شیطان کیست- بخش اول

   اندیشه آنلاین/آلمان/شماره بیست و سوم        علوم فلسفی                                                           
Philosophical Sciences                                                                                            



:علوم فلسفی
براستی شیطان کیست؟
 بخش اول                      
س(فایل مقاله صوتی در انتهای صفحه)س

علوم تلفیقی:س 
مبحث اول: آفرینش از قیل از بیگ بنگ تا انبساط جهان
شامل هفت مقاله                 
مبحث دوم: آفرینش در سیاره زمین
شامل دو مقاله                    
گزارش آفرینش از استاد الهی و بررسی علمی آن با استفاده از علوم ژنتیک، بیولوژی و فیزیک نوین ذرات.س 

متافیزیک
خطرات لژهای سیاه -
بررسی خطرات جادوگری و گرایش به ریتوالهای شیطانی
همه مقالات: کلیک کنید

الهیات
مسیحیت -
دین زرتشت -
هندوئیسم -
اسلام -
همه مقالات: کلیک کنید

علوم کامپیوتری
مقالاتی در ارتباط با جهان شبکه های اینترنتی
همه مقالات: کلیلک کنید

داستان این فصل

درسی از ویشنو

متن کامل مقاله


 اجتماعی:

حقوق بشر در دانشگاه سیرکمال

متن کامل مقاله


بخش هنرمندان

-خطاطی، نقاشی، مجسمه سازی، طراحی و.....

-هنرمندان جاودانه ایرانی

متن کامل مقاله


بخش جواب سوالات

پاسخ به سوالات شما

متن کامل مقاله


علوم تلفیقی:س 
مبحث اول: آفرینش از قیل از بیگ بنگ تا انبساط جهان
شامل هفت مقاله                 
مبحث دوم: آفرینش در سیاره زمین
شامل دو مقاله                    
گزارش آفرینش از استاد الهی و بررسی علمی آن با استفاده از علوم ژنتیک، بیولوژی و فیزیک نوین ذرات.س 

بخش هنر
قلمزنی -
معرق -
قالیبافی -
.....و

بخش علوم فضایی
سیارات فراخورشیدی
حیات در فضا
حیات در خورشید
........و
فلسفه، عرفان
بايد توجه داشت كه فلسفه، تنها مجموعه تفكراتی در رابطه با انسان و خلقت و طبيعت و رابطه آنها با يكديگر می باشد . فلسفه سعی در تعريف پديده ها، اعم از اجتماعی و سياسی و غيره دارد، بی آنكه جايگاه روح و خدا و عوالم ديگر را در نظر بگيرد. و اگر بطور استثناء، یک فيلسوف غیر دینی، اين عوامل را در نظر گرفته باشد, تنها نگاهی گذرا به آن بوده است، و نه تجزيه و تحليلی اساسی. گذشته از برخی جریانات فکری و عقیدتی، اصولن فلسفه ، واقعیت امر را نمی داند و تنها سعی می کند از روی ظواهر و با نیم نگاهی انتخابی به تاریخ، وقایع را تفسیر کند. حال آنكه عرفان حقيقی كه خود، عصاره هر فلسفه و هر دين واقعی می باشد، تمامی اين عوامل را در نظر گرفته، بر آن اساس، به پديده ها پاسخ می دهد. به همين خاطر است كه انسان در درازای تاریخ، با تجربه عملی اين فلسفه ها، به پوچی آنها پی برده است. از جمله، فلسفه کمونیسم را می توان نام برد كه ناشی از تفكرات فلسفی چندين فيلسوف، مانند هيوم , ماركس و انگلس با چاشنی روانشناسی فرويد و زيست شناسی داروين می باشد . در دنيای كنونی، همگان ناظر انفجار درونی و سقوط و فروپاشی مادر كشورهای كمونيست جهان، يعنی شوروی و بعد از آن، كشورهای اقماری كوچكتر، از جمله چکسلواکی، لهستان و بلغارستان بوده اند. در نقطه مقابل، می توان به كشوری مانند هندوستان اشاره كرد كه دارای حكومتهايی بوده است كه از فلسفه مخلوط با عرفان، و يا بهتر بگوييم , عرفان فلسفی و تا حدودی، عرفان عملی غنی، رنگ و بو داشته اند. از آنجا که در اين جهانبينی , گذشته از معضل ثنویت و انواع خرافات که به مرور زمان، اصول راستین را غبارآلود و تفکرات ریشی های کهن را مخدوش نموده است، هميشه ردپای بزرگی از خدا و ماورء الطبيعه وجود داشته, که یادگاری از تلاش پی گیر اساتید مؤخرتری چون پاتانجالی و شانکارا نیز می باشد. از این رو و بدین شکل، فرهنگ عظيم و پايداری بوجود آمد كه حتی تكنولوژی كنونی هم نتوانسته آن را كاملن از ميان بردارد. باید بیاد داشت که، همه کشورهای نامبرده، با کشور هند، در یک چیز شریک بوده اند و آن، فقر مفرط بوده است. چین نیز یکی دیگر از کشورهای همطراز هندوستان است که تقریبن همان فرهنگ را داشته و به سرنوشتی مشابه دچار بوده است. همانطور که همه ما شاهد آن هستیم، حتی مائویسم نیز تنوانست این فرهنگ را نابود سازد و دست آخر مجبور شد، خود را با آن مطابقت دهد.س
 کشورهای ایران و ژاپن نیز در همین دسته بندی قرار می گیرند. در مورد ایران سخن بسیار است و در مقالات آتی بدان پرداخته خواهد شد.س

عرفان واقعی، مقوله خدا را در معادلات و محاسبات و تفسیرات خود، رکن اصلی قرار می دهد، حال آنکه فلسفه، می تواند الحادی و یا خدا محور باشد، اما لزومن خدا، به عنوان فاکت اصلی و نقطه تمرکز، در نظر گرفته نمی شود. از انواع فلسفه های الحادی و نیمه الحادی، می توان به اگزیستانسیالیم ، نهیلیسم و کمونیسم اشاره نمود و به عنوان فلسفه خداباور، می توان به انواع فلسفه بافی هایی اشاره نمود که طی چهار دهه گذشته، در باره وقایع کربلا(نینوا) ارائه شده اند. درهمه این تفکرات، حسین بن علی، در مرکز توجه قرار دارد و از واقعیت و اساس داستان که خدا باشد، سخنی در میان نیست. تو گویی حسین در جایگاه خدا نشانده شده است. در این نوع عقاید که برای تحکیم آن، از فن فلسفه، یاری گرفته شده است، حتی خود علی نیز، نقش فرعی را دارد. س

در این سری مقالات، به مباحثی وارد می شویم که تا به امروز کمتر کسی جرأت ورود به آن را داشته است. یکی از این موارد، مقوله شیطان است که عده ای آن را خرافه 
    می پندارند، برخی آن را مولد بدی و مسئول اعمال خلافی فرض می کنند که خود، مرتکب آن می شوند و گروهی دیگر، گرچه هرگز حتی در مورد آن فکر نکرده اند، اما در حدی که این کلمه را برای توصیف مخالفان و یا دشمنانشان بکار گیرند، دچار یک باور کورکورانه هستند. از اینرو در این مقاله به بررسی علمی و تحقیقی این امر         می پردازیم که، حقیقتن شیطان کیست و چه افکتی در جهان هستی دارد و چه نقشی را بر عهده گرفته است.س

قابل تذکر است که این مقاله را در سال ۲۰۰۳ میلادی نوشته ام، ولی حدود چهارده سال بعد، اواخر ۲۰۱۷ میلادی، موضوع را کمی عمیقتر تجزیه و تحلیل نموده، اسنادی از کتاب مقدس نیز بر آن افزودم که در کتاب «تفسیری متفاوت از کتاب مقدس» درج شد. در این مقاله که در دو بخش، خدمت علاقمندان ارائه می شود، به آن وسعت، به این مطلب نخواهیم پرداخت. س

تفاوت تفکرات عامه و خواص
اصولن در هر مورد و مُعضلی، مابين عوام و خواص اختلاف سليقه عميقی وجود دارد. البته بهتر است بجای كلمه سليقه از كلمه فهم استفاده شود. سوال اينجاست كه اين اختلاف فهم از كجا ناشی می شود؟ آيا اين بدان دليل است که در اصل, طبقه عوام از افرادی تشكيل شده اند که دارای تحصيلات نبوده و كم اطلاع می باشند؟ كه اين خود تالی فساد زيادی دارد. از جمله آنكه ممكن است حتی یک پروفسور دانشگاه، از نظر روانی، دچار دگماتيسم بوده، هرآنچه را مغاير معتقداتش باشد نپذيرد. البته، اکثریت عوام نيز به اين بيماری گرفتارند. آيا طبقه عوام، به گروه و يا جماعتی اطلاق می شود كه با پديده ها، بصورت قشری برخورد كرده، حتی از انديشيدن به آن نيز اِبا دارند؟ و يا اين جماعت، افرادی هستند که اصولن، اهل انديشيدن نيستند و يا مايه انديشه، كه بخش اعظم آن، همانا معلومات و دانش صحيح، در بانک اطلاعاتی روح، در آن رابطه می باشد را دارا نمی باشند؟ . به این قسمت می گوییم تجربه معنوی، یا درجه سیرکمال. و یا شرایط زندگی آنها چنان است که امکان اندیشیدن درباره پدیده هایی خارج از حیطه زندگی روزمره را به آنها نمی دهد.س 

بطور کلی می توان گفت خواص، به راحتی هر عقیده و ایده و گزارشی را نمی پذیرند، حال آنکه عوام، عمدتن بدون تعقل، هرچه را در مسیر یافته های تلقینی خود بیابند،     می پذیرند. در هر حال كلمه عامه، هر مفهومی داشته باشد، لااقل دارای يك شاخص دیگر نیز هست، و آن عدم پذيرش هرآنچيزیست كه مغاير معلومات القایی آنها می باشد( كه اين خود نيز مطلق نيست) . و مفهوم خواص كه منظور افراد اندیشمند، در زمينه های مختلف می باشند، هرچه باشد، در نقطه مقابل عامه قرار دارد و ارتباطی هم به تحصیلات آکادمیک ندارد. يكی از شاخصهای شناخت اين افراد، اين است كه هميشه آمادگی شنیدن، و در پی آن، لااقل انديشيدن به مسائل ارائه شده ای را دارند كه بعضن با عقايد آنان همخوانی ندارد. فراموش نشود كه گفتيم "انديشيدن " و نه "پذيرفتن".س

باید بیاد داشت، کلمات «عامه» و «خواص» را می توان از زوایای دیگری نیز بررسی نمود. اما در اینجا ما بدنبال ایجاد زمینه ای می باشیم تا بتوانیم مطلب خود را ارائه دهیم ، لذا به همین حد از تجزیه و تحلیل این مفاهیم اکتفا می شود. س
حال با اين مقدمه می خواهم آنچيزی را كه در تحقيقاتم در ارتباط با آنكس كه ما اصطلاحن به آن شيطان می گوئيم, ارائه دهم. اما این مطلب، چندان مورد پسند عوام نخواهد بود، زیرا ممکن است از اساس، اعتقادات آنان را خراش دهد و مخدوش سازد. با این حال، باید در نظر داشت، واقعیت، این قدرت را دارد ، به تدریج، عوام را از سطح خود به جلو هل داده، به سطح خواص، نزدیک سازد. با این وصف، خواص، خود بی درنگ مطلب را خواهند خواند. ولی از عوام باید درخواست نمود تا با سعه صدر و شکیبایی، تا انتهای مقاله، ما را همراهی نمایند. این افراد در پایان، احتمالن به آن نتیجه ای خواهند رسید که خواص دریافته اند.س 

شيطان، عزازیل، لوسیفر
بنابر تعاريف , احاديث و روايات بر جای مانده از اولياء و انبياء و بزرگان دين و عرفان، شيطان كه نام اصلی او عزازيل می باشد از مقربين درگاه خداوند بوده است كه به علت نافرمانی از امر خداوند، «شيطان»، به مفهوم سركش و رانده شده، ناميده شد. س

 در کتاب مقدس، در عهد عتیق،همه بخش سوم کتاب پیدایش به جریاناتی اختصاص دارد که در آن، شیطان نقش اصلی را برعهده دارد. در اشعیا ، فصل چهاردهم، آیه دوازدهم، از شیطان با لفظ «زهره، دختر صبح» و در ترجمه های قدیمی تر کتاب مقدس «ستاره درخشان صبحگاهی» نامبرده می شود. کتاب اشعیا، در واقع بخشی از گروه کتابهای «نوییم ریشونیم» است که خود یکی از دو قسمت کتاب «نوییم» است. این کتاب همانند تورات، یکی از سه کتابی است که «تنخ»، کتاب مقدس یهودیان را تشکیل می دهد.س
باید در نظر داشت، در متون باستانی عبری، از کلمه «لوسیفر» برای این مخلوق استفاده شده است. جان میلتن، نویسنده و شاعر انگلیسی، در کتاب مشهور خود به نام «بهشت گمشده» نیز شیطان را با نام لوسیفر یاد می کند. هم اکنون، گروه هایی که خود را شیطان پرست تلقی می کنند نیز از همین نام ، که به نظر می رسد قدیمی ترین کلمه ای باشد که برای شیطان بکار رفته است، سود می جویند.س

استاد نورعلی الهی در اين مورد چنين می نويسد:س
س "………… مثلا همان ابليس اسمش عزازيل و از طايفه جان و بنی جان بود. وقتی آخرين قوم جان و بنی جان فنا شدند، او طفلی بود و ملائكه از او خوششان آمد، بردندش نزد خداوند و تربيتش را بعهده گرفتند. بطوری پيشرفت كرد كه فوجی از ملائكه تحت نظرش قرار گرفتند. وقتی با جمعی از ملائكه رد می شدند، ديد كه در لوح محفوظ ثبت شده، چندی بعد، از خاك گنديده، مخلوقی خلق می شود تا ساير مخلوق تصور نكنند، چون خلقتشان عالی است، مقامشان هم بايد عالی باشد. ………… تا آنكه آدم خلق شد و امر شد به او سجده كنند. ابليس گفت او از خاك است و من از آتش چگونه آتش به خاك سجده كند؟ فرمود رانده هستی……………………. ".  [سند اول2]س
س " ابليس يعنی گمراه و رانده شده. شيطان يعنی سركش و گمراه. " [سند دوم2] س
س "… خداوند با عزازيل اتمام حجت كرد, فرمود : امر من است سجده كن. گفت: نمی كنم. خداوند فرمود برو متمرد شناخته شدی. ........... تا قيامت ترا مهلت دادم. در اينجا منظور از مهلت تا قيامت, آن آثار و اعمال ابليسی است كه تا قيامت همراه هر فردی است. … " [سند سوم2]س
س " خدا خيلی آدم را دوست داشت, بيچاره عزازيل بيشتر از آدم گناه نداشت, اما عزازيل به همان غرور خودش باقی ماند… "  [سند چهارم2] س
س ".. .. شيطان برای ما همان شی تن است." [سند پنجم2]س
گذشته از موارد فوق، استاد الهی در كتاب آثارالحق جلد دوم در مورد شيطان بطور دقيقتری به بحث نشسته چنين می گويد:س
س" موضوع شيطان نكته باريكی است. شيطان در لغت يعنی سركش و گمراه و ممكن است به هر موجودی مثل جماد و نبات و انسان ’ وقتی متمرد و سركش شد اطلاق گردد. عزازيل كه جزو ملائكه بود به سبب سجده نكردن به آدم، متمرد شد و از آنجا نام شيطان بر وی اطلاق گرديد . در قرآن هرگز نمی فرمايد كه برای هميشه مردود شده . خداوند  می فرمايد كه بعدا به حسابت می رسم و تا آنوقت مردودی. " [سند ششم2] س
س " …………..فقط مانند ظاهر كه گاهی زندانيان مشمول عفو می شوند’ آنها هم ممكن است تخفيف يا عفوی داشته باشند. اين است كه خداوند حتی شيطان را هم نمی فرمايد كه عذاب دايمی دارد." [سند هفتم2] س
س " در چند جای قرآن بجای كلمه شيطان می فرمايد شياطين. از همين جا بايد بدانيم آنچه ما را گمراه می كند, شياطين نفس هستند نه شيطان متمرد." [سند هشتم2] س 
ايضن در صفحه ۳۳۳ آثار جلد دوم، پاراگراف آخر چنين می آيد:س
س"ميان مردم شهرت دارد و حتی جز ملكه شده :كه برای هر چيز می گويند لعنت بر شيطان. خيال می كنند شيطان يك شخص جداگانه ای است و قدرتش , ..... بقدر خداست. غافل از اينكه آن عزازيلی كه مردود شده، يك موجود است و ما منكر نيستيم’ ولی آنكه ما را وسوسه می كند و منحرف می سازد، او نيست، ......... اين تشبيه است به او. همانطور كه او بواسطه كبر و غرور رانده شده است اين هم بواسطه هوی و هوسش رانده شده است." س
س "……… نمی توانيم بگوييم كه شيطان يا ابليس كه اسم اصليش عزازيل بوده، آنقدر قدرت دارد كه در مقابل خدا بتواند عرض اندام كند و ديگران را گمراه كند. آن شی تن       ( نفس اماره) كه در وجود خود ماست، آن است كه شيطنت می كند و ما را از راه بدر می كند" [سند نهم 2 ]  س
از گفتارهايی كه در فوقن ارائه شدند, می توان نتايج زير را گرفت: س
س -اولن شيطان نقطه مقابل خدا نيست و هرگز قدرتی در آن حدی كه عامه تصور می كنند ندارد. پس دستگاه ظلمت نيز در مقابل خدا نيست بلكه لازمه خلقت بوده با تقابل با جهان نور، هستی به حرکت و جنب و جوش درمی آید. از این رو فرد مورد نظر نیز مخلوق خداست.س
س -دومن آنچه ما را به بدی سوق می دهد، نفس اماره ( شئ تن ) خودمان است که ناشی ازروح بشری می باشد، و نه شيطان.س
س -سومن، صفت بخشندگی و محبت در خداوند بقدری قویست كه شيطان را هم عفو می كند.س
س -چهارمن شيطان به اندازه انسان گناه نداشت. تنها يكی از گناهان انسان كه همان غرور باشد با تنها صفت بد شيطان همسان است. با زبانی ديگر ما هزاران گناه و سرپيچی از فرامين داريم كه شيطان ندارد.س
س -دلیل سقوط انسان بر روی زمین، این است که با مبارزه با اثرات شیطانی که ناشی از روح بشری می باشد، به چنان پختگی و ثباتی در روح خود دست یابد که مجاز به بازگشت به مبدا اصلی خود شود. این مسائل را تا به امروز، در بیش از صد مقاله ، مورد بررسی قرار داده ایم. س

نظر منصور حلاج 
حال در ادامه تحقیقات خود، در رابطه با عزازيل و يا شيطان، به اطلاعاتی که منصور حلاج در اختیارمان می گذارد می پردازیم:س
در اینجا، برای رعایت اختصار، فقط به برخی از نکات مندرج در کتاب «مجموعه آثار حلاج» اشاره می شود. به همین علت، شماره ها، پشت سرهم نمی باشند.س
س ۶ - در آسمان عابد و موحدی چون ابليس نبود.س
س ۹ - به او گفتند سجده كن’ گفت لاغير ( غير ترا  نه) به او گفت: برای تو تا روز قيامت لعنت است’ گفت: خير، نيست مرا غير تو راهی. س
س ۱۱ - به او گفت كه تكبر می كنی. گفت: اگر لحظه ای با تو بودم من سزاوار تكبر و تحير بودم. پس چگونه با تو روزگاران را سپری كردم. از من چه كسی عزيزتر و بزرگوارتر است؟ چون من اول كسی هستم كه ترا شناختم در ازل. چون خدمت من به تو قديمی تر است. و در كونين كسی آگاهتر از من به تو نيست. و از من در تو و از تو در من ارادت است. ( من به تو و تو به من ارادت داريم) . ارادت تو نسبت به من از گذشته است و ارادت من به تو نيز، از گذشته است.س
 چه غير تو را سجده كنم و چه سجده نكنم , پس ناچارم كه به اصل خويش رجوع كنم، زيرا آفرينش من از آتش است و آتش به آتش باز می گردد و تقدير و اختيار از آن توست.س
س ۱۲ -……. حمد و سپاس خدای را كه در خلوص محض توفيقم داد. بنده ای پاك هستم’ غير تو به كسی سجده نمی كنم.س
س ۱۳ - موسی (ع) و ابليس در عقبه طور به هم رسيدند’ موسی گفت: ای ابليس چه چيزی تو را از سجده منع كرد. ابليس گفت: دعوی من به معبود واحد مرا منع كرد. و اگر آدم را سجده می كردم هر آينه مثل تو بودم. چون ترا يك بار ندا كردند كه به كوه بنگر، نگريستی, مرا هزار بار ندا كردند كه آدم را سجده كن و من سجده نكردم. دعوی من معنی است مرا.س
س ۱۵ - موسی گفت: اكنون او را ياد كنی ؟ ابليس گفت: ای موسی، ياد، ياد نكند’ من مذكورم ( ياد شده ام) و او مذكور است. و گفت ياد او ’ ياد من است و ياد من ياد او . آيا دو يار جز با هم باشند.س
خدمت من الان پاك تر است و وقت من اكنون خوشتر است و ذكر من اكنون بزرگوارانه تر است، زيرا كه من او را از قديم خدمت كردم برای بهره بردن از او، و اكنون خدمت می كنم او را، برای بهره بردن او.س
پایان بخش اول



در بخش دوم می خوانید:س
س  -ادامه بحث حلاج در مورد شیطان
س -گذری در رمان بولکاکوف
س -نظریه یوگاناندا در مورد شیطان
س -شیطان در مثنوی معنوی


تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
........................................................................................
منابع:س
س -آثار استاد الهی
س -مجموعه آثار منصور حلاج: تحقیق، ترجمه و شرح، از قاسم میرآخوری
س -مثنوی معنوی مولوی
س -مرشد و مارگاریتا نوشته میخائیل بولکاکوف
........................................................................................
کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان- پلتفرم دانشگاه سیرکمال:س
Jpgdg tgstd –lrhgi h,g-fvhsjd adxhk ödsj_-foa h,g

در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، کلیک کنید
 مقاله بصورت صوتی برای نابینایان
Music: saxophone, Kishore Kumar - Stanley Samuel 
..............................منتخب این شماره.........................
تاریخ اسطوره ای مصور جهان
مقدمه نویسنده کتاب
 تاریخی:س
نتایج تاریخی خشکه گرائی

روانشناسی:

روانکاوی فروید

متن کامل مقاله

شخصیتهای تاثیرگذار
1974- 1895 استاد نورعلی الهی  
Share by: