا دعاهای دستجمعی برای رفع بلا، از جمله ویروس کرونا خرافات است یا اثر دارد؟

جواب
  با سلام
اثرات ناشی از تمرکز بر روی یک پدیده ، از مباحث شناخته شده و قابل قبول و حتی اثبات شده در علم است. تله پاتی حقیقی و تغییر در ماده با استفاده از انرژی روحی، مانند خم کردن اشیاء از راه دور، یک نمونه بارز این مقوله است. برای افرادی که به خدا اعتقاد دارند، تمرکز بر او، مخصوصن بطور دستجمعی می تواند اثرات خارق العاده و معجزه آمیزی در پی داشته باشد.  نباید فراموش کرد که از یک طرف علوم آکادمیک دوران جنینی خود را طی می کنند و از طرف دیگر، هنوز دانشمندان مرز بین خرافه و علم را مشخص نکرده اند. درست به همین دلیل ما در مقالات مختلف، سعی در حل این معضل نموده ایم. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

01.04.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام 
آیا ویروس کرونا(کوبد 19) یک موجود زنده است؟ اگر جواب مثبت است پس چرا دانشمندان گفته اند که این ویروس یک موجود زنده نیست؟

جواب
  با سلام
از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، هیچ موجودی در هیچ کجای جهان هستی یافت نمی شود که زنده نباشد. اصولن در هیچ کجای این پهنه بی انتها با بی نهایت سیاره و موجودات گوناگون، مرگ وجود ندارد. ما در این دانشگاه، مرگ را ترک یک وضعیت و ورود به یک وضعیت دیگر تعریف می کنیم. پس هر آنچه وجود دارد، موجود زنده است.س
در پاسخ به اینکه چرا دانشمندان این ویروس را موجود زنده نمی دانند باید عرض کنم: اول آنکه نمی دانم چنین چیزی را چه کسی گفته است. آیا یک اظهار نظر شخصی است یا خیر؟ در هر حال اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد دلیل آن این است که آنها با  معیار و ملاک و تعاریف مخصوص خود به مقوله بیولوژی می نگرند، اما این بینش و طرز تلقی مسائل در آینده ای نزدیک دگرگون خواهد شد. س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

18.03.2020
                                                                                                             سوال  
..........سلام خدمت
بنده ..... و اهل شهرستان....... هستم در خانواده شیعه مذهب زاده شدم تا سه سال پیش با معنویت آشنا شدم و با دنبال کردن برنامه ها و کتاب های عرفانی اطلاعات زیادی کسب کردم از پارسال با شما و اندیشه آنلاین هم آشنا شدم ویدئوها رو همه در یوتیوب دنبال کردم بسیار بسیار بهم کمک کردن از استاد الهی ممنون و شاکریم که افراد لایقی مثل شما رو در میان ما واسطه فیض قرار دادن.س
فقط یک پیشنهاد هم داشتم:س
.من تو سایت اندیشه آنلاین وارد میشم خیلی گیج میشم. کاشکی با چیدمان ساده تری مباحث رو قرار میدادین مجبور شدم برم تو یوتیوب اونجا چیدمان خیلی خیلی عالی بود و فایل هارو راحت با دسته بندی دانلود کردم همچنان دارم مباحث رو دنبال می کنم

جواب
    ..........با سلام خدمت دوست عزیز
سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان بزرگترین سایت اطلاعاتی جهان است که همزمان بیست و سه بخش را (فعلن)به شش زبان ارائه می دهد. به همین علت هر روز در فکر آن هستیم که یافتن مقالات را ساده تر کنیم. در حال حاضر به سه روش می توانید مقالات جدید را بیابید.س
روش اول: در صفحه «برگ نخست» سمت راست، لیست مقالات جدید را همراه با بخشی که مقاله در آن انتشار یافته، می توانید بیابید. برای مثال داستان ماتادور بخش داستان و شعر. بدین وسیله می توانید مقاله دلخواهتان را که در آخرین شماره انتشار یافته در بخش مربوطه بیابید.س
روش دوم: در صفحه «همه مقالات و مطالب» می توانید در نیمه اول صفحه، بخشهای متفاوت را ببینید، برای مثال، علوم سیاسی و یا علوم تلفیقی و غیره. پس از وارد شدن به بخش مورد نظر، بالای هر مقاله که تازه انتشار یافته اند نوشته شده است«جدید».س
روش سوم: در نیمه دوم صفحه «همه مقالات و مطالب» همه مقالات هر شماره را می توانید برحسب تاریخ انتشار آن شماره بیابید و هر مقاله که مایل به مطالعه آن باشید می توانید مستقیمن روی آن کلیک کنید. همه شماره های پیش نیز در نیمه دوم همین صفحه قابل مشاهده است.س
از آن گذشته به زودی یک نقشه سایت نیز برای شما دوستان عزیز تهیه خواهد شد.س
با تشکر از شما دوست خوبمان
گروه ارتباطات پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان

18.03.2020
                                                                                                             سوال  
سلام.   همکاری دارم که درمحل کار با رفتار و حرکاتش ، مرا نزد دیگران تحقیر میکند. در جمع دونفره رفتارش خوب است و چند مشکل اینجانب را هم حل کرده. ولی در جمع با رفتار و حرکاتش مرا تحقیر میکند. تاجاییکه توانسته ام نفس اماره خود را مهار کرده ام، تا مثل وی رفتار نکنم. با چنین شخصی چطور رفتار باید کرد تا، نفس اماره بر من مسلط نشود.س

جواب
      کسی که مورد ظلم قرار می گیرد را مظلوم می گویند. در دانشگاه سیرکمال، مظلوم به اندازه ظالم گناهکار است. پس سعی کنید چند مرتبه به او اخطار دهید و اگر عمل نکرد به هر طریق غیر خشونت آمیز از خود دفع شر کنید. برای مثال در حضور دیگران بطور جدی به او اخطار دهید. مراقب باشید دست به خشونت و کاری که برگشت ناپذیر است نزنید.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

18.03.2020
                                                                                                             سوال  
یکبار میگن: امواج گرانشی، امواجی ناشی از خود پدیده گرانش است، یکبار میگن(مانند این خانم) ناشی از اختلال جایگاه و یا همان حرکت اجرام است! [منظور، ویدئوکلیپ مقاله سیاهچاله ها می باشد]س
جواب
      حقیقت آن است که اطلاعات بشر از فضا بسیار ناچیز است. اکثر نظریه هایی که در این ارتباط ابراز شده اند، غلط از آب درآمده اند، از جمله ثابت کیهانی انیشتین و یا تز وسعت چهار میلیارد سال نوری انیشیتن-هابل. حتی تفکرات استیون هاوکینز در مورد محو اطلاعات در درون و به وسیله سیاهچاله ها، دارای ارزش حقیقی علمی که بشود آن را ثابت نمود نیست. اما با ارائه علوم تلفیقی، به مرور همه این معضلات حل خواهند شد.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

03.03.2020
                                                                                                             سوال  
سلام
میشه تاثیر الکترون و پوزیترون را در حال افراد که ساعاتی حال خوش و سرحال، ساعاتی حال بد ، غمگین ، افسرده و ناراحت و بداخلاق هستند ، که حتی باعث آزار دیگران (عمدی هم نیست )را بفرمایید.س
جواب
با سلام
این مسئله بسیار پیچیده است. بطور کلی اثرات پوزیترونی در دراز مدت می توانند بر روان انسانها اثرات منفی بگذارند و این حالتهایی که شما می گویید را ایجاد کنند. اعمال نیک، اثرات الکترونی ایجاد می کنند و اثرات منفی پوزیترونی را خنثی       می نمایند.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

28.02.2020
                                                                                                             سوال  
سلام
شیوع کرونا در ایران زیاد شده است، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، آیا این وضعیت عذاب الهی است؟ چه دعایی باید کرد؟ آیا میشود گفت خدایا ، اگر رضایت توست، جان من را بگیر در مقابل جان خانواده ام(جان خودم را نذر آنها کنم)؟
جواب
با سلام
ببینید، هر دعا و گفتگویی با خدا بسیار نیکوست و هر کس در دعا و گفتگوی خود با او هرچه دلش می خواهد می تواند بگوید. هیچ انسانی نمی تواند برای رابطه مابین خدا و مخلوقش حد و مرز تعیین کند و اگر و اما بگذارد. پس شما هم هرچه می خواهید بگوئید و از او بخواهید. این رابطه متعلق به شماست و او. س
 اما اگر می خواهید دلیل علمی ایجاد ویروس کرونا را بدانید، در همین شماره در دو بخش، این مسئله از دیدگاه دانشگاه سیرکمال مورد بررسی علمی قرار گرفته است. برای مطالعه قسمت اول اینجا کلیک کنید و برای مطالعه قسمت دوم اینجا کلیک کنید. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.02.2020
                                                                                                             سوال  
 مثل همیشه بسیار عالی و پر از اطلاعاتی که تا بحال شنیده نشده اند. با آنکه من هنوز موفق نشده ام همه مقالات سایت را بخوانم و یا در کانال یوتوب همه را ببینم با این حال نحوه تشریح شما طوری است که می توانم ادعا کنم هر سه مطلب اصلی را درک کردم. سئوالم این است که آیا عقل حیوانی و عقل بشری دقیقا یکی است؟ مرسی و تشکر از شماس
جواب
پاسخ به سئوال حمید علم 77:س
خیر این دو عقل دقیقن یکی نمی باشند. دلیل آن این است که عقل بشری، کمال یافته عقل حیوانی است، اما بدون برخی از غرایز حیوانی. این مقاله مربوط است به مقاله «غریزه و عقل»با  
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.02.2020
                                                                                                             سوال  
 ارتباط غریزه حیوانی و عقل بشری و عقل ملکوتی دقیقا تشریح شده است و قابل فهم است. اما چیزی که من متوجه نمی شوم آن است که چرا باید بشر یا همان «تن خاک روح خاک» خلق شود. منظورم آن است که این موجود به چه درد می خورد؟ خواهش می کنم جواب دهید.س
جواب
پاسخ به سئوال مارل سالک 32: س
طبق آموزش های استاد الهی، یک بشر، حدفاصل یک حیوان و یک انسان است. این موجود فقط تا زمانی که در شکم مادر قرار دارد، یعنی در وضعیت جنینی، موجودیت دارد و به محض آنکه بدنیا بیاید با اولین نفس، روح ملکوتی به آن خواهد پیوست. با این وجود ندرتن روح ملکوتی به روح بشری نمی پیوندد و یک «تن خاک روح خاک» بوجود می آید. این امر می تواند مربوط به داده های سیستم کارمای پدر و مادر باشد. این مقاله مربوط است به مقاله «غریزه و عقل»با 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

08.02.2020
                                                                         «این سوال مربوط می شود بهبه مقاله «علوم تافیقی: مبحث اول: قسمت ششم   
              سوال  
 با سلام، فکر می کنم الکتروپوزیترن را در مقاله قبل توضیح داده اید، اما منظور از «اینتراکسیونهای ذرات زیر اتمی» دقیقا چیست. منظور از این جمله را نیز درست درک نمی کنم "حضور الکتروپوزیترون مساویست با دسترسی ذرات زیراتمی به نقشه و طرح اولیه خلقتی" با معذرت از اینکه سئوالهای زیادی را مطرح می کنم. امیدوارم مرا ببخشید. با تشکر مجددس
جواب
پاسخ به سئوالات امید جم 2020:س
پاسخ به سوال اول: همه ذرات زیراتمی، دائمن و بی وقفه در حال دریافت اطلاعات از محیط و ارسال اطلاعات به محیط اطراف خود و ذرات دیگر می باشند. همه این فعل و انفعالات را اینتراکسیون می نامند.س
پاسخ به سوال دوم: از آنجا که طبق آنچه من از آموزش های استاد الهی درک می کنم، همه اطلاعات مربوط به خلقت در دسترس اولین خلقت «ماهیت» می باشد و طبق دروس علوم تلفیقی، الکترون بازتاب هولوگرافیک «ماهیت» است ، از اینرو دسترسی کامل به همه اطلاعات دارد.س 
با سپاس از توجه شما 
فرامرز تابش

08.02.2020
                                                                                                   «این سئوال مربوط می شود به مقاله «علوم تافیقی: مبحث اول: قسمت پنجم         
 سوال  
 با عرض درود و خسته نباشید از ارائه و تشریح علوم تلفیقی استاد که کاملن جدید می باشند. درست به همین دلیل سئوالات زیادی را برای افرادی مثل من که کمی دقیق هستم پیش می آورد که خدمتتان عرض می کنم. اول آنکه اسپین را درست درک نکردم. دوم آنکه آیا همه ذرات چه لپتون و چه کوارک و چه بوزون همه جرم دار هستند؟ نور چطور؟پیون صفر به چه درد می خورد؟ البته سئوالات زیادی دارم ولی باید یکی دوبار دیگر مقاله را بخوانم شاید مشکل حل شود و مزاحم شما نشوم. متشکرم از زحماتتان تا بعدس
جواب
پاسخ به سئوالات مارال سالک 32: پاسخ به سوال اول: اسپین را می توان تغییر حالت از زوایای مختلف دانست. برای مثال، اسپین یک، به مفهوم آن است که در یک چرخش و یا حرکت ۳۶۰ درجه ای، مجددن با حالت اولیه آن فرمیون روبرو می شویم. با این وصف اسپین یک دوم به مفهوم آن خواهد بود که با چرخش ۷۲۰ درجه ای به وضعیت اولیه آن پدیده کوانتمی خواهیم رسید برای ما در فیزیک نوین ذرات، اسپین، نشان دهنده وضعیت کوانتمی موج است که کد دستورات مربوط به هدف ایجاد موج در آن مستتر است . این قسمت، حاوی اطلاعات ثانوی است. بدینوسیله این موج میداند چه باید بکند تا تجربه او برای تشکیل اولین سنگ بنای خلقت، یعنی یک کوارک تکمیل شود. این اطلاعات در موج پوزیترونی موجود است پاسخ به سوال دوم: در تطبق با آنچه من از آموزش های استاد الهی درک می کنم، اصولن ذره بدون جرم وجود ندارد. این مسئله طی آزمایشی در برن سوئیس در سال 2012 میلادی تقریبن می شود گفت تایید شد پاسخ به سوال سوم: در مورد نور باید بگویم هنوز لازم است تحقیقات بسیار دامنه داری انجام شود. نور شامل پدیده هایی می باشد که برای علوم آکادمیک هنوز روشن نیست. پاسخ به سوال چهارم: مسئله پیون صفر را در بخش علم، تحت عنوان «فیزیک ذرات» در دو شماره، دقیقن توضیح داده ام. لطفن رجوع کنید به سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان/ بخش علم. فقط بطور مختصر می توانم بگویم که پیون، نیروی هسته ای قوی را بوجود می آورد.س
 با سپاس از توجه شما
فرامرز تابش

31.01.2020
                                                                                                             سوال  
 این روزها صحبت از طب اسلامی می شود. می خواستم بدانم نظر شما راجع به طب اسلامی چیست؟س
جواب
من هیچ اطلاعی از چنین طبی ندارم ، اما تا حدودی با طب سنتی ایران و هندوستان که اساس هر دو طب برمی گردد به قبل از اسلام در دوران ایران باستان، آشنا هستم. در هر حال همان طب سنتی ایرانی و یا آیورودای هندی نیز در بهترین حالت     می تواند به عنوان طب مکمل بکار برود و نه طب اصلی. جهان پزشکی توانسته است مشکلات بسیار بزرگی را حل کند و تا حد زیادی سلامت بیماران را به آنها بازگرداند و در حال حاضر قابل جایگزینی نیست.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
در یوتیوب. کلیک کنید

31.01.2020
                                                                                                        
     سوال  
 بزرگترین گناه در دانشگاه سیرکمال کدام است؟ نظر شما چیست؟س
جواب
انتشار خرافات مذهبی، اِعمال سختگیری به نام دین ، اجبار و تحمیل عقاید و خشکه گرائی و افراط گرایی که همگی باعث انحراف اذهان از خدای واقعی و ایجاد ترس از او می شوند، بدترین و بزرگترین گناه در دانشگاه سیرکمال می باشد.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

28.01.2020
                                                                                                        
            
سوال  
 من در خلوت خودم با خدا عهد کردم(بدون نذر یا توقع خاصی از خدا)، فلان مبلغ که به عنوان پاداش که قرار است به من بدهند، را به شخصی کمک کنم. ولی پشیمان شدم. آیا واجب است که پول را به وی بدهم. اصولا چه زمانی عهد با خدا واجب است از دیدگاه استاد الهی؟
س
جواب
مقدمتن باید دانست که نذر، پرداخت مبلغی خاص، بسته به وسع شخص نذرکننده و یا گذشتن از مطلبی از پیش تعیین شده و یا انجام دادن کاری ویژه در مقابل آنچیزی است که از خدا می خواهد. با این حساب آنچه شما انجام داده اید یک نیت است و نه نذر.  به عقیده من، طبق آنچه از آموزش های استاد الهی آموخته ام، چون خودتان به آن پول نیاز دارید و ضمنن خدا هم نیازی به پول ما ندارد و گذشته از آن، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، از اینرو به عقیده من ایرادی ندارد که پول را ندهید. اما از آنجا که انجام عهد و پیمان با خدا، تاثیرات خوبی در موقعیت معنوی انسان دارد و از نظر روحی هم انسان را قوی می کند، باز هم به عقیده من، اگر می توانید و پرداخت این پول ضربه ای به زندگی شما و خانواده تان وارد نمی کند و اولویت های دیگر را زیر پا نمی گذارد، بهتر است این پول را بدهید. البته در هر حال هرطور قلبتان گواهی می دهد همان کار را انجام دهید . فقط فراموش نشود که حتی زمانی که یک نیت نیک، مثلن در موردی که  شما عنوان فرمودید، یعنی کمک به همنوع، از خاطر  شخص بگذرد، اثر مثبت آن، آنن برای آن فرد ثبت می شود، حتی اگر وی موفق به انجام آن نیت نشود.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

قابل توجه دوستان عزیز!س
 پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، بررسی علمی مسائل مربوط به جهان هستی و موجودات سیاره زمین، بخصوص نوع انسان را در دستور کار خود دارد و به شرعیات نمی پردازد. برای کسب اطلاع از شرعیات و مسائل فقهی، هر فرد باید به فقیهان دین و آیین خود مراجعه نمائید، مگر آنکه مانند سئوال کننده فوق، نظر این پژوهشکده را، از دیدگاه دروس دانشگاه سیرکمال، در مورد مسئله ای خاص جویا باشد.س

02.01.2020
                                                                                                        
          .دومین سئوال در مورد مقاله تلفیق بیولوژی و ریاضی        
سوال  
معادله مورد بحث در واقع فقط مربوط  به اکسیدکلسیم می باشد. چگونه می توان این معادله را به همه مر حله جمادی بسط داد؟س
س
جواب
همانطور که در جواب دوست دیگری که در این مورد سئوال فرموده بودند، عنوان شد، فعلن به دلایلی خاص، این فرمول فقط یک بخش از مرحله جمادی را در برمی گیرد. اما می توان آن را به کل مرحله جمادی نیز بسط داد. اگر در معادله اول، عدد 8 و 20 را حذف نموده جای آن ایکس[1] و وای[2] بگذارید، مسئله حل خواهد شد. زیرا این دو مجهول، عدد اتمی هر عنصر شیمیایی می باشند. در هر حال، فرمول کلی در مقاله ای دیگر ارائه خواهد شد و به بحث عمق تر آن نیز خواهم پرداخت. فعلن هدف آنست که نشان داده شود که علم جدیدی در راه است و با این علم، مرز تفکرات کوانتمی هایزنبرگی را پشت سرنهاده ایم .س
                           [1]x
                           [2]y
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

01.01.2020
                                                                                                        
          .این سئوال در مورد مقاله تلفیق بیولوژی و ریاضی می باشد       
سوال  
معادله ای که شما در مورد مرحله جمادی ارائه داده اید، قابلیت یک معادله ریاضی را ندارد، زیرا با عملهای ریاضی مرسوم، مانند جمع و تفریق و غیره نمی توان هیچ کدام ازعوامل فرمول را بدست آورد. این مسئله را چگونه توضیح می دهید؟ ضمنن من...... استاد دانشگاه.... در شهر.....در رشته ریاضی کاربردی می باشم.س
ناگفته نماند، مقاله «ظهور صفات و کاراکترهای غریزی» را مطالعه نمودم. باید بگویم در نوع خود بی نظیر است و تئوری نوینی در بیولوژی و روانشناسی می باشد.س
س
جواب
کاملن حق با شماست، زیرا من هنوز برخی از علائم ریاضی را توضیح نداده ام و این عمل از روی عمد می باشد. زیرا همانطور که خودتان مستحضر هستید، عمل کپی کردن از روی تحقیقات دیگران، بدون ارائه منبع، امری است که متاسفانه مابین ما ایرانیان بسیار رایج است. از اینرو فرمول را بطور کلی ارائه داده ام، بدون آنکه فعلن به جزئیات آن بپردازم. اما در موقع مقتضی، توضیحات مناسب نیز ارائه خواهند شد و شما خواهید دید که مشکلی که جنابعالی مطرح فرمودید مرتفع خواهد شد. یکی از این مسائل، علامت تاثیر متقابل مابین دو عامل می باشد که در ریاضیات، پدیده ای است کاملن جدید. خود این علامت، دارای معادلات پیچیده زیادی می باشد و همانطور که گفته شد، در جای خود بدان پرداخته خواهد شد. برای اینکه به عرض بنده برسید، یک معادله مربوط به معادله اصلی را برایتان ارسال داشتم. س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


2019


                        
14.11.2019                                                                                                                          
سوال  
s.سلام. سومین عامل از هفت عامل خلقتی، تغذیه میباشد. میشه بصورت علمی توضیح بدید غذایی که از راه دزدی باشد، چطور تاثیرش منفی خود را برجا میگذاره
س
جواب
زمانی که یک فرد، قرار می گذارد برای یک ساعت کار مشخص، مبلغ ده دلار دریافت کند، اگر بجای یک ساعت، فقط نیم ساعت برای آن ده دلار کار کند، به این مفهوم است که مبلغ پنج دلار را بدون انجام کار و برخلاف میثاقی که با طرف مقابل گذاشته، دریافت داشته است. از آنجا که هر ماده و شیی در این جهان هستی، دارای روح مخصوص بخود می باشد و بر اساس اصل تبادل اثرات منفی و مثبت از شئی به شئ دیگر، مبلغ دریافت شده بابت نیم ساعت کار، دارای بار منفی پنجاه درصدی  می شود.  زمانی که آن فرد که این پول را در اختیار دارد، این مبلغ را با اجناسی چون شیر، کره، نان ، مربا و .... تعویض می کند، از آنجا که نیمی از این پول دارای بار منفی می باشد، و از طرف دیگر، آن فرد فروشنده باید پول اجناس خود را تمام و کمال دریافت دارد، بار منفی آن ده دلار، از پول به اجناس انتقال می یابد. این بدان معنا می باشد که آن پول، برای فروشنده بلامانع است، اما آن اجناس برای صاحب جدید خود دارای بار منفی شده اند که نوعی انرژی سیاه محسوب می شود و ممکن است حتی تولید بیماری کند و یا در روان کسانی که از آن مواد خوراکی استفاده می نمایند، تاثیرات منفی برجای بگذارد. در نتیجه، سلامت کودک و همه اعضای خانواده، با اثرات منفی انتقال یافته به اجناس خوراکی مورد بحث، در معرض خطر قرار      می گیرد. س 
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
05.10.2019                                                                                                                          
سوال  
 جمله «چقدر لذت دارد که انسان آماده شود که هرچه خدا بخواهد او هم بخواهد»، را توضیح میدهید. چکار کنیم اعمال ما در راه رضا و خوشنودی خدا باشه، کاری یا کمکی انجام میدهیم، در راه خدا باشه.س
جواب
کار شاقی لازم نیست انجام دهید. سعی کنید درهرکاری که می خواهید انجام دهید، ببینید چطور می خواهید با شما رفتار شود شما هم همانطور آن را انجام دهید و اگر چطور با شما رفتار شود، بدتان می آید شما هم همان را در مورد دیگران انجام ندهید. در صورت تداوم در این فرمولی که استاد الهی به دست ما داده اند «آنچه برخود نمی پسندی بر دیگری روا ندار و آنچه برخود می پسندی برای دیگران هم همان را بخواه» به مرور خواست خدا را بهتر و عمیق تر درک می کنید و به تدریج به مرحله تسلیم می رسید. در این رابطه عمل به اخلاقیات و رعایت حقوق بشر، از اولویت برخوردار است.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
27.09.2019                                                                                                                          
سوال در مورد مقاله «قدمهای اولیه»س  
 اگر طریقت، معرفت و حقیقت برتر از مرحله شریعت می باشند، چرا استاد الهی در آثار خود گفته اند، شریعت در همه مراحل مابعد وجود دارد و از بین نمی رود؟ آیا باید سینه زنی و زنجیرزنی را در مراحل بالاتر ادامه داد؟
جواب
ببینید وقتی از شریعت صحبت می شود، در واقع منظور دو مقوله متفاوت ولی مرتبط با یکدیگر می باشد. این دو مطلب عبارتند است:س
س1- قوانین اساسی و پایه ای، یاهمان ده فرمان موسی. خدا را به وحدانیت بشناس و با او راز و نیاز کن، دزدی نکن، به ناموس مردم چشم بد نداشته باش، احترام پدر و مادر را نگه دار و غیره.س
س2- مناسک و ریتوالهای دینی، مذهبی، مسلکی و عقیدتی. برای مثال در دین اسلام، نماز خواندن جزو مناسک محسوب می شود، حال آنکه در دو مذهب شیعه و سنی، این امر به دو شیوه متفاوت صورت می گیرد. یا همان سینه زنی و زنجیرزنی مورد نظر شما، یک نوع ریتوال است که در مذهب شیعه رواج دارد و سنیها آن را از اساس رد می کنند. همینطور مسائلی مانند حج و روزه که نوعی مناسک دینی و مذهبی محسوب می شوند.س

هر پژوهشگر بی طرفی، به سهولت درمی یابد که ریتوالها و مناسک، در رده های مختلف، با یکدیگر یکسان نیستند و در مذاهب و مسلکهای مختلف، متفاوت می باشند. از این رو، در مراحل چهارگانه، مراسم عبادی با تفاوتات گاه فاحشی به انجام     می رسند که یک امر عادی است. بنابراین آنچه استاد الهی درباره انجام شریعت در همه مراحل بالاتر گفته اند، مربوط می شود به قوانین پایه ای آن، آنطور که در بند یک ، فوقن آمد. با زبان ساده، امری مانند پرهیز از دروغ، که تنها یکی از همان ده فرمان کذایی می باشد، نه تنها در مرحله شریعت، بلکه تا انتهای مرحله حقیقت و کسب کمال نهایی لازم الاجراست. این درحالی است که در هر مرحله بالاتر، قوانین انضباتی بیشتری برآن ده فرمان ساده افزوده می شود، زیرا روح، قوی تر شده و آمادگی انجام دیسیپلین های محکم تری را برای کسب کمال دارد. برای مثال دزدی را می توان در مرحله شریعت با یک کلاه شرعی تبدیل به حلال کرد، کاری که به وسعت بارها به انجام رسیده و می رسد. اما در مرحله حقیقت، حتی استفاده شخصی از خودکار و کاغذ اداره یا سازمانی که سالک در آن کار می کند، نوعی دزدی محسوب می شود.س
با این حال، اصول عقاید استاد الهی کار را آسان نموده و همه آنچه در همه مراحل لازم است را یکجا در اختیار ما قرار داده است. زیرا استاد الهی مرحله حقیقت را جوهرکشی نمود و از دل آن، دانشگاه سیرکمال، که اوج مرحله حقیقت است را بنیان نهاد.س
امیدوارم توانسته باشم در حد فهم خود به سوال شما پاسخ بدهم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
23.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
 .ببخشید من بعضی مواقع بچه های کوچکم را که مرا عصبانی میکنند کتک میزنم. میخواستم بدانم گناه کتک زدن فرزند از دیدگاه دانشگاه سیرکمال چیست؟بعدش هم عذاب وجدان دارم

جواب
در دانشگاه سیرکمال ، طبق آموزش های استاد الهی، حتی به یک مورچه هم نباید آزار رساند، چه رسد به یک انسان آنهم به یک کودک. برای تربیت، راه های بهتری وجود دارد.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
22.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
 مهم ترین اصل در دانشگاه سیر کمال رعایت حقوق دیگران است. گناه خوردن مال یتیم و پایمال کردن حق آنها چه تاثیری بر روح خاطی میگذارد و تا چه حدی ازسیرکمالش فاصله میگیرد. کسی که حقش در این حد وسیع پایمال میشود، چگونه برایش جبران میشود و آیا باعث تسریع در سیرکمالش میشود؟س

جواب
خوردن مال یتیم و پایمال کردن حق آنها، اگر به عمد باشد، بدون شک، گناه بزرگی می باشد. اولین اثر آن بر روی روح شخصی که آن مال را تصرف کرده، آنست که به مرور، صفت قسی القبی در او رشد پیدا می کند و به تدریج در صورت ادامه چنین اعمالی، نه تنها میل به اعمال انساندوستانه نخواهد داشت، بلکه هرکجا به هر کس که بتواند برای منافع شخصی و نفسانی خود ضربه وارد می کند.س 
چنین اعمالی در سیستم کارمای روح چنین شخصی ذخیره می شود و اگر به حدنصاب برسد، در همین زندگی دچار مشکلات جدی خواهد شد، در غیر اینصورت در زندگی بعدی خود، بر طبق شدت و یا ضعف آن اطلاعات که در سیستم کارما ثبت شده است، برای آن اعمال نادرست خود خواهد پرداخت. برای مثال در یک خانواده بسیار خشن بدنیا خواهد آمد که در آن، هر نوع فسادی رواج دارد. بدین وسیله روح این شخص در آخر زندگی دردناک خود، درخواهد یافت که این زندگی جهنمی به علت خوردن مال یتیم و فساد های دیگر، در زندگی ماقبل خود بوده است (رجوع کنید به مقاله «پرده آخر»). از این جهت، روح آموزش می بیند و در زندگی های مابعد خود، هرگز به آن کار شنیع و ضد انسانی دست نخواهد زد.س
فاصله گرفتن چنین روحی از سیرکمال برای چنین عملی، بستگی به مدت زمان باقی مانده برای سیرکمال او دارد، و از طرف دیگر به اینکه اعمال و نیات دیگر او تا چه حد منفی بوده است. زیرا سیستمی که خدا برای سیرکمال تنظیم نموده است، بسیار دقیق تر از آنچه ما تصور می کنیم کار می کند.س 
برای شخصی که حقش پایمال شده است دو مورد را می توان در نظر گرفت:س
اول آنکه این یتیم در زندگی قبلی خود، حق این فرد را که در این زندگی حق او را پایمال کرده، ضایع کرده است. در اینصورت سیستم قضایی جهان هستی به گونه ای دیگر عمل می کند.س
دوم آنکه آن کودک که حقش ضایع شده است، هیچ حقی را در هیچ یک از زندگی های قبل، از این فرد خاطی و یا شخص دیگری ضایع نکرده است و حقیقتن مظلوم واقع شده است. در این صورت، حق او یا در همین زندگی و یا در زندگی دیگر بطور قطع و یقین تامین خواهد شد. با یک مثال، پاسخ به سئوال شما را به پایان می برم:س
 دوستی دارم که در زمان جوانی، بنابر دلایلی واهی، مورد ظلم و ستم پدر و برادرانش قرار گرفت و از ارث محروم شد. او با اندک پولی که داشت به یک کشور اروپایی آمد . اما شرایط ، برایش به گونه ای فراهم آمد تا توانست نه تنها دیپلم خود را بگیرد بلکه در رشته پزشکی نیز به طرز معجزه واری قبول شود و بازهم به طرز اعجاب آوری با دریافت کمک های زیاد از همشاگردی هایش، دوران تحصیلات پزشکی را پشت سر گذارد و یک پزشک موفق شود. او در حال حاضر یک زندگی بسیار موفق دارد با سرمایه بسیار زیاد و یک خانواده خیلی خوب. بدین شکل عدالت خدا انجام شد و حق او بطور دیگری پرداخته شد.س
از دست رفتن مال و اموال اشخاص، اگر در راه خدا باشد، به طور حتم در سیرکمال شخص اثر بسیار مثبتی دارد، اما اگر این امر تنها یک مسئله دنیوی باشد، به سیرکمال ارتباطی ندارد.س 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
17.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
چرا عرفا در اشعار خود از کلمه «مردان» استفاده می نمودند آیا این امر کم حساب کردن و یا حتی اصلن به حساب نیاوردن زنان نیست؟س

جواب
ببینید شما در واقع از عرفان اسلامی سخن می گویید که در هر صورت متاثر است از شریعت اسلام و این شریعت زن را نصف مرد به حساب می آورد، از جمله در سهم ارث و شهادت دادن . با این حال در مراحل عرفانی، تفاوتی مابین زن و مرد نیست. استفاده از کلمه مردان، مانند این مصرع از یکی از اشعار مولانا «شمس تبریزی ترا هم صحبت مردان کند» به مفهوم «حقیقت یافتگان» است و نه جنسیت فیزیکی افراد. علاوه بر آن، باید وضعیت اجتماعی آن زمان را نیز در نظر گرفت. در آن زمان کسانی که در راه سیر و سلوک قرار می گرفتند، عمدتن مردان بودند و حتی در اکثریت مطلق طریقتهای عرفانی چه در شرق و چه در غرب، زنان را نمی پذیرفتند. از اینرو عملن افراد شناخته شده ای که مراحل بالای سیرکمال را طی نموده بودند، مرد بودند، لذا در اشعار، از این کلمه استفاده می شد، بدون آنکه منظور از این کلمه، جنسیت باشد. در آن زمان، گذشته از برخی استثنائات ، در جوامع اسلامی اصولن زن موضوعیت نداشت و در کارهای اجتماعی دخیل نبود.س 
بدیهی است اگر امروزه کسی بخواهد شعر عرفانی بگوید، بدون شک باید به این امر توجه کند و برای «حقیقت یافتگان» از کلمه ای به غیر از مرد یا مردان استفاده نماید که زنان را نیز شامل شود. در این میان، بنابر گفته استاد الهی، زنان بزرگی بوده اند که مقامات بسیار بالای معنوی داشته اند. از جمله خواهر خود ایشان «شیخ جانی» و یا زنان دیگری در ادیان دیگر، مانند «ماریا ترزا» و یا شازده خانم راجپوتانی «میرآبای» که گفتگوی ارزنده او با یکی از پیران طریقت در هندوستان، پس از آنکه این پیر از قبول وی به عنوان شاگرد، یا به قول هندی ها«برهماچاری» به دلیل زن بودن او، سرباز زد، مشهور است.س 
در دانشگاه سیرکمال استاد الهی، هیچ تفاوتی مابین زنان و مردان نیست. مرد و زن هر دو به یک اندازه حق دارند، به یک اندازه سهم می برند و فرقی مابین رأی یک زن با یک مرد وجود ندارد. لازم است بدانید در این دانشگاه اکثر کارها بدست بانوان است.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید


                        
15.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
به چه علت، این سایت هم نام پژوهشکده دارد و هم نام دانشگاه؟ فرق این دو در چیست و این سایت شما کدامیک از این دو است؟

جواب
پژوهشکده ، محل یا پلتفرمی می باشد که در آن به تحقیقات می پردازند و یا نتیجه تحقیقات خود را در آن انتشار می دهند و یا هر دوی این موارد. دانشگاه محلی است که در آن مطالبی را تدریس می کنند. هر دانشگاه ممکن است پژوهشکده نیز باشد، در حالی که هر پژوهشکده ، لزومن دانشگاه نیست. این سایت از آنجهت که مشخصات یک دانشگاه را دارد، دانشگاه سیرکمال، و چون محلی برای پژوهش در جهان علوم آکادمیک، بخصوص در امور مربوط به آموزش های استاد الهی است، یک پژوهشکده نیز می باشد.   س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
در یوتیوب. کلیک کنید

                        
12.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
در برنامه تلوزیونی........ آقای.........معتقد بود که عشق به خدا دروغ و کذب است. می خواستم نظر شما را در مورد عشق خداوندی، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال جویا شوم.س

جواب
مقدمتن باید دانست هر کس مسئول گفتار ، پندار و اعمال خودش می باشد . از اینرو در مورد گفته های آقای معظم له باید از خود ایشان توضیح خواست. اما از آنجا که نظر بنده را در این مورد جویا شده اید، موظف به پاسخگویی هستم به این شرح:س
اتفاقن تنها عشق حقیقی، همان عشق خداوندی می باشد. مابقی، یعنی انواع دیگر عشق، از همان نوع اصلی و پایه ای انشقاق یافته اند. از آنجا که ارتباط روح هر انسان با خدا، یک ارتباط دائمی می باشد که ما در دانشگاه سیرکمال آن را از طریق علمی توضیح داده و مکانیزم آنرا تشریح نموده ایم، خدا برای روح انسان نه تنها بیگانه نیست بلکه تنها مونس و یار و همراه و مشاور می باشد. فرق یک عارف پیشرفته در مرحله عرفان با یک متشرع در مرحله شریعت در آنست که آن عارف، خدای درون خودش را بهتر شناخته و ارتباط روحش را با او درک کرده است. این وضعیت، یعنی آشنایی عمیق تر با خدا، عملن یعنی کسب و دست یافتن به یک نیروی مغناطیسی با اثراتی پرجاذبه که عشق نامیده می شود.س
زمانی که شما به یک قطعه موسیقی مورد علاقه خود گوش می دهید که به استادی تام نواخته شده است، برای مثال قطعه کلاسیک «فصل تابستان» از ویوالدی، به شدت در خود، احساس کشش می کنید و حتی ممکن است اشک از چشمانتان جاری شود. این بدان دلیل است که بوسیله موسیقی، آن ارتباط با خدا تشدید شده است و عشق زیادی در درون روحتان جاری شده است. تا کسی خودش این مراحل را طی نکند، قادر نخواهد بود این عشق را درک کند. عرفای سابق، هنگام ذکر که عمدتن با تنبور و دف و گاهی هم به همراه نی انجام می شد، چنان عشقی را حس می نمودند که آنها را تا ورای مرز از خودبیخود شدن می راند. یک مثال دیگر از واقعی بودن عشق خداوندی آنست که به وضوح شاهد آن هستیم که یک نوازنده چیره دست یکی از ادوات موسیقی، هنگام نواختن،در لحظه ای خاص چشم خود را می بندد. این بدان مفهوم است که آن عشق جاری شده و اصطلاحن او را با خود برده است.س
مقوله عشق را در چند سطر در تعدادی از مقالات، مورد بررسی مختصر قرار داده ام . اما اگر مایلید از منشأ علمی آن اطلاع حاصل کنید، در بخش علوم تلفیقی، مبحث اول، به مقاله «قسمت دوم-بخش دوم»، پاراگراف چهاردهم مراجعه نمایید. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
04.09.2019                                                                                                                          
سوال متفرقه  
باسلام. چطور میشود از اعمال زندگی های پیشین، اگاه شویم، تا چراغی برای نجات ما باشد. آیا شما آموزش های خصوصی یا عمومی را برای افرادی که خواهان قدم در مسیر سیر کمال هستند، را دارید؟

جواب
دانشجویان دانشگاه سیرکمال و اصولن هر کس که در راه شناخت حقیقت به پیشرفتهایی نائل آمده باشد، از نقطه ای به بعد، به مرور، زندگی های گذشته خود را بیاد می آورد. این امر ممکن است در یک زندگی و یا در چند ده زندگی رخ دهد. ضمنن این امکان نیز وجود دارد که بنابر دلایلی خاص مانع کسب اطلاع شخص از رخدادهای زندگی های گذشته اش بشوند. در هر حال امر دستیابی به اطلاعات زندگیهای گذشته، لزومن به پیشرفت ما کمک نمی کند، زیرا برای یک روح ناپخته در صورتی که، برای مثال، ببیند همسر کنونی او مادر وی در زندگی گذشته اش بوده، بسیار ناگوار است و چنین شخصی یقینن تحمل این امر را نخواهد داشت و حتی ممکن است به جنون دچار شود. درست به همین دلیل است که راه ارتباط بانک اطلاعاتی روح با مغز مسدود است.س
برای کسب کمال در دانشگاه سیرکمال، استاد الهی آموزش های زیادی را در دسترس عموم قرار داده اند. ما در سایت اینترنتی اندیشه آنلاین آلمان تا به امروز حدود دویست مقاله را در همین راستا ارائه داده ایم و حدود دوهزار مقاله دیگر در نوبت انتشار قرار دارند. این مقالات دارای پتانسیل کافی برای معرفی شخصیت استاد، آثار، دستاوردها و آموزش های او می باشند. با دنبال نمودن سیستماتیک این مقالات می توانید مانند هزاران نفر دیگر، تعالیم او را دریافت دارید و اگر سوالی در این ارتباط برایتان پیش می آید می توانید با ما در میان بگذارید تا در حد فهم و درک خود از آثار استاد، پاسخ شما را بدهیم.س

برای شروع می توانید به مقاله «قدمهای اولیه در سیرکمال»س
و همینطور مقاله «وظیفه انسان در زندگی های زمینی»س 
و همینطورمقاله «شناخت خود و مبدا» مراجعه نمایید.س 
در این ارتباط همه مقالات بخش «سیرکمال» نافع می باشند.س   

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
25.08.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
با درود فراوان خدمت آقای........... و با تشکر از..........س
سوال
اضطراب و دلشوره و نگرانی از دیدگاه دانشگاه سیرکمال استاد الهی به چه علت ایجاد می شوند و ریشه  آنها در کجا می باشد؟س
جواب
مقدمتن باید دانست که هر کدام از کلمات مورد استفاده شما، دارای بار مفهومی خاصی می باشند. برای مثال نگرانی، نوع ساده و متعارف حالتی است که ناشی از ترسی خفیف است از اینکه خواسته شما نتیجه مطلوب را نداشته باشد. این حالت، کاملن طبیعی می باشد و در محدوده بیماری روانی قرار نمی گیرد، گرچه این حالت نشان دهنده وضعیت یک مقطع زمانی ویژه گذرا در روان است. در مورد نگرانی، در اکثر اوقات دلیل آن برای شخص روشن است.س 
  دلشوره و اضطراب، گرچه دو مفهوم نسبتن متفاوت می باشند، اما فعلن می توان هر دو را در یک مجموعه مورد بررسی قرار داد . اگر منشآ دلشوره  در اختلالات مغزی نباشد و ضمنن مزمن نیز باشد، یک بیماری روانی محسوب می شود و می توان برای آن، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، دو دلیل عنوان نمود. اول آنکه ممکن است نیروهایی منفی، مانند پارازیتهای انرژیایی تیره، بر منطقه روان تاثیرات منفی گذاشته باشند که من آن را «القای منفی» نام داده ام و دوم آنکه برخی اوقات، برخی داده های بانک اطلاعاتی خودیت واقعی، از سد میان روح و روان، به درون منطقه روان نشت می کنند و اثراتی را در روان ایجاد می کنند. این بدان مفهوم است که چون همه اطلاعات، بطور کامل و شفاف ، قادر به عبور از این سد نمی باشند، فقط بخشی از حقیقت آن داده های درون بانک اطلاعاتی به روان می رسند. آن هم بطور مخدوش. برای مثال روح می داند که در زندگی های گذشته، چندان پیشرفتی در زمینه سیرکمال نداشته است و ضمنن زمان زیادی برای جبران در اختیار ندارد. نشت این اطلاعات بصورت مخدوش به منطقه روان، حالت خاصی را ایجاد می کند که  بر روی اطلاعاتی که از طریق بند اتصال خودیت به کورتکس مغز ارسال می شوند تاثیر منفی می گذارد و باعث ایجاد یک یا چند پروتئین غیرضروری در قلب می شود که احساس دلشوره را ایجاد می کنند.س 
برای کسب اطلاعات کامل تر در این ارتباط به مقاله روانشناسی اضطراب، دلشوره و دلهره و یا  فوبیا از دیدگاهی جدید در بخش روانشناسی این سایت مراجعه نمایید. س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
22.08.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
باسلام. از دیدگاه شما (دانشگاه سیر کمال) چه عواملی موجب نازل شدن بلا یا نعمتی بر یک خانواده، قوم، شهر یا کشوری می شود؟
جواب
این امر را می توان از سه دیدگاه مورد بررسی قرار داد:س
اول آنکه، بطورکلی سیاره زمین انتهای جایی است که آنرا اصطلاحن جهنم می گویند. بنابراین بلا و مصیبت و سختی، تار و پود چنین محیطی را تشکیل می دهد. اما این امر شدت و ضعف دارد. این بدان مفهوم است که در برخی کشورها این امر شدیدتر است و در برخی کشورها ضعیف تر.س 
دوم آنکه گاهی اوقات قرار است مردم یک کشور را از بند خرافات و بدفهمی و بدعتها برهانند، از این جهت، افرادی را که مبلغ آن تفکرات اشتباه، سیاه و نادرست در دین هستند را به قدرت می رسانند تا با ترسیم عملی این افکار تیره، برای مثال به شکل یک دیکتاتوری مذهبی ، مردم آن کشور را از آن ایده نادرست جدا کنند. بعد از گذشت موعد مقرر، مردم آن کشور آزاد شده به پیشرفت های زیادی نائل خواهند شد.س
منظر سوم که در واقع مجموع دو دیدگاه اول و دوم است اینکه، مردم هر کشور بر اساس باورها و اعمال عمومی خود، سرنوشتی را برای خوشان رقم می زنند. برای مثال مردمان اروپا، عمومن انسانهایی هستند سخت کوش، درست کار و اهل علم و دانش و بسیار مطالعه گر. نتیجه آنکه ، قادر هستند کشورشان را به بهترین و انسانی ترین شکل اداره کنند و در این رهگذر به افرادی که از کشورهای مختلف می آیند نیز کمک نمایند. بنابراین شاهد آن هستیم که خیر و برکت و ثروت و رفاه برای همه در این جوامع رایج است. در جهت مقابل، در کشورهای بلا زده شاهد رواج انواع خرافات و بدعت ها و خشکه گرایی ها و افراط گرائی های دینی هستیم که فساد را ببار می آورد و نتیجه آن، همان چیزی است که می بینیم. اما هیچ چیز دائمی نیست و روزی فاجعه به انتها خواهد رسید و زخمها التیام خواهند یافت و در این میان ما ژرف نگرتر و باتجربه ترشده ایم.س
از همه اینها که بگذریم هر کس در هر جامعه ای، چه بلازده و چه پیشرفته، بر اساس سرنوشت شخصی خود زندگی می کند. این بدان مفهوم است که ممکن است کسی در یک کشور ثروتمند غربی، در فقر بسر ببرد و شخصی دیگر در یک کشور بلازده، در رفاه باشد.س  
در هر حال، روزی همه ما از این سیاره که محل موقتی زندگی ماست به فضایی منتقل می شویم که حتی برای خطاکاران نیز بسیار خوشآیند است. اما تا زمانی که در این دنیا هستیم لازم است از خرافات دینی، افراط گرائی و تحمیل عقیده به دیگران جدن پرهیز کنیم و آنچه برای خودمان نیک می دانیم برای دیگران هم همان را بخواهیم و هرچه برای خودمان مضر می دانیم در رفع آن برای دیگران نیز کوشا باشیم و بدانیم خدا در درون ماست و خانه او قلب ماست نه جایی دیگر. در این صورت هرچه پیش آید صد در صد به نفع ماست.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
10.08.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
سلام. نیروهای شیطانی یا ارواح پلید یا هرچیزی شبیه به اینها در دنیای مادی وجود دارند یا در برزخ هم هستند؟ کیفیت حضور شان در برزخ و دنیای مادی چگونه است و قدرت آنها در چه حدی هست؟ چه تسلطی برانسان ها در برزخ و دنیای مادی دارند؟

جواب
این نیروها در زمین به شکل گسترده ای وجود دارند و فعال نیز هستند. در این مورد مستندهای علمی زیادی نیز در دست می باشند. اصولن سیاره زمین و تعدادی دیگر از سیارات، همان جهنم یاد شده در کتب مقدس ادیان گوناگون می باشند و جهنم دیگری متصور نیست. بنابراین کاملن بدیهی می باشد که چنین موجوداتی در زمین در جنب و جوش و فعالیت باشند.س 
در اینجا لازم به توضیح است که ارواحی که بار سنگینی بر دوش و کارنامه سیاهی دارند، تا زمانی پلید هستند که در جسم هستند، اما به محض آنکه از قید جسم جدا می شوند دیگر قدرتی ندارند که بتوانند به اَعمال شریرانه، پس از مرگ ادامه دهند. چنین ارواحی پس از مرگ به مکانهای ویژه ای برای درمان فرستاده می شوند. از اینرو، روح نمی تواند پلید باشد و این اذیت و آزاری که بوجود می آید، اغلب از نوعی خلقت است که به آن جن می گویند.س
اصولن در برزخ کسی نمی تواند به افراد دیگر صدمه بزند مگر آنکه بخواهند به عده ای، مطلب خاصی را آموزش دهند. در این صورت او را برای مدتی، یا به روح یک فرد زمینی اتصال می دهند و یا محیط ترس و وحشت را در همان برزخ برای او ایجاد می کنند تا بدین وسیله، آن روح، از ترس و وحشتی که به دیگران وارد آورده است مطلع شود و از آن درس بگیرد. س 
قدرت این نیروهای سیاه، بستگی به میزان ظلمی دارد که آن فرد خطاکار انجام داده است. در غیر اینصورت برعلیه افراد عادی قادر به اِعمال هیچگونه نیرویی نیستند. در واقع سیستم خلقت اجازه لطمه دیدن بی مورد انسانها را نمی دهد.س 

برای کسب اطلاع از سیستم بیولوژیک و قدرت این نیروها و همینطور رابطه آنها با انسانها و اینکه چگونه می توانند به ما صدمه وارد آورند، می توانید به مقالات زیر رجوع کنید:س

در بخش متافیزیک:س
موجودات هوشمند سیاره ما. قسمت اول. کلیک کنید.س
موجودات هوشمند سیاره ما. قسمت دوم. کلیک کنید.س
موجودات هوشمند سیاره ما. قسمت سوم. کلیک کنید.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
01.08.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
باسلام. توجه به مبدا در صحبت های استاد الهی را میشه با ذکر مثال هایی توضیح دهید. با تشکر

جواب
از دیدگاه دانشگاه سیرکمال استاد الهی، عبادت و توجه به مبدا(خدا) به شکل زیر می باشد:س
توجه به مبدا از نوع اول:س
رفتن به صومعه، کلیسا، معبد، کنیسا، مسجد یا خانقاه و انجام مراسم عبادی. البته عبادت واقعی در هر کجا، با هر زبان و تحت هر شرایطی امکان پذیر است و به مراسم خاصی هم نیاز نیست. س
توجه به مبدا از نوع دوم:س
رعایت حقوق انسانها، حیوانات، گیاهان و حتی جمادات. در این راستا رعایت حقوق انسانها در اولویت است.س
توجه به مبدا از نوع سوم:س
انجام وظیفه نسبت به اجتماع. داشتن شغلی آبرومند و انجام صحیح آن. عمدتن رعایت قوانین و نفع رساندن به اجتماع و پرهیز از ضرر رساندن به اجتماع.س
توجه به مبدا از نوع چهارم:س
انجام وظیفه در زندگی روزمره. از جمله: رسیدگی به همسر و بچه ها، پدر و مادر، برادران و خواهران، اعضای فامیل، دوستان و همسایگان و....  .س
توجه به مبدا از نوع پنجم:س
در انجام هرکاری، خدا را حاضر و ناظر دانستن و بر آن اساس عمل کردن. آنچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم همان را بخواه و هرچه برای خودت مضر می دانی و در دفع آن برای خودت می کوشی برای دیگران هم همینطور عمل کن.س
توجه به مبدا از نوع ششم:س
 رسیدگی به جسم. اختیار همسری مناسب از نظر سن و وضعیت خانوادگی دو طرف. تغذیه مناسب. پرهیز از استعمال مواد مخدر. ورزش روزانه. مطالعه روزانه (یادگیری و آموزش علوم مختلف، هنر و غیره.)، استحمام و تمیز نگاه داشتن محل زندگی، بدن و لباس.... .س
همه موارد یاد شده فوق و مواردی از این دست که ممکن است در این ثانیه به فکر من نرسیده باشد، در عرض یکدیگر می باشند و همگی لازم الاجرا هستند.س

برای درک بهتر مطلب به مقاله ای که در همین راستا در اندیشه آنلاین آلمان انتشار داده ایم رجوع کنید. برای مطالعه این مقاله اینجا کلیک کنید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
26.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
با سلام وعرض ارادت
.ضمن ابراز خسته نباشید وتشکر بی نهایت جهت فعالیت اندیشه آنلاین
.............
در کتاب آثارالحق جلد دوم
گفتار 182یکی از شاگردان پرسشی را مطرح می نماید مبنی بر اینکه:س
"آیا درمقامات بعد از کمال هم ترقی هست؟"
پاسخ :مقامات پس ازسیرکمال بقدری زیاد است که ازحد واندازه خارج است .س
دیگر ترقی ندارد،یعنی هرکس به حد کمال خودش رسیده است. و .......س.س
..........
:که همین موضوع اصل زندگیهای متوالی از طریق سیرصعودی از دیدگاه استاد الهی را مطرح می نماید. اما در گفتار 98 آثارالحق جلد دوم عنوان می شود
.....
ارواحی که به کمال می رسند هرکدام دارای مرتبه و مقام خاصی هستند. آن مقام بستگی به کوشش شخص دارد. بدین ترتیب ، کوشش فقط با رسیدن به کمال تمام نمی شود.س

پرسش
س1- آیا بعد از کمال دلیلی برای کوشش وجود دارد؟
س2- این کوشش قاعدتا باید به نتایجی برسد وقتی روح تمام ظرفیتش را پر کرده (کمال) دیگر این کوشش برای چیست؟
س3- نحوه عملکرد این کوشش چگونه است و چه کیفیتی ممکن است داشته باشد؟

جواب
ببینید در این رابطه می توان به فلسفه آویخت و ده ها صفحه نوشت. اما این امر نه جوابگوی سوال شماست و نه دردی را از کسی درمان می کند. به همین دلیل سعی می کنم آنچه در عرض سالهای متمادی، تحقیق در دانشگاه سیرکمال استاد الهی در این ارتباط آموخته ام، مختصرن برای شما بازگو کنم.س 
همانطور که حتمن اطلاع دارید، در مجامع آکادمیک جهان دو گروه از اساتید و پروفسورها وجود دارند. یک گروه که در اکثریت می باشند، پروفسورهایی هستند که بعد از کسب این عنوان، به امر تدریس در دانشگاه ها مشغول هستند. و اما گروه دوم که در اقلیت مطلق می باشند، علاوه بر تدریس، به کارهای تحقیقاتی مبادرت می ورزند. همه آنچه تاکنون کشف شده است، مرهون کوشش و تلاش افراد گروه دوم بوده است. برای مثال مکانیک کوانتم، بطور مستقیم یا غیرمستقیم، مرهون زحمات ورنر هایزنبرگ، اروین شرودینگر، ولفگانگ پاولی، ماکس پلانگ، نیلز بور و دیگران می باشد. حال اگر این افراد نیز تنها به تدریس در دانشگاه بسنده می نمودند، امروزه هرگز علم وسعت به هم نمی رساند. در مورد کمالی ها نیز وضع به همین شکل است. گرچه هر کمالی، به قدری از عشق خدا سرشار می باشد که غیر از آنچه هست و دارد نمی خواهد باشد یا داشته باشد، اما از آنجا که درجات کمال بیشمار است، و از طرف دیگر نوع اولیه ارواح ملکوتی نیز با یکدیگر متفاوت بوده است، عده ای با آنکه هرچه بخواهند می توانند در عالم کمال داشته باشند، علیرغم آن، به امر کوشش و تحقیق و کشف اسرار می پردازند. از جمله خود استاد الهی. ایشان با آنکه به درجه رستگاری در کمال نایل آمده بود، که بالاترین درجه کمال است، هرگز دست از تحقیق در امر ساختار جهان هستی و قوانین حاکم بر آن برنداشتند و به عقیده من هنوز هم به این امر ادامه می دهند.س 
یک مسئله مهم دیگرآنکه به عقیده من، ارواح کمالی معمولی، دیگر هرگز نه به جهان خاکی می آیند و نه کوششی را در دستور کار خود قرار می دهند. آن ارواحی که چنین می کنند، می بایست از ارواح خاص ذات دار باشند. در این صورت ماموریتی در کار است و علاوه بر کمال، امتیازات ویژه ای را بخود اختصاص می دهند. یک مثال معتبر در این رابطه، گذشته از استاد الهی، عیسی مسیح می باشد که یک قلمروی وسیعی را در خانه پدر بخود و مریدانش اختصاص داد و این یک امتیاز ویژه       می باشد.س 
در مورد استاد الهی وضع به گونه ای استثنایی می باشد، زیرا اصلاحاتی را که استاد الهی بر اثر کوشش و تلاشی پیگیر در عالم معنا بوجود آورد، تا به این ثانیه هرگز کسی حتی به آن نزدیک هم نشده است. از جمله این اصلاحات معنوی، برداشته شدن تنبیه برای ارتکاب به گناه می باشد که همیشه جزوی از قوانین معنوی بوده است. البته عکس العمل هنوز وجود دارد. اصلاحات زیاد دیگری نیز بواسطه ایشان انجام شده است که فعلن سر به مُهر خواهد ماند، ولی در آینده، نوع انسان در زمین بدان واقف خواهد شد. پس می بینید که کوشش عالیجنابان معنوی نتایج بسیاری را به همراه دارد.س
فکر می کنم به هر سه سئوال شما، در حد فهم و شعور خود، پاسخ داده باشم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


                        
26.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
سلام. تمام اتفاقاتی که در زمین برای انسان رخ میدهد مثل قطع دست و پا، قطع نخا، ناشنوایی، فقر، رنج و عذاب روحی و جسمی، یا زندگی مرفه، پدر و مادر خوب، خانواده خوب، فامیل خوب، شغل و کار موفق، اولاد سالم و سربراه، همسر شایسته، و... براساس اعمال ما در زندگی های گذشته میباشد. میشه توضیح بدید. باتشکر.س

جواب
در واقع همیشه چنین نیست زیرا به غیر از اعمال ما در زندگی های گذشته و یا همین زندگی، عوامل دیگری نیز بر همه آنچه شما عنوان نموده اید موثر واقع می شود.س 
چند مثال:س
س  ۱- گاهی اوقات شخصی را برای یک کار ویژه دنیوی و یا معنوی در نظر می گیرند. در این حال، لازم است روح با سختیهای حساب شده ای، کمی صیقل ببیند. زندگینامه افراد موفق دنیا و یا بزرگان علم و عرفان سرشار است از این قضایا.س
س  ۲- گاهی اوقات برای آنکه سیرکمال برخی افراد ویژه را تسریع نمایند حساب چندین زندگی زمینی وی را با یک یا چند مورد از مواردی که عنوان نمودید، تسویه می نمایند تا سیستم کارمای وی را تصویه نمایند.س
س  ۳- گاهی اوقات هر عمل کوچک خلافی را که شخصی ویژه انجام دهد، بی درنگ با ایجاد مشکل یا مشکلاتی تلافی می کنند که استاد الهی آن را «حساب آنی به آنی» نام نهاده اند. در این صورت پرونده معنوی چنین شخصی سیاه نمی شود.س
س  ۴ - گاهی اوقات شخصی که پرونده سنگینی دارد، فقط به علت آنکه وارد یک راه حقیقی معنوی شده است، با ضربه یا ضرباتی به مراتب کوچکتر از آنچه کرده، جزا می دهند تا از بار در حال انفجار سیستم کارمای او بکاهند تا بتواند راحت تر به سیرکمال خود بپردازد. زیرا برای مقامات معنوی آنچه مهم است پیشرفت روح است نه آسایش جسم.س
س ۵- گاهی اوقات زمان تعیین شده برای سیرکمال در زمین، در مورد اشخاصی خاص به اتمام رسیده و هنوز روح به مرحله کمال نرسیده است. در این حال، مشیت الهی وارد عمل شده و از روی بزرگواری با صدمه یا صدماتی جزئی، حرکت او را تسریع می بخشد، با این هدف که این افراد لااقل به مرحله ای برسند تا بشود آنها را در برزخ نگاه داشت. زیرا در برزخ زمان مطرح نیست و بالاخره دیر یا زود روح به کمال خود دست خواهد یافت.س

البته موارد دیگری نیز وجود دارد که شاید خیلی رواج نداشته باشد، از جمله شوخی خدا یا عالیجنابان معنوی با ما. برای مثال برخی از بزرگان اولاد پسر نداشته اند.س
گذشته از همه آنچه گفته شد، رنجها، دردها و ناکامی ها، از بار منفی سیستم کارما می کاهد، روح را صیقل می دهد و روند سیرکمال را تسریع می بخشد . زیرا هربار پس از مرگ که به برزخ می رویم با جزئیات پرونده معنوی خودمان آشنا می شویم و دلیل سختیهای زندگی گذشته مان را درمی یابیم و در زندگی بعد به آن اعمال دست نخواهیم زد. این است آموزش معنوی.س
این امر گرچه برای ما، تا زمانی که در بند جسم هستیم ناخوشایند است، اما حقیقت آن، به محض آنکه از این قید و بند رهایی یابیم روشن می شود. در این جهان، تنها ارواح تازه خلقت هستند که از درد و رنج محفوظ می باشند آنهم نه به طور مطلق.س
 فراموش نکنید که این جهان که در واقع انتهای جهنم است، محل زندگی واقعی ما نیست . خانه ما بسیار باشکوه و زیباتر از آن چیزی است که به تصور آید. برای درک این امر، اندکی صبر لازم است.س 

برای درک بهتر مطلب، به دو مقاله زیر در سایت اندیشه آنلاین آلمان رجوع کنید:س
 دردها، رنجها و ناکامیها. کلیک کنید.س
سیستم کارما. کلیک کنید.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
18.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
سلام.  به کمال که رسیدیم، چی میشه، چکار میتونیم بکنیم، چه لذتی داره، چه مزایا و مزیتی داره. آیا در کمال تنهاییم یا با دوستان دیگر یا خانواده و... هستیم. آن موقع چکار میتونیم بکنیم؟ جهنم چیه؟ وضعیت افراد در جهنم چطوریه؟ محیط جهنم چطوریه؟ اگر عذاب دارند چه شکلی هست؟ میشه کامل توضیح بدید.س

جواب
در این دنیای مادی چیزی که ما را آزار می دهد، علت ها می باشند. شما در هر لحظه تحت فشار پدیده های مختلف می باشید و انواع بایدها و نبایدها ما را می آزارد. از آن گذشته، در بند جسم فیزیکی بودن نیز انواع آزار را برای ما مهیا می کند که اگر مادی باشد، در فعل و انفعالات بیوشیمیایی ریشه دارد و اگر مادی نباشد اغلب ریشه در روان دارد که ناشی از ترسها و اضطراب ها می باشد. به همه آنچه گفته شد باید فشار خواسته های ارضاء نشده نفس را نیز اضافه کنید. از آن گذشته رفتار نامناسب افراد و محیط نیز بر این فشار می افزاید. در برزخ اکثر این فشارها که ناشی از جسم و جهان مادی می باشند از روی روح برداشته می شوند و روح از اینکه در آن محیط قرار گرفته، بسیار خشنود است. س
حال این امر در جهان کمال، کاملن متفاوت است زیرا در آنجا حتی مشکلات جهان برزخ نیز وجود ندارد. روح نه تنها هیچگونه فشاری را احساس نمی کند بلکه در یک خوشی بی نظیر، همراه با سلسله ای از نشئگی هایی بسر می برد که هر لحظه تغییر می کند و هربار این نشئگی با لحظه قبل متفاوت است. برای درک مطلب، به فیلم کوتاهی که سال پیش اندیشه آنلاین آلمان ساخت و در یوتیوب انتشار داد به آدرس زیر مراجعه فرمایید.س

.برای مشاهده فیلم، کلیک کنید

در عالم کمال هرکس چنان در خوشی غرق است که هیچگونه کمبودی را احساس نمی کند و گرچه همه کمال یافتگان یکجا می باشند ولی کسی به دنبال یافتن کس دیگری نیست، زیرا خدا را دارد. در آنجا هر کاری که مایل باشید می توانید انجام دهید.س 

جهنم محیطی است که در آن نور خدا بسیار کم است و افراد به دردسرهایی دچار می شوند که برای دیگران بوجود آورده اند. برای اینکه واقعیت را به شما گقته باشم باید بدانید، انتهای جهنم، یعنی بدترین نقطه آن، همین سیاره زمین خودمان است. در این سیاره می بینید که مردم به چه گرفتاری هایی دچار هستند و چگونه زجر می کشند. برای درک مطلب، کافی است نگاهی به فیلم های مستندی بیاندازید که در یوتیوب برای مثال در مورد فاحشه خانه های هندوستان یا آفریقا انتشار یافته اند. در این حال خواهید دید جهنم یعنی چه، زیرا در هیچ کجای این جهان هستی، جهنمی بدتر از کره زمین وجود ندارد. س
محیط جهنم یعنی این:س  

.برای مشاهده فیلم اول، کلیک کنید
.برای مشاهده فیلم دوم، کلیک کنید


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
18.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
سلام. ببخشید . درباره سلب توفیق در دنیا براثر گناه یا خطا، توضیح دهید. ممنون
جواب
سوال مفهوم نیست. توضیح دهید
اصل سوال
سلام. منظورم این است که خدا ما را براثر گناه یا خطایی، از یک موفقیت، هدف یا خواسته ای در زندگی محروم میکند. از اینکه با سوالات متعدد وقت شما را گرفتم عذر میخوام. من با مطالعه کتب استاد الهی تحول عمیقی در زندگی ام رخ داده که ، نتیجه کنجکاوی در پیدا کردن حقیقت خلقت است. ممنون

جواب
در واقعیت، این خدا نیست که بر علیه ما کاری انجام می دهد، بلکه نتیجه سلسله ای از اعمال، افکار و نیات منفی خودمان است که به یکدیگر گره میخورد و روزی بالاخره اثرات شومی را رقم میزند. این اثرات، مطابق با همان اعمال منفی ما می باشد. در هر حال این سیستم، جنبه آموزشی دارد و باعث پختگی روح می شود، زیرا روح را در موقعیتی قرار می دهد که بر دیگران تحمیل نموده است. حال آن روح، پس از چشیدن نتیجه اعمال خود، در همین زندگی و یا در زندگی های بعد، به آن عمل خطا مبادرت نخواهد ورزید. س
بطورکلی مشکلات را خودمان می سازیم، در حالی که خدا گره گشا می باشد و علیرغم آنکه مقصر اصلی دردسرها خودمان می باشیم، همیشه دیر یا زود به دادمان خواهد رسید. نتیجه آنکه ، بدی از ما و خوبی از خداست. فقط باید سیستم علت و معلول را خوب درک کنیم.س
در انتها، به شما اطمینان می دهم که استاد الهی یک استاد مجرب و کارکشته معنویست که قادر است ما را به انتهای راه برساند.س

با تشکر از شما و آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
15.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
شادی چیست؟ آیا درون ماست؟ آیا این احساس با بیوشیمی بدن سروکار دارد؟
جواب
شادی بطور کلی به مفهوم خرسندی و رضایت خاطر است که ممکن است کوتاه مدت و یا درازمدت باشد. س
این خرسندی و رضایت خاطر می تواند چند منشأ داشته باشد: س
منشأ اول: ارضاء شدن خواسته های مادی از قبیل داشتن یک زندگی مرفه و دلخواه. این نوع شادی می تواند دراز مدت باشد و تا زمانی که از این رفاه چیزی کسر نشود، آن شادی کمابیش موجود است. س
منشأ دوم: نوع دیگر شادی، ناشی از استفاده از الکل می باشد که با کند کردن واکنش های اعصاب نسبت به کنش های محیطی با کاستن از حجم سیگنالهای اخطارآمیز به سمت خودیت واقعی، برای مدتی که اثر الکل برجاست، ممکن است در برخی افراد حس شادی را به ارمغان آورد. این امر به طورکلی به درجه سیرکمال روح بستگی دارد. س
شادی ناشی از مواد مخدری چون حشیش، بر اثر نوعی هالوسیناسون بوجود می آید و از نوع زودگذر می باشد.س
منشأ سوم: شادی های زودگذر که در اثر شنیدن یک لطیفه و یا مشاهده صحنه ها و اتفاقات ویژه مانند لیزخوردن فردی بر روی یخ و زمین خوردن او ایجاد می شود. این نوع شادی عمیقن روان افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. زیرا این اتفاق چیزی است که همه از آن پرهیز دارند، ولی یک روح، با درجه سیرکمالِ زیر متوسط که هنوز نیک جویی و نیک خواهی در او شدت نگرفته، از این واقعه که برای دیگران اتفاق می افتد خرسند می شود. به این امر دلایل دیگری نیز مرتبط است که طبق آن، برخی اوقات، خود شخصی که چنین اتفاقی برای او رخ می دهد نیز شاد می شود و می خندد. س
منشأ چهارم: مورد توجه و تشویق دیگران قرار گرفتن. این نوع شادی بر اثر کسب انرژی تمرکز یافته بر ما ایجاد می شود و جنبه مادی دارد، زیرا نفس ارضاء می شود.س
منشأ پنجم: ارضاء خواسته های معنوی از قبیل مشاهده سیرهای معنوی. این نوع شادی نیز موقتی می باشد و ناشی از ارضای نفس است. س
منشأ ششم: ارتباط با مبدا خلقت. برای مثال در اثر تمرکز بر یک قطعه موسیقی که به استادی نواخته شده باشد و یا حامل اثرات خاص ناشی از وجود خود نوازنده باشد. این نیز موقتی می باشد ولی جنبه مادی ندارد.س
منشأ هفتم: کسب کمال نهایی می باشد. در این حالت، شخص، همیشه شاد است مگر در مواردی خاص و کوتاه مدت. چنین رضایت خاطری، غیرمادی است و به هیچ وجه جنبه نفسانی ندارد. این نوع شادی، نوع حقیقی و دائمی و همیشگی آن است . س
برخی از افراد که علم گرای مطلق می باشند، معتقدند که این احساس بر اثر برخی ملکولهای بیوشیمیایی در قلب ایجاد می شود، حال آنکه (اگر این امر حقیقت داشته باشد) در بهترین حالت می توان گفت که آن ملکولهای بیوشیمیایی فرضی، بر اثر دستورات روح بشری که متأثر است از سیگنالهای دریافتی از پنج حس ظاهر(در واقع ده حس می باشند) ایجاد میشوند. در این صورت این مواد بیوشیمیایی، عامل درجه دوم محسوب می شوند.س
در این مورد می شود یک کتاب کامل نوشت، اما در اینجا به همین مقدار اکتفا میشود.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
15.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
آیا برای ارتباط با خدا نیازی به واسطه وجود دارد؟ یعنی آیا می توان مستقیمن با خدا صحب کرد یا لازم است این ارتباط از طرف شخص سومی برقرار شود؟
جواب
طبق آموزش های دانشگاه سیرکمال، مبدا اصلی و یگانه خلقت (خدا) با همه موجودات در ارتباط است. در مورد موجودی به نام انسان، این امر بطور مستقیم و ویژه ای در جریان است، زیرا شما می اندیشید چون خدا در درون شما وجود دارد و دائمن با شما از طریق «ذره الهی» درون روحتان در حال گفتگو می باشد. جالب است بدانید، زمانی که شما با دوستتان در حال نزاع هستید، خدا با هر دوی شما در حال گفتگو می باشد و طرف هر دوی شما را می گیرد. ولی اگر بخواهیم ساده بگوییم، به هر کدام از شما بر اساس داده ها و اطلاعات درون سیستم کارمای شما، راه هایی را پیشنهاد می کند. این همان پروسه ای می باشد که ما طی مقالات بسیاری در سایت اینترنتی اندیشه آنلاین آلمان، سعی در توضیح و تشریح علمی آن نموده ایم.س 
بطور خلاصه می توان گفت:س
اول آنکه شما چه بخواهید و چه نخواهید، با خدا ارتباط مستقیم دارید و این ارتباط هرگز قطع نمی شود.س
دوم آنکه برای دعا و راز و نیاز با او نیز هیچگونه احتیاجی به شخص و یا حالت ، وضعیت ، دیالوگ و گفتمانی خاص ندارید.س 
با این حال برخی اوقات به برخی واسطه ها نیاز است. برای مثال وقتی از یک قطعه موسیقی متاثر می شوید، دلیل آن این است که آن ارتباط دائمی با خدا، بدینوسطه تشدید شده است.س
 متاسفانه در بیشتر اوقات خود ما از ارتباط مستقیم روحمان با مبدا خلقت آگاهی نداریم، و گاهی، برخی از مقامات شامخ معنوی، حتی بدون آنکه خود ما بدانیم، این ارتباط را صیقل می دهند و گرد و خاکی را که بر این ارتباط اثر گذاشته است را از روی ذره الهی می پراکنند.س
امیدوارم توانسته باشم جواب سوال شما را بدهم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
09.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  
سلام
میخواستم بپرسم، گناه چیست؟ ظلم به نفس خومان و کارهای که به بدن ضرر میرساند هم گناه میباشد و نقطه سیاه در روح ما ایجاد میشود یا فقط رعایت نکردن حقوق دیگران گناه است.یک سوال دیگه، ایا سودبانکی حرام و گناه میباشد؟

جواب
با سلام،س
در واقعیت امر، هر آنچه انسان را از مسیر سیرکمال خود منحرف کند می تواند یک خطای کوچک یا بزرگ محسوب شود. کلمه گناه متاسفانه امروزه به مسائلی اطلاق می شود که در حقیقت موضوعیت ندارند. برای مثال، معاشرت دوستانه و عادی مردان و زنان در برخی نحله های فکری، از جمله در اسلام، عمومن گناه محسوب می شود، حال آنکه این مطلب حقیقت ندارد. حجاب اجباری و یا مخالفت با موسیقی نیز در همین زمره قرار می گیرند. اما هرآنچه به بدن انسان ضربه بزند یک خطا    می باشد. در حالی که گناه یک امر دیگریست.س 
در عالم برزخ، قاضی ها شرایط افراد را در نظر می گیرند و بعد حکم می دهند. برای مثال یک شخصی را در نظر بگیرید که در محیط یک فاحشه خانه در یک کشور آفریقایی متولد شده و از اینرو به دام سکس اجباری و مواد مخدر افتاده است، خُب به نظر شما آیا باید در آن عالم به این فرد یک حکم سنگین داد؟ مسلما خیر. زیرا عدالت و رحمت خدا در آن دنیا جاری و حاکم است، تا جائیکه ممکن است حتی در زندگی بعدی، به چنین شخصی، همه آنچه در زندگی قبل را نداشته بدهند، زیرا هدف آن است که افراد بتوانند خطاهای خود را جبران نمایند. خدا که از کسی کینه ندارد که اگر داشت دیگر خدا نبود.س

در دانشگاه سیرکمال استاد الهی، مسائل مهمی چون عدم رعایت حقوق انسانها از بدترین گناهان محسوب می شود. بسیاری از موارد که در جاهای دیگر گناه محسوب می شود، در دانشگاه سیرکمال، بصورت دیگری است. برای مثال: حجاب اجباری را ما به رسمیت نمی شناسیم، اما رابطه بی بند و بار زن و مرد را نیز خطا می دانیم و معتقدیم چه زن و چه مرد، باید بیاموزد که شهوت خود را کنترل کند، پس اگر یک نفر لخت و بدون لباس در کنار دریا راه برود، مشکلی نیست زیرا این ما هستیم که باید نگاه پاک داشته باشیم. به عبارت ساده تر باید خودمان را تصحیح کنیم نه دیگران را.س 

در مورد لکه برداشتن روح باید عرض کنم، از آنجا که مابین روح و جسم انسان چندین فیلتر وجود دارد، روح بسادگی لکه بردار نیست. استاد الهی در آثار خود از برخی اعمال نام برده اند که ممکن است در روح لکه ایجاد کند. من شخصا معتقدم، مردم را از خدا ترساندن، و یا با قواعد دست و پاگیرِ ساخت مخیله انسانهای کوچک و خشکه گرا، انسانها را از خدا دور کردن، ممکن است در روح چنین افراد زورگویی لکه ایجاد کند. در هر حال بدترین گناه، ساختن خدایی خشن، زورگو و بی منطق است که با هر خطایی ما را به دوزخ سرنگون می کند!. مسلما اگر چنین خدایی تبلیغ شود، مردم از حقیقت منحرف خواهند شد.س
واقعیت آن است که، خدا عشق مطلق است و اگر بلایی سر ما می آید، نتیجه اعمال خودمان در این زندگی و یا زندگی های گذشته است تا از آن بیاموزیم و دیگر آن را تکرار نکنیم. س
در مورد سود بانکی تا آنجا که من می دانم حرام نیست زیرا یک نوع تجارت است. در هر صورت لطفا سوالات شرعی خود را از معممین(اگر مسلمان هستید) و یا از کشیشان(اگر مسیحی هستید) و یا در ادیان دیگر ازمتشرعین همان دین بپرسید. نظر ما همان بود که عرض کردم.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


09.07.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه
سلام
  برای کمک به فقرا باید رضایت خدا را در نظر گرفت. آیا هرجور که دوست داریم؟. به چه کسی کمک کنیم و به چه کسی کمک نکنیم.س
 با تشکر

جواب
با سلام،س
طبق آموزش های دانشگاه سیرکمال، ملاک برای کمک به افراد نیازمند، قلب شما می باشد. با این حساب به هر کس به هر اندازه که مایلید و قلبتان گواهی می دهد می توانید کمک کنید. فرض کنید که او متقلب باشد، علیرغم آن، شما به اجر خود خواهید رسید و او بالاخره روزی سزای تقلب خود را خواهد گرفت.س
بطور کلی، رضایت خدا در کمک به مخلوق می باشد.س

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

                        
28.06.2019                                                                                                                           
سوال متفرقه  

سلام. اگر ما جز رضای خدا خواسته دیگه ای از خدا نداشته باشیم، پس برای رسیدن به خواسته های دنیایی خود انتظار اجابت از او نداشته باشیم، یا بگوییم هرچه رضای توست یا چکار کنیم که نشان دهد که خواسته ای از خدا نداریم؟ با تشکر

جواب
با سلام
سئوال شما چندان مفهوم نیست، با این حال سعی می کنم جوابی متناسب با آنچه از آن درک کرده ام ارائه دهم.س 
مقدمتن باید دانست:س
 نداشتن خواسته از خدا و تسلیم محض بودن، مربوط می شود به مراحل بسیار بالای کمال. در آن حالت، روح، مقامات بسیاری را کسب نموده و عوالم زیادی را درک کرده است که نتیجه آن تسلیم به معنای اخص است. چنین افرادی بسیار انگشت شمار می باشند. اما برای افرادی که هنوز به آن مقامات نرسیده اند، یعنی اکثریت مطلق انسانها، داشتن خواسته از خدا نه تنها بد نیست بلکه بسیار نیکو و بجاست. زیرا اگر از او نخواهیم لاجرم باید از انسانها بخواهیم. از اینرو می شود خواسته داشت و می شود آن خواسته را با خدا مطرح نمود. اما اگر جواب نیامد ممکن است به دلایل زیر باشد:س
س1-  1-استحقاق آن خواسته را نداریم.س 
س2-   2- او چیزی بیش از آن که ما می خواهیم در نظر دارد ولی هنوز باید شرایط دریافت آن ایجاد شود.س
س3-  3-استحقاق داریم اما ممکن است با دریافت آن خواسته، ضربه ای به ما وارد شود که ضرر آن خیلی بیش از آن است که آن خواسته را بدست نمی آوردیم.س 
س4-   4- استحقاق داریم، اما او اول ما را امتحان می کند.س
س5-   5-برخی اوقات سر به سر ما می گذارد و با ما شوخی می کند، ولی دست آخر آن خواسته را برآورده می سازد.س

بدیهی است دلایل دیگری نیز بر این امر مرتبط است. س
امیدوارم توانسته باشم در حد فهم و شعور خود، پاسخ سئوال شما را بدهمس

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

05.06.2019                                                                                                                
سوال اول از شماره بیست و چهارم  
آیا کتب آسمانی واقعن از طرف خدا نازل شده اند و مقدس می باشند؟  

جواب  
مطلب را می توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:س  
مورد اول: آیا کتب آسمانی از طرف خدا نازل شده اند؟  
مورد دوم: آیا این کتب، مقدس می باشند؟  
درمورد اول می توان گفت، یک وقت است شما می خواهید دست به تحقیقات علمی بزنید و این مطلب را مورد تجزیه و تحلیل آکادمیک قرار می دهید. در نتیجه همه فاکتهای موافق و یا مخالف این امر را جمع آوری می کنید و در انتها، نظر خود را نیز در آن مورد اعلام می دارید. اما یک وقت است پای اعتقاد در میان است، یعنی عده ای در هر حال و تحت هر شرایطی، کتاب دین خود را آسمانی تلقی می نمایند. در این حال، به عقیده من این مهم نیست که این کتب حقیقتن از طرف خدا نازل شده اند یا خیر، بلکه مهم آنست که کسی اعتقاد خود را بر دیگران تحمیل نکند و این مقوله را وسیله تحمیق عامه قرار ندهد. در آنصورت امر دین یک امر شخصی تلقی می شود و دیگر مهم نیست که کسی آن کتب را آسمانی بداند و دیگری آنرا زمینی.س 
از طرف دیگر، درهمه ادیان، در بسیاری از موارد، اعتقاد به یک امر دینی، حالت بحرانی بخود گرفته و به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. برای مثال در دین هندو، گاو مقدس تلقی می شود، تنها به این دلیل که کریشنا گاوچران بوده است. تنها یکی از مشکلاتی که این امر در خیابانهای شهرهای بزرگ هندوستان بوجود آورده است، ترافیک سنگینی می باشد که در اثر تردد گاوهای بی صاحب ایجاد شده است. در اینجا، مسئله ، جنبه اجتماعی دارد و ابعاد آن گسترده تر از محدوده فکر انسان است. با این وجود، با بیش از یک میلیارد نفر که تقریبن همه آنها به این امر اعتقاد دارند چه می شود کرد؟ از این نوع مسائل در همه ادیان وجود دارد.س 
بطورکلی هر جا که فقر باشد، خرافات جوانه زده، به مرور به یک درخت تنومند با میوه هایی سیاه ، تلخ و سمی تبدیل میشود که ریشه کن نمود آن، یک خرد جمعی را می طلبد و در گرو ریشه کن نمودن فقر است. اما ما در مورد اعتقادی صحبت می کنیم که در اثر ترس، فقر و یا اضطرار نباشد و ریشه در جاه طلبی و سوار شدن بر دوش عامه و ارضاء انواع خواسته های حیوانی نداشته باشد. بدیهی است چنین اعتقادی نیز تحت هیچ شرایطی نباید به دیگران تحمیل شود و تازه با احراز همه این شرایط، یک امر شخصی تلقی می شود. هر نوع دیگر اعتقاد که مشخصه های یادشده فوق را نداشته باشد، صحیح نیست و باید با آن از طریق رواج واقعیت مبارزه نمود.س
در مورد دوم می توان گفت، در صورتی که ما کتب آسمانی را نازل شده از طرف خدا بدانیم، در آنصورت مقدس نیز تلقی می شوند و اگر آنها را زمینی و ناشی ازهوش انسانها بدانیم، بدیهی است مقدس نخواهند بود. من شخصن هیچ چیز را جز ذات یگانه مبدا حقیقت، مقدس نمی دانم. از طرف دیگر همه چیز را محترم می دانم زیرا ساخت اوست.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش


05.06.2019                                                                                                 
این سئوال از طرف دوستان آتئیست مستقیمن به سایت ما ارسال شده است                                                                
سوال دوم از شماره بیست و چهارم  
قرار بود خدا از بشر دفاع کند نه اینکه بشر از خدا دفاع کند؟  

جواب
دقیقن همینطور است. اگر افراد تندرو و کم سوادی خود را مدافع خدا می دانند و این امر را تا بدانجا پیش می برند که به دیگران صدمه میزنند، بر اثر عنصر بی اطلاعی و کمبود درک معنوی می باشد و خود، نوعی انحراف محسوب می شود. یک شخص معتقد واقعی به مبدا حقیقت، هرگز کسی را تخطئه نمی کند و اصولن چنان در رابطه خود با خالق فرو رفته، که کمتر متوجه دیگران است. همه اشعار عرفای واصل مانند حافظ، سعدی، نظامی و دیگران موید این امر می باشند. هرچه شخص بیشتر به خدا نزدیک باشد بیشتر به این حقیقت پی می برد که آن مبدأ، همه را به یک اندازه دوست دارد و به همه، صرف نظر از نوع نگرش آنها به دین یا مقوله هستی، به یک اندازه اهمیت می دهد. تفاوت تنها در درجه سیرکمال افراد است .س 
ما در همین سایت، در سری مقالات نتیجه« خشکه گرایی مذهبی» به این آفت پرداخته و آنرا از این منظر مورد بررسی قرار داده ایم. بطور کلی می توان گفت:س 
س " خدایی که محتاج حمله ما به دیگران برای دفاع از خودش باشد، خدا نیست بلکه یک بشر ناتوان است" همه دیکتاتورهای جهان دچار این انحراف روانی بوده و می باشند.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
این سوال و پاسخ مربوط به آن در یوتیوب. برای مشاهده کلیک کنید

05.06.2019                                                                                                                
سوال سوم از شماره بیست و چهارم
در داستان «آنتونیوس و اسپارتاکوس» گفته شده است که این دو باهم به صلیب کشیده شده اند، حال آنکه اسپارتاکوس آنتونیوس را کشت. دلیل این تضاد چیست؟

جواب
در مورد نهضت ضدبرده داری اسپارتاکوس که در واقع سومین جنگ ناموفق مابین رومیان و بردگان بود، روایتهای گوناگونی بیان شده اند. این امر از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زیرا قصد ما بررسی تاریخ نبوده است، تا به همه آن روایات بپردازیم. در این داستان، هدف آن بوده است، نشان داده شود که حقیقت یک جریان با آنچه عامه می پندارند یکی نیست و نیز آنکه در پی هر مرگی یک زندگی دیگر در کمین است.س 
با آرزوی موفقیت
ف. تابش


05.06.2019                                                                                                                
سوال چهارم از شماره بیست و چهارم  
در بخش علم، طی دو مقاله تحت عنوان «فیزیک ذرات» و همینطور در علوم تلفیقی، میحث اول، بارها به مقوله تبادل پیون پرداخته شده است. دلیل آن چیست که بر این مسئله اینقدر تأکید شده است؟  

جواب
این تئوری در فیزیک ذرات، پاسخگوی پابرجایی هسته اتم می باشد، اما در دانشگاه سیرکمال، با این تئوری می توان بخوبی و از طریق علمی، تعامل و هماهنگی دو جهان نور و ظلمت را نشان داد که ضمنن در تضاد با یکدیگر نیز می باشند. اگر تئوری تبادل پیون بطور صحیح درک بشود، طرز حرکت و کنش و واکنش پدیده ها در جهان هستی، بر اثر درگیری این دو جهان، روشن می شود.س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش


05.06.2019                                                                                                             

این سئوال از طرف دوستان آتئیست مستقیمن به سایت ما ارسال شده است                                                                      
سوال پنجم از شماره بیست و چهارم
میگویند خشم خدا، یعنی چه، آیا میشود خدایی که بقول خودش در تمامی ادیان از سرشت و آینده همه خبر دارد خشمگین هم بشود پس چگونه ادعا میکنید که قادر مطلق بر همه چیز است؟ 

جواب
در طول تاریخ بشریت، هرکس از ذهن و بر طبق درک و فهم خود، تعریفی از خدا ارائه داده است که بعضن با اصول اولیه دین خود نیز همخوانی نداشته است. یکی از این تعاریف همانست که شما بدان اشاره نموده اید، یعنی «خشم خدا». این کلمه در دوران قدیم در واقع برای ترساندن عموم مردم از ارتکاب به جرم و آزار و اذیت دیگران ابراز می شده است. اما این مقوله به مرور زمان به ابزاری برای سرکیسه کردن مردم و حکومت بر آنها تبدیل شد . کار تا بدانجا پیش رفت که حتی احادیث و داستانهای مذهبی دروغین زیادی را از قول بزرگان دین، ساخته، به خورد عامه مردم دادند.س 
گذشته از این، می توان مسئله خشم خدا را از زاویه ای دیگر نیز مورد بررسی قرار داد و آن اینکه، همانطور که هر فرد از ابنای بشر، آزاد است هرکاری را بخواهد، انجام دهد، سیستم ذخیره اطلاعات یا همان سیستم کارما نیز آزاد است به هر عملی که معرف خشونت بر علیه دیگران باشد، پاسخی خشونت آمیز بدهد. به عبارت ساده تر، اگر شخصی سر کسی را بشکند، بالاخره، در همین زندگی و یا در زندگی های بعدی، کسی پیدا خواهد شد که سر او را بشکند. این وضعیت را عده ای «خشم خدا» تفسیر نموده اند که یا از ناآگاهی آنها نسبت به اصل قضیه ناشی می شده است و یا اگر هم به اصل مطلب واقف بوده اند، با تصور اینکه، عموم مردم، قادر به درک آن نمی باشند، از توضیح این مطلب سرباز زده، به سادگی روند عمل و عکس العمل را «خشم خدا» تعبیر نموده اند.س 
در انتها، می توان همان گفته شما را به عنوان واقعیت مطلب پذیرفت:س 
 موجودی که قادر مطلق است، خشمگین نمی شود."س"
با آرزوی موفقیت
ف. تابش  
این سوال و پاسخ مربوط به آن در یوتیوب. برای مشاهده کلیک کنید

23.04.2019

مقدمه سوال 
درکتاب معرفت الروح صفحه 79 ، استاد الهی مراتب موجودات اولیه از ادنی تا اعلی را چنین عنوان می فرماید:س
س"1- موجودات غیر ذی حس: آنکه پس از فانی شدن تحلیل می رود واثرش به شئ مساوی یا بالاتر خود ظاهر میگردد تا متدرجا به موجودات ذی حس، سپس ذی روح تبدیل شوند"س

سوال
آیا مثالی برای موجودات غیرذی حس وجود دارد؟
اگر کوچکترین ذره خلقت را انفراتم بدانیم آیا انفراتم موجود غیرذی حس است؟
یعنی موجودی که روح ندارد و حس هم ندارد مدارج کمالش را طی میکند ذی حس میشود، سپس ذی روح می شود؟؟
آیا مثالی برای موجود غیرذی حس بدون روح وجود دارد؟

با تشکر از زحمات شما
.مهرداد م

پاسخ به سوال
این مطلب نه در صفحه 79 و نه در صفحه 97  ، بلکه در صفحه 54 کتاب معرفت الروح(کتابی که در اختیار من است) عنوان شده است.س 
در این ارتباط می توان به سوال شما چنین پاسخ داد:س
در این فصل از کتاب که مربوط به «معاد به طریق سیرتکامل» می باشد، استاد در بند دوم، زیر عنوان «عقیده دوم»، نوع دیگری از معاد یا بازگشت روح به مبدا اصلی خود را طبق این نوع عقیده رایج ، عنوان داشته است.س 
در بخش مورد نظر شما، از آنجا که بحث بر سر "....مدارج اولیه یا بدو پیدایش" است، این مبحث را می توان از دو دیدگاه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد:س
دیدگاه اول:س
س«بدو پیدایش» را می توان برای هر نژاد اولیه ازهر نوع از مخلوق، همان زمان «صفر» دانست که ما در بخش علوم تلفیقی، موقتن بطور مختصر بدان پرداخته و آن را توضیح داده ایم و در مقالات آتی نیز بطور دقیقتری بدان خواهیم پرداخت. در این حالت، فقط برای یکبار ، جسم هر موجود، بدون دخالت علت و معلول، بوجود می آید. ولی چون هنوز روح اولیه ی متعلق به این نوع اولیه، برای مثال اولین گربه جهان هستی، اتصال نیافته است، پس، ذی روح و نتیجتن ذی حس نمی باشد. تنها با اتصال روح ویژه اختصاص یافته به این نوع اولیه، آن موجود اولیه، روح یافته، لذا ذی حس نیز می شود. س
دیدگاه دوم:س
قبل از آنکه بتوان یک موجود را در ابتدائی ترین مرحله، یعنی جماد، طبقه بندی نمود، آن موجود، یک عنصر شیمیایی خواهد بود و هر عنصر شیمیایی از تعدادی ذرات زیراتمی، طبق جدول ذرات، تشکیل شده است. پس ما با ذرات زیراتمی سرو کار داریم که نحوه عملکرد و واکنش آنها به محیط، بسیار متفاوت تر است از یک جماد. از دید ما انسانها، این ذرات، برای مثال یک اتم اکسیژن، داری حس، مطابق با آنچه عموم مردم می پندارند، نیست. این دقیقن همان چیزی است که ما طی چندین مقاله در بخش «علوم تلفیقی» سعی بر اثبات آن نموده ایم و این امر هنوز ادامه دارد.س 
باید بیاد داشت که در آن زمان، استاد نمی توانستند به آن طبقه اندیشمند، چیزی را بگویند که در این دوره، پس ازگذشت ۵۰ سال، توضیح آن برای اندیشمندان کنونی نیز مشکل است. حالا پس از آنکه علم به اندازه کافی رشد کرده است، بنابر تصمیم خود استاد الهی و با علم خود او، ما سعی در تفهیم اصل مطلب را داریم و حال می توانیم بگوییم، هیچ چیز بی حس و بی روح، موجودت ندارد، مگر در زمان صفر.س 
مفهوم این پاراگراف در همان صفحه، که «.....پس از فانی شدن، تحلیل میرود و اثرش به شی مساوی یا بالاتر ظاهر می گردد.....» دقیقن همان چیزی است که ما در بخش ماقبل جماد، طی توضیحاتی مربوط به مناسبات ذرات زیر اتمی، سعی در تشریح و توضیح کاملن علمی آن نموده ایم. س
با این وصف، در آن زمان، موجودات، تنها از مرحله جمادی تا مرحله بشری، در زمره موجودات «ذی روح غیر ممیز» قابل رده بندی و محاسبه بوده اند که استاد در ادامه مطلب در صفحه 55 همان کتاب، آنرا توضیح داده اند. بند سوم این مبحث ، یعنی«موجودات ذی روح ممیز» هم برای مثال، گذشته از انواع دیگر مخلوق که عمدتن برای ما ناشناس می باشند، همان انسان است که قدرت درک نیک و بد را بواسطه دارا بودن روح ملکوتی در بعد کوانتمی خود، دارد. س

ممیز و یا غیرممیز بودن موجودات دارای روح، مربوط می شود به مسئله «متفکر بودن» و یا «بر طبق غریزه عمل نمودن».س
در انتها، یادآوری نکته ای از مباحث اول و دوم بخش علوم تلفیقی، برای پاسخ به بخشی از سوال شما در مورد ذرات زیراتمی(اینفراتم یا انفراتم) بسیار نافع خواهد بود، و آن اینکه، هوش و اطلاعات و دانش ذرات نامبرده، خارج از تصور نوع انسان است. برای درک وضعیت این ذرات، یک هنرپیشه تأتر را در نظر بگیرید که نقش یک درخت را بازی می کند. در این وضعیت، با آنکه او یک انسان هوشمند است، تا زمانی که آن نقش را ایفا می کند، می داند که باید بشکل یک درخت که موجودی غیر اندیشمند است باقی بماند. این ذرات نیز می دانند که در آن وضعیت، لزومی ندارد از خود حس قابل تشخیصی نشان دهند، زیرا می دانند که در ترکیباتی که به مرور، بدان دست خواهند یافت، آن احساسات نیز(از مرحله جمادی به بعد) ایجاد خواهد شد، پس در این موقعیت کنونی، موجودات بی حس، تلقی شده اند. جمله: "......متدرجن به موجودات ذی حس.... تبدیل یابد" همان ایجاد اتم و نیروهای کوالانس و واندروالس و غیره است که تدریجن، جماد را بوجود می آورند و از آن پس، لازم می آید، آن موجود، روح مخصوص بخود را داشته باشد.س
اگر مطالب بخش علوم تلفیقی ، قسمتهای مربوط به مرحله ماقبل جماد را کسی خوب درک کند، می تواند به مفهوم نقش ذرات زیراتمی و همینطور آنچه استاد، فقط در این پاراگراف از کتاب معرفت الروح آورده اند، واقف شود.س 
س"1- موجودات غیر ذی حس:  آنکه پس از فانی شدن تحلیل می رود و اثرش به شئ مساوی یا بالاتر خود ظاهر میگردد تا متدرجا به موجودات ذی حس، سپس ذی روح تبدیل شوند"س                          
استاد الهی- معرفت الروح- فصل هفتم- صفحه ۵۴ )س)                                    

فکر می کنم جواب سوال شما، در حد توان، داده شد. با این حال، در صورتی که سوال دیگری مطرح باشد، به احترام اینهمه دقتی که در مطالعه آثار استاد الهی بخرج می دهید، با آنکه بشدت دچار ضیق وقت هستم، با کمال میل به آن، درحد فهم خود،   پاسخ خواهم داد.                                                                                                                                                                                                                                 س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش

09. 04. 2019

سئوال زیر از دوستان آتئیست می باشد که مستقیمن به ایمبل ما پست شده است.س
:سوال 
س-ذهن در درون تو است، ولی درواقع، بازتاب جامعه و دین است در درون انسان. ذهن تو مال خودت نیست. هیچ نوزادی با ذهن به دنیا نمی آید. او با یک مغز به دنیا می آید. مغز یک مکانیسم است؛ ذهن یک ایدئولوژی است. مغز توسط جامعه تغذیه می شود و هرجامعه، براساس شرطی کردن اذهان اندیشی خودش ذهن ها را شکل می دهد. برای همین است که این همه ذهن مختلف در دنیا وجود دارد ذهن هندو به یقین با ذهن مسیحی متفاوت است؛ و ذهن کمونیست به یقین با ذهن بودایی تفاوت دارد. ولی یک دروغ در افراد ایجاد شده که ذهن مال آن هاست، پس آن فرد شروع می کند به عمل کردن براساس جامعه؛ پیروی از جامعه، ولی احساس می کند که خودش عمل می کند این یک ابزار برای از بین بردن انسانیت بسیار حیله گرانه است .س

جواب:س

این سوال متشکل است از چندین قسمت که سعی می کنیم به یکایک آنها بپردازیم
س  1- ذهن در درون تو است
:پاسخ
اول از همه باید ذهن بطور صحیحی تعریف و تفسیر شود. به عقیده من، ذهن همان «خودیت واقعی» می باشد، ولی اکثر روانشناسان وقتی از ذهن سخن می گویند، بیشتر منظورشان، روان است نه روح، زیرا هیچ کدام از آنها از روح به طریق علمی باخبر نیستند. از طرف دیگر، دو کلمه «درون تو» نیز نیاز به توضیح دارد. برای ما در دانشگاه سیرکمال، درون هر کس، بُعد کوانتمی او می باشد که «خودیت حقیقی» نیز خوانده می شود. طبق آنچه تاکنون در سری مقالات «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» تشریح شده است، هر خودیت، دارای یک بانک اطلاعات نیز می باشد که همه آنچه رخ می دهد در آن به ثبت می رسد. با این وصف، ذهن، خود درون است، یعنی «ذهن = درون».س

س 2- ولی درواقع، بازتاب جامعه و دین است در درون انسان. ذهن تو مال خودت نیست
:پاسخ
از دید من، این گفته، تا حدودی صحیح است ، زیرا اگر منظور از ذهن را روان فرض کنیم، روان بازتابی از اعتقادات دینی و اجتماعی و البته مسائل و افکتهای دیگری نیز می باشد (مقوله «روان» در مقالات مبحث دوم در بخش علوم تلفیقی بررسی خواهد شد). حتی اگر صحبت از «خودیت واقعی» هم باشد، باز این امر صحیح است. اما نباید فراموش کرد که مسائل زیاد دیگری نیز در این امر تاثیرگذار هستند، از جمله: سوشیال مدیا. از اینرو می توان گفت، بله ذهن ما، بطور کامل، تحت نظر خودمان نیست، زیرا هر دو دسته صفات خوب و بد که در همه جا به عنوان دو منبع انرژی وجود دارند، ما را تحت تاثیر قرار می دهند، بعلاوه ارتباط مستقیمی که با مبدا خلقت داریم.س

س 3- هیچ نوزادی با ذهن به دنیا نمی آید
:پاسخ
در اینجا باید عرض کنم، در دانشگاه سیرکمال، اعتقاد بر این است که نوزادی که بدنیا می آید، هنوز دارای روانی فعال (البته از دید ما) نیست، اما دارای بعد کوانتمی یا همان «خودیت واقعی» که از دو بخش عمده تشکیل شده است، می باشد(رجوع شود به سلسله مقالات «انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال»). از اینرو با تعریفی که فوقن برای ذهن عنوان شد، هر نوزادی دارای ذهن می باشد ، چه در غیر اینصورت از نظر طبیعی،  قادر نبود در یک قالب انسانی بدنیا بیاید. این بدان مفهوم است که از اساس عمل لقاح صورت نمی گرفت. حتی حیوانات، گیاهان و جمادات نیز دارای ذهن مخصوص خودشان می باشند. در اینجا برای رعایت اختصار، از ارائه تعریفی عمیق تر در مورد «ذهن» خودداری می شود.س
س 4- مغز یک مکانیسم است
:پاسخ
مغز یک مکانیسم نیست، بلکه یک ساختار مناسب می باشد تا سلسله ای از مکانیسم های مختلف را سامان دهد. درست مانند یک ساکسیفون که قادر است تعدادی از مکانیسم های تولید اصوات را بکار اندازد. اما برای این منظور، احتیاج به یک موجود هوشمند است تا او اینکار را با این ساز انجام دهد. این همان تفاوت میان مغز یک انسان زنده است با مغز یک انسان مرده.س 

س 5- ذهن یک ایدئولوژی است
:پاسخ
اگر بتوانیم یک مفهوم کامل و بی نقص از ایدئولوژی ارائه دهیم، آنگاه با شما موافق خواهم بود، البته با کمی تغییر در جمله شما، بدین شکل: «ذهن بازتاب دهنده همه آنچیزی می باشد که شما تا این ساعت آموخته اید و این آموخته ها ، متشکل است از نتایج پروسس شده ایده های شما، که در برخی موارد می توانند به عنوان ایدئولوژی نیز خودنمایی کنند».س

س 5- مغز توسط جامعه تغذیه می شود. هر جامعه، براساس شرطی کردن اذهان اندیشی خودش ذهن ها را شکل می دهد.س
:پاسخ
بطور کلی و کاملن ساده می توان گفت: مغز، توسط فروکتوز که قند درون میوه جات است تغذیه می شود. اما قسمت دوم گفته شما، بیشتر در مورد جوامع توتالیتر صحیح است.س
 
س 6- برای همین است که این همه ذهن مختلف در دنیا وجود دارد ذهن هندو به یقین با ذهن مسیحی متفاوت است؛ و ذهن کمونیست به یقین با ذهن بودایی تفاوت دارد.س
:پاسخ
این امر نیز صحیح است، در صورتی که کلمه «ذهن» را با کلمه «ایدئولوژی» جایگزین نماییم. اما باید در نظر داشت، به دو دلیل هیچ کس بطور کامل هندو ، مسلمان ، مسیحی و ....نیست. دلیل اول آنکه بقدری خرافات و فروعات وارد ادیان و مذاهب شده است که حقیقت در آن میان گم شده و برای همگان قابل مشاهده نیست. در نتیجه اگر کسی هم بخواهد به آن دین عمل کند، به اصول ریشه ای، دسترسی نیست و بزودی به خرافات دچار خواهد شد. علت دوم آنکه عوامل بازدارنده بسیاری، این روند را مختل و یا حداقل کند می کنند. یکی از این عوامل ، استفاده ابزاری از دین می باشد. اگر چنین نبود، وجود ایدئولوژی های مختلف، در جوامع بشری، نه تنها بد نیست ، بلکه بسیار سودمند نیز می باشد، زیرا رقابت ایجاد نموده و رقابت نیز انسانها را به فکر کردن وامی دارد.س

س 7-ولی یک دروغ در افراد ایجاد شده که ذهن مال آن هاست، پس آن فرد شروع می کند به عمل کردن براساس جامعه؛ پیروی از جامعه، ولی احساس می کند که خودش عمل می کند این یک ابزار برای از بین بردن انسانیت بسیار حیله گرانه است.س
:پاسخ
اگر از نکات مبهمی که در گفته فوق وجود دارد صرفنظر کنیم، می توان گفت، این قسمت آخر نیز صحیح است. اما بر طبق آموزش های دانشگاه سیرکمال، روند صعودی سیرکمال روحی ، این مسئله را حل می کند. درست به همین دلیل است که برای رفع اشکالی که شما مطرح می کنید ، چندین زندگی متوالی لازم می آید. زیرا اگر در چنین گودالی افتادی، معمولن و عمدتن، تا پایان عمرت از آن بیرون نخواهی آمد. شخصی که از نظر روحی در مراحل بالا قرار دارد ، تحت تاثیر داده های اجتماعی قرار نمی گیرد ، زیرا در درون بانک اطلاعاتی خودیت واقعی خود، در بعد کوانتمی، تجربیات زیادی ذخیره دارد که او را از این امر بازخواهد داشت. اصولن صِرف قرار گرفتن در چنین جهانی، پیشرفت روح را تضمین می کند. زیرا فقط در جهان تضادها است که روح می تواند با درغلتیدن در اشتباهات، و جبران آن در چندین زندگی، تجربیات لازم برای کسب کمال روحی را بدست آورد.س
اگر بخواهیم به این موارد بطورعمیق تری بپردازیم ، مطلب به درازا خواهد کشید . از آن گذشته،  در این مورد، تا به این ساعت، بیش از یکصد مقاله را ارائه داده ایم.س
با سپاس
ف. تابش

09.04. 2019
:سوال
س-چرا استاد الهی در یکی از گفتارهای خود، گفته ، وقتی به سینما میروی طوری باشد انگار به مسجد رفته ای. چطور چنین چیزی ممکن است؟
جواب
این گفتار مربوط است به حدود پنجاه سال پیش. در آن زمان مفهوم مسجد چیز دیگری بود و مردم، عمدتن فقط به نیت عبادت به آنجا می رفتند. عبادت نیز به مفهوم توجه به خداست. طبق تعالیم استاد الهی، بخشی از عبادت، یافتن نقاط ضعف و اشکالات روحی – روانی می باشد. کمااینکه افرادی در آن زمان، از جمله پدر بزرگ خود من، هنگام نماز، ایرادات و اشکلات خود را برمی شمردند و از خدا درخواست یاری برای  فائق آمدن بر این ضعف ها را می نمودند.س
حال سوال این است که چطور می توان در سینما هنگامی که برای مثال، مشغول تماشای یک فیلم کمدی هستیم، آن را به عبادت تبدیل کنیم؟ جواب آنست که، در هر فیلمی، همیشه دو قطب مثبت و منفی وجود دارد که صفات متضادی چون ، جوانمردی و ناجوانمردی، محبت و شقاوت، بخشش و کلاه برداری و امثال آن را به نمایش می گذارند. هر بیننده با تایید قلبی موارد مثبت، و تخطئه و محکوم کردن نکات منفی فیلم، و از همه مهمتر، کشف برخی نکات منفی نمایش داده شده، در خودش، در واقع مشغول خودشناسی روانی می باشد، و این، یکی از مواردی است که در دانشگاه سیرکمال استاد الهی، عبادت محسوب می شود.س
 با سپاس
ف. تابش
09.04.2019
: سوال 
س- چرا برخی از حیوانات دچار نقص عضو هستند، حال آنکه شما در مقالات خود نوشته اید که حیوانات عکس العمل ندارند.س
جواب
من در هیچ کجا نه به قلم و نه به گفتار، چنین چیزی را نگفته ام. زیرا حیوانات نیز دارای عکس العمل هستند.  منتها، این عکس العمل، یک پیامد علمی      می باشد.  برای مثال یک حیوان که در این زندگی خود، شکار شونده است، در زندگی بعدی خود، به یک حیوان شکارچی تبدیل می شود.س 
در مورد نقص عضو حیوانات نیز باید بگویم که این کمبود، بدین شکل جبران می شود که پس از مرگ، روح این حیوان با پیوستن به ارواح حیوانی دیگر، آن مجموعه را که یک روح حیوانی قوی تر است، تقویت می کند، زیرا دارای تجربه ای است که دیگر ارواح پیوسته به گروه، ندارند. یکی از دلایل گوناگونی در صفات یک نوع ویژه از حیوان، همین است.س 
در مقالات آتی مربوط به مبحث دوم، در بخش علوم تلفیقی، بدین امر پرداخته خواهد شد.س 
با سپاس
ف. تابش

09.04. 2019
:سوال اول
این سوال از دوستان آتئیست می باشد که مستقیمن به ایمیل ما پست شده است

: سوال  
س-اجداد انسان ها هرگز دین و خدایی برای پرستش نداشتند، ما چنین خیالاتی رو به وجود آوردیم.س
پاسخ: س
در بدو ایجاد هر نوع از خلقت که دارای هوشی مانند انسان باشد، دین هم وجود دارد. کار اصلی این دین، آشنایی آن نوع از مخلوق با خالق می باشد که باعث رشد روحی آن موجود می شده است. متأسفانه در درازای تاریخ، اصول واقعی ادیان، بشدت به خرافات آغشته شد و خرافه جای حقیقت را گرفت. دین از ابتدا هم دارای سه اصل بوده است. اول آنکه، خدا در درون خود توست. پس قبله در درون قلب توست نه جای دیگر. با او گفتگو کن. دوم آنکه، هرچه برای خودت نیک می دانی برای دیگران هم بخواه و عمل کن و هرچه برای خودت بد     می دانی، در حق دیگران هم انجام نده. و سوم آنکه، بدان از کجا آمده ای ، در این دنیا چه وظیفه ای برعهده داری و پس از مرگ به کجا می روی و چه     می شود. س
آنچه شما خیالات می پندارید، در واقع خرافاتی است که در حد افراط، به ادیان اضافه شده و تبدیل به اصول گردیده است. در غیر اینصور نه من، نه شما و نه هیچ کس دیگر با آن سه اصل اولیه هر دین که فوقن بدان اشاره شد، مخالف نخواهد بود.س
با تشکر ف. تابش
این سوال و پاسخ مربوط به آن در یوتیوب. برای مشاهده کلیک کنید

28 February 2019
: سوال دوم 
من به عقل و خرد معتقدم نه به معجزه. اصولن معتقدم معجزه یک دروغ بزرگ است. نظر شما چیست؟
:جواب
شما مبنای عقل و خرد را چه چیز می دانید؟ منظورم این است که هر کس مسائل را برحسب عقل و خرد خود بررسی می کند، ولی بر طبق اعتقادات خود آن را می پذیرد یا رد میکند. پس عقل و خرد بیش از آنکه تصور بفرمایید متاثر است از اعتقادات و باورهای انسانها.  یک مثال دیالکتیکی معروف آنکه ، آیا مار دُم دارد؟ یقینن عده ای این امر را می پذیرند که بله مار دم دارد، اما  عده ای دیگر معتقد خواهند بود، جز دم چیزی ندارد. هر دو گروه نیز برای اثبات رای خود به دلایل ویژه ای در این زمینه می آویزند. حال شما بگویید رای کدام دسته، با خرد و عقل منطبق است؟
در مورد معجزه باید دانست، زمانی که راجع به یک معجزه واقعی و نه شعبده، صحبت می شود، در واقع منظور بخشی از علم است که هنوز بشر بدان دست نیافته است، از اینرو قادر به بازسازی آن نخواهد بود. س
من معتقدم شما و افراد دیگری که مانند شما می اندیشند، در واقع مخالف خرافه و شعبده هایی هستید که به اسم معجزه عنوان شده اند. حال آنکه اگر روزی برای شما یک معجزه واقعی رخ دهد، فرق آن را با شعبده درخواهید یافت ولی ممکن است نتوانید آن را برای دیگران توضیح دهید.س 
گذشته از همه اینها، عمل به خردی که برای جامعه سودمند باشد ولو آنکه با دین هم سازگار نباشد، خردی است نیک و قابل اعتنا و انجام آن لزومیست منطقی .س
  این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

  این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
ف. تابش 
28 February 2019
:سوال اول
این سوال از دوستان آتئیست می باشد

واژه مقدس یعنی چه؟
جواب:س
این مطلب را می توان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد:س
اول آنکه، جز ذات مبدا اصلی خلقت که زلال ترین و خالص ترین است، هیچ چیز را نمی توان مقدس مطلق دانست.س
دوم آنکه ممکن است واژه ای، شخص و یا اشخاصی را بیاد آن ذات ازلی بیاندازد، برای مثال نام عیسی، محمد، علی، کریشنا، موسی و غیره.  بدیهی است بدون هیچ تردیدی این واژه برای آن افراد، مقدس محسوب می شود. حتی واژه هایی هستند که با مبدا خلقت و معنویت نیز سروکار ندارند با این حال برای افرادی مقدس محسوب می شوند، مانند واژه مادر. به عبارت دیگر، از نظر مفهوم عام، هر واژه ای می تواند برای فرد یا گروهی از افراد، مقدس جلوه 
کند.س
   این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
 سئوالات کلی مربوط به علوم تلفیقی و گزارش خلقت
12 February 2019
: سوال سوم 
در ابتدای خلقت، کروات بوجود آمدند و انواع جمادات. به عقیده من همین کافی است که انواع جمادات، گیاهان، حیوانات و بعد روح بشری بوجود آید. چه لزومی دارد که از هر جنس یک نمونه از طرف ماهیت و یارانش در سه فضای اولیه بوجود آید؟

:جواب
گرچه به مفاد این سوال در گزارش استاد الهی در نحوه ایجاد خلقت اشاره شده است، اما از آنجا که در تقسیم بندی ما، این مطلب در مبحث دوم، یعنی ایجاد مخلوقات در سیاره زمین قرار می گیرد، فعلن می توانم یک جواب موقتی به شما بدهم تا بزودی آن مبحث ارائه شود و بعد خودتان خواهید دید که واقعیت چگونه است. اما بطور اجمالی  می توان گفت:س
پس از اتمام مرحله کمال جمادی ، از تجمع این ارواح جمادی کمال یافته، باید  اولین گروه از گیاهان تشکیل شود. اگر اولین پترن[1] از هر نوع، وجود نداشته باشد، این اتاق فکرِ بوجود آمده، چگونه و از چه نقطه باید کار خود را آغاز  و گیاهان اولیه را ایجاد کند؟
این جواب مختصر و ناکامل را در ذهن خود داشته باشید و به آن بیاندیشید تا مقاله اصلی انتشار یابد. س
با آرزوی موفقیت
ف. تابش 
12 February 2019
: سوال دوم 
(در تعقیب سوال اول)
آیا مستنداتی درآثار منتشرشده استاد درخصوص این موضوع که خلقت ارواح مستقیمن ازخالق اعظم است و ماهیت نقشی و تاثیری در خلقت روح ها ندارد وجود دارد؟ ممنون میشوم که جهت مطالعه بیشتر معرفی بفرمایید ؟

:جواب
دو نوع روح وجود دارد. ارواح چهارگانه جمادی تا بشری که منشا اولیه ایجاد آنها ماهیت (و یارانش) است، و روح ملکوتی که مستقیمن از جانب خود خدا خلق شده، می شود و خواهد شد. مستندات در آثار الحق جلد اول، گفتارهای 783-768-804-810-818 و خصوصن گفتار 808.س
س".......  یعنی روح مستقیم از خدا است و واسطه ای ندارد ( منظور روح ملکوتی است)........"س  
با آرزوی موفقیت
ف. تابش
...............................................
19 February 2019
در تعقیب جواب فوق
با سلام
بارها و بارها این گفتارها را مطالعه کرده ام اما این موضوع را متوجه نشدم
واقعن از شما ممنون موضوع کاملا برایم قابل درک و فهم شد و لذتی ازاین درک مطلب میبرم که بی نظیراست. واقعن از شما تشکر میکنم فقط خواستم بهتون اطلاع بدم که تک تک مقاله هاتون رو با ریز جزییات مطالعه میکنم
به خصوص مقاله های آقای تابش. من که بسیار لذت میبرم. امیدوارم با قدرت بیشتر ادامه بدهید. س
 
12 February 2019
:سوال اول
در مقاله اول علوم تلفیقی، درقسمت تفاوت خلقت با ایجاد (یا تولید) گفته شده است:س
س"....گذشته از آن، روح های ملکوتی، همیشه مستقیمن از جانب مبدا خلقت خلق می شوند و ماهیت در این امر تاثیر و دخالتی ندارد. به کوتاه کلام، خلقت، مخصوص خداست و ایجاد و تولید، کار ماهیت در قدم اول، و یاران ماهیت درقدمهای بعد. ...."س
آیا مبدا خلقت (برای تمامی مخلوق) مگر همان ماهیت نیست؟؟
چگونه است که ماهیت درخلقت روح های ملکوتی تاثیر و دخالتی ندارد؟؟
زمانی که ماهیت آینه تمام نمای یکتای نامحسوس است فکر و قدرت و اراده یکتای نامحسوس را دراختیار دارد چگونه درخلق روح های ملکوتی دخالتی ندارد؟؟؟

جواب:س
مبدا خلقت، ماهیت نیست بلکه خالق اعظم است. س
خلقت روح ملکوتی، کاری است که فقط از خالق اعظم امکان پذیر است زیرا در درون هر روح ملکوتی یک پارتیکل وجود دارد که از نَفَس و دم خود خدا می تواند ایجاد شود و این اثر در واقع همان «ذره الهی» (مانند یک اثر انگشت ویژه) می باشد. در مقالات آتی به این مبحث پرداخته خواهد شد. س
ماهیت مسئول ایجاد جهان هستی از روی نقشه و طرح اولیه خلقت است، البته با در دست داشتن قدرت خدا و یا همان ثابت کیهانی(رجوع شود به قسمت سوم -بخش اول و دوم همین سری مقالات). فراموش نشود که در هر حال، ماهیت مخلوق است نه خالق. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
 سئوالات مربوط به علوم تلفیقی- بخش دوم از قسمت سوم
این سوال از دوستان آتئیست  می باشد
:سوال 
اگر خوبی را خدا بوجود آورده است، پس بدی را چه کسی بوجود آورده است؟

:جواب
واقعیت آن است که امکان بروز و ظهور آنچه ما بدی می نامیم نیز از طرف خود خدا ، در ابتدای خلقت، بواسطه ایجاد جهانی که  آن را جهان تاریکی یا ظلمت می نامند مهندسی شد. دلیل آن اینکه، انسان تنها وقتی به کمال می رسد که بتواند بر اثرات این تاریکیها فائق آید . برای کسب کمال، به تدریج، هر انسان  با جذب ذرات  جهان تیرگی ها، به اندازه لازم ، می تواند صفات خدائی را  یکی پس از دیگری درخود ایجاد نموده و بدین سان شبیه او شود. در اینصورت دیگر لازم نیست در جهانهای مادی و یا حتی نیمه مادی ساکن شود، زیرا می تواند به اصل خود بازگردد. جهانهای مادی، مکانهایی هستند که اثرات هر دو جهان نور و ظلمت در آنها بازتاب می یابد و ما هر لحظه در معرض تابش ذرات هر دو جهان قرار داریم. بالاخره روزی همه ما به جهانی دست خواهیم یافت که در آن اثری از بدی نیست. اما ابتدا باید با تضادها آشنا شویم و آنها را لمس کنیم و بشناسیم. (رجوع کنید به مقالاتی مانند «سیستم کارما» و مقالاتی دیگر در همین راستا، در همین نشریه .)س

  این سوال و جواب در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
ف. تابش 
:سوال اول
من ارتباط واپاشی های بتای مثبت و منفی را با دلیل وجود مجموعه ای به نام الکتروپوزیترون درک نکردم. لطفن توضیح دهید؟س
جواب:س
در واقعیت امر، آنچه در انواع واپاشی ها، از جمله دو نوع مورد نظر شما، به وقوع می پیوندد، تغییراتی است که در اثر اینتراکسیونهای اطلاعاتی، مابین پوزیترون و الکترون صورت می پذیرد. همه تغییراتی را که علم موفق به مشاهده آن شده است، تنها بخشی از آنچیزیست که رخ داده است. دلیل این امر آنکه در هر واپاشی، هم فرمیون ها و هم آنتی فرمیونها تولید می شوند. اگر الکترون و پوزیترون را در یک مجموعه ای که دانمن درگیر یک فعل و انفعال ناگسستنی می باشد، در نظر نگیریم، باید توضیح داده شود که به چه علت هم ذره و هم آنتی ذره، مشترکن تولید می شود. واقعیت آنست یک واپاشی، زایش جفتهای ذره - ضد ذره می باشد، زیرا هر دو ذره مادر، یعنی الکترون و پوزیترون در یک مجموعه با یکدیگر درگیر می باشند. با مطالعه مقالاتی که در این مورد ارائه خواهند شد، این مشکلات مرتفع میشوند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
 سئوالات مربوط به علوم تلفیقی- بخش اول از قسمت سوم
:سوال سوم
شما در یک جا الکترون را تکثر خود ماهیت می دانید و در جایی دیگر الکترون را تکثر بخش نورانی ماهیت می دانید؟ آیا این دو نظریه با هم متناقض نیستند؟س
جواب:س
تابیدن خورشید بر روی سیارات به این مفهوم نیست که خود خورشید، قطعه قطعه شده بر روی سیارات فرو افتاده است. در مورد ماهیت نیز وضع به همین شکل می باشد. یعنی در قدم اول، دومین خلقت(صادره یا عقل) بوسیله خود ماهیت ایجاد میشود که او هم دارای دانش و نفس میشود. مسلمن این دانش، کمتر است از دانش خود ماهیت. این عمل، یعنی ایجاد یک عقل از عقل و یا صادره ماقبل، تا ایجاد دوازدهمین عقل، نیرو ، صادره، فرمیون و یا هرچه آن را بنامیم ادامه یافته است و پس از آن با همکاری این عده، تحت نظر ماهیت، با تکثر خود به شکل فرمیونها، جهان هستی طبق به طبق شکل گرفته است. این موضوع در کتاب «زیست شناسی بعد دوم» بدقت مورد بررسی قرار گرفته است و ما در سری دوم مقالات «مبخث دوم» بدان خواهعیم پرداخت.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال دوم
سئوال دوم:س
س«ثابت کیهانی، با تعریف ما از آن».......س
  یعنی چه؟ستعریف شما چیست؟س
جواب:س
مدتهاست که ثابت کیهانی به عنوان یک پارامتر در نظریه نسبیت عام آینشتاین محسوب نمی شود. امروزه در فیزیک مدرن، ثابت کیهانی به مفهوم حجم لحظه ای انرژی در خلاء تلقی می شود ولی برای ما در فیزیک نوین ذرات، ثابت کیهانی، همان انرژی لازم برای پیش بردن اجرای طرح خلقت است و از وجود «ماهیت» بر اثر فعل و انفعادلات الکترونی و پوزیترنی ایجاد می شود.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال اول
س-نقشه و طرحی را (به شکل کدهای انرژیایی) برای ایجاد......س
کد انرژیایی یعنی چه؟س
جواب:س
به عقیده من، یعنی بر طبق آنچه من از گزارش استاد و دیگر تعالیم او درک می کنم، اساس جهان هستی ارتعاش است. این بدان مفهوم است که یک یا چند ارتعاش، یک کد اطلاعاتی ویژه را بوجود می آورند که قادر به انجام کار خاصی در جهان هستی می باشد. این موضوع در ادامه این سری مقالات بدقت از نظر علمی تشریح خواهد شد.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

سوال پنجم:س
زمان صفر را دقیقن توضیح دهید؟س
جواب:س
زمان صفر، دقیقن در ارائه سری دوم این مقالات تحت نام «مبحث دوم: موجودات سیاره زمین» توضیح داده خواهد شد.س
در اینجا بطور مختصر باید دانست هر موجود، برای مثال یک مرغ، در زمان صفر، برای اولین و آخرین بار بدون آنکه از نطفه بوجود آید از تجمع نامتعارف اتمها و سلولها بوجو آمده است. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال چهارم
اگر عشق یک نوع مغناطیس است، پس تفاوت عشق به خدا با عشق به جنس مخالف در چیست؟س
جواب:س
به عقیده من، هر دو عشق یکی است منتهی تا وقتی که روح به درجه ای نرسیده است که مجاری تراوش عشق خدا باز شود، درگیر عشق از نوع جنسی آن می شود، مانند عشق به همسر و جنس مخالف و یا عشق همراه با اثرات اِگو، مانند عشق به فرزند، خانه و زندگی و غیره. زمانی که فرد در اثر سیرکمال بالاخره طعم عشق به خدا را بچشد، همه انواع عشق تغییر شکل می دهد. برای مثال عشق به همسر و فرزند، تبدیل می شود به علاقه و یا در مراتبی بالاتر، به احترام و انجام وظیفه. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
 سئوالات مربوط به علوم تلفیقی- بخش دوم از قسمت دوم
:سوال سوم
س ۳- لطفن جهان کوانتمی را تعریف کنید، آیا در این دنیا لذت و درد حقیقی است یا مجازی؟س
جواب:س
همانطور که در جواب سئوال فوق، توضیح داده شد، از نظر علوم تجربی جدیدتر، مانند فیزیک ذرات، برای مثال جهان داخل هسته اتم یک جهان کوانتمی است، اما در واقع جهانهای نیمه مادی و غیرمادی، مانند برزخ کروات را میتوان جهان کوانتمی دانست. زیرا ماده آن جهانها از سیالیت زیادی برخوردار است بطوری که اشیاء و پدیده ها، فرد به فرد متفاوت است و به همانصورت که هر شخص درفکر داشته، شکل میگیرد.س
از آنجا که ما در برخوردهای روزمره با محیط، با ۵ حس خود سروکار داریم و این ۵ حس، از طریق مراکزی در بدن فیزیکی بکار خود ادامه میدهند، برای شخصی که در جهان ماده بسر میبرد، درد و لذت کاملن حقیقی میباشد. تنها اگر این دو پدیده را از زاویه دید شخصی که در یکی از جهانهای کوانتمی قرار دارد و حقایق را به گونهای دیگر درک میکند بررسی کنیم، درد و رنج و لذات جهان ماده، ناشی از بی اطلاعی و بی تجربگی روحی انسانهای درگیر آن پدیده ارزیابی خواهد شد. البته پدیده درد جسمی نیز بدلیل وجود ماده است و در جهان مادی آن درد نیز کاملن حقیقی است.س
مجاز و حقیقت را نمیتوان در یک سیستم تعریف نمود زیرا هرکدام در یک فضای مشخص برای فردی مشخص، ویژگیهای مشخصی می یابد. برای درک بهتر مطلب، صفحه یک تلویزیون را در نظر بگیرید که در حال پخش یک فیلم کمدی باشد. در این حال شما پدیدههای زیادی را مشاهده میکنید که میتواند شما را عمیقن متأثر کند (در این مثال بخنداند) . پس شما در این وضعیت، در حال تجربه لذت هستید حال آنکه در واقع بر روی صفحه تلویزیون هیج اتفاقی نمیافتد و هیج حرکتی صورت نمیپذیرد. تنها حادثهای که بر روی صفحه رخ میدهد این است که میلیونها پیکسل در هر ثانیه هزاران بار رنگ عوض می کند. اگر این فیلم غم انگیز باشد، در جهت مخالف، شما پدیده درد را تجربه خواهید نمود. در این مثال حقیت و مجاز جای خود را تعویض نموده اند. حقیقت، تغییر رنگ پیکسل ها و مجاز اتفاقات تصویری میباشد، اما شما به عنوان بیننده، در ذهن خود، تصاویر را حقیقت میپندارید و از واقعیت آنچه بوقوع میپیوندد بی خبرید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال دوم
س ۲-منظور از حقایق معنوی کوانتمی چیست و کلن کوانتم به چه معناست؟س
جواب:س
کوانتم به مفهوم کوچکترین ذره ممکنه ای که قابل تجزیه نباشد میباشد. اینکه چه کسی اولین بار این واژه را وارد تعابیر فیزیکی نموده باشد، معلوم نیست، اما ماکس پلانک را میتوان یکی از اشخاص اولیه ای دانست که در تحقیقات خود بر روی جسم سیاه، از واژه کوانتم برای ذرات نور استفاده نمود. س
بطور کلی این واژه در علمی که به مرور نام مکانیک کوانتم بخود گرفت، به مفهوم سیالیت بسیار زیاد در جهانهای بسیار کوچک ، برای نمونه در مناسبات ذرات زیراتمی است.س
حقایق معنوی -کوانتمی یعنی حقایقی که با فاکتهای جهان ماده قابل درک، بررسی و قضاوت نمیباشند. برای فهم این حقایق باید دریچه ای از آن جهانها به روی روح باز شود. این امر به مرور زمان در روند سیرتکامل روح انجام خواهد شد.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال اول
س ۱- قوانین مدون معنوی چیست؟س
جواب:س
.مقدمتن باید دانست مدون به مفهوم گردآورده و ثبت شده است. با این حساب در واقع دو نوع قوانین مدون معنوی را من به رسمیت میشناسم . قانون معنوی مدون عام که مخرج مشترک اصول همه ادیان است. دوم، هفت بَیابَس ، از بیابس عالم ذر تا آخرین آن که بیابس پِردیوری باشد. استاد الهی، این بیابس آخر را چنین تعریف میکند:س
س "......به عبارت آخری همان اسرار کذائی که مورد بحث بود، بصورت قانون و ارکان اهل حق و بنام حق و حقیقت به یاران ابلاغ شد........و ارکان مذبور را به زبان کردی اَورامانی بنام بیابس پردی وری منعقد گشت......." (برهان الحق، استاد نور علی الهی، صفحه ۴۳، خط پنجم تا خط نهم)س
س" .....ولی با صطلاح اهل حق (بیابس)" قرارداد منعقده کافی و قطعی" میباشد، بعبارت اخری" قانون اساسی مذهبی" که معنن با وجه ترکیبی فوق الذکر منافاتی ندارد...... "(برهان الحق، استاد نور علی الهی، صفحه ۱۸، خط ۱۷ و ۱۸)س 
از آنجا که مفاد بیابس پردی وری در اختیار همگان نیست و بدلیل آنکه استاد الهی یگانه مرجع و گردآورنده، تصحیح کننده و تفسیرکننده بطون مقدس اهل حق، از جمله کلام سرانجام و نتیجتن بیابس پردی وری میباشد، همگان، اعم از خواص و عامه میتوانند تعالیم استاد را بعنوان مفاد بیابس یاد شده پذیرفته، اجرا نمایند.س
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، به مقاله «ساختار جهان هستی -قسمت دوم» در بخش «جهان هستی» مراجعه نمایید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

:سوال ششم
س ۱- آنطور که در توضیحات شما بر گزارش خلقت آمده، عقل اول الکترون است. پس در این صورت عقول بعدی کدامند؟س
جواب:س
در این مورد لازم است تحقیقات عمیق و دامنه دارتری انجام شود. قبل از هرچیز باید به یاد داشت، زمانی که از ماهیت صحبت به میان میآید، نباید یک انسان را در نظر گرفت، گرچه ماهیت می تواند خود را در قالب انسان نیز نشان دهد. اما ما راجع به یک نیروی بسیار عظیمی صحبت میکنیم که ایجاد، حرکت و تداوم جهان هستی در هر دو بُعد از او صادر شده است. این نیرو برای موجودات مادون خود حکم خدائی دارد، زیرا گرچه خالق مطلق، نیروی دیگریست، اما همه آنچه در جهانهای خارج از جایگاه او بوقوع میپیوندد در ارتباط با ماهیت است . برای درک عظمت ماهیت و آنچه او به دستور خدای مطلق بوجود آورده، در یک شب مهتابی دست خود را در یکی از جهات آسمان دراز کرده، با انگشت به آسمان اشاره کنید. تنها آنجا که مسیر انگشت شماست، مکان میلیاردها خورشید، نظیر خورشید ماست و این بدون محاسبه سیارات و برزخهای مربوطه است . گذشته از آن، استاد الهی از کائناتی صحبت به میان میآورد که در ابعادی دیگر قرار دارند. گویا ایشان در آثار بچاپ نرسیده خود به ۱۱ طبق یا بُعد اشاره میکنند. همه اینها شاهکار ماهیت است.س
برای من در حال حاضر، فرمیونها میتوانند ظهور هولوگرافیک عقول بعدی باشند. برای مثال یک کوارک آپ میتواند مفهوم عقل دوم را داشته باشد. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال پنجم
س ۵- نظریه مُثُل افلاطون چه بوده است؟س
جواب:س
گرچه این سئوال مربوط به سه مقاله اول تا سوم این سری مقالات نمی شود با این حال تا آنجا که بتوانم به آن پاسخ خواهم داد. س
افلاطون کل جهان هستی را دو قسمت میدانست . قسمت اول ، جهان قابل حس و روئیت و تجسم یافته که بوسیله ۵ حس ظاهری قابل درک است و دوم جهان مثل و عالم ایده ها. وی راه یافتن به این جهان دومی را فقط از طریق عقل امکان پذیر میدانست . برای مثال وی معتقد بود، اگر ما اسب را میبینیم و تشخیص میدهیم اسب است و نه سگ، این بدان دلیل است که هویت اصلی این حیوان در عالمی دیگر موجود است و آنچه ما میبینیم تنها سایه ای از آن حیوان است . افلاطون برای هر دو جهان مورد بحث، درجاتی نیز قائل بود. س
به عقیده من آنچه افلاطون ارائه داده است چندان بیراه نیست، اشکال در آن است که وی به همه حقایق لازم برای تشریح آن جهانها دست نیافته بود از اینرو نظریه وی از استحکام چندانی برخوردار نیست، گرچه سایه ای از برخی حقایق در آن نهفته است.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال چهارم
س ۴-دوالیسم چیست؟س
جواب:س
در مقالات مختلف در این فصلنامه که برگرفته از کتاب«آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات»می باشد، به دفعات با الفاظ متفاوت به تشریح این امر پرداخته شده است. اما در اینجا، بطور کاملن خلاصه میتوان گفت: دوالیسم به مفهوم دو سویه بودن پدیدهها میباشد . یعنی هر چیز دارای دو حالت متضاد است که یک سیستم دوالیستی را تشکیل میدهد . بدیهی است برای هرحالت دوالیستی میتوان یک وضعیت بینابین در نظر گرفت که تعادل آن سیستم است.(رجوع شود به مقالهای دوالیسم.)س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

:سوال هفتم
س ۲-آیا منظور از جهان ظلمت، نیروهای شرور و خون آشامها و نیروهای شیطانی میباشند؟س
جواب:س
بطور کلی در بررسیهای علمی، زمانی که صحبت از جهان ظلمت به میان میآید، منظور یک سیستم است. یک سیستم خلقتی که درست گردش نیمی از چرخه عظیم بیولوژیکی پهنه هستی را بر عهده دارد. برای مثال، عمل تجزیه که عوام آنرا نابودی میپندارند، مربوط به سیستم جهان تاریکی است که ما آن را در کتاب «آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات» جهان پوزیترونی نامیده ایم. در اینصورت تصور کنید که در بدن شما سیستم پوزیترونی عمل نکند. آنگاه خواهید دید که در عرض مدتی کوتاه، بدن، حداقل از یک منظر، منفجر خواهد شد. در خاک اگر تجزیه صورت نمی گرفت، ترکیب غیرممکن میبود. زیرا پس از مدتی، مواد آلی برای ترکیب یافت نمیشد.س
در سطح روحی نیز اگر سیستم پوزیترونی یا همان جهان تاریکی نبود، تجربه کسب نمیشد. زیرا روح مفهوم" ناحق" و در پی آن، "حق " را درک نمیکرد و سیر کمال غیرممکن میشد. به کلامی کوتاه، همه آنچه ما بدی می پنداریم، ذرات ناشی از جهان تاریکی می باشند.س
آن نیروهایی هم که شما از آن نام بردید، عوامل آن جهان مورد بحث میباشند یا به آن وضعیت سقوط کرده اند. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سئوالات مربوط به شماره نوزدهم و بیستم
سوال سوم:س
س- مسلمانان معتقد هستند که تا قبل از اسلام همه افراد نیکوکار به بهشت می روند، اما بعد از ظهور اسلام، همه پیروان همه ادیان باید به اسلام بگروند، زیرا اسلام آخرین دین است و خدا در قرآن مجید می فرماید دین کامل شد، در غیر اینصورت همه آنها به جهنم خواهند رفت. نظر دانشگاه سیرکمال چیست؟

پاسخ: س
با این حساب، این افراد مجبور هستند به این سئوال پاسخ دهند که چرا اکثریت مطلق مردم جهان به اسلام نگرویده اند؟
زیرا طبق نظر این افراد، این اکثریت مطلق، به جهنم! سرنگون خواهند شد!.س 
مشکل اساسی چنین طرز تفکری، در این است که الوهیت و مطلق بودن خدا را زیر سئوال می برد، زیرا این معضل مطرح خواهد شد، که صفت خردمندی خدا و لطف و کرم عام او چگونه با این امر قابل توضیح است که ساختار جهان هستی، و آنچه مربوط به نوع انسان می شود، طوری طراحی شده است که اکثریت مطلق انسانها ، حقیقت را نمی پذیرند و نتیجتن باید به جهنم ! سرنگون شوند؟
گذشته از آن، همه متفکرین جهان اسلام متفق القول هستند که خواست خدا حتمن اجرا می شود و به وقوع می پیوندد، با این اوصاف، نتیجه کار چنین است که خواست خدا اجرا نشده است، بطوری که باید همه غیر مسلمانان به جهنم سرنگون شوند و این خود، مطلق بودن قدرت خدا را زیر سئوال می برد، بدین مفهوم که آنچه خواست خداست عملی نمی شود!س
در این ارتباط، در دروس دانشگاه سیرکمال استاد الهی، چندین بار به این امر برمی خوریم که حقیقت، تنها در اختیار یک دین و مذهب خاص نیست. این بدان مفهوم است که همه ادیان و مذاهب، در جای خود صحیح می باشند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال دوم
س-خدا انسان را شبیه خود ساخت یعنی چه؟
پاسخ:س
 یعنی اینکه انسان قادر است بر اثر سیرکمال، صفات خدایی را در خود نهادینه کند تا مانند او شود.س
:در ادامه سوال اول
س-در تعقیب جواب شما به سوال پیش، اگر انسان باید همه صفات خدا را بخود جذب نماید تا شبیه خدا شود، در این صورت باید مانند خدا ببیند، بشنود و از 
احوال همه مخلوق باخبر باشد؟ 

پاسخ:س
 در واقع، صحبت بر سر دو مطلب مختلف است. اعمال تکنیکی، مانند دیدن و شنیدن و ارتباط با مخلوقات و دوم، صفات خدا.س
جذب صفات خدا در دستور کار همه ادیان الهی می باشد، برای مثال یکی از صفات خدا «عیب پوشی» او می باشد. حال اگر شخصی توانست در اثر ممارست، این صفت را در خود به حد کمال برساند، در این یک مورد مانند خدا شده است. سیرکمال نهایی در واقع به همین مفهوم است که این صفات در شخص کمالی نهادینه شده باشد. چنین شخصی، به مانند خدا شده است . بدیهی است که این شخص خدا نیست بلکه شبیه اوست چون دارای همان صفات است. مانند آنکه فرزندی به خوبی و دقتِ پدر خود نقاشی کند. در این صورت می گویند این شخص در نقاشی مانند پدر خود می باشد، اما این بدان مفهوم نیست که این شخص خود پدرش است.س 
از طرف دیگر خدا یک موجود بی نهایت است، پس تنها اوست که می تواند در هر لحظه با تمام مخلوق در ارتباط باشد، آنها را ببیند و بشنود و از تمایلات آنها باخبر باشد. این امر از هیچ موجود دیگری برنمی آید. حتی مظهرات کل، تنها از چیزی باخبر هستند که خدا به آنها می گوید.س 
نقش بستن برخی رویدادها در قلب، که متاثر از سالها تمرکز و توجه به مبدا و حرکت در مسیر صحیح سیرکمال می باشد، بحثی است جدا از این مطلب.س
نتیجه آنکه ما می توانیم و باید مانند خدا شویم، اما هرگز نخواهیم توانست مانند او ببینیم، بشنویم و یا با همه مخلوق در تماس باشیم، مگر آنکه خود خدا، بنابر مصلحتهایی، تا حدودی این امر را برای ما مهیا نماید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال اول
س-اگر هر کس هر وضعیتی دارد، نتیجه اعمال خودش می باشد، چرا باید آنطور که در ادیان گفته می شود، به افراد بدبخت کمک کرد؟
پاسخ:س 
خدمت به خلق از دو جهت لازم است:س
 س 1-نوعی مبارزه با نفس محسوب می شود که در اولین قدم، صفت خست طبع را در انسان نیکوکار از بین می برد. س
س 2-باعث ایجاد ذخیره معنوی در بانک اطلاعاتی روح می شود که در امر حرکت در مسیر کمال بسیار موثر است.س
 باید به یاد داشت ، گرچه افرادی که دچار انواع نگون بختیها می باشند، در واقع به سرنوشتی دچار شده اند که خودشان آن را تعیین نموده اند، با این حال، این مثل قدیمی که می گوید«خودکرده را تدبیر نیست» به هیچ عنوان محلی از اِعراب ندارد و همیشه تدبیری برای این افراد وجود دارد. زیرا با آنکه سرنوشتهای شوم، معلول عملکرد خود انسانها است، ولی با این حال از آنجا که خدا همه مخلوق خود را دوست دارد، به آنها اهمیت می دهد و در صدد اصلاح آنها می باشد، دستور به خدمت به خلق داده است . زیرا او می داند، نه تنها در مراحل اولیه، بلکه تا کمال نهایی کسب نشده باشد، انسان دچار لغزش می شود و اشتباه می کند و در زندگی بعدی خود، برای آن اشتباه می پردازد. از اینرو او از ما می خواهد که به یکدیگر کمک کنیم، زیرا روزی هم ما بر اثر اشتباه خود، به چنین سرنوشتهای ناخوشایندی دچار خواهیم شد و باز افراد نیکوکار دیگری به دلیل همین خواست خدا، به ما کمک خواهند کرد.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

سئوال پنجم:س
قسمت اول
باسلام وتشکر جهت پاسخگو بودن
آیا منظوراز علوم تلفیقی استاد، بررسی نظریه های استاد با علوم امروزی است؟
.بسیار مشتاق دریافت اطلاعات بیشتر در این خصوص هستم
:پاسخ
بله همینطور است. علوم تلفیقی، به مفهوم ارائه دروس و تعالیم استاد الهی در مورد ساختار جهان هستی با کمک علوم آکادمیک است. در این راستا دو کتاب «آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات» و «زیست شناسی بعد دوم» و یک کتاب نیز به زبان آلمانی به نام بیولوزی بعد کوانتمی[1] که مجموعه ای از هر دو کتاب یاد شده فوق می باشد، تهیه شده اند. این سه کتاب در واقع ارائه فیزیک و بیولوژی جدید می باشند که از یک طرف اشکالات آن دو علم آکادمیک را برطرف می سازند و از طرف دیگر، قادر به پاسخگوئی علت و نحوه ایجاد جهان هستی می باشند و ضمنن، مکانیزم آنرا نیز با یک منطق بسیار قوی بررسی می کنند.س
[1]«Biologie der Quantendimension»
قسمت دوم سوال
اما یک نکته دیگر
در کتاب راه کمال شرح خلقت
در دو پاراگراف انتهایی پس از جوشش ها و خلقت سه فضای لایتناهی و ارواح جمیع مخلوقات می فرماید.س
"حسب الامر الهی، اشاره نمود، ولی ارواح وارد جسم هایشان نشدند، خدا به او فرمود، عکس خودت و یارانت را برهر کره جلوه دهید تا ارواح مست لقای نور شما شوند و به هیکل جسمانی علاقه مند شوند"س
حال ماهیت بعد از شناخت نیروهای دراختیار خود و ایجاد ممکنات خلقت به ارواح اشاره می نماید که وارد جسم هایشان شوند اما ارواح وارد جسم هایشان نشدند آیا ارواح خلق شده ازاشاره ماهیت سرباز زده اند؟ به زبان ساده تر یعنی اشاره ماهیت را نادیده گرفته اند؟
از اینکه وقت شما را میگیرم پوزش میخواهم
(نام سائل محفوظ است)
:پاسخ
 اول آنکه برای دریافت پاسخ در مورد کتابی خاص، باید به نویسنده آن کتاب مراجعه نمود، اما از آنجا که ما از شماره بیستم، یعنی همین شماره ، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی ، گزارش استاد از نحوه خلقت را مورد بررسی قرار داده ایم، از شما خواهش میشود به بخش دوم از قسمت دوم مقاله مورد بحث مراجعه فرمائید و یا اینجا کلیک کنید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سوال چهارم- قسمت اول:س
به نام آنکه بر سفینه هستی فرمان می راند
با عرض سلام و ......... و....... مجله اینترنتی اندیشه آنلاین
مقالات شما را به شدت پیگیری میکنم و از منتشر کردن این مقاله ها بسیار سپاسگزارم
درخصوص مطالعه مقاله های شما شبهاتی درذهن بنده شکل میگیرد امید است درقسمت انتشار مقاله ها بخش نظرات سایت هم فعال شود که بتوانیم نکته نظر های خود را عنوان نماییم.س
متن سوال  
درخصوص دوکتاب انسان ازدیدگاه استاد الهی وانسان ازدیدگاه سیرکمال باید به عرض برسانم که این دوکتاب را ازکجا میتوانم تهیه کنم؟؟؟ ودیگر اینکه بسیار مشتاق به خواندن این دوکتاب هستم لطف بفرمایید راهنمایی کنید که چه انتشاراتی این دوکتاب را منتشر نموده است؟
سوال چهارم- قسمت دوم:س
درخصوص مقاله دوالیسم (جهان سایه روشن) درقسمت انتهای مقاله دوالیسم قسمت اول آمده است:س
س".... آن فضای روحانی که ماهیت در آن حرکت می کرد از نور بود، البته نور در نور ثابت و معین نمی شود مگر در ظلمت شود. به همین علت است که در هر محل و مقامی نور و ظلمت باید قرین باشند....."  س
از این پاراگراف از مشاهدات استاد الهی می توان بوضوح دریافت که جهان نور و ظلمت، خارج و مجزا از وجود ماهیت (اولین مخلوق) است ... س 
پرسش بنده این است که منظور شما از خارج ومجزا بودن جهان نور و ظلمت از وجود ماهیت این است که جهان نور و ظلمت جدای از ماهیت خلق شده اند؟ یا توسط عقل اول ،اسباب وعلیت (ماهیت) خلق شده است؟ یا یکتای نامحسوس ماهیت را علیت برای به وجود آوردن تمامی مخلوق اعم از جهان سایه وروشن قرار داد؟ برداشتی که بنده از خارج بودن ومجزا بودن جهان نور و ظلمت ازاین پاراگراف داشته ام تاحدودی جدایی ماهیت و جهان سایه روشن(یعنی ماهیت جهان سایه روشن را خلق نکرده) را در ذهنم متبادرنمود. ممنون می شوم دراین خصوص بیشتر بنده را راهنمایی بفرمایید؟
سوال چهارم- قسمت سوم:س
....... درخصوص شرح خلقت از دیدگاه استاد الهی است در کتب ومنابعی که از استاد الهی منتشر شده است یک موضوع گنگ ونامفهومی برای بنده وجود دارد .........

ناس......ناگاه ازجانب خداوند ندایی رسید:به اصل خود رجوع کن وخدای خود را بشناس.... ......تو آنی که هستی جمیع ممکنات .....س
..... عرض کرد اگر تو بامنی پس چرا تورا نمی بینم؟ جواب آمد تا خودت را نبینی مرا نخواهی دید وتا خودت را نشناسی مرا نخواهی شناخت عرض کرد چگونه خودم را ببینم فرمود برخود بجوش.......س
.......
حسب الامرالهی اشاره نمود ولی ارواح وارد جسم هایشان نشدند.....س
.....
 حال پرسش بنده اینست که ماهیتی که عقل اول است وهستی تمام موجوات ازاوست و او دلیلی قرار گرفت که همه موجودات خلق شوند در واقع جمیع صفات خداوندی را دارد و آینه تمام نمای یکتای نامحسوس است چگونه است که دراین گفتگوی ماهیت با خالق خویش، چنین به نظر می رسد که ماهیت موجودی است که حتی بروجود خویش نیز آگاهی لازم را ندارد؟؟ تا خودشناسی نکند به خداشناسی نخواهد رسید ؟؟
حتی وقتی به ارواح اشاره نمود که درجسم قرار بگیرند ارواح وارد جسم هایشان نشدند(به زبان ساده ترارواح اشاره ماهیت را نادیده گرفتند)آیا ازماهیتی که خود بی نقص وتمام و کمال ذات یکتای نامحسوس است و کامل و بدون نقص است این چنین ناآگاهی بعید نیست واین چنین حرف نشنوی ارواح بعید نیست؟؟
.....
نام و نام خانوادگی محفوظ است

:پاسخ به سئوالات
بخش اول سوال :س
کتابهای نامبرده شده، حاوی علوم تلفیقی استاد الهی می باشند و از شماره بیستم، بخشهایی از آنها به مرور در اختیار همگان قرار خواهند گرفت.س
بخش دوم سوال :س
در ارتباط با دوالیسم باید به عرضتان برسانیم که از شماره بیستم ، با ارائه علوم تلفیقی، اولین مطلبی که مورد بررسی عمیق قرار خواهد گرفت همین مطلب است. در مقاله مورد استناد جنابعالی این موضوع کاملن سطحی بررسی شده است . در مقاله مورد بحث، منظور از این جمله درمتن آنستکه ایجاد جهان نور و ظلمت ، بعد از جوشش اول ماهیت و به همراهی او بوجود آمده اند، زیرا تا قبل از آن، ماهیت در یک فضای بی رنگ در حرکت بوده است". (برای کسب اطلاعات عمیق تر، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی، رجوع کنید به مقاله       « مبحث اول: ساختار جهان هستی- آفرینش -قسمت دوم»)س
بخش سوم سوال :س
 این قسمت از مشاهدات استاد، درست زمانی پس از جوشش اولیه ماهیت را گزارش می دهد. این جوشش شاید میلیونها و یا میلیاردها سال (به تقویم زمینی) دوام داشته است. فراموش نکنید که خودشناسی برای ماهیت، به مفهوم شناخت نیروهایی می باشد که در اختیار وی قرار گرفته است تا بتواند مطابق با خواست مبدا، ایجاد خلقت را ممکن سازد. همانطور که ما نیز هنوز از قدرتهای نهفته در روحمان بی خبر می باشیم، او نیز در قدم اول پس از خلقت خود، از این نیروها مطلع نبوده است و نتیجتن به یک نیروی عامل نیاز داشته است . گفتگوی ماهیت با خدا به مفهوم انتقال یک انرژی تنظیم کننده و عامل و راه انداز، از خدا به ماهیت است. (برای کسب اطلاعات عمیق تر، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی، رجوع کنید به مقاله « مبحث اول: ساختار جهان هستی- آفرینش -بخش دوم از قسمت دوم»)س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
«سئوالات مربوط به مقاله «سیستم کارما
سوال سوم:س
آیا ماموران می توانند اثرات منفی کارما را از بین ببرد؟
پاسخ: س
مامورین یا باید دارای اجازه از مبدا خلقت و یا یکی از مظهرات مطلق باشند. در این صورت قادر خواهند بود حتی این اثرات را محو نمایند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال دوم
س-کارما از دید دین هندو یعنی چه؟س
پاسخ:س
کلمه کارما از دین هندو می باشد و به مفهوم عکس العمل است، منتهی آنچه هندوان از کارما تعریف می کنند با توضیحات استاد الهی در مورد عکس العمل از زمین تا آسمان متفاوت است. زیرا توضیحات استاد در این مورد کامل است و همه مکانیزم آن را تشریح می کند. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله «سیستم کارما» مراجعه نمایید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال اول
از دید علمی، کدهای مثبت و منفی درون سیستم کارما یعنی چه؟
پاسخ:س 
استفاده از کلمه مثبت یا منفی، برای درک صحیح عملکرد سیستم کارما از دیدگاه غیر تخصصی ما انسانها می باشد، والا، این کدهای انرژیایی نه مثبت هستند و نه منفی. هر کد را می توان یک مجموعه ای از ارتعاشات در نظر گرفت که در کلیت خود دارای مفهومی خاص است. برای مثال اگر کسی باعث قطع شدن دست یک فرد در زندگی گذشته شده باشد، این اطلاعات در سیستم کارما یک یا چند ارتعاش را ایجاد می کند که به مفهوم یک کد ویژه می باشد. این کد می تواند بر روی دستوراتی که از طرف روح بشری برای جسم ارسال می شود تاثیر گذاشته، آن را طوری دگرگون کند که در هنگام عمل ترنس کریپشن، سلولهای مربوط به یک دست ایجاد نشود و فرد در این زندگی خود از داشتن یک دست محروم می شود. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

سوال سوم:س
آیا ماموران می توانند اثرات منفی کارما را از بین ببرد؟
پاسخ: س
مامورین یا باید دارای اجازه از مبدا خلقت و یا یکی از مظهرات مطلق باشند. در این صورت قادر خواهند بود حتی این اثرات را محو نمایند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال دوم
س-کارما از دید دین هندو یعنی چه؟س
پاسخ:س
کلمه کارما از دین هندو می باشد و به مفهوم عکس العمل است، منتهی آنچه هندوان از کارما تعریف می کنند با توضیحات استاد الهی در مورد عکس العمل از زمین تا آسمان متفاوت است. زیرا توضیحات استاد در این مورد کامل است و همه مکانیزم آن را تشریح می کند. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله «سیستم کارما» مراجعه نمایید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
:سوال چهارم
آیا منظور شما از مظهرالله، حلول خدا در جسم است؟ س
پاسخ:س 
مسئله حلول کاملن منتفی است. مابین حلول و مهمان شدن یک ذات بر شخصی خاص، تفاوت بسیاری است. برای روشن شدن مطلب به یک مثال ساده متوسل می شویم. یک چراغ قوه را روشن کنید و نور آن را از فاصله ای خاص، بر روی یکی از انگشتان دست خود بتابانید. در این حالت می بینید که نور چراغ قوه، همه انگشت شما را احاطه کرده است. آنچه مشاهده می کنید مصداق مهمان شدن یک ذات بر روح یک فرد ویژه است. حال اگر موفق شوید انگشت خود را با چاقو بریده، چراغ قوه را درون آن جای دهید، این امر مصداق حلول خواهد بود. و اما در مورد مظهرالله  وضع به گونه ای دیگر است. اول آنکه هر کس به مرحله کسب کمال خود برسد، به اندازه ظرفیت خودش، محل ظهور نور و صفات خدا شده است. پس او را می توان یک مظهر الله نسبی دانست، اما مظهرات مطلق بسیار اندک بوده اند.این مظهرات که حداقل در این تمدن سه شخصیت بوده اند، قادر می باشند مانند یک آینه که همه نور دریافتی را منعکس می نماید، همه صفات خدایی و نور او را منعکس نمایند. در هر دوره که یکی از این مظهرات مطلق، ظهور مادی می یابد، در راس هرم جهان هستی قرار گرفته، همه امور جهان را در باطن بدست می گیرد.س
گذشته از آن، ارتباط روح با جسم از طریق بند اتصال می باشد، پس حلول نه لازم است و نه امکان پذیر.س 
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سئوالات مربوط به شماره هجدهم
سئوال
آیا شما از اعضای اهل حق خطه کردستان و کرمانشاه می باشید؟ س
جواب
به قول معروف، این یک سئوال یک میلیون دلاری می باشد، زیرا برای پاسخ صحیح به آن، لازم است به بسیاری از مطالب، پرداخته شود. در اینجا مختصرن می توانیم بگوئیم: استاد الهی، دانشگاه سیرکمال را از دل اهل حق بیرون کشید و به آن نظم داد. یکی از دلایل زیادی که به این امر مرتبط است، آنکه با گذشت زمان، برخی از مناسک و آئینها، به مرور زمان به اصل مطلب و قلب حقیقت تبدیل شده بودند، که لازم بود تعدیل شده، به جای خود نزول نمایند. برای مثال انجام اذکار جلی و یا ریاضات شاق سنتی اهل حق، با آنکه هنوز هم در دانشگاه سیرکمال بطور کنترل شده انجام می شوند، ولی در مرکز توجه قرار ندارد و به عنوان اصول این راه در نظر گرفته نمی شوند. استاد الهی در جواب شخصی که درخواست داشته به او دعا و یا ذکری را بیاموزند، می گویند: " اگر اینرا ندانستید مهم نیست ". دلیل آن اینکه، در طب روح که ایشان بنیانگذاری نمودند، مسائل دیگری چون حقوق بشر ، رعایت اخلاقیات، قانون، توجه دائم به مبدا و مانند آن، جزو اصول و وظائف دانشجو محسوب می شوند. در مورد دین هم، همان سه اصلی را که عنوان نموده اند و ما در چندین مقاله مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ایم، در مرکز فوکوس این دانشگاه قرار دارند.س
امید است با این مختصر، توانسته باشیم جواب شما را بدهیم. س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سئوال
دانشگاه سیرکمال کجاست؟ یعنی در چه کشور و یا شهری قرار دارد؟س
جواب
از آنچه دانشگاه سیرکمال نامیده می شود، منظور آموزشهای استاد الهی در مورد جهان هستی می باشد که در نوع و اِشلی که عنوان شده اند بی نظیر می باشند و مراحل پایانی دانشگاه روحی را پایه ریزی می نمایند. بزودی دو اتفاق خواهد افتاد، اول آنکه مراکزی مستقل به عنوان دانشگاه سیرکمال ایجاد خواهند شد که علاوه بر علوم تلفیقی و آموزشهای استاد الهی، علوم آکادمیک دیگر را نیز آموزش خواهند داد. بدیهی است این مراکز در هر کشوری باشند از وزارت علوم آن کشور به این کار مجاز خواهند بود. دوم آنکه علوم تلفیقی ایشان و برخی از تعلیمات ایشان، بعنوان یک رشته مستقل، در برخی از دانشگاهای جهان تدریس خواهند شد. از آن گذشته، در حال حاضر در برخی از شهرهای جهان، کلاسهایی دایر می باشند که به این امر در اشلی کوچکتر می پردازند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سئوال
آیا در دانشگاه سیر کمال، استاد الهی و به تبعیت از ایشان، شما نیز به دمکراسی و حقوق بشر اعتقاد دارید؟ س
جواب
در آثار استاد الهی به دفعات به گفتارهایی برمی خوریم که تاکیدی جدی بر رعایت حقوق افراد ، اجتماع، عرف و اخلاقیات شده است. کسانی که به ایشان نزدیکتر هستند می دانند که ایشان همیشه در طول زندگی خود همه انواع حقوق از جمله حقوق انسانها را رعایت نموده اند و به دانشجویان خود نیز نه تنها توصیه، بلکه تاکید نموده اند که رعایت این حقوق از واجبات است . در این ارتباط مقاله ای در دست تهیه است که در شماره آتی منتشر خواهد شد.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش

این سئوال از دوستان آتئیست می باشد

سئوال
علت تولد نوزادهای ناقص الخلقه چیست؟س
جواب
برای آنکه جواب به درازا نکشد، به شما پیشنهاد می شود به مقاله «سیستم کارما» در همین فصلنامه مراجعه شود. اما در اینجا برای روشن شدن مطلب، یک مثال می آوریم: س
شخصی را در نظر بگیرید که در زندگی گذشته خود، برای مثال پزشک بوده و بعلت سودجوئی و سهل انگاری در امر شفابخشی، عده زیادی معلول شده اند. حال فرض کنید پرونده معنوی این فرد را پس از مرگ در اختیار شما می گذارند و از شما می خواهند، در مورد این فرد قضاوت کنید و برای او یک زندگی زمینی دیگر را رقم بزنید. در این صورت شما چه حکمی خواهید داد؟س
اگر او را ببخشید و یک زندگی نرمال، مانند افراد عادی برای او در نظر بگیرید، گذشته از آنکه برای او بی فایده است، حق دیگرانی که این عمل را انجام نداده اند ضایع می کنید.س

از آنجا که در برزخ، آنچه مطرح است، ایجاد تغییر در جهت مثبت و کمک به ارواح می باشد، و چون کارمندان مربوطه در برزخ، می دانند که تا یک روح مطلبی را خودش تجربه نکرده باشد، حقیقت آنرا درک نخواهد نمود، برای این پزشک فرضی ما یک زندگی زمینی با جسمی معلول را در نظر می گیرند تا با درک درد و رنج ناشی از معلول بودن آشنا شود. سپس در پایان آن زندگی، در آخرین لحظات و همینطور در دوره بعدی اقامت در برزخ، دلیل آنهمه درد و رنجی را که بدان دچارشده است، نشان می دهند. نتیجه چنین آموزش عملی، آن خواهد بود که وی دیگر هرگز، در هیچیک از زندگی های بعدی خود، به آن عمل شنیع مبادرت نخواهد ورزید. این پروسه که بطور بسیار خلاصه عنوان شد، بخشی از روندی می باشد که سیرکمال روحی نام دارد.س

این سوال و پاسخ مربوطه در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
این سئوال از دوستان آتئیست می باشد

سئوال
آیا واقعیت آن نیست که ما انسانها خدا را آفریدیم و نه او ما را ؟س
جواب
با وضعیتی که فعلن، مذاهب بدان دچار می باشند، مفهوم اصلی خدا از بین رفته است. برای مثال از دید یک مفتی سنی و یا یک آیت الله شیعه، خدا زمانی ترا دوست دارد که نماز بخوانی و حج بروی و حجاب اسلامی را رعایت کنی و مسائلی از این دست!. حال آنکه یک کشیش و یا پاستور مسیحی، این امر را در گرو ایمان شما به مسیح می داند. این بدان مفهوم است که تعریف خدا، حالتی فرقه ای بخود گرفته است. این یکی از دلایل اصلی خداگریزی جوانان این دوره است. در واقع و بطور مختصر می توان گفت، شما با خدائی مخالف هستید که ما نیز با آن مخالف می باشیم. زیرا خدایی که فقط گروه بخصوصی را مد نظر داشته باشد و دیگران را علیرغم خوب و یا بد بودن آنها، به دوزخ!!! سرنگون کند، بنابر گفته شما، مخلوق ذهن ما می باشد و نه خالق ما.س 

این سوال و پاسخ مربوطه در کانال یوتیوب ما. کلیک کنید

با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
سئوال
نظر شما در مورد خشکه گرائی مذهبی و یا حتی در مورد راه خودتان چیست؟ س
پاسخ
خشکه گرائی بر روی حقیقت، پرده ای سیاه میکشد و بطن آن حقیقت را از دید عموم مخفی می کند. در مورد این راه، همین کافیست که بدانید استاد الهی می گویند: س
س " هرجا رفتی ، دیدی می گویند، حقیقت فقط پیش ماست، از آنها دوری کن، زیرا چنین چیزی هرگز صحیح نیست. مخصوصن سئوال کن، آیا فقط شما حق هستید و یا حقیقت نزد دیگران نیز هست" . س
 در اینصورت خشکه گرائی و غلو کردن، اصولن در دانشگاه سیرکمال راهی ندارد و اگر برخی از دانشجویان، چنین چیزی را عنوان نمایند، نشان دهنده آنست که تازه کار می باشند و یا هنوز به عمق تعلیمات استاد پی نبرده اند. واقعیت آنست که، خدا همه جا هست و با هر کس بطور خصوصی در ارتباط است.س
خشکه گرائی ، عامل اصلی در عدم دسترسی انسان به حقیقت است.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش
Mai 2018
فرستنده پست
 عارف الف 
08. Mai 22:00
..................................
:متن پیام
با سلام
در مورد صفحه 
Landing Page 
هم همینطور است و نمی توان وارد شد. آیا این صفحه نیز برای اعضاء است؟
متشکرم
...............................
گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام 
این صفحه مخصوص نویسندگان و محققانی می باشد که با فصلنامه اندیشه آنلان آلمان در حال همکاری می باشند.س 
با سپاس
فرستنده پست
. برزو ا. م
06. mai 9:06
................................
:متن پیام
در ارتباط با سئوال آقای عارف الف، چگونه می توان جزو این افراد درآمد؟
...............................
گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
کار ساده ای نیست. ابتدا باید استاد الهی و آثار و دستاوردهای او را بشناسید.س 
با سپاس

فرستنده پست
 عارف الف 
04. mai 18:46
..................................
:متن پیام
در قسمت خدمات، به صفحه ای با نام«فقط برای اعضاء » برمی خوریم که باز نمی شود . این صفحه برای چه کار است؟
با آرزوی بهترینها
.................................
گروه ارتباطات فصلنامه:س
با درود
همانطور که خود شما هم اشاره فرموده اید، این صفحه مربوط به اعضاء می باشد. این افراد در دروس هفتگی شرکت نموده و هر ماه امتحان می دهند و در این صفحه، مواد درسی و اطلاعات در مورد  زمان امتحانهای آنلاین آنها ثبت شده است.س
با سپاس

2018


فرستنده پست
Kurosh   T........
19. April 12:01
:متن پیام
با درود فراوان
سیستم اطلاع رسانی شما چگونه است؟ آیا در عرض سه ماه دائم بر تعداد مقاله ها افزوده می شود؟ لطفا توضیخ دهید.
با تشکر و آرزوی موفقیت برای دست اندرکاران این مجله دیجیتالی

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام 
فعلن خط مشی فصلنامه ، همانطور که از نام آن پیداست، چنین است که هر سه ماه یکبار مجموعه ای از مقاله های اختصاصی (اینترن) و یا مقاله های رسیده  از طرف افراد حقیقی و حقوقی(اکسترن) یکجا انتشار می یابند تا فصل بعد که مجموعه ای دیگر انتشار یافته در اختیار دوستان علاقمند قرار گیرد. اما همه شماره های ماقبل همیشه در بخش «شماره های گذشته» قابل دسترسی خواهند بود. دلیل آنکه هر سه ماه یکبار مطالب جدید ارائه می شوند آنست که چون این مطالب با دقت گلچین می شوند و روی هر کدام از آنها با وسواس کار شده است، باید تا آنجا که ممکن است بوسیله خوانندگان مختلف در سراسر جهان مورد مطالعه قرار گیرند و این خود دست کم سه ماه زمان لازم دارد. در آینده، این فصلنامه به نوعی ویکیپدیای فارسی تبدیل خواهد شد. س

با سپاس
فرستنده پست
R........   S........
19. April 10:06
:متن پیام
با سلام، با توجه به این امر که مرضیه در سالهای آخر عمرش به............پیوست، چرا او را در لیست خوانندگان بزرگ ایرانی قرار داده اید؟

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
دوست عزیز، باید توجه داشت که فصلنامه اندیشه به مسائل سیاسی نمی پردازد. از آن گذشته گرایش سیاسی و دینی هر کس به خود آن شخص مربوط است تا جاییکه آن عقیده را وارد این نشریه نکند. و اما در مورد بانو مرضیه باید به عرض شما برسانیم که ایشان بنابر اعتراف همه متخصصین علم موسیقی، از اسطوره های موسیقی سنتی ایران بوده و می باشد. هر کجا و هر زمان صحبت و بحثی از موسیقی سنتی ایران در میان باشد ، نام پرآوازه ایشان مطرح خواهد بود. آیا ممکن است چنین شخصیت موسیقیایی را تنها به علت گرایش سیاسی او نادیده گرفت؟
از آن گذشته در اینجا صدا و هنر کم نظیر او مورد بحث است و نه دین و سیاست او.س
در واقع جواب شما در همان سئوالی که مطرح نمودید نیز مستتر است.س

با سپاس
فرستنده پست
A........   F........
18. April 19:46
:متن پیام
از نظر من اشتباهات، انحرافات و ظلم و ستم تاريخ انسان نبايد باعث شود كه به معنای دين و اصل هدايت شك كنيم. البته جدا كردن اين دو پديده در وهلة اول و بخصوص در زمانه ما كه به اسم دين هزار و يك جنايت ميكنند شايد بسا سخت باشد… در واقع شايد بهتر است بگويم كه تنها آنچه كه هست و بوده، نبايد باعث شود كه ما را از آنچه كه بايد باشد دور كند.  اين حرف كه دين ابزاری برای ريختن خون بوده موافقم ولی بنظرم انسان، نياز به هدايت دارد. من معتقد به اصل هدايت انسان توسط نقطه خارج از خود هستم. از زمانی كه وحی منقطع شد، يعني انسان به چنين مرحله يی رسيد كه بتواند خود هدايت خويش را بعهده بگيرد… كه البته اين دوران، دورانی طولانی و پر فراز و نشيب بوده و خواهد بود.س


گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
با نظر شما موافقیم. باید در نظر داشت شیئی مانند چاقو به خودی خود نه مضر است و نه مفید اما این ما هستیم که می توانیم با آن سالاد تهیه کنیم و یا به دیگران صدمه بزنیم و بدین شکل به آن مفهوم خوب و یا بد ببخشیم. کلن اصل و ریشه دین برای هدایت انسانها بوده است.س
با سپاس

فرستنده پست
AR.........   P........
26. April 19:31
:متن پیام
با سلام و تشکر از مطالب خوبتان
می خواستم بدانم آیا ممکن است هر فصل بیش از یک شعر بیاورید؟

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام 
.نهایت سعی خود را خواهیم نمود
با سپاس
فرستنده پست
A........   R........
26. April 11:16
:متن پیام
آیا در مورد ادیان دیگر از جمله مسیحیت نیز مطالبی ارائه خواهید داد؟
 
گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
.در شماره هفدهم ، سه مقاله از سه دین دیگر را مطالعه خواهید نمود
با سپاس
فرستنده پست
SH........   Ir........
29. April 18:45
:متن پیام
.در بخش فلسفه لطفن در مورد سوسیالیزم نیز بنویسید
با تشکر از شما و همه دست اندرکاران

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
.به مرور در بخش فلسقه به همه «ایسم ها» خواهیم پرداخت
با سپاس

فرستنده پست
Ka........   Af........
19. April 22:08
:متن پیام
با سلام
اگر ممکن است در بخش ماندگارهای موسیقی، از بزرگان موسیقی پاپ و موسیقی کلاسیک و برترینهای موسیقی غربی صاحب نام هم استفاده کنید.
متشکرم. با آروزی موفقیت روز افزون

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام 
با کمال میل. این کار به مرور انجام خواهد شد.
با سپاس
فرستنده پست
P.......   A........
29. April 8:06
:متن پیام
درمورد طب چینی زیاد نوشته شده است، چرا در مورد طب ژاپنی و یا طب سنتی ایران قدیم نمی نویسید؟

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
.در این مورد خبرهای خوبی در راه است. باید کمی تحمل داشت
با سپاس
فرستنده پست
A........   F........
29. April 19:46
:متن پیام
چرا در مورد موسیقی پاپ نمی نویسید. کسی این نوع .موسیقی که شما درباره اش نوشته اید نمی شناسد
با آرزوی بهترینها

گروه ارتباطات فصلنامه:س
با سلام
اتفاقن درست به دلیل اینکه این نوع موسیقی برای عموم شناخته شده نیست، در مورد آن مقاله ای تهیه نموده ایم. این نوع موسیقی، موسیقی عرفانی مربوط به ساز تنبور است و در دل تاریخ جای دارد، اما متاسفانه افراد بسیار معدودی از آن باخبر می باشند
با سپاس
Share by: